پنجشنبه 17 شهریور 1384

کنگره خوب! گزارش گونه اي با نگاه غير رسمي به کنگره فدائيان اکثريت، سیامک فرید

[email protected]
belgiran.persianblog.com


کنگره « با خاوران» به پایان رسید و لابد همگی گزارش رسمی آن و وصف کنگره موفقت آمیز! را خواندید.نگاه من به کنگره ،بدون در نظر گرفتن مصوبات و قرارهایی است که تصویب یا رد شدند.وصف من از این کنگره تنها یک کلمه بیش نیست و آن کلمه «خوب» است.کنگره خوبی بود زیرا دیدیم که میتوان 180درجه *(به قول احمدی نژاد 360 درجه) تفاوت داشت بی آنکه کلمات را به کینه و نفرت آمیخت.موارد نادری که چنین نبود، شاید میتوانست اصلا نباشد.دهها نفر از چهار گوشه جهان با امید و کوله باری از گذشته آمده بودند تا میثاقی نو ببندند و افکارشان را در ترازوی رای بسنجند.در آن کوله باری که به همراه داشتند،کسانی تنها عشق و دانایی و دوستی آورده بودند.کینه ها را سر یکی از این پیچ و خمهای زمان در زباله دانی ریخته بودند و انسان را جدا از ایده اش ملاک داشتند.کسانی نیز بودند که هنوز از کوله بارشان بوی ماندگی و نفرت به مشام میرسید ،اما چنان نبود که فضای« با خاوران» را بویناک کند.کنگره خوبی بود، به خاطر لحظاتی که درخاوران بودیم ،کنار عزیزانی که یادشان به سان ارواحی ،چشم و دلمان را فرا گرفتند و فضای سالن را ،جولانگاه خویش ساختند. لحظاتی که هیچ کس با هیچ کس دشمن نبود.
مصوبات کنگره نهم را میتوان بیرحمانه به نقد کشید و میبایست هم چنین کرد.میتوان این سئوال را مطرح کرد که ابزار ما برای پیشبرد این مصوبه و یا آن یکی چیست و چگونه است که سالها ست که تصویب میکنیم وتنها بار بایگانی افزون میکنیم.میتوان سئوال کرد و سئوال کرد و سئوالها را نیز به بایگانی سپرد اما نمیتوان به سادگی از این دستاورد گذشت، که تابوها یکی پس از دیگری میشکند و روند به سمتی نیست که ما را وادار به سکوت کند.حضور نقی حمیدیان،کسی که با بالهای آرزویش، ما را به گذشته برد،نوید گشودن بالهای دیگریست.
برای تاباندن نور به تاریکخانه ها، باید از تاریکی های خویش آغازکرد.
حضور مهمانان در کنگره با اینکه از سالهای قبل متداول است،اما این بار حضوری چشمگیر بود.عقاید و ایده های کلی که اعضاء سازمان ما را به هم پیوند میدهند ،تنها دلیل این پیوند نیست.تاریخ و گذشته مشترک با تمام اوج و فرودهایش ،رشته محکم دیگریست.رشته ای که در مرحله ای از تاریخ ،با برخی از کسانی که به عنوان مهمان شرکت کرده بودند گسسته است.به عبارتی سازمان ما ،تنها نماینده این آرمانها نیست.این عقاید و آرمانها در بیرون از سازمان ما و دربیرون از سازمانهای دیگر،در میان مردم طرفداران خود را دارد ،بدون اینکه رشته ای تاریخی و یا تشکیلاتی، این خیل عظیم را به هم مرتبط سازد.
به همراه علی صمد با برخی از این مهمانان گفتگو کردیم.به نظر من اوج این گفتگو با فرزانه عظیمی بود.در تمام 5 دقیقه این گفتگو که ضبط صوت روشن بود ،کلمه ای یافت نشد که نظری را روشن بیان کند، اما همینکه دستگاه ضبط خاموش شد،از فرزانه آموختم که انسان زاده عشق است و او فرزانه ایست که کوله بارش را از کینه و نفرت تهی ساخته است.سخنان فرزانه را اینجا باز نخواهم گفت و این را به خود او میسپارم و تنها آرزو میکنم که کاش کنگره ما پر از فرزانه ها بود.
مهمان دیگری که تلاش شد که با او گپی داشته باشیم ،هاله بود.هاله از گفتگویی که با وجود ضبط صوت ،سخت رسمی مینمایید طفره رفت ،اما پذیرفت که به سئولات ما مکتوب پاسخ بگوید که چنین کرد.هاله به این سئوال که علت عدم استقبال جوانان از سازمان ما چیست ؟مسئله عدم اعتماد را مطرح کرد،چیزی که در رفتار خود او با ما در آغاز، تا حدودی به چشم میخورد.عدم اعتمادی که در روز پایانی رنگ باخته بود.
رفیقی که به عنوان نماینده یک سازمان بلوچ در کنگره شرکت داشت،پس از پایان گفتگو و خاموش شدن ضبط صوت گفت، رفقا خودتان را گول نزنید، من قبل از هر چیز یک اکثریتی هستم.فکر نکنید که با غیر خودی گفتگو کردید.
ساعتها به سرعت میگذشت و کنگره در پیچ و خمهای آیین نامه ای دست و پا میزد.همه گویی صد سینه سخن داشتند و هزار حرف نگفته.این مسئله نظریه ای که کنگره را جای تصویب میدانست و بحث و نظر را مربوط به قبل از کنگره،عملا رد کرد و نشان داد که هنوز برای رسیدن به این مرحله راه درازی باقیست.
علی اکبر که آزاد از هر بندی سخن میگفت و یا المیرا با اینکه خجول به نظر میرسید در موازات کنگره بر نظراتش پای میفشرد و یا ملیحه محمدی که نظراتش با جو حاکم در کنگره تفاوتی محسوس داشت اما از هر فرصتی برای بیان آنها سود میبرد،لحظات زیبایی در کنگره آفریدند.لحظاتی که میدیدی ،میتوان دوست داشت و دوست داشته شد بی آنکه همنظر باشی.راست باشی یا چپ باشی اهمیت خودش را دارد ولی مهمتر این که دردی مشترک ،مثل نخی از میان آنها میگذرد.

