نامه اخیر معصومه شفیعی آینه ای است که رنج اکبر گنجی و تنهایی او و خانواده اش را به وضوح در آن می توان دید.
بعد از 52 روز بی خبری از همسرش، معصومه شفیعی با انتشار نامه ای از ماجرای دردناک ضرب و شتم گنجی در بیمارستان میلاد قبل از انتقال مجدد او به زندان اوین و شرایط سخت او در اوین خبر داد. بنا به گفته خانم شفیعی، گنجی همچنان در زندان انفرادی است، از تغذیه خوب برخوردار نیست و حتی از دادن داروهایش به او خودداری می کنند.
گنجی قهرمانی است که با تمام نیروی جسمی و فکری خویش مخالف جریان شنا کرده و استبداد را به چالش کشیده است. اگر به جرم هویدا کردن اسرار تاریکخانه اشباح به زندان افتاد، ادامه زندانش بعد از آزادی کوتاه مدتش در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، آن هم با شرایطی جانفرسا به این خاطر است که بی پرده و بی حاشیه آنچه را که همه می دانند بازگو کرده است. راس هرم استبداد را نشانه رفته است. اما علیرغم تمام از خود گذشتگی ها، در تنهایی سلول انفرادی حتی زمان نیز یاور او نبوده است.
گنجی برای بیرون آمدن از زندان و یا حداقل دستیابی به حقوق انسانی خویش به عنوان یک زندانی به دوستان و یاران بالفعل نیاز دارد و مبارزه نقد، اما فعلا همه دوستان وی بالقوه اند و وعده ها نیز نسیه.
حدود شش ماه پیش در گرماگرم انتخابات حتی هاشمی رفسنجانی نیز از تلاش خود برای آزادی گنجی سخن گفت. البته در آنزمان گنجی عمود خیمه نظام را مورد انتقاد شدید خود قرار نداده بود. از کارگزاران سازندگی نیز انتظار نمی رود که بیش از پدر معنوی خود دلسوز گنجی باشند. از این گذشته پدر خوانده ای که برای احقاق حقوق پایمال شده خود در انتخابات ریاست جمهوری فقط به درگاه خدا شکایت می برد در بهترین حالت برای آزادی گنجی نیز به درگاه خدا دعا می کند و از سوی دیگر فرزندخوانده های خود را به اطاعت از قدرت و زد و بند با آن دعوت می کند. در این صورت تعجب برانگیز نیست که غلامحسین کرباسچی دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی در قامت "وکیل شیطان" در میزگرد روزنامه شرق با عنوان " اصلاح طلبان پس از انتخابات" از ابراهیم یزدی دبیر کل نهضت آزادی ایراد بگیرد که چرا وقتی حکومت به آنها (نهضت آزادی) اجازه فعالیت سیاسی رسمی نمی دهد آنها به رای نظام گردن نمی گذارند و اعتراض می کنند! ابراهیم یزدی در جواب می گوید: " اگر مجلس هفتم قانون وضع كند كه نبايد نفس كشيد احتمالاً آقاى كرباسچى ديگر نفس نمى كشند." غلامحسین کرباسچی پاسخ می دهد " اگر بتوانم نمی کشم. منتها اختیاری نیست. اگر ما قانون را قبول داریم اینچنین است."
اما دوستان اصلاح طلب گنجی بزرگترین گروهی هستند که علیرغم فراغت یافتن از گرفتاری های حکومتی و انتظاری که از نظر اخلاقی و حتی سیاسی متوجه آنان است، همچنان به سکوت خود ادامه می دهند. آنها در فضای جدید ایجاد شده در صحنه سیاسی کشور محتاطانه حرکت می کنند و حاضر نیستند نیروی خویش را به سود آزادی اکبر گنجی وارد کارزار سیاسی با اقتدارگرایان و دیگر نهاد های قدرتی کنند که خواهان دربند ماندن وی هستند. بویژه آنکه آنها دعوت گنجی به تحریم انتخابات را به سهم خویش از عواملی می دانند که در شکست معین کاندیدای اصلاح طلبان موثر واقع شد. با وجود اینکه حزب مشارکت در بیانبه تحلیلی- انتقادی اخیر خود درباره دلایل شکست این حزب در انتخابات ریاست جمهوری از جمله معتقد است که " مماشات و تمكين اصلاح طلبان خصوصاً دولت اصلاحات به خواست اقتدارگرايان سبب دوری مردم از آنان شد."، ولی بلافاصله در این ارزیابی اضافه می شود که " عد ه ای از اصلاح طلبان خواهان مطالبات انقلابی بودند اما آن را در قالب اصلاحات بيان ميكردند و اين خود اصلاحات را با مشكل مواجه نمود."
عدم تشکیل جبهه دمکراسی و حقوق بشر علیرغم وعده های مصطفی معین و حزب مشارکت در آستانه انتخابات، از مخالفت های سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با تشکیل این جبهه که بگذریم، گویای آن است که فعلا اکبر گنجی و خانواده اش انتظارات زیادی از اصلاح طلبان نمی توانند داشته باشند. به نظر می رسد که در شرایط فعلی اصلاح طلبان بیشتر ترجیح می دهند بار سخت عذاب وجدان خود بخاطر کم کاری در راه آزادی گنجی را با دعاهای لیله القدر رو به آسمان تسکین دهند تا با برداشتن گامی زمینی. معصومه شفیعی از مطبوعات هم بخاطر سکوتشان در مورد گنجی انتقاد می کند. ظاهرا مطبوعات داخل کشور نیز برای حفظ خود در شرایط جدید بسیار محتاطانه عمل می کنند. گویی نه تنها جریان قدرت حاکم، که زمان نیز با گنجی و خانواده درد کشیده اش سر ناسازگاری دارد.
اگر سکوت کارگزاران؛ بی عملی دوستان اصلاح طلب گنجی و خاموشی مطبوعات در دفاع از اکبر گنجی به دلایلی قابل توجیه باشد، سکوت و بی تحرکی آنها که خود را" نیروی سوم" به حساب می آوردند و وعده گسترش نافرمانی های مدنی در فردای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری می دادند اما قابل توجیه نیست. کسانی که برنامه محاصره مدنی حکومت و نافرمانی مدنی را چشم اندازی عملی می دیدند، آنهایی که برای برگزاری تظاهرات جهت آزادی زندانیان سیاسی و دفاع از حقوق اجتماعی و سیاسی شهروندان اجازه وزارت کشور را لازم نمی دانند و اتفاقا از نظر سیاسی نیز همفکری و نزدیکی بیشتری با نظرات اکبر گنجی دارند، چرا ساکت هستند؟ آن سازمان های دانشجویی، جوانان و نیروها و شخصیت های سیاسی که با چنین تحلیلی به پیشواز تحریم انتخابات رفتند چرا ساکتند؟ اگر بالا رفتن هزینه فعالیت سیاسی و احتمال با استقبال روبرو نشدن تظاهرات برای آزادی گنجی را دلیل سکوت و بی عملی خویش می دانند، این سوال مطرح می شود که آنها چرا نتوانستند شرایط بوجود آمده را پیش بینی کنند و چگونه می توانستند به سهم خویش مانع حاکم شدن چنین جو سکوتی بر صحنه سیاسی کشور شوند؟
-----------------
زیرنویس
تیتر این مطلب را از هادی خرسندی وام گرفته ام. او مدتی پیش مطلبی داشت در سایت خود بنام "نابرده رنجی گنجی آزاد نمیشود."