پنجشنبه 31 شهریور 1384

باید، باید ... این رژیم کهنه سرنگون شود، احمد زاهدی لنگرودی

http://leebar.blogspot.com

روزا لوگزامبورگ می گوید: جهان یا به سوی سوسیالیزم پیش می رود و یا به سمت بربریت! پس از فروپاشی بلوک شرق و پیروزی کامل نظام سرمایه داری بر جهان. نظم نوینی از سوی آن وعده داده شد که اکنون می رود تا ناظم خویش را نیز ببلعد. بحران کنونی در دنیای یک پارچه و بی هویت سرمایه داری بی شباهت به آن چه در دهه ی 30 و در پی بحران بزرگ اقتصادی در ایالات متحده پیش آمده، نیست. با این تفاوت که امروز به دلیل تک قطبی شدن جهان، تمامی آدمیان با بحران به شکل مستقیم درگیر می شوند. کارگران بی کار آمریکایی و اروپایی به جنگ پاپتی های افغان و عراقی می روند تا هرکدام که زنده ماندند. حافظ منافع ارباب بزرگ سرمایه شوند. نبرد، نبرد نابرابری است، چون همیشه! گویی تمامی دستاوردهای بشری تاکنون به یک باره بر سر سهم بیشتر زیاده خواهان از منابع طبیعی که می بایست به تساوی قسمت شود، از بین می رود و این چندان مهم هم نیست که مجسمه های بودا در افغانستان تخریب می شوند و در پی 30 سال جنگ در آن کشور چیزی از فرهنگ و هویت مردم باقی نمی ماند و یا موزه های ملی عراق مورد هجوم و دستبرد قرار می گیرند و یا در بزرگ ترین زندان جهان، ایران، پاسارگاد نم می گیرد تا سدی تامین آب نماید و بهانه ی حکومت این شود که: یا سد و یا فرهنگ، و اگر فرهنگ، پس برق با اتم، و اگر اتم پس جنگ.... و این قصه ی تکراری سر درازی داشته و دارد!
ایران سرزمینی از خاکستری ها است. از حادترین طیف تا نرم ترین طیف خاکستری. ایران برفراز شاهراه حیات جهان، تنگه ی هرمز، که محل عظیم ترین ترانزیت دریایی نفت است قرار گرفته است. از دیگر سو ایران نزدیک ترین و عمومی ترین راه ارتباطی شرق و غرب در طول تاریخ بوده و است. بنابر این ایران خود خاورمیانه است. زمانی که صحبت از خاورمیانه به میان باشد، ایران در مرکز گفتگو جای دارد. اگر ایالات متحده در حمله به افغانستان یا عراق مخالفانی مهم از کشورهای قدرتمند غربی داشت در حمله نظامی و یا تحریم اقتصادی ایران وضعیت کاملاً متفاوت است. بحث در این جا برخلاف آن چه علی لاریجانی بیان می دارد شباهتی به کره ی شمالی که نقشی در مناسبات اقتصادی و منافع ملی کشورهای حامی سرمایه داری نداشت، ندارد. منافع سرمایه داری جهانی ایجاب می کند که بازار را در زمان پیاده ساختن سرمایه داری پسامدرن گسترش دهد و گسترش بازار یعنی ایجاد امنیت در کشورهای در حال توسعه. اگر آن ها که خود ناقض دموکراسی هستند، امروزه با این شعار عوامفریب در پی ایجاد امنیت اقتصادی برای خودشان در کشورهای پر جمعیت و درحال توسعه، از هیچ اقدامی فروگذار نمی شوند، این بابت تغییری است که در ساختار قدرت در جهان پدید آمده. حکومت جمهوری اسلامی تا زمانی که خطر گسترش کمونیسم از سوی شوروی برای مافیای سرمایه داری جهانی وجود داشت، بخشی از طرح کمربند سبز بود و خوب بود و به کار آنان می آمد. اکنون اما وضعیت دگرگون گشته است. گرچه خانم رایس همانند علی لاریجانی که کره شمالی را به رخ آمریکا می کشد، کره شمالی را برای حکومت ایران مثال می آورد، اما واضح است که این تعارفات سیاسی نمی تواند چندان به درازا کشد و جایی که منافع سرمایه داری ایجاب نماید، تغییر سریع رخ خواهد داد. آن گونه که مردم در ستم چشم می گشایند می بینند برده ی دیگری شده اند. پس راهی نمی یابند جز این که فضا را ناامن کنند تا سرمایه داری به خواسته اش نرسد. گرچه ساختار معین و منظم سرمایه در بسیاری موارد از همان نا امنی ها هم به نفع خود سود می برد، اما دست آخر، پیروزی نهایی خوش را با ساخت بازاری امن و مطمئن نوید می دهد. هر اقدامی در این میان به ضرر مردم و ستمدیدگان است که بیشتر مورد فشار و ستم قرار می گیرند. هم با حمله ی نظامی احتمالی و هم در صورت محاصره اقتصادی – سیاسی ایران، این حکومت جمهوری اسلامی است که قدرت بیشتری در داخل پیدا می کند تا به سرکوب و ارعاب دامن زند و این مردم ستمدیده هستند که تاوان گرفتاری هایی را خواهند داد که خود در هیچ حالت دخالتی در آن ندارند. حکومت جمهوری اسلامی قصد دارد با تعریف جدیدی از برنامه ی هسته ای خود آن را خواسته ی اراده ی جمعی مردم ایران بنمایاند، در حالی که خود این حکومت هیچ گاه برآمده از آرای واقعی مردم و نماینده ی جمعی آنان نبوده است.
حکومت جمهوری اسلامی با امید به سازش و با استفاده از اهرم ضعیف غیر متعهدها در برابر ایالات متحده با امید فتح بازار ایران با اهرم شورای امنیت در دوسوی مناقشه ی هسته ای ایران چنگ و دندان نشان می دهند. و هیچ کدام از ابزار دمکراتیکی برای پایان بحث برخوردار نیستند. چرا که نماینده ی دمکراتیک مردم نیستند. چرا که دمکراسی شعاری پوچ و مضحک است در دست هر دو گروه. ایالات متحده از عدم دمکراسی در ایران گله مند است و آنگاه احمدی نژاد خود را در خاک آن کشور نماینده ی منتخب مردم ایران می داند و با سایر رهبران جهان از سوی این مردم به گفتگو می نشیند. مضحکه ای است جهان!
تا زمانی که خرد جمعی مردم دنیا جایگزین نابخردی حکام آن نگردد وضع به همین منوال خوهد ماند. آن چه ایران را در سال های اخیر به کانون بحران تبدیل کرده و یک دم خواب راحت را از حکومت جمهوری اسلامی گرفته است، همین پیروزی نسبی خرد جمعی مردمی است که نزدیکی بسیاری بین ناخودآگاه فردی و گروهی شان ایجاد شده است.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

