در مكالمه با اديب و سياستمدار خود باور و كهنه كاري، از سر غفلت نام رفراندم را به زبان آوردم كه ناگهان وي سراسيمه برآشفته و ملتهب گرديد. فرياد كشيد " آقا ! رفراندم چيه ! رفراندم مرد ! به گورستان تاريخ سپرده شد. با من از مرده ها سخن نگوئيد ! سعي كردم كه او را با متانت و بردباري آرام كنم. گفتم ببخشيد بنده مي دانستم كه شما با رفراندوم "وقتي كه در قيد حيات بود"، مسئله داشتيد ، ولي هرگز فكر نمي كردم كه با مرده آن نيز اينقدر حساسيت داشته باشيد و حتي از شنيدن نام آن مرحوم اينگونه آشفته و پريشان خاطر بشويد. پير مرد با دستهايي لرزان و حالتي پريشان به دنبال قرص هاي فشار خون خود در جيب هايش مشغول جستجوئي غصه آور و پرشتاب گشت و من نيز از اينكه باعث كدورت روح و ارتقاي فشار خون اين رجل سياسي شده بودم، از كرده خود پشيمان گشته و قول دادم كه ديگر ذكري از رفراندم نكنم تا مبادا درجات فشار خون بعضي ها بطرز خطرناكي بالا رفته و قلب هاي پير و حساس آنان به دليل كمبود اكسيژن خون دچار لرزش و پس لرزه شوند.
حال چرا عده اي از هموطنان سالمند ما حاضرند به قيمت سلامتي و حتي جان خود، جنبش رفراندم را مرده پنداشته و آن را در گورستان اذهان خويش بدون هيچگونه مراسمي دفن كرده، و در مقابل استدعاي فاتحه اينگونه مضطرب مي شوند، خود حكايتي است نه چندان دور و دراز. بنده نيز قصد ندارم كه روح رنجديده و آزرده اين هموطنانم را بيش از اين آشفته خاطر كنم. بهمين دليل ناچارم كه اين مقاله را به سبكي ديگر نگارش كرده تا بتواند نسبتا جوابگوي تراوشات فكري، ذهنيات "ورم كرده از گذر زمان" و نحوه نگرش اين عزيزان باشد. اميدوارم دوستان ما و طرفداران رفراندم به بزرگي خود مرا ببخشند. بعد از ارائه طرح رفراندم ، آنچه كه مرا حيرت زده كرد دو موضوع مرتبط به هم بودند. موضوع اول حمله برنامه ريزي شده و موزون به طرح رفراندم بود كه توسط حاميان رژيم در تهران نظير حجاريان و به ظاهر مخالفان آن در لس آنجلس كه با افتخار اما بدون آزرم و رحم رفراندوم را بروي ميز گرد قصابي و يا صفحه تلويزيوني مستطيلي خود تكه پاره كردند. هيچكس تصور نمي كرد كه جمهوري اسلامي شبكه دفاعي و ضد حمله اي با اين وسعت و قدرت و آمادگي داشته باشد. البته اين ضد حمله مختص به فاز اول يعني مرحله ارائه طرح خلاصه نشد. در مراحل بحث و بررسي، تعميق و توسعه نيز حملات شديدي بر عليه طرح رفراندم ادامه داشت. موضوع دوم تاثير پذيري بعضي از هموطنان از اين گونه تبليغات سوء بود. واقعيت انكار ناپذير اين است كه بودجه تبليغاتي رژيم در مقابل صد و پنجاه دلار پول جيبي ما قابل مقايسه نيست. وانگهي هموطنان ما نبايد ضد حمله را از سوي سنگر كيهان شريعتمداري و يا صدا و سيماي جمهوري اسلامي انتظار داشته باشند. افراد ، بلند گوها و راديو تلويزيون هاي اجاره اي در لس آنجلس و ديگر شهرهاي بزرگ و كوچك اروپا و آمريكا فراوان هستند.
