گنجی عزیز ! امیدوارم این نوشته ام ؛همچون نوشته کوتاه من در کنفرانس سال 2000 برلین بدستت برسد.درآن نوشته تورادرراه مبارزه ائی که آغاز کرده بودی ؛تشویق وتحسین کرده بودم .در آن گفتگوی کوتاه ؛ من از حضور خود در جبهه جنگ خون ریز ایران وعراق وبیهودگی آن سخن گفتم ؛توازمسئولان ادامه جنگ بی معنی که فقط به خاطر تجارت در سایه جنگ خانمان سوز سخن گفتی !!! توعالیجناب خاکستری یعنی هاشمی رفسنجانی رانظاره گرفته بودی واو را یکی از مسبببان بدبختی میهنمان می دانستی . وهمان هاشمی رفسنجانی باعث روانه شدن تو به زندان گردید !!!
آِیا خبرکسب رای 10 ملیونی هاشمی را در انتخابات ریاست جمهوری را دریافت نمو دی؟؟؟آیا حمایت جمع وسیعی ازهنرمندان ونویسندگان و فعالان سیاسی را از هاشمی شنیدی!!!آیا شنیدی در مقایسه حمایت ملیونی از هاشمی در بیرون از زندان فقط چند هزار نفر از تو حمایت کردند !!!درگفتگوی کوتاه خودمان از هم سن بودنمان صحبت به میان آمد.من از اینکه تو نسبت به سن وسالت خیلی به آزادی ودمکراسی خدمت کرده ائی سخن گفتم ؛اما تو مرا دلداری دادی و گفتی مبارزه برای کسب آزادی را هیچوقت ترازوئی نیست که بتوان وزنش کرد.بعد از آن بی رحمی که با تو در کنفراس برلین کردند ؛ فکر می کردم مبارزه را رها سازی و گوشه عزلت بر گزینی ؛ولی بعدها نوشته هایت را دیدم؛ که چگو نه پر بارتر وعلمی تر شده است. مبارزه برای آزادی انسانها را نه اینکه رها نساختی بلکه ؛آنرا عمیق تر کردی تا همچون چاه پر عمق به آب زلال دست پیدا کنی !!! انگارآزادی انسان در کالبد ت لانه کرده است وجوهره آن در رگهایت جاری می باشد.
گنجی عزیز ! آیا من به عنوان یک شهروند تنبل وبی تفاوت و نهلیست همچون بخش وسیعی از ملت ایران؛ لیاقت آنرا دارم؛ که تو جان شیرینت را به خاطر ما فدا کنی ؟؟؟
در دوره مبارزه علیه شاه شهادت را برای مردم حرکت آفرین می دانستیم و با آغوش باز به استقبال مرگ میرفتیم ؛ولی حالا چگونه است؟؟؟حتما نام شکر الله پاکنژاد را شنیده ائی؟ او پس سالها از زندان شاه در سال 1357 درجریان انقلاب آزاد شد .مشتاقانه عزم سفر به دزفول؛ شهری که زادگاه ش بود رانمود. اما بخش عقب مانده مردم آن شهر چنان جنجالی در بدو ورود آن آزاد شده از زندان به پا کردند که هیچگاه جای فراموش شدن ندارد!!رژیم شاه جرات اعدام اورا نداشت ؛اما رژِیم حکومت اسلامی اورا به جرم دفاع از آزادی در یک محاکمه چند دقیقه ائی در سال 1360 اعدام نمود.
گنجی عزیز! سرزمین ایران پر است از دلاوری ها و خود گذشتگی ها؛ اما به همان موازات سرزمینی است؛ سیاوش کش و ستارخان کش وکسروی کش وفاطمی کش !!! این دو راه وروش زندگی در این سرزمین به شدت باهم عجین شده اند.!آیا فکر می کنی مرگت نهال آزادی راآبیاری خواهد کرد!! من تردید دارم. من زنده ماندت را بیشتر برای آزادی موثر می دانم .نوشته هایت در دفاع از منزلت انسان بسیار زیربنایست؛ پس ادامه زندگی وحضور تو خدمت به انسانیت است. یک تنه به لشگر دشمن تاختند هیچ بهره ائی برای جنبش دمکراسی به بار نخواهد آورد. اگرآن عزیزان از دست رفته مبارزات گذشته هم شیوه ائی اتخاذ می کردند که موجب حفظ وبقای خود می شدند ؛اینک ملت ما ازوجودوحضور ایشان بیشتر سود میبرد.امیدوارم نوشته ام به دستت برسد ودررمزیات آن اندیشه کنی!!