گفتوگوی عصرنو با صادق نورزی مسئول شوراي سياسي سازمان مجاهدین انقلاب
در حال حاضر پرونده هستهاي ايران را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ارزيابي خوبي نسبت به آن ندارم. اين پرونده در يك نقطه بحراني قرار گرفته است. در زمان آقاي خاتمي نسبتاً به نقطه خوبي رسيده بود و اگر آن روند ادامه پيدا ميكرد، ميتوانستيم اميدوار باشيم به نتيجه مطلوبي برسد.
مختصات اصلي اين پروژه در زمان آقاي خاتمي چه بود؟
در زمان آقاي خاتمي با توجه به پيشينه قبلي آن كه از عملكرد ما نقطه ضعفها و تخلفاتي گزارش شده بود، بياعتمادي زيادي به وجود آمده بود و متهم به عدم همكاري و پنهانكاري شده بوديم. جلب اعتماد بينالمللي و اجتناب از برخوردهاي شعارگونه، اجرا جويانه و جنگطلبانه، به فراهم شدن تدريجي زمينه پذيرش خواستهاي منطقي ما در برخورداري از حق فعاليت هستهاي صلحآميز را فراهم خواهد ساخت.
اگر اشتباه نكنم، مشخصهاش از زاويه ديد اروپاييها اين بود كه در حالت تعليق به سر ميبرديم و تقريبا در زمان رفتن آقاي خاتمي به شكست كامل تعليق رسيديم به نظر شما اين ارزيابي درست است؟
در پايان دوره خير، آقاي خاتمي، تحت فشارهايي كه همه ميدانيم، فعاليت U.C.F اصفهان، شروع شد و گامهاي بعدي كه دولت جديد به دنبال آن برداشت، نظير تغييراتي كه در تيم مذاكره كننده داد و از افرادي استفاده شد كه از پيشينه و تجربه مناسبي برخوردار نبودند و سخنان آقاي احمدينژاد در شوراي امنيت مشكلات كنوني را ايجاد كرد.
از اين حرف شما ميتوانيم نتيجهبگيريم كه آنچه كه در هفته گذشته شاهدش بوديم، حاصل حركتهاي دو ماهه اخير حاكميت است، با توجه به اين نكته شما آينده راچگونه ارزيابي ميكنيد؟
طبق قطعنامه اخير شوراي حكام در صورت بيسياستي و برخوردهاي شعارگونه، پرونده به شوراي امنيت خواهد رفت و كشور در بحران قرار خواهد گرفت.
شما معتقديد آقاي احمدينژاد بر اين موضع مسلط نيست و در رفتارش تعارض ديده ميشود؟
البته ايشان مجري تصميمات است، ولي به هرحال كشور هزينه بيتجربگيها و كجفكريهاي كنوني را پرداخت ميكند.
به عقيده شما، آيا سياستها و طرحهاي حاكميت جديد براي پيشبرد پرونده با گذشته تفاوت دارد ؟
استراتژي و سياستهايي كه براي انرژي هستهاي اتخاذ شده، شايد تفاوت چنداني نكرده باشد، ولي تاكتيكها و طرحهاي اجرايي كه اتخاذ شده با گذشته تفاوت كرده است، تحت اين عنوان كه مجريان گذشته ضعيف بودهاند و بد عمل كردهاند، ولي به نظر من در اين تغيير تاكتيكها، اشتباهات فاحشي مرتكب شدند، مانند اينكه اروپا را رها كردند و سراغ هند، چين، روسيه و پاكستان رفتند و در عمل ديدند كه نتيجهاي نداشت.
به عقيده شما، اين مطالبي كه اخيراً گفته ميشود كه ما بايد از N.P.T خارج شويم، يا بخشهاي ديگري از پروندههاي هستهاي را فعال بكنيم و در روزنامه كيهان به شدت به دستاندركاران انتقاد شده كه چرا در مقابل صدور قطعنامه اطلاعيهاي كه داديد كماكان اعلام آمادگي براي گفتوگو كردهايد؟
اين حرفها و مواضع جديد نيست و در گذشته هم بوده است، بيشتر مصرف داخلي دارد. مأموريت و نقشي است كه به اين گروهها داده شده است. شنونده بايد عاقل باشد!!
به عقيده شما علت اين پراكندهگوييها چيست، شما ميبينيد كه آقاي آقازاده هم در وين حرفهاي رئيس شوراي عالي امنيت، آقاي لاريجاني را تأييد نكرده است.
اولاً براي اعلام برنامههاي استراتژيك مرجع رسمي مشخصي وجود ندارد، ثانياً اينكه با استفاده از كليه صاحبنظران در يك پروسه دموكراتيك به يك تصميم جمعي نميرسند.