مدتي است كه فعالان طرح رفراندم از مرحله توسعه و تعميق آن در منظر عام عبور كرده اند و وارد فاز برنامه ريزي و سازماندهي شده اند. توسعه و تعميق كاري بود كه بايد در ملاء عام ( رسانه ها و راديو تلويزيونها) با بحث و مناظره و گفتمان و غيره انجام مي شد ، كه شد. اما برنامه ريزي و سازماندهي مستلزم تفكر و مشورت مي باشد كه احتياجي ندارد الزاما در راديو و تلويزيونها صورت گيرد. به همين دليل ، فعالان رفراندم و كساني كه به نداي رفراندوم لبيك گفته بودند، مدتي است كه مشغول سازماندهي و پيشبرد امر رفراندم هستند. در اين اثناء جلسات متعددي در كشور هاي مختلف از جمله آمريكا ، سوئد و آلمان منعقد گرديد كه در اين جلسات جمهوريخواهان، ليبرال دمكراتها، مليون و مشروطه خواهان طرفدار رفراندوم با همدلي و حس همياري ملي براي سازماندهي و پيشبرد جنبش ملي ( يعني تكامل و ارتقاي جنبش رفراندم به يك جنبش بزرگ ملي و سراسري) به گفتگو و تبادل نظر پرداختند. يكي از اين جلسات و نشست هاي موفقيت آميز در برلين به مدت دو روز تشكيل شده بود كه گويا مخالفان طرح رفراندم را غافلگير كرده بود. يك گنگره بزرگ بين المللي سه روزه نيز توسط هوادران و اعضاي كميته هاي پشتيباني از طرح رفراندم ، اوائل دسامبر در بروكسل پايتخت بلژيك تشكيل خواهد شد. در اين كنگره باز و عمومي فعالان و علاقمندان طرح رفراندم از كشورهاي مختلف جهان شركت خواهند كرد. البته نامنويسي قبلي لازم است.
در طي اين مدت ( فاز سازماندهي و برنامه ريزي) عده اي دست به شيطنت ديرينه خود زده و عده اي ديگر نيز فرصت را مغتنم شمرده و دست به تبليغات مسموم كننده بر عليه رفراندم زدند. بوق و كرنا هاي رژيم ناقوس مرگ زود رس و نابهنگام رفراندم را نواختند. عده قليلي نيز قرباني اين تبليغات سوء شده و باورشان شد كه بعله رفراندم مرد. عده اي نيز با تمسك و توسل به تئوري هاي توطئه و پروژه و نقشه هاي مرموز ، پيامبر گونه ادعا كردند كه تاريخ مصرف طرح رفراندم قبل از مصرف آن سپري شده بود. واقعيت اين است كه رفراندم هرگز نمرده است، طرح رفراندم همچنان رودي خروشان به پيش مي رود تا به همراه ديگر جريانات دموكراسي خواهي و معتقد و ملتزم به منشور جهاني حقوق بشر درونمرزي و برونمرزي ، درياي بزرگ و سراسري جنبش ملي دموكراسي خواهي ايرانيان را بوجود آورد. آنكس كه مي خواهد رفراندم را مرده بپندارد، به دالانهاي كهنه در ذهن خود رجوع مي كند تا جسد مجازي رفراندوم را در آن گورستان مملو از ياس، شكاكيت ، بدبيني و نااميدي و خود محوري بيابد.
حال كه متوجه شده ايم ، رفراندم در دنياي واقعي اپوزيسيون همچنان زنده ، پراز شور و حال و با نيروي محركه ذاتي خويش به پيش مي رود، بايد از خود پرسيد چرا عده اي با آن مخالفت مي كنند و اصولا مقصد نهائي اين رود خروشان به كجاست و چه مدتي طول خواهد كشيد تا درياي موعود جنبش ملي دموكراسي خواهي ايرانيان شكل گيرد.؟ در پاسخ به سوال اول همانگونه كه بارها گفته و نوشته ام ، دو گروه متفاوت مخالف رفراندم هستند. گروه اول آنهاي كه پيام رفراندم را بخوبي درك كرده اند و به همين دليل با آن مخالف هستند. افراطيون چپ و راست كه هيچگونه التزامي به منشور جهاني حقوق بشر و دمكراسي ندارند ، به همراه مسئولين رژيم ، جزوء اين گروه هستند. پيام رفراندم بر اساس منشور جهاني حقوق بشر استوار مي باشد. يك سلطنت طلب افراطي كه مي خواهد حكومت ساواك را به كشور برگرداند ، نمي تواند طرفدار رفراندم باشد و به همين دليل با آن به شدت مخالف است. اين سلطنت طلب افراطي حاضر نيست در كنار يك جمهوري خواه چپ بنشيند و در مورد سرنوشت كشور مشتركشان يعني ايران گفتگو كنند. به همين دليل است كه بخشي از جمهوريخواهان چپ افراطي كه سالها در خدمت رژيم جمهوري اسلامي به انجام وظيفه به اصطلاح "ضد امپرياليستي" مشغول بودند و با افتخار در دستگيري و قتل عام هزاران زنداني بيگناه مسئوليت مستقيم داشته اند ، اينك حاضر نيستند كه در زير يك سقف مشترك با مشروطه خواهان ملتزم به منشور جهاني حقوق بشر به گفتمان بپردازند ، و اين حركت را بسيار ناپسنديده و به دور از شان خود مي دانند. شان ! كدام شان؟
گروه دوم از مخالفين رفراندم كساني هستند كه يا روح پيام رفراندم را بخوبي درك نكردند و يا حاميان و طرفداران رفراندوم نظير بنده نتوانستند ، اين گروه دمكرات و سالم را با استدلال و روشنگري متقاعد كنند. در مورد اين گروه از هموطنان ، كوتاهي و قصور از ماست و بر آنان عيبي وارد نيست. بسياري از هموطنان ( در داخل و خارج از كشور) از اين گروه فكري دمكرات و آزاديخواه اما مخالف و يا بي تفاوت نسبت به طرح رفراندوم دست به اقدامات مشابه زده اند تا حركت هاي دموكراسي خواهي همسو و همگام با جنبش رفراندم بوجود بياورند. عده اي ديگر نيز بر اين اصل پافشاري مي كنند كه در صورت بسط پذيري و ارتقاء خواسته هاي طرح رفراندوم به يك جنبش فراگير ملي و سراسري ، آنان نيز نه تنها به جنبش ملي خواهند پيوست ، بلكه خود جزوء نيروي محركه و فعال آن خواهند شد. عقيده شخصي بنده اين است كه همراهي و همدلي اين دسته از هموطنان و فعالان سياسي ( درونمرزي و برونمرزي) از طيف هاي مختلف سياسي عقيدتي ضروري و اساسي مي باشد. بدون آنان ما همچنان در تشتت و سرگرداني دست و پا خواهيم زد. خوشبختانه بسياري از اين فعالان و سياسيون كه وجود و همراهي آنان براي ما بسيار با ارزش و اساسي مي باشد ، با شركت خود ( حضوري يا از طريق پالتاك) در نشست هاي نظير برلين و غيره نشان داد ه اند كه رسالت تاريخي و سياسي خود را در اين برهه بسيار حساس از تاريخ كشورمان درك مي كنند. البته هيچ كس انتظار ندارد كه افراطيون چپ و راست ، وابستگان رژيم، خود محورها، دائي جان ناپلئون ها و اسكيزوفرنيك هاي معتقد به تئوري پروژه و توطئه، و كلبيون منفي گرا نيز به جنبش ملي و سراسري بپوندند. كسي كه به منشور جهاني حقوق بشر و روح دموكراسي و كثرت گرائي و رعايت حقوق دگر انديشان، مخالفان و يا به اصطلاح خودشان "دشمنان سياسي" ذره اي احترام قائل نيستند نمي تواند جزو بنيانگزاران دموكراسي و رعايت حقوق بشر در ايران فردا باشند. در نتيجه عدم شركت اين گروهاي افراطي و يا خشونت طلب را در آن كنگره بزرگ ملي بايد به عنوان قدم اول پيروزي جشن گرفت.
