امروز مراسم اهدای جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات در روزنامه شرق برگزار شد ، مراسم به آن معنا که عده زیادی بیایند و برنامه مفصل و جدی تدارک دیده شود ، نبود . عده ای از نویسندگان و منتقدان که به 20 نفر هم نمی رسیدند ، دعوت شده بودند و در یک اتاق کوچک دور هم جمع شده بودند تا به نویسنده ای جایزه داده شود که در ایران نیست و خواهرش آمده بود که جایزه را بگیرد.
اغلب کسانی که آمده بودند به نوعی دست اندرکار جایزه های دیگر ادبی بودند . مدیا کاشیگر دبیر جایزه یلدا ، صفدر تقی زاده و فتح الله بی نیاز از دواران جایزه پکا ، نگار اسکند فر متولی جایزه شعر کارنامه ، فرزانه کرم پور، یونس تراکمه و مهسا محب علی ( از نامزدهای جایزه ) محمدعلی سپانلو ، محمود دولت آبادی ، شاهرخ تندرو صالح ،سید رضا شکراللهی ، کاوه کیاییان و خواهر مهستی شاهرخی ( اشتباه نکنید ها ، مهستی شاهرخی را خواهر نگفتم ، خواهرش منظورم است ) و همه داوران جایزه (به جز حسن محمودی و رضا رستمی ) و یکی دو نفر دیگر که شاید از قلم افتاده باشند ، همه حاضران مراسم بودند .
جایزه را محمود دولت آبادی به خواهر نویسنده یعنی مهستی شاهرخی اهدا کرد . البته اولش گفت من به کسی که نمی شناسم و کتابش را نخوانده ام جایزه نمی دهم ، اما خیلی زود توضیح داد که منظورم این است که خانم نویسنده ناراحت نشود ؟ وقتی که گفتند نمی شود جایزه را اهدا کرد .
اما پیش از این که جایزه اهدا شود ، بحث های خوبی در گرفت که به برخی از آن ها اشاره می کنم ، چون فردا روزنامه شرق خبری از این مراسم خواهد داشت و بعد هم گزارشی از آن من به همین کوتاه بسنده می کنم .
جای خالی جایزه شعر
احمد غلامی بعد از این که توضیحی درباره روند جایزه داد ، به نگار اسکندرفر اشاره کرد و درباره جایزه شعر از او پرسید و همین به بحثی طولانی درباره جایزه شعر و جای خالی آن وضرورتش انجامید . اسکندر فر توقیف کارنامه را عامل توقف جایزه شعر کارنامه می دانست ، اما جمع اصرار داشتند که باید این جایزه بماند ! کس دیگری که در این زمینه به او هم می گفتند برای راه اندازی جایزه شعر اقدام کند محمدعلی سپانلو بود با مجله گوهران که می گفت آنها ( منظورش لابد صاحبان گوهران بود ) برنامه های دیگری دارند و بعد هم بحث به این جا کشید که شما یک مجموعه خوب نشان بدهید تا جایزه بگذاریم و بعد به این جا کشید که وضعیت شعر در همه جای دنیا همین است و سپانلو که اخیرا به مصر رفته بود گفت که در آن جا نجیب محفوظ پرسیده بود که آیا در ایران هم مثل مصر شعر در حال درجا زدن و رمان در حال رشد کردن است ؟ و جوابی که شنیده بود البته با ملاحظه آبروداری همراه بوده است . خلاصه این که فکر کنم نگار اسکندر فر قانع شد که یک فکری برای سر پا ماندن جایزه بکند .
از جایزه یلدا چه خبر؟
طبیعی است که در ان جمع یکی دیگر از کسانی که درباره جایزه شعر یقه اش را بگیرند مدیا باشد ، اما او وضعیتی دوگانه داشت و دبیر جایزه یلدا هم هست و ضمن این که از او خواستند دربارهراه اندازی جایزه شعر هم کاریب بکند که جوابش منفی بود ، از او پرسیدند که چرا جایزه یلدا بخش شعر ندارد و نمی خواهد راه بیاندازد ؟
مدیا گزارشی از روند جایزه ادبی یلدا داد و گفت که دورانش اعلام نمی شود هیچ وقت حتی بعد از جایزه و فردا 25 کتاب راه یافته به مرحله بعدی اعلام می شود و بعد از این هم سه کتاب فینالیست اعلام خواهد شد و بعد هم گفت که جایزه ادبی یلدا قرار است به آثاری اهدا شود که هم ارزش ادبی داشته باشد و هم پرفروش باشد و شعر در هیچ جای دینا پرفروش نیست . البته این حرف ها بحث بر انگیز شد و در میان بحث ها شاهرخ تندرو صالح این بحث ها نتیجه بی محبتی به شعر است .