شبهای کنگره خاطره انگیز و به یاد ماندنی ،خستگی روز را میزدود.محسن با طنزی که میخنداند و میسوزاند،نقطه اوج شبهای کنگره بود.شبهایی که گاهی در خلوتی دور از هیاهو با رفیقی درد دل میکردی و رنجها و آلامش را میشنیدی.اینجا بود که میشنیدی رفیقی تا گذرگاه مرگ رفته است اما عشق به فرزند و سازمانش ،آری درست خواندید،فرزندش و سازمانش او را به زندگی فرا خوانده اند.رفیق دیگری که دو فرزند معلولش را با اصرار همسرش به وی وا نهاده بود تا بتواند به کنگره بیاید ودمی با دوستانش باشد. در موهای سپید رفیقی میدیدی که چگونه زمان از سر و روی ما گذشته است.سازمانی را میدیدی که پیر میشود اما همچنان با امیدی که گویی جخ از مادر زاده شده است ،برای پیوند با ریشه های مردمی اش تلاش میکند.رهبران دور و نزدیک سازمان را میبینی که هنوز از تک و تا نیفتاده اند و کار و عمر بر سر این عشق نهاده اند.جمشید طاهری پور با وجود موهای سپید،در صدایش میتوانستی زنگ دوران جوانی را بشنوی .وجی را میدیدی که چه با وقار گام بر میدارد و آرام سخن میگوید.از جوانترها بهروز فدایی و دوستانش مثل پروانه به گرد شرکت کنندگان میگشتند و برای تدارکاتی بهتر و خدماتی بیشتر ،منتظر درخواست نمیشدند.این همه انرژی و عشق از کجا می آید؟ آیا این همه در کوله باریست که از گذشته به دوش میکشیم؟سهم آینده از این کوله بار چقدر است؟آیا ظرفیت آن را داریم که میراث خود را از گذشته،میان تمامی کسانی که دل به عدالت اجتماعی و آزادی بسته اند به تساوی تقسیم کنیم؟.در کنگره بارها این بحث مطرح شد که نام ما بیانگر ایده و آرمانهای امروزین ما نیست.گفته شد که برای پیوستن به همدلانی که در دایره تشکل ما نیستند ،باید جامه ای نو پوشید ،اما آیا تنها پوشیدن جامه ای نو، ما را نو خواهد کرد؟آری میتوان جامه ای نو پوشید اما همچنان در رویاهای گذشته آرمید.چگونه میتوان در راه دگرگونی جامعه ای به بزرگی ایران تلاش کرد،بی آنکه اصلاحی در خود کرده باشیم. برنامه ما برای اصلاحات در درون سازمان چیست؟ مهدی فتاپور از دوستی دخترش با جوان سیاهپوست و بلندبالای کوبایی یکه میخورد و هشدارمان میدهد که تیتر و نوشتار ما در برنامه سیاسی، کلیشه هایی است که از 25 سال پیش تغییر نیافته است.آری حق با مهدی است.زمان تغییر کرده و ما نیز الزام برای تغییر را احساس میکنیم.در تلاش برای تغییر چه اشکالی دارد که بحثی را در میان همه روشنفکران و متخصصین دامن بزنیم.نیروی فکری و مادی ما ،برای پاسخ به تمامی سئولات، بزاعت لازم را ندارد.فهمیدن این مسئله خود بزاعتی به بزرگی همه متفکران و اندیشمندانی که در بیرون از دایره سازمان ما کار میکنند،پیش روی ما خواهد نهاد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

آری دوستان ،کنگره خوبی بود و خوبتر نیز خواهد شد،آنگاه که ملاک ما انسان باشد.در این نوشتار تلاش کردم که آرا و عقاید ملاک من برای قضاوت نباشد،که دمکراسی نیز دستاوردی انسانی است.در این نوشته تلاش کردم، خوب باشم، مثل همین کنگره ای که خوب بود.

*
احمدی نژاد در گفتگویی با ایسنا در 5 تیر ماه گفت
ما آزادی را در دو درجه محدود و منحصر نمیکنیم،بلکه آزادی در 360 درجه معنا پیدا میکند.

در همين زمينه:

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'کنگره خوب! گزارش گونه اي با نگاه غير رسمي به کنگره فدائيان اکثريت، سیامک فرید' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016