و اما در مورد اين سوال كه اصولا مقصد نهائي اين رود خروشان به كجاست و چه مدتي طول خواهد كشيد تا درياي موعود جنبش ملي دموكراسي خواهي ايرانيان شكل گيرد ؛ در جواب بايد بگويم كه پاسخ به اين سوال به ما ايرانيان ربط دارد. اگر تصميم بگيريم كه از خواب كابوس وار بيست و شش ساله خود بيدار شويم و خودباوري و اعتماد به نفس و خود متكي بودن و اراده ملي خود را باز يابيم، ما مي توانيم در عرض يك سال به آن درياي موعود آزادي و دموكراسي برسيم. اما اگر ما بر اين باور باشيم كه آخوندها نه تنها كشور بلكه اعتماد به نفس تك تك ما را از ما گرفته اند و ما را تبديل به مشتي معلول و زخمي سياسي كرده اند كه مستحق گدائي نه تنها در غربت بلكه حتي در خانه خود مي باشيم، ديگر صحبت كردن از درياي موعود آزادي و دمكراسي اتلاف وقت و سرابي بيش نيست. خوشبختانه اكثريت ايرانيان اعتماد به نفس خود را از دست نداده اند. به همين دليل است كه من به آينده ( آينده اي بسيار نزديك) خوشبين هستم. بعد از تشكيل موفقيت آميز نشست دو روزه برلين و كنگره آتي كميته هاي رفراندم در بروكسل و جلسات متعدد در ماه هاي آينده، من مطمئن هستم كه در سال آينده اين رود خروشان به مقصد خود يعني تشكيل يك كنگره بزرگ ملي و فراگير خواهد رسيد. از آن كنگره بزرگ و ملي جنبش دموكراسي خواهي من اميدوارم كه حداقل دو نتيجه مهم عايد شود. اولا همدلي و هماهنگي ايرانيان بعد از بيست و شش سال تفرقه و تشتت. ثانيا انتخاب يك شواري هماهنگي و اجرائي ( يا هر اسم و اصطلاحي كه مي خواهد بروي آن باشد.) اين شورا مي تواند فاز نهايي مبارزه مردم را بر عليه استبداد مذهبي حاكم هماهنگي و يا به نوعي رهبري كند. شايد لازم باشد كه من اين موضوع را بصورت بسيار شفاف و واضح بيان كنم كه جنبش دموكراسي خواهي مورد اشاره بنده هيچگونه ارتباط ، هماهنگي و يا سنخيتي با جبهه دموكراسي خواهي طرفدارن اصلاحات رژيم جمهوري اسلامي كه در داخل ايران مطرح است، ندارد. هدف جبهه دموكراسي خواهي اصلاح طلبان ادامه بقاي رژيم جمهوري اسلامي مي باشد؛ در حاليكه هدف اصلي جنبش دموكراسي خواهي مورد اشاره من ، سرنگوني بدون قيد و شرط تماميت رژيم جمهوري اسلامي از طريق ملت ايران و قيام مردمي و مسالمت آميز ( بدون استفاده از ابزار خشونت و كشت و كشتار) مي باشد. هشيار باشيم و اجازه ندهيم كه بلند گوهاي رژيم اين دو جريان مختلف و نامرتبط را به يكديگر ربط دهند و صورت مسئله را لوث كنند.
در پايان بايد يك نكته اساسي و مهم را تاكيد كنم، و آن اين است كه طرح رفراندم از داخل ايران مطرح شد. در نتيجه اساس و بنياد كار ما در همه مراحل از فعالان و مبارزان داخل ايران سرچشمه مي گيرد. البته بنده بر همه امور واقف نيستم و دليلي هم ندارد كه باشم ، حتي اگر مطلع بودم آشكار است كه بنا به دلايل امنيتي ، نمي توان مسائل مربوط به درون را در مقالات و مجامع عام مطرح كرد. هدف از اين تاكيد نهائي اين است كه خداي ناكرده هموطنان تحت تاثير تبليغات رژيم و يا مناديان شناخته شده ياس و تسليم قرار نگيرند. همانهائي كه ادعا مي كردند كه "پروژه رفراندم" طرح رژيم مي باشد چون از درون كشور آمده است ، فردا ممكن است ادعا كنند كه برگزار كنندگان آن كنگره بزرگ ملي نيز مشتي سياسيون در خارج هستند و اين كنگره و شوراي منتخب آن در داخل كشور پايگاهي ندارند. هدف اين تبليغات ايجاد تشتت ، ياس و نا اميدي به آينده و ادامه حكومت آخوندي مي باشد. هدف ديگر نيز اين است كه اسامي و يا هويت فردي و يا سازماني نيروهاي داخل كشور براي اثبات ادعا افشاء شود. نيروهاي سياسي و فعال در خارج آنقدر خام و ساده نيستند، كه براي اثبات ادعا در اين دام رژيم گرفتار شوند؛ و يا به قول شاعر: "گفت نام گل تو؟ ، گفتم از آن بيخبرم" "مستم ! اما نه چنان مست ، كه نامش ببرم".
دكتر عبدالستار دوشوكي
دوشنبه شانزدهم ابان 1384
[email protected]