درباره جایزه منتقدان
خیال نکنید که همه بحث ها به جایزه های دیگر اختصاص یافت و سر جایزه خودمان بی کلاه ماند .درباره جایزه منتقدان هم بحث هایی مطرح شد ؛ یکی این که چرا دو سال است جایزه داده نمی شود ؟ و دو این که چرا این رمان و بحث های حاشیه ای درباره نامه های تند و تیز مهستی شاهرخی .
مهسا محب علی درباره ضرورت اهدای همه ساله جایزه بحث کرد که غلامی گفت به توافق نرسیدیم و من هم گفتم که باید نقطه تمایز جایزه ها مشخص شود و بر اساس آن توقعمان را از جایزه ها مشخص کنیم . جایزه منتقدان قرار نیست بهترین کارهای هر سال را انتخاب کند ، بلکه دنبال کارهای خاص آن هم باسلیقه خودش می گردد که ممکن است دیگران هم آن را نپسندند . بعد مهسا گفت که جایزه ندادن به هیچ کتابی چنین تعبیری را ایجاد می کند که انگار منتقدان خود را خیلی بالاتر از نویسنده ها می دانند که غلامی توضیح داد این گونه نیست و پذیرفت که در توضیح این نکات کوتاهی شده و باید بیش تر توضیح داده شود . فتح الله بی نیاز هم گفت که کارها باید با توجه به شرایط داخلی خودمان سنجیده شود ، نه بر اساس استناندارد های جهانی .
اما نکته دیگری که بحث بر انگیز بود نامه های مهستی شاهرخی بود که در آن نویسنده و داوران به دولتی بودن و این جور چیز ها متهم شده بودند . یونس تراکمه به این نامه ها اشاره هایی می کرد و سپانلو از او تند تر بود و معتقد بود که این جایزه هم یک جور باج دادن به این سر و صدا هاست که البته با توضیح ها نظرش معتدل تر شد ، اما کماکان معتقد بود که کار ضعیف است ، اما بی نیاز کار را خوب ارزیابی کرد و غلامی هم گفت که خوب یا بد بالاخره سلیقه و بضاعت ما این بوده و گفت که اگر خانم شاهرخی نخواسته بود که کار را از داوری کنار بگذاریم ، رویش توافق داشتیم که جایزه بگیرد .
قدرت و ادبیات
در میان بحث ها بی نیاز درباره استاندارد های بالای نویسندگان اروپا و آمریکا سخن می گفت و این که ما باید با توجه به استاندارد های جامعه خودمان برگزیده ها را انتخاب کنیم که محمود دولت آبادی هم تازه رسیده بود ، گفت این بحث درست نیست و بعد به بحث قدرت و ادبیات پرداخت و. گفت لزوما کشورهایی که قدرت دارند دارای استاندارد بالاتری در ادبیات نیستند .
هفتان را دریابید
یکی از خوشی های این جلسه و امروزم دیدن سیدرضا شکراللهی دوست نازنینی بود که تا به حال فقط در فضای مجازی رفیق بودیم و امروز دیدمش ، آن هم چه دیدنی . با این که تقریبا روبه روی هم نشسته بودیم در اواخر جلسه آن هم وقتی غلامی اسمی از او برد ، شناختمش و بعد هم کلی همدیگر را تحویل گرفتیم . او توصیه کرد که هفتان را بیش تر دریابیم و با توجه به این که من این روز ها دسترسی ام به اینترنت کم است از همه دوستان می خواهم که به سید کمک کنند و هفتان را دریابند !
خداحافظی
خواهر کوچک تر مهستی شاهرخی که برای گرفتن جایزه آمده بود ، موقع رفتن با عذر خواهی و تشکر گفت که مهستی خیلی سختی کشیده و خیلی زحمت می کشد و همه وقت آزادش را برای نوشتن می گذارد و من فکر کردم که گاهی فاصله سوءتفاهم ایجاد می کند و این جایزه حداقلش این بود که سوء تفاهمی را از میان برداشت .