شنبه 26 شهریور 1384

بسيار سفر بايد، محمد قوچانى، شرق

سال ها پيش صادق خرازى (يكى از سفراى وقت جمهورى اسلامى در سازمان ملل متحد) به مهدى نصيرى (سردبير سابق روزنامه كيهان) پيشنهاد كرده بود در كنار اين همه غرب ستيزى سفرى هم به نيويورك كند و اندكى هم به غرب شناسى بپردازد. نصيرى البته از آن رو كه پيش از همه راستگرايان، اصولگرايى زاهد و مومن بود اين پيشنهاد اغواگرايانه را نپذيرفت و به سفر آمريكا نرفت اما هم اكنون مردى ديگر از همين جناح سياسى و فكرى نه به پيشنهاد كسى كه بنا به ضرورت حكمرانى راهى نيويورك شده است تا جادوى سفر همچون هميشه ثابت كند: «هر آن چه سخت است و استوار، دود مى شود و به هوا مى رود.»
سفر، تيزاب تاريخ است براى تحول و تجدد. روشنفكران را پيامبران تجدد خوانده اند. دانش آموختگان «عقل مدرن» كه خودبنياد (نه خدابنياد) و اين جهانى (سكولار) است و پس از مدرن كردن غرب بيرون آمده از قرون تاريك وسطى به كار غربى كردن و مدرن ساختن شرقِ هنوز غنوده در قرون وسطى سرگرم شده اند. اما آيا نوشدن و تازه گشتن تنها از عهده روشنفكران برمى آيد و اصولاً روشنفكران توان تازه ساختن جامعه خويش را دارند؟
نگاهى به تاريخ نشان مى دهد روشنفكران بيش از آن كه پديدآورنده تجدد باشند، پديد آمده آن هستند. پديدآورندگان تجدد همان كسانى هستند كه اتفاقاً از عقل مدرن خبرى ندارند و چه بسا مخالف آن هستند جنگجويان و رزمندگان، تاجران و بازرگانان، سفيران و ديپلمات ها و حتى نيروهاى امنيتى و جاسوسى اولين ديده بانان تجدد هستند. اروپا زمانى از قرون وسطى به در آمد كه پادشاهان و شواليه ها به فرمان پاپ ها و اسقف ها راهى جنگ هاى صليبى شدند تا تاريك انديشى هاى عصر تفتيش عقايد را جهانگير سازند. آنان از جهان خود به در آمدند تا جهان ديگرى را به چنگ آورند. اين جهان جديد خاورميانه اسلامى بود كه برخلاف اروپاى مسيحى در رشد و رونق به سر مى برد. تمدن اسلامى در اوج بود و تمدن مسيحى نمى توانست بر آن چيره شود. جنگ هاى صليبى شكست خورد اما مسيحيان جهان ديگرى را ديده بودند كه از آن پس در ذهن آنان اغواگرى مى كرد. جنگجويان كه بازگشتند، تاجران راهى سفر شدند و تاجران كه بازگشتند روشنفكران به سفرى ديگر رفتند؛ چه تاجران با خود افزون بر كالا، كتاب هم آوردند. نه فقط كتب مسلمانان كه كتب يونانيان، همان نياى فراموش شده غربيان كه اينك بايد از ديگران سراغ آنان را مى گرفتند. چندى نگذشت كه نهضت بازگشت شروع شد و با پايان قرون وسطاى غربى عصر روشنگرى آغاز شد. غربيان سفرهاى ديگرى نيز در پيش داشتند اما آن سفر كه در حافظه تاريخى غرب بر جاى مانده همان جنگ هاى صليبى است كه چشم اروپا را به جهان هاى ديگر گشود. در سفرهاى بعدى اين جاسوسان و سفيران غرب بودند كه راز بقا و سلطه را دريافتند. نيروهاى امنيتى و حكومتى از آنجا كه نقاط ضعف حكومت خود را مى دانند بهترين منتقد و مصلح آن مى توانند باشند. بدين ترتيب نهضتى ارتجاعى (جنگ هاى صليبى) به جنبشى پيشرفته (عصر روشنگرى) انجاميد. ما ايرانيان نيز تاكنون جز در شرايط ارتباط با بيگانه چشم خود را به جهان ديگر نگشوده ايم. تنها رضاخان نبود كه در سفر به تركيه مقهور غرب گرايى و مدرنيسم دولتى شد؛ نبرد با اسكندر به اشكانيان آموخت كه در كنار نهاد سلطنت بايد مجلسى از بزرگان (مهستان) ساخت، جنگ با اعراب عدالتخواهى ايرانيان را در صورت مذهب جديد به ياد شاهان آورد و جنگ ايران و روس ضعف و سستى دولت را به حكومت قاجار گوشزد كرد. در ميان مبارزان نيز چه سفرها كه ايرانيان را دگرگون ساخت. جمهورى اسلامى شكل