جمعه 7 مرداد 1384

اين رمان نا تمام، عاطفه گرگين

دموكراسي رماني است ناتمام رماني رويايي براي همه مردمان جهان. به ويژه براي شهروندان جهان ما "جهان سومي ها". رماني كه در فصل هاي متعددی نگاشته شده اما همچون داستان هاي دنباله دار همچنان ناتمام باقي مانده است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

دموكراسي رماني است ناتمام رماني رويايي براي همه مردمان جهان. بويژه براي شهروندان جهان ما "جهان سومي ها" رماني كه در فصل هاي متعددئ نگاشته شده اما همچون داستان هاي دنباله دار همچنان ناتمام باقي مانده است ‚رماني كه در يونان باستان آفريده شد و پس از آن آفرينندگان فراواني بدنبان آن كوشيدند تا شايد آنرا به پايان برند . نخستين حكومتي كه بر پايه اين كلمه هياهو بر انگيز پديدار شد از آتن سده پنجم ق – م – بر آمد . در اين نظام نوين حكومتي ؛ بجز زنان و بردگان ؛ ديگر شهروندان شركت مستقيم داشتند اما اين كلمه محجوب و محبوب تا قرن ما و تا همين امروز با ويژگي هاي فرهنگي گوناگون راهكارهاي ذاتي و طبيعي خود را براي زيست انساني به انسان ها ارائه داده است .
اين رمان نا تمام اينك در محافل نويسندگان سرزمين هاي "شمال" و "جنوب" دست به دست مي گردد و همچنان فصل هاي تازه اي بر آن افزوده ميشود ؛ فصل هائي با ديدگاه ها ئي تا زه ؛ فصل هائي متفاوت از فصل هاي قبل با گفتمان هاي متفاوت با الفاظي ديگر و با ادبياتي متفاوت از ادبيات شناخته شده . چرا كه دموكراسي بر آمده و زائيده تفاوت است ؛ تفاوت اجتماعي كه در آن انسان هاي متفاوت ميخواهند خود را از تفاوت هائي كه بر آنان روا ميرود متفاوت كنند . به همبن دليل است كه اين ادبيات متفاوت فرهنگ ساز ميشود ؛ دموكراسي تنها يك پديده سياسي نيست بلكه پديده اي فرهنگي و ادبي نيز مي باشد و اين ادبيات و فرهنگ هم اكنون مد روز است و تمامي حكومت شوندگان و حكومت كنند گان همراه تمامي روشنفكران و ديگر شهروندان و شهروندزادگان به آن ميپردازند و بهمين دليل بسيار زيبا است كه اين مهم خود شعف بر مي انگيزد و رسالت انسان را زيبائي مي بخشد .
چرا ؟ زيرا اين روي آوري به فرهنگ دموكراسي خواهي براي جهان ما دوران ساز است اين روي آوري اگر ادامه يابد فرهنگ قرن بيست و يكم را اعتلا مي بخشد و ادبيات دموكراسي ادبياتي خواهد شد كه تيغ هيچ گونه سانسوري نخواهد توانست از رسالت او بكاهد .دموكراسي اصولا به حكومتي گفته مي شود كه مورد تا ئيد مردم باشد ؛ دموكرات ها ئي كه طرفدار چنين حكومتي هستند دموكراسي خواه ناميده مي شوند . فرهنگ و ادبيات دموكراسي خواهي در اين قرن يكي از ويژگي هاي حيات شهروندان جهان ما شده است اين ويژگي هم اكنون در دست برخي از قدرتمندان جهان ببازي گرفته شده و مدعيان جهان خواهي يافته است ؛ مدعياني كه براي استقرار غير ممكن آ ن بدين شكل از توپ و پرتاب بمب استفاده ميكنند و ميخواهند اين ويژگي را ؛ با ناديده گرفتن حقوق اساسي بر خي از شهروندان جهان ما ؛ به نفع خود مستقر سازند . به همين دليل چنين استقراري از طرفي سخت و رويائي و از طرف ديگر غير عملي و غير انساني بنظر مي رسد چرا كه چنين پديده فرهنگي در - جهان سوم يعني جهان ما اول روي به عدالت اجتماعي و برابري دارد و در مرحله بعدي به نفي استبداد ؛ خصوصا استبداد از نوع شرقي آن ؛ استبداد مذهبي در قالب حكومت مذهبي كه در جامعه آ سيائي رايج است و به همين دليل روشن است كه دموكراسي طلبي و آزاديخواهي در جوامع استبداد زده قبل از بر قراري عدالت اجتماعي و برابري نسبي اقتصادي تنها در قالب ادبيات شيك و آراسته و دور از دسترس مردمان اين جوامع با قي مي ماند ؛ چرا كه دموكراسي با برابري اجتماعي شهروندان و شهروندزادگان آغاز مي شود و در جوامع استبداد زده چنين روندي نميتواند نهادينه شود ؛ برابري همه افراد آن زمان تحقق مي يابد كه همگان بطور مساوي بتوانند از نعم مادي و معنوي موجود كه شامل حق كار ‚ حق انتخاب پوشش آسايش لذت آموزش و پرورش ‚ فرهنگ ‚ بيمه هاي اجتماعي ‚ مليت ‚ جنسيت ‚ نژاد ‚ مذهب و ...... بر خوردار شوند اما بعلت مستحكم نبودن روابط اجتماعي با فرد فرد اعضاي آن بخصوص شهروندان اين بخش اذ جهان ؛ خواسته هاي طبيعي محتواي اجتماعي خود را از دست مي دهد و در دود تاريك انديشي خود را از نظر پنهان ميدارند و نميتوانند خود را از سنت هاي رفتاري و فكري استبداد حاكم بر جامعه برهاند و در كنار عملكردهاي نوين ‹‹حقوق بشر »»
و حقوق شهروندان قرار بگيرد اگر چه در اين جوامع من د موكراتي كه مي خواهد جهان وابسته به انديشه خود را دموكراتيزه كند ؛ مي خواهد پاي بر شانه هاي توده ها گذارد و خود را به مقصد برساند ‚ مقصدي كه توده رعيت مي پسندد ؛ توده خاموش و گرفتار كه آزادي و دموكراسي را تشريفات مي داند و تنها براي ادامه زندگي بي تشريفات خود و فرزندانش به داشتن نان و مسكن بي دغدغه راضي و شادمانند . اين خيل اعظيم نه براي انواع دموكراسي بلكه براي برابري اجتماعي اقتصادي به ميدان نبرد فرهنگ ها پاي نهاده اند و خود رهبري خود را بعهده گرفته اند رهبري كه البته پايبند يك ايدئولوژي مشخص است ..
...... و اما اين دموكراتيزاسيون كه امروزه جهان خويش شده است نتيجه تجربه انسان متفاوت با جامعه متفاوت است ؛ تجربه اي كه معتقد است دموكراسي متفاوت به انبساط فضاي سياسي كشيده ميشود يكي از مهم ترين ويژگي هاي دموكراسي -- البته از نوع مدرن آن -- اول دموكراتيزاسيون اجتماعي از راه نهادينه نمودن عقلانيت جوامع است ؛ جامعه اي كه به فرهيخته گي فرهنگي رسيده باشد مي تواند امكانات و اعتبار شايسته اي براي شهروندان و شهروند زادگان خود محور تحقق خواسته هاي آنان بوجوآ ورد .