گرچه این نزدیکی می تواند و تا حدودی توانسته در برخی موارد مانند انتخابات اخیر ریاست جمهوری اسلامی، به طور نسبی و موقت و در ظاهر به نفع حکومت نیز تمام شود. اما در نهایت برانداز و در راستای اهداف و منافع ملی ایران خواهد بود. طبقات در ایران امروز طبقاتی درخود هستند، یک انقلاب و جنگی خانمان برانداز در دودهه ی گذشته بر مردمی تحمیل گشته که دیگر توان پرداخت تاوانی دیگر را ندارند. گرچه دولت بناپارتی احمدی نژاد قصد دارد با تکیه بر سرمایه داری دولتی و یحتمل وابسته، عملکرد دهه ی نخست انقلاب را تجدید نماید، اما نشانه ها بیانگر این نکته هستند که با توجه به پیشرفت ابزارهای ارتباط جمعی و افزایش جمعیت و بخصوص جمعیت جوان کشور، وی موفق نخواهد بود.
تنها چاره ی پیش روی حکومت اسلامی سازش با سرمایه داری جهانی برای حفظ بقای خود است که چنین سازشی در نفس خود ناقض بقای این رژیم می باشد. در این بین اهم مسئولیت دامن گیر اپوزوسیون و گروه های مستقل سیاسی و اجتماعی است که با تحمل و مدارا با خود و نه با حکومت پیش روند و نظامی را پایه ریزی نمایند که توانایی جایگزینی داشته باشد. استبداد، یک بار و برای همیشه رخت بنند و ایران و مردم آن از زندانی که زمان ساخته رهایی یافته و با کمترین هزینه، پیروز میدان شوند. میدان خظیری که اکنون محل نزاع مافیای سرمایه داری جهانی و روحانیت شیعه ی حاکم است و پیروزی هر یک به نفع مردم نخواهد بود. گزینه ی پیش رو، پیاده سازی عدل و آزادی و رعایت حقوق آدمی است و بس.
مردم ایران از کره شمالی یا سوریه بسیار پیشترند، ایالات متحده می بایت به پژوهشی جامعه شناختی بپردازد تا نظریه پردازی های بی معنای سیاسی؛ گروه ها و احزاب و سازمان های اپوزوسیون ایران علی الخصوص در ماجرای اکبر گنجی ثابت کرده اند که می توانند بسیار قدرتمند و کارآمد عمل کنند. بازسازی بم پس از زلزله و سامان دهی آن توسط سازمان ها و گروه های مستقل مردمی که هنوز هم ادامه دارد، نشان داد که این تشکل ها توانایی بیشتری از حکومت اسلامی در نیل به خواسته های مشترک جمعی شان داشته و دارند. اکنون در آستانه ی بحرانی قرار گرفته ایم که نیازمند استفاده از تمام تجربیات پیشین هستیم. بحران پیش رو بحران کسب قدرت نخواهد بود، بحران حفظ بقا و هویت و تمدن و فرهنگ و اقتصاد ملی مردمی دیرین و بزرگ است. می بایست این بحران را به پدیدآورندگان آن ارجاع داد و در پی ساختن نو از پی انداختن کهنه بود. کاری که مردم ایران در طول تاریخ بارها دست به انجام موفق آن زده اند و خواهند زد.
باید، باید
این رژیم کهنه سرنگون شود...
احمد زاهدی لنگرودی
http://leebar.blogspot.com
[email protected]

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'باید، باید ... این رژیم کهنه سرنگون شود، احمد زاهدی لنگرودی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016