مدرن شده حكومت اسلامى بود كه امام خمينى در سفر پاريس بيش از هر جاى ديگر درباره آن نظريه پردازى كرد. اكنون نيز رئيس جمهور اصولگراى ايران در قلب استكبار براى اولين بار سخن از دموكراسى مى گويد. او كه در همه دوران مبارزات انتخاباتى خود در ايران ترجيح داد به جاى جمهورى اسلامى از دولت اسلامى سخن بگويد و براى جلب راى مردم نامى از دموكراسى و حتى مردم سالارى دينى بر زبان نياورد در مجمع عمومى سازمان ملل متحد در مهمترين شهر آمريكا جهان را به دموكراسى فراخواند. سفر محمود احمدى نژاد به مقر سازمان ملل متحد در نيويورك و نطق او در عالى ترين اركان اين نهاد حتى اگر با اصولگرايانه ترين زبان و ادبيات صورت گيرد به معناى پذيرش اين نظم جهانى است. نظمى كه در آن پذيرفته ايم اراده اى برتر از اراده دولت ها و حقوقى فراتر از قوانين آنها براى ملت ها وجود دارد. احمدى نژاد البته در چنين ساختارى اصلاح طلب است. خواستار بازنگرى در آرايش قواى حاكم بر سازمان ملل متحد مى شود و از عدم توازن ميان قاره ها و ملت هاى عضو در شوراى امنيت سخن مى گويد. او همچون دموكرات هاى پرشور قرن هجدهم خواستار برابرى عددى در نظام بين الملل مى شود و از اينكه اقليتى در جهان (غرب) بر اكثريت حكمرانى مى كند و به جاى عِده، عُده و به جاى عدد، زور بر جهان حكومت مى كند انتقاد مى كند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

انتقادات او شرافتمندانه و شنيدنى است حتى اگر پاسخ دهيم كه چنين نظمى برآمده از نظم شكست خورده جامعه ملل است كه در آن همه اعضا برابر بودند و قدرتمندان جهان در اعتراض به همين برابرى عددى وارد جامعه ملل نشدند و چندى بعد رقابت غيرقابل كنترل همين قدرتمندان نظم جهانى را فرو ريخت و جامعه ملل هم فروپاشيد. اين پاسخ و پاسخ هايى از اين دست به دموكراسى خواهى آرمانگرايانه احمدى نژاد البته بى معنا است چرا كه او بنا به طبع اصولگرايانه اش سعى مى كند از آرمان ها بگويد اما در تحميل واقعيت ها به آرمان ها همين بس كه اين سفر كرده در چارچوب همين نظم و نظام بين الملل به سخنورى و آرمانگرايى مى پردازد و برخلاف آنچه پيش بينى مى شد در پى برانداختن نظم كهن و درافكندن طرحى نو نيست. از اين حيث اكنون ديگر فاصله چندانى ميان سيدمحمد خاتمى و محمود احمدى نژاد نيست. هر دو با نام خدا سخن را آغاز مى كنند و با اشعار فارسى سخن را به پايان مى برند. هر دو به خانم ها و آقايان، عالى جنابان و جناب آقاى رئيس مجمع عمومى سازمان ملل متحد سلام مى گويند. احمدى نژاد حتى در قاب عكس سران جهان قرار مى گيرد كه در آن جورج بوش و آريل شارون هم ايستاده است در حالى كه خاتمى با همه مرام ليبرالى اش ترجيح داد با بيل كلينتون عكس يادگارى نگيرد. محمود احمدى نژاد بر گفته هاى سلف صالح خود جز عبارتى در استقبال از امام زمان(عج) نيفزود كه چنين دعايى از خاتمى هم دور نبود.در ابتكارات ديپلماتيك نيز راه گذشته ادامه دارد. وزراى سه كشور اروپايى با رئيس جمهور اصولگرا ديدار كردند، سران عرب همچون شاه اردن و متحدان غرب مانند نخست وزير تركيه و حتى رهبر انقلاب غرب گراى نارنجى اوكراين با احمدى نژاد گفت وگو هايى صميمانه انجام دادند. دو كشورى كه اسرائيل را به رسميت شناخته يا با آن رابطه دارند. اينچنين است كه نظام بين الملل با گستره اعجاب انگيزش همه چيز را به درون خود هدايت مى كند. سفر احمدى نژاد به نيويورك براى راديكال ترين اصولگرايان ارمغانى بهتر از اين آموزه ندارد كه آداب حكمرانى فراتر از رقابت هاى سياسى و جناحى است. جمهورى اسلامى تاكنون دو اپوزيسيون