چهارشنبه 11 آبان 1384

حاشیه نشینی ایرانیان مهاجر غم انگیز است، فرید فتح پورپاکزاد، آفتاب

ایرانیان مهاجر، در نیم قرن گذشته تصویر خوبی از ایران و ایرانی به جهانیان ارائه نکرده اند. درست است که هر کدام به نحو فردی به موفقیتهایی در عرصه های گوناگون کسب کرده اند، اما هیچگاه به عنوان یک ملت در حوزه های فرهنی و اجتماعی جهان امروز، ظاهر نشده اند. مهاجران در سالهای پس از فروپاشی شوروی، نقش والاتری یافته اند. اکنون در روزگاری به سر می بریم که فرهنگها (حتی خورده فرهنگها) به میزان پتانسیلهایی که دارند، میدان جوان پیدا می کنند، و دریغ که ایرانیان مهاجر به دلیل عدم برخورداری از یک انسجام حداقلی، هیچگاه موفق نشده اند ظرفیتهای عظیم ملی و دینی خود را در برابر چشم شهروندان کشورهای مختلف، بگشایند. یکی از تشکلهای علمی-ادبی دانشجویان ایرانی در مونرال، اخیراً تحلیلی به قلم خانم عاطفه مشاطیان، انتشار داده و کوشیده به عنوان یک ایرانی و مهاجر، درد این ناانسجامی و فرار و پنهان شدن ایرانی از ایرانی در سرزمینهای دور از وطن را بازگوید و بازشناسد و می نویسد:



عدم انسجام جامعه‌ی ايرانيان خارج از کشور، حرف جديدی نيست؛ بارها و بارها از زبان افراد مختلف به عنوان گلايه، از روی تأسف، و از باب توجيه ناکامی‌ها شنيده‌ايم. گويی ديگر به شکل کليشه درآمده و نه تنها حساسيت خود را نسبت به اين مسأله از دست داده‌ايم، بلکه آن را علت‌العلل بسياری از معلول‌های ناخوشايند می‌دانيم و گويی پيکره‌ی اين جامعه به اين درد مزمن عادت کرده و از سر نااميدی در پی درمان هم نمی‌گردد. مهاجران قدیمی‌تر کم و کيف اين درد را برای تازه واردها توصيف می‌کنند و در عین حال مسکن پرهيز را نیز به ایشان تجويز می کنند: پرهيز از سکونت در مناطق ايرانی‌نشين، از رفتن به نزد پزشکان ايرانی، از معامله‌ی مالی با تجار ايرانی، و ....

برچسب عدم انسجام به جامعه‌ی ايرانی برچسب دل‌آزاری شده و هم‌چون بختکی روی جامعه‌ی ما افتاده‌است. بسياری از مناسبات ما را دچار مشکل کرده و حتی سايه‌ی خود را بر تعامل با مهاجرين ساير کشورها و با کشور ميزبان گسترانيده است. مشارکت‌های ايرانيان با یکدیگر شکننده است، کارهای گروهی، ناپايدار و تشکل‌ها بی‌جان. سنت تخريبی دسته‌بندی آدم‌ها بر اساس طبقات اجتماعی، فرهنگی، اعتقادی و سياسی گويی به هر کجا که برويم با ما همراه می‌آيد. اين آفات مانع از تأثيرگذاری مطلوب و در حد ظرفيت کمی و کيفی جامعه‌ی ايرانی بر جوامع ميزبان شده است و باعث شده تا ايرانيان، در مقايسه با ساير مهاجرين، کمتر در متن و بيشتر در حاشيه باشند و تأثيرپذير. و اين تنها گوشه‌ای از پيامدهای اين برچسب و اين عارضه‌ی به ظاهر مزمن است.

