سه شنبه 18 مرداد 1384

در فاصله سکوت و فریاد، امیرفرشاد ابراهیمی

www.goftaniha.com

احمدی مقدس ترور شد یا حذف ؟

ضارب در کمال خونسردي موتورسيکلت خود را پارک کرده و با پاي پياده به سمت اتومبيلي که در پشت چراغ قرمز ایستاده است می رود و سر احمدی مقدس را نشانه میگیرد و با شلیک دو گلوله به احمدی مقدس آرام و بی دغدغه به سوی موتور خود می رود و سوار می شود و سه تیر هوایی نیز شلیک میکند و در شلوغی خیابان گم می شود ! چقدر این جمله و خبر آشناست باز که می خوانیم یاد ترور سعید حجاریان و صیاد شیرازی می افتیم ترور در روز روشن و در میان انظار عمومی و تک و تنها و با موتوری که همیشه در خیابانها و یا در شلوغی ها زود می شود . بعد از ترور حجاریان هم روزنامه های محافظه کار و همانها که اولین مظنونین به ترور حجاریان بودند دنبال قاتل در میان ملی مذهبی ها و مشارکتی ها میگشتند و بعد از ترور صیاد شیرازی نیز همینطور همان موقع که در محافل خصوصی ذکر دست داشتن محسن رضایی و هاشمی رفسنجانی در این ترور برده می شد شعار سر می دادند که ؛ مطبوعات بی بنیاد شریک قتل صیاد و امروز نیز از سخنگوی قوه قضائیه تا سخگوی نیروی انتظامی و روزنامه های خشک مغزان همه می گویند قاضی اکبر گنجی ترور شد !
هیچ بعید هم نیست همانهایی که دیروز سناریوی جیمز باندی بر پشت بام بیمارستان میلاد شاه کلیدی را دست شیرین عبادی دادند فردا پس فردا اسلحه ای دست معصومه شفیعی و یا دختران اکبر گنجی و عیسی سحر خیز ویا کس دیگری ندهند ؟ برای همین من وقتی خبر تفتیش ناگهانی خانه اکبر گنجی را شنیدم منتظر بودم تا خبر کشف سلاح را هم پیدا کنم و مطمئن هستم این تفتیش اصلا زمینه ساز همین سناریوی در دست ساخت است پس منتظر هستم حالا که نتوانستند اسلحه را در خانه اکبر جاسازی کنند همین روزها یا در خانه سلطانی یا عبادی پیداکنند و یا در خانه یکی دیگر از دوستان اکبر گنجی !
اما آنچه که در ایران و از زبان نزدیکان به حکومت و آگاهان شنیده می شود این است که احمدی مقدس تاریخ مصرفش تمام شده بود و باید می رفت و چه موقع بهتر از الان که گفته شود قاضی اکبر گنجی ترور شد ؟

ثابت کن که بیگناهی و گرنه گناهکاری !