داشت. اپوزيسيونى كه از ناحيه جمهوريت اين كليت را مورد نقد قرار مى داد و راهى به قدرت نيافت و اپوزيسيونى كه از ناحيه اسلاميت از حكومت انتقاد مى كرد و اكنون به قدرت رسيده است. اپوزيسيون اخير وعده استقرار دولت اسلامى پس از ۱۶ بلكه ۲۷ سال دولت هاى غيراسلامى داد، سياست هاى داخلى و خارجى كشور را تخطئه كرد و كشتى بان را به سياستى ديگر فرا خواند. اكنون در اولين آزمون راه همان است كه ديگران پيموده اند: پذيرش نظام بين الملل، حضور در نهادهاى جهانى (سازمان ملل)، پيشنهاد اصلاح اين نهادها، مذاكره با ابرقدرت ها، بهره گيرى از روش هاى مرسوم چانه زنى (با اروپا)، يارگيرى ( از روسيه و چين)، اتحاد (با جهان سوم) و اثرگذارى بر افكار عمومى (گفت وگو با خبرنگاران غربى) و اثبات احترام حكومت ايران به ارزش هاى بشرى (صلح و دموكراسى) و اين يعنى همان برنامه اى كه دولت اصلاح طلب پيگيرى مى كرد.بر همين مبنا ايران مى تواند و بايد در همين نظم سياسى، حقوقى و جهانى به افزايش اقتدار خود بپردازد. پروژه دستيابى ايران به انرژى هسته اى در عصر اصلاح طلبى سيدمحمد خاتمى آغاز شد و غنى سازى اورانيوم در همان دوره حاكميت اصلاح طلبان ليبرال معتقد به تنش زدايى با جهان غرب رخ داد. اولين مخالفت با اصلاح يك جانبه ساختار سازمان ملل متحد از سوى خاتمى بيان شد و پيشنهاد مشاركت دولت هاى مسلمان در شوراى امنيت نيز در همان دوره عرضه شد. بنابراين تلاش براى فزونى اقتدار و عزت مسلمانان منحصر به اصولگرايان و بنيادگرايان نيست. اصلاح طلبان و نوگرايان هم خواهان عزت و قدرت مسلمانان هستند اما راهى جز ديپلماسى نمى شناسند.هنگامى كه اولين بمب اتمى پاكستان آزمايش شد گروهى از اصولگرايان ايران از آن به عنوان بمب اسلامى نام بردند و جمهورى اسلامى پاكستان را به سبب چنين قابليتى ستودند. اكنون رئيس همان دولت اسلامى دست در دست آريل شارون در سازمان ملل مى گذارد. رفتارى كه قطعاً انتقاد اصولگرايان مسلمان را بر خواهد انگيخت. بمبى كه در آغاز به نظر مى رسد در دست دشمنان اسرائيل است تا آن را از زمين محو كنند گويى سلاحى بازدارنده بيش نيست. روابط بين الملل اكنون بيش از هر زمان ديگر تهاجم را به بازدارندگى تبديل مى كند و اگر ايرادى به سران ايالات متحده وارد است از سر همين تبديل ديپلماسى بازدارنده به حملات پيش دستانه است. در چنين نظامى تبديل جمهورى اسلامى از دولتى آسيب پذير به دولتى داراى عناصر بازدارنده برتر از هر آرمانى ديگر است و اين كار جز با يك مصالحه بزرگ با نظام بين الملل به دست نمى آيد. در اين مصالحه بزرگ ايران بايد همچون بازيگرى ماهر هم اعتماد جهان را به صلح دوستى خود جلب كند و هم در برابر جنگ طلبى ديگران از قواى بازدارنده مناسب برخوردار باشد. فراتر از انرژى هسته اى تداوم سياست تنش زدايى مهم ترين ابزار اين بازدارندگى فعال است. مى توان با بمب اتمى مانند كره شمالى هر لحظه در هراس تغيير نظام سياسى به سر برد و مى توان بدون بمب اتمى مانند ژاپن هيچ گاه نگران براندازى نبود. انرژى اتمى تنها بخشى از امنيت ملى است و اين همان راهى است كه ديپلماسى ايران تاكنون پيموده و دولت جديد نيز گويى قصد تداوم آن را دارد. پس بايد بر عمل گرايى اصولگرايان درود فرستاد و از آن استقبال كرد. اين تازه اولين سفر است، سفرهاى ديگرى در راه است. تجربه ۲۷ سال حكمرانى در همين سفرها به دست آمده است. پس بسيار سفر بايد...

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'بسيار سفر بايد، محمد قوچانى، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016