از اين ستون تا تو
[email protected]
[email protected]
سلام
دوران دبيرستان در ايران همان روز اول دبير شيمي قبل از اينكه درس را شروع كند از ما خواست جلسه آينده هر كدام مبلغ بيست تومان بابت جزوه اي كه او تصميم داشت تهيه كند همراه خود داشته باشيم. ما هم كه حدود 50 نفر بوديم همين كار را كرديم.
دليل اين كار آقاي دبير هم اين بود كه كتاب درسي را براي يادگيري بيشتر ما كافي نميدانست و از آنجا كه او در امر آموزش دبير بسيار حساسي بود و حتي نميخواست يكي از محصلينش با نمره پايين درس شيمي را تمام كند، دست به اين اقدام خيرخواهانه زده بود و علاوه بر اينها با ما قرار گذاشت كه از ما خواهد خواست در ساعات فوق برنامه دبيرستان كه او تشكيل خواهد داد حتما شركت كنيم و اين مسئله اجباري خواهد بود.
آقاي دبير در لابلاي تمام اين حرفها هم دائم يادآوري ميكرد كه علم شيمي چقدر مهم است و بايد آن را به طور جدي فرا گرفت و با محصلين بازيگوش و خاطي به شدت برخورد خواهد كرد.
بگذريم. از همان ابتدا خيلي از بچه ها به اميد جزوه كتاب را آنچنان جدي نگرفتند و دلشان را صابون زده بودند كه جزوه راحت تر و بهتر خواهد بود. و حكما سئوالات امتحان هم از همان جزوه طرح خواهد شد؛ اما ماهها گذشت و گذشت از جزوه خبري نشد و آقاي دبير هم هر روز بهانه اي ساز ميكرد به طوري كه بچه ها هم اين اواخر عطاي جزوه را به لقايش بخشيده بودند و ديگر از آقاي دبير چيزي نميپرسيدند. قبل از امتحانات ثلث آخر آقاي دبير بدون آنكه از ما معذرت بخواهد گفت كه مسئله جزوه را از ذهنتان بيرون كنيد چرا كه شخصي كه قرار بوده كارهاي چاپ آن را انجام دهد گويا سر زير آب كرده و اثري از او نيست كه عجب دوره نامردي ست و اعتماد از بين رفته و . . .
بعد آقاي دبير اضافه كرد، شما عزيزان نگران پولتان نباشيد من به جاي پول به هر كدام از شما يك جلد از رماني كه پارسال منتشر كرده ام ميدهم، اگر چه قيمت رمان چند توماني از پول شما كمتر است، اما همه ما بايد به بزرگواري خودمان ببخشيم و ماجرا را فراموش كنيم.
بعد هم كتابها را پخش كرد. و در پايان از ما خواست تا جلسه بعد كتاب را بخوانيم و نظرات مان را در جلسه فوق العاده اي كه تشكيل خواهد شد كتبي يا شفاهي ابراز كنيم و براي پنج نظر برتر هر كدام 3 نمره فوق العاده براي امتحان ثلث آخر منظور خواهد شد.
ـــــ
خودخواهي و شيادي آقاي دبير از آن زمان تا به حال در ذهنم مانده است. اما اين را هم بنويسم كاري كه اين آقاي دبير كرد با كاري كه "محمد دادكان" در چند هفته پيش كرد قابل مقايسه نيست. درست است كه آقاي دبير خودش انتخاب كرد و خودش بريد و دوخت و به تن كرد، اما در مجموع با50 نفر سر و كار داشت، اما آقاي دادكان، رئيس فدراسيون فوتبال، حداقل با 60 ميليون سر و كار دارد.
دكتر محمد دادكان از فوتباليست هاي سابق تيم ملي است كه در زمان رئيس فدراسيون قبلي "صفايي فراهاني" دائم به عملكرد اين فدراسيون انتقاد ميكرد و حتي يكي از منتقدين حركت به سوي ليگ حرفه اي بود. اما به هر حال صفايي افتان و خيزان ليگ را راه انداخت و امسال هم در ششمين فصل است. بعد از استعفاي صفايي آقاي دادكان با شعار "تيم داري و دين داري" به جاي او نشست.
دو هفته پيش فرانتس بكن بوئر يكي از افسانه هاي تاريخ فوتبال كه هم اكنون رياست برگزاري جام جهاني 2006 آلمان را به عهده دارد در راستاي اين امر به ايران كه به جام راه يافته سفر كرد و طبعا دادكان هم ميزبانش بود.
بكن بوئر براي فوتبالي ها يك كسي مثل جيمز جويس است براي رمان نويسان، فوتبالي ها براي اين افسانه كه هم در لباس بازيكن و هم در هيئت مربي فاتح دو جام جهاني ست ارزش و احترام خاصي قائل اند. اما احترام آقاي دادكان كه اتفاقا در دوران بازيگري اش هم پست بكن باوئر بوده از نوع ديگري است.
ايشان همانطور كه در عكس ملاحظه ميكنيد خودخواهي را با استفاده از بكن بوئر ارتقا داده و با بهره وري از تز "هنر نزد ايرانيان است و بس" بر فرش نقشي از "از خودمان خوشمان آمد" زده كه در آن هم تيم داري است و هم دين داري! آقاي دادكان از جمله مديران كبيري ست كه خود گويد و خود خندد.
ايشان به جاي تمام نبودها و كمبودهاي اين فدراسيون عكس خودش و قيصر را هديه ميدهد درست مثل آقاي دبير مذكور كه رمانش را به جاي پول و خلف وعده هديه كرد.
به قول زنده ياد آقاي جعفري، جا دارد به دادكان گفته شود: "آقا خوش بحالت!"