ثالثاً به نام مرجع تصميمگير تصميمات ثبت و ضبط و ابلاغ نميشود تا مجريان براساس آن عمل نمايند و خاطيان در برابر آن پاسخگو باشند. مثلاً آقاي آقا محمدي اخيراً در نشست خانه احزاب مطالبي در زمينه تصميمات و مسير تاريخي انرژي هستهاي بيان كرده مبني بر اينكه مسئله انرژي هستهاي بحث تكنولوژي «هاي تك» است و ما براي پيشرفت به آن نياز داريم و كشورهاي پيشرفته نميخواهند ما آن را داشته باشيم. بنابراين انتظار نداشته باشيم اين پرونده به زودي خاتمه پيدا كند. در حالي كه «هاي تك» در انرژي هستهاي خلاصه نميشود و طولاني شدن و مختومه نشدن پرونده انرژي هستهاي كشور را در بلاتكليفي نگه ميدارد و خسارتهاي جبرانناپذيري به اقتصاد و پيشرفت كشور وارد ميكند و بعيد است نظر رسمي باشد. يا اظهارت اخير تحريكآميز سخنگوي سپاه پاسداران، تصور نميرود مقبوليت عمومي در بين تصميمگيران داشته باشد.
بالاخره ارزيابي شما در مجموع از سياست نظام چيست و كداميك از اين مطالب سياستهاي نظام است؟
تصور ميكنم سياست نظام پس از سي سال تجربه، ميبايست عاقلانهتر از اين حرفهاي كوچه و بازاري ميبود. نظام ميبايست شرايط جهاني را درك، به مصالح ملي توجه و از فرصتها براي رفع تهديدها استفاده كند.
در مورد تجربه و هوشياري كليت نظام در اين زمينه شك دارم. علت آن اين است تا 24 ساعت قبل از صدور قطعنامه اخير ما روي دوستان حساب ميكرديم.
عدم تحليل صحيح از شرايط بينالمللي، عدم اقدام به موقع، استفاده از تاكتيكهاي غلط و فضاسازيهاي شعاري افراطي، مشكلاتي است كه اگر در رفع آن نكوشيم، در دام آمريكا گرفتار خواهيم شد.
رها كردن رها كردن اروپا و اميد بستن به روسيه، چين، هند، پاكستان و... از اشتباهات بزرگ بود، چون اينها بعضاً در گذشته به آقاي خاتمي گفته بودند كه از ما انتظار نداشته باشيد در مقابل آمريكا بايستيم.
گفته ميشود كه برخي از اقداماتي كه ما در عرصه هستهاي كردهايم اقدامات خودسرانه بوده است، اگر بپذيريم چنين وضعيتي است، فكر نميكنيد كه ماجراي هستهاي را از اولش بدمديريت كرديم و متولي درستي نداشته و هركس به ظن خودش فكر و عمل كرد؟
همانطور كه اشاره كردم، در مسائل استراتژيك خود ساختار درستي براي تصميمگيري وجود ندارد و در مواردي هم كه هست، به آن عمل نميشود. بر اين اساس با نظر شما موافقم.
گفته ميشود براي حفظ وحدت و جلوگيري از سوءاستفاده دشمن گروهها و احزاب با تصميمات همدلي كنند.
ما اين مطلب را صحيح و به نفع كشور نميدانيم، چون اولاً در تصميماتي كه گرفته ميشود، كليه ديدگاههاي صاحبنظران به مشورت گرفته نميشوند و يك گروه است كه تصميم ميگيرد.
ثانياً ديگر گروهها و احزاب هم به مصالح و منافع ملي توجه دارند و نظرات و ديدگاههاي خود را در حدي كه مفيد است، به جامعه منعكس ميكنند و در صورت ضرورت و وجود گوش شنوا بخشي از مطالب را به صورت نامه محرمانه به اطلاع مسئولان و مراجع تصميمگيري ميرسانند.
ثالثاً وقتي يك گروه آزاد است و امكانات لازم رابراي انعكاس نظرات خود به جامعه دارد و فضاسازي براي مسئولان ميكند، به منظور جلوگيري از فضاسازي غلط انعكاس نظرات ديگر گروهها به جامعه لازم است.
در اين مورد چه كردهايد؟
ما از گذشته تاكنون در مقاطع مختلف اعلام موضع كردهايم و اخيراً هم طي بيانيهاي هشدارهاي لازم را دادهايم.
در تبليغات تهديد ميكنيم كه از N.P.T خارج ميشويم. به نظر شما ما چه نقطه مثبتي در اين پرونده مذاكره با كشور اروپايي داريم؟
به نظر من به غير از آمريكا و اسرائيل كه با اين پرونده طبعاً سياسي برخورد ميكنند و ميخواهند كه به اهداف منطقهاي خود برسند، بقيه كشورها مخالف داشتن انرژي هستهاي صلحآميز توسط ما نيستند، بلكه بياعتمادي دارند؛ و ميخواهند ما را در مسير يك راهكار اطمينان بخش قرار دهند، لذا بايد به مسير اعتمادسازي كه در گذشته طي ميكرديم، برميگشتيم و به مذاكرات با اروپا ادامه ميداديم.
برداشت من اين است كه شما نه به محتواي سياست كنوني و نه به كساني كه در حال پيشبردش هستند، اعتقاد نداريد، لذا چه راهكار عملي را پيشنهاد ميكنيد؟
اگر شعور جاي شعار، پاسداري از منافع، مصالح و...، امنيت ملي جاي پاسداري از منافع سياسي و جناحي و تعامل و گفتوگو جاي ماجراجويي و بحرانآفريني را بگيرد، مشكل حل خواهد شد. اگر در دوران خاتمي چنين سياستهاي نداشتند، قابل فهم بود. ميخواستند خاتمي در سياست تنشزدايي و عادي سازي روابط خارجي موفق نشود، ولي حال كه همه چيز دست خودشان است، چرا؟!