یک اصل مسلم حقوقی است که اصل بر برائت است مگر اینکه خلافش ثابت شود این یعنی تا دلیلی برای اثبات جرم کسی نباشد نمیشود کسی را مجرم شناخت اما در جمهوری اسلامی و دادگاه انقلاب اسلامی اینطور نیست ! همه متهم هستند و مجرم مگر اینکه خلافش ثابت شود . دلیل برای این ادعایم زیاد است اما این مورد خاص برای خود من اتفاق افتاد همان زمانی که تازه از سه سال زندان پرونده آن نوار افشاگری از اوین آزاد شده بودم و به روزنامه نگاری مشغول بودم ، شعبه پنج دادگاه انقلاب اسلامی برایم احضاریه ای فرستاده و فردایش به همراه ناصر زرافشان عزیز در مقام وکیل مدافعم به دادگاه رفتیم قاضی دادگاه ضمن بیان این اتهام که با مصاحبه ها با رادیوهای بیگانه متهم هستم به تبلیغ علیه نظام و در گروههای سیاسی غیر قانونی عضویت دارم اضافه کرد اتهام دیگری هم هست مبنی بر حمل و در اختیار داشتن سلاح ، وقتی دلیل قاضی برای این اتهام را خواستیم گفت که به هر حال گزارش اطلاعات نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات است میگوئید صحت ندارد ثابت کنید !!!
دفاعیات من و ناصر زرافشان راه بجایی نبرد و ما در کمال بهت و حیرت خود را برای جلسه بعدی دادگاه آماده میکردیم تا هفته بعدش که به دادگاه رفتم اما تنها چون ناصر نیز به اتهام اقدام تبلیغی علیه نظام و کشف اسلحه ای در دفترش که هیچگاه هم معلوم و دیده نشد در پرونده در بازداشت بسر می برد در جلسه دوم دادگاه نیز قاضی از من می خواست که ثابت کند تا اسلحه ای نداشتم و در هیچ گروه غیر قانونی نیز عضویت نداشته ام .
اکنون پس از گذشت دو سال حکم آن پرونده صادر شده «پنج سال زندان » ! اما ماجرا به همینجا خاتمه پیدا نمیکند هفته پیش شعبه هشت اجرای احکام دادگاه انقلاب تهران با احضار خانواده ام احضار داشته چنانچه تا شش شهریور خودم را معرفی نکنم مادرم را بازداشت خواهند کرد ! اصلا مادرم در این ماجرا چه نقشی داشته خدا و دادگاه انقلاب عالم است !! این واقعا جوک و یا قصه نیست ماجرایی است که برای من و امثال من هر روز دارد در قوه قضائیه ایران اتفاق می افتد .......

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

در فاصله سکوت و فریاد

اکبر گنجی در حالی که به مرز شصتمین روز اعتصاب غذای خویش نزدیک شده بود ود درحالت کما و نزدیکی لخته شدن خون در قلب و مغز بوده پس از آنکه خیل عظیم نامه از داخل و خارج از کشور و درخواست و خواهشها از وی شده بود تا اجازه وصل سرم به وی را بدهد بالاخره اجازه وصل سرم را داد و معصومه شفیعی با تائید این خبر کمی از التهاب و نگرانی جامعه و دوستان وی کاست . اما گنجی هنوز در سلول انفرادی ای در طبقه دوازدهم بیمارستان میلاد که امروزه به مثابه قلعه فلک افلاک است سرنوشتش خطرناک و نگران کننده است اکبر با اعتصاب غذای خود هر جند که بیش از هر چیز تن نزار خود را مسموم و مصدوم نموده اما با شجاعت بی بدیل خویش برای خیلی ها عریان نمود تا تلاش برای ایجاد یک حکومت مردم سالار حتی در دل یک دیکتاتوری و حتی در چنگال دیکتاتورها نیز امری است عملی و از همه اینها بالاتر اینکه در این خفقانی که در آستانه ایجاد وسیعترش هستیم با فریاد اینکه : "خامنه ای باید برود"خاکریز دفاع از مردمسالاری و آزادیخواهی را کناره های ولایت جهل و جور کشانید و با شصت روز روزه سیاسی خویش رسالت خویش را ادامه داد و شمعی نو در تاریکخانه اشباح خشک مغزان تابانید اما اکبر نباید همچون شمع بتابد و خاموش شود این شمع باید فروزان باقی بماند نه برای اینکه اکبر گنجی است برای اینکه باید بماند چون اولین کسی است که مردانه و در بند فریاد زده است خامنه ای باید برود نه آزادیخواهان ! اکبر باید بماند تا آنانی که مدتهاست خود را به گیجی زده اند بدانند گنجی ها ماندنی هستند نه رفتنی ، و رفتنی هم اگر باشد اکبرها را پای رفتن نیست ! در این فاصله سکوت و فریاد گنجی حقی است که مشخص است و گرفتنی و آن آزادی است .

در همين زمينه:

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'در فاصله سکوت و فریاد، امیرفرشاد ابراهیمی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016