اما چه نشانه‌هايی حاکی از عدم انسجام است که به آن‌ها استناد می‌شود؟ آيا اين نشانه‌ها خاص جامعه‌ی ايرانيان است يا کمابيش در ساير جوامع مهاجر هم يافت می‌شود؟ اگر به نشانه‌های خاصی برای جامعه‌ی ايرانی می‌توان اشاره کرد، آن‌ها کدامند؟ ريشه‌های آن‌ها کجاست؟ راه درمان آن چيست؟ آيا از هم‌گسيختگی و عدم انسجام از عناصر همراه مهاجرت است؟ آيا متاثر از تحولات ربع قرن اخير جامعه‌ی ايرانی است؟ آيا ضايعه‌ای نهادينه شده در فرهنگ ماست؟ آيا همانند خيلی از موارد اجتماعی در جامعه‌ی ايرانی، کمی بزرگ‌نمايی نشده و اين پديده يک توهم نيست؟

پاسخ به اين سؤالات نيازمند نگاهی است محققانه و آسيب‌شناسانه به جامعه‌ی ايرانی خارج از کشور و بر فرهيختگان و جامعه‌شناسان ايرانی، خاصه مقيم خارج از کشور، است تا با برخوردی علت‌جويانه و موشکافانه کمر همت به اين مهم ببندند. تاکنون مقولات و مقالات زيادی در باب انگيزه‌های مهاجرت و حاشیه گزینی و عدم انسجام ایرانیان و نيز هويت ايرانی (مستقل از مسأله‌ی مهاجرت) به رشته تحریر درآمده، اما، اين موشکافی‌ها فراتر نرفته‌اند و به ريشه‌يابی مسائل مبتلابه جامعه‌ی ايرانيان مهاجر، از جمله پديده‌ی عدم انسجام و راهی برای ترميم آن، نپرداخته‌اند.

ما باید با مسئله ناانسجامی مهاجران ایرانی، برخورد دقیق و عالمانه داشت باشیم. برخی هنوز ناانسجامی را قبول ندارند. باید روشن سازیم که به راستی اين ناديده‌انگاشتن ظهور و بروز آن در اذهان و گويش‌های مهاجران. می‌توان از روی تجاهل يا تغافل از کنار اين مساله گذشت و به نهادينه‌کردن آن تن داد! يا در مقابل سوال اين‌است: اين پديده واقعيت است يا توهم؟ اگر واقعيت است، قابل بررسی است. نحوه‌ی برخورد با واقعيتی از اين جنس، محتاج کاری نظام‌مند، جامعه‌شناختی، تبليغی و تبيينی است و عزم اهل فن را می‌طلبد. اگر توهم است، که بايد توهم‌زدايی شود و اين هم تنها از نخبگان جامعه بر‌می‌آيد تا با فرهنگ‌سازی اين ضد فرهنگ را ريشه‌کن کنند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

و من بر سخن خانم مشاطیان می افزایم که:
1- دوری از یکدیگر و فرار ایرانی از ایرانی در سرزمینهای دیگر، اکنون به وضع غم انگیزی رسیده است. گویی ایرانیان مهاجر، وظیفه تاریخی خویش را گم کرده اند.

2- سیاست زدگی فوق العاده ما ایرانیان، بنیان این تربیت غلط است. ما هنوز یاد گرفته ایم که در عین باورهای سیاسی خاص خود، با یکدیگر در جهت شناساندن عظمت ایران و فرهنگ پربار آن به جهانیان و یافتن جایگاهی شایسته در میان مهاجران کشورها، همکاری نزدیک داشته باشیم.

3- چه خوب است وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تحمل احمدی نژاد در جریان دیدارش با ایرانیان نیویورک، زمینه و بهانه ای بداند و درخصوص این مسئله مهم ملی، گامی بلند بردارد.
بی صبرانه شنیدن صدای کلید خوردن این پروژه را در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، انتظار می کشیم.

4- اما رسالت سنگین تر، متوجه خود مهاجران ایرانی است. چه خوب بود مردان باهمتی در آنجا غیرت بزرگان تاریخ ایرانی را زنده می ساختند و ایثاری بلند، به پای نهال «انسجام ایرانیان مهاجر» می ریختند و در تاریخمان، جاویدان می شدند.

یعنی چه خواهد شد؟....

در همين زمينه:

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'حاشیه نشینی ایرانیان مهاجر غم انگیز است، فرید فتح پورپاکزاد، آفتاب' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016