براي احياي چنين جامعه ي فرهيخته اي مي بايست به نبرد فرهنگ ها روي آورد ؛ گسترش دموكراسي از طرق نهادينه شدن چنين نبردي است كه به واقعيت مي گرايد ؛ و فرهنگ آزاد باوري و ازادي خواهي تمرين فكر مي شود و چنين فرهنگي كار ساز جامعه تحت سلط استبداد است ؛ فرهنگ زيبا باوري و زيبا انديشي خشونت و بيداد گري ‘‘ ايدئولوژي ’’ را كم رنگ و يا محو مي كند ؛ و فرهنگ معنوي را متبلور مي سازد فرهنگي كه مي تواند سازنده انسان دوران ساز كنوني شود . و او را از غلتيدن در دموكراسي هاي كلاسيك باز دارد ؛ دموكراسي هاي كلاسيكي كه تنها رضايت حكومت كنندگان را بر آورده مي كند نه حكومت شوندگان را .

اما در دموكراسي هاي مدرن انسان ها با يكديگر هم پيمان و در برابر يكديگر متعهد ميشوند ؛ اين تعهد انساني مبدا حركت اجتماعي آنان است و نظام سياسي بر خواسته از چنين راه و روشي را مقصد خويشتن مي دانند .

ولي چنانكه آگاهيم تا كنون اين شهروندان جهان نبوده اند كه اداره جهان كنوني را بر عهده خويش داشته اند بلكه در جهان متفكر - اروپا – و جهان امپريال - امريكا و ... نخبگاني توسط مردمان كشور ها انتخاب ميشوند و بار دشوار تهيه و تنظيم نظام زيستي آنان را بر عهد مي گيرند .

اما در بخش ديگر جهان بدليل فقدان فرهنگ و ادبيات دموكراسي تعدادي از طرف تعدادي ديگر انتخاب مي شوند و اين انتخاب شدگان بعنوان بر گزيدگان مردم به راي آنان گذاشته ميشوند اين خود گزيدگان هم اكنون با رشد ديدگاه هاي مردمان اين بخش از جهان دارند كار و بار مردم فريبي خود را از دست ميدهند ؛ ادبيات دموكراسي دارد در اين بخش از جهان هم بفكر ها مي نشيند . دارد انديشه مي شود و مغز ها را به اشغال خود در مي آورد عدالت مي خواهد پنجره ها را بشكند و وارد فضاي بسته آنان شود ؛ مي خواهد گلوي استبداد را بفشرد . تا سر نهد بپاي آزادي و اين مهم دارد به فكر مردمان جهان غير دموكرات نيز مي رسد . دارد بطور جدي طلب خود را از استبداد دوستان جهان ميطلبد از آن استبداد دوستاني كه با گل آلودن آب هاي پاك و روان سفره هاي خويش را رنگين ميسازند ...

.. و اكنون نگاه كنيم به استبداد زدايان تازه اي كه در ايران امروز پاي به صحنه اجتماع خويشتن آورده اند و قصد كشف حجاب از بستر ميهن خود را دارند كشف حجابي كه به نا كامي هاي مداوم شهروندان و شهروند زادگان ايراني پاسخي عميق مي دهد اين گروه اجتماعي جديد و يا طبقه فقير و بيكار كه ساليان بسياريست در كناره هاي شهر و روستا تنها ديدبان گونه هاي گلگون طبقه مرفه بوده امروزه با به نمايش گذاردن اراده خود براي بدست آوردن حق انكار شدشان توسط انقلابيون ديروز ؛ پاي بر صحنه نبرد فرهنگ ها گذاشته اند تا بدين شكل نخست بتوانند به دموكراسي محلي براي دست يابي به حقوق اجتماعي خود نائل آيند و سپس انديشه به درگيري هاي فرهنگي براي كسب دموكراسي هاي گوناگون گذارند.

در همين زمينه:

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'اين رمان نا تمام، عاطفه گرگين' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016