قصه خانم عبادي بر پشت بام بيمارستان ميلاد به همراه فرد ديگري كه مي خواستند با شاه كليد وارد طبقه يازدهم شوند، آنچنان كه كيهان مدعي است به يكي از شوخيهاي زننده در ايران بدل شده است.
چرا وكيل مدافع كه عمدتاً هر لحظه كه بخواهد بتواند با موكلش تماس بگيرد از طريق غيرمتعارف و دزدكي به اتاق وي در بيمارستان نفوذ كند.
اما به هر حال اينجا ايران است و آنچه در فيلم هاي تلويزيوني نشان داده مي شود براي ما جنبه بدآموزي پيدا كرده است. اما قصه مذكور مرا به ياد قصه مشابهي مي انداز كه چند سال پيش اتفاق افتاد. قضيه از اين قرار بود كه بعد از حصر آقاي منتظري عده اي دوستان ايشان از طريق منزل احمد آقا منتظري به پشت بام رفته و بعد از عبور از "خر پشته" از بالاي بام با آيت الله كه در حياط منزل خود مشغول قدم زدن بودند صحبت كردند. مسئولين قضايي به اين نكته پي بردند و خروجي "خر پشته" را با ورق آهن جوش زده و مسدود كردند. با فرا رسيدن فصل زمستان و در اثر بارش برف و باران سخت آن فصل، ناودان پشت بام خانه احمد آقا منتظري مسدود شد و سقف كاه گلي منزل او پر از آب شد و كم كم از داخل اتاق ها با طبله كردن سقف و ديوار از آب به داخل اتاق ها سرازير شد. خب، طبيعتاً لازم بود كه به پشت بام رفته و راه ناودان را باز كنند و آن را اندود نمايند. اما مسأله خيلي جدي تر از اين حرف ها بود، به طوري كه مقامات قضايي قم مي ترسيدند كه "خرپشته" را باز كنند. لذا احمد آقا منتظري نامه اي خطاب به آقاي خاتمي نوشت و تقاضاي رفع مانع كرد. اما قصه تمام نشد.
آقاي خاتمي هم موضوع را به شورايعالي امنيت ملي برد تا در جلسه شورايعالي امنيت ملي ( با حضور سران سه قوه، فرماندهان نظامي كشور و ...) درباره فك پلمپ "خر پشته" منزل آقاي احمد منتظري تصميم گيري شود. بالاخره تصميم گرفتند كه چند روزي براي مرمت پشت بام جواز بدهند، البته من نمي دانم اين مصوبه به تنفيذ رهبري هم رسيد يا نه؟
بله، اينجا ايران است و از اين وقايع خيلي اتفاق مي افتد. وقايعي اتفاق مي افتد كه قصه خانم عبادي كه اصل آن دروغ است، حتي اگر راست هم ميبود، انگشت كوچك آن هم نميشد.