شنبه 5 آذر 1384

آقاي مهاجراني! هجرتت براي چيست؟ آن را پاس بدار!، الف. ع. خ


آقاي مهاجراني درمصاحبه با شبكه تلويزيوني هما درپاسخ به سوال آقاي داريوش سجادي كه جایگاه امروز آقای هاشمی را چطور ارزیابی می کنید؟ مي گويد:
.... شما ملاحظه کرديد که در همين انتخابات اخير رياست جمهوری ایشان تعبیری را به کار بردند به این مضمون که شرکت در انتخابات برای من به منزله یک داروی تلخ است. من گمان می کنم این را باید به عنوان یک امتیاز تلقی کرد، که یکنفر به هیچ عنوان حاضر نیست خودش را از صحنه کنار بکشد.
اما علی رغم آن ديديم که هم در انتخابات مجلس ششم ايشان توسط برخی از دوستان اصلاح طلب و روزنامه نگاران تخريب شدند و هم در انتخابات رياست جمهوری توسط برخی از دوستان محافظه کارشان تخريب شدند.
اما من گمانم این است که آقای هاشمی با توجه به دلبستگی هائی که اول به اسلام و دوم به انقلاب و سوم به نظام جمهوری اسلامی دارند کسی نيستند که در حاشیه قرار بگیرند و تاثیرگذار نباشند. طبیعی است اگر ایشان در موضع ریاست جمهوری بودند نوع تاثیرگزاری شان مجال بروز و ظهور بیشتری پیدا می کرد و در حال حاضر هم در کسوت رياست مجمع تشخیص مصلحت نظام مجمعی را اداره می کنند که هر سه قوا اعضایی در این مجمع دارند. در مجموع من گمان نمی کنم که نقش سیاسی ایشان با این انتخابات تمام شده باشد....
بدين ترتيب آقاي مهاجراني همه ديكتاتورهايي را كه به هيچ عنوان حاضرنيستند خودشان را ازصحنه كناربكشند، واجد يك امتيازمي دانند.
ظاهرا برخي اصلاح طلبان با ناديده گرفتن چنين امتيازي كه آقاي مهاجراني درآقاي رفسنجاني كشف نموده، دست به تخريب ايشان زده اند، اما ايشان به دليل دلبستگي هايي(نه به قدرت) كه به اسلام و انقلاب و نظام جمهوري اسلامي دارند، كسي نيستند كه درحاشيه قراربگيرند. البته آقاي مهاجراني بخوبي نشان داده اند كه داشتن امتياز ماندن درصحنه(قدرت) به هرقيمت، نيازي به دلبستگي به "ايران" ندارد.
انتظارمي رفت اكنون كه آقاي مهاجراني اين"سوگلي" كابينه اصلاح طلبان و معاون حقوقي آقاي رفسنجاني پس از آنكه لطف دوستانش شامل حالش شد و منجر به ترك ديارش گرديد، امروز كه در شرايط آزادتر،براي اظهار نظرهاي صريح تري قرار دارد، پيرامون مسائل "ميهن"اش، دل به دريا زده، و آستين انصاف را تا مرز وضو بالا كشيده و كمي خداپسندانه و شفاف تر سخن مي گفتند و از" نقش رفسنجاني" و ديگر مسائل پيدا وپنهان "قدرت" درجمهوري اسلامي سخني شنيدني تر به ميان مي آوردند، البته پر واضح است كه افرادي همچون آقاي مهاجراني جايگاه خود درجمهوري اسلامي را مديون آقاي رفسنجاني هستند و از اين بابت رعايت انصاف(بشرپسندانه) را دارند، و با اين حمايت ها به نوعي انجام وظيفه مي كنند و اندكي از توجهات آن "سازنده مرد سياست" را شكر مي گذارند.
مي توان حدس زد،هنوزآقاي مهاجراني داشته هاي زيادي را درايران دارد كه به خاطرآنان با ملاحظه بيشتري سخن مي گويد، البته اين داشته ها صرفا اقتصادي نيستند، اما آقاي مهاجراني بدانند، هيچ داشته اي بهتراز صداقت و انصاف نيست شايد تاريخ چندي است كه درمقابل عافيت طلبان، مصلحت انديشي مي كند، اما روزي يقه همه آنان را خواهد گرفت، كما اينكه تاكنون گرفته است.
ايشان همانطور كه گفته اند قصد دارند كه كمي از سياست فاصله گرفته و به زندگي بپردازند، به رمان بپردازند، اما رمان واقعي آقاي مهاجراني درزندگي سياسي و مسئوليت سياسي ايشان جريان خواهد داشت.
مايه بسي تعجب است كه كارگزار قديمي جمهوري اسلامي هنوز از"الگوي موفق" ، "مسلمانان" ،"كشورهاي اسلامي"، "نام فلسطين" يا تظاهرات "هزار نفراندونزيايي" سخن مي گويد.
چگونه مي توان مردمان مختلف كشورها را كه دراوج رقابت هاي ملي با يكديگرقرار دارند، در قالب يك مجموعه اي به نام "مسلمانان" قرار داد و منافع مستقلي را در چنين قالبي براي آنان تعريف نمود؟.
درگيري و عدم تفاهم "مسلمانان" دردرون يك خانه(ايران) كه كارآقاي مهاجراني و هزاران ايراني را به ترك خانه كشانده است. چگونه مي تواند الگوی "تفاهم" بين اندونزيايي و فلسطيني به بهانه "اسلام" ايجاد نماید.
آيا وقت آن نرسيده است كه ابتدا برمشتركات انساني و سپس مشتركات ملي و ميهني تاكيد نماييم، درآخر اگر موفقيتي درتفاهم اولي و دومي يافتيم به مشتركات اعتقادي انديشه كنيم؟
افراد مشكوكي هستند كه عقيده دارند به دليل آنكه اسلام عزيزتراست، تنها لازم است به اسلام انديشه كنيم، اسلام را حفظ كرده ونجات دهيم، سپس اسلام هر چه را كه بخواهيم به ما مي دهد، اين فكرمشكوك، ضمن اينكه براساس بنيادهاي خود دين اسلام كفرآميزاست، تنها مي تواند عامل عقب ماندگي باشد، چرا كه "دين" آنهم "اسلام" كه ادعاي كمال دارد، نيازي به كمك ما آدمیان ندارد بلكه اين بنی آدم است كه نيازبه كمك دارد و تنها با امكانات مادي بنی آدم مي تواند انديشه های معنوی اش را عملي كند، و خود را نجات دهد. خدا آنچه که می بایست بدهد،داده است.
شکل گیری گروه های اعتقادی که مرزهای ملی را درنوردیده باشند تنها می توانند همچون گروه القاعده به شکل باندهای خطرناک، ابزار دست قدرتمندان ظالم قرارگیرند. چراکه تنها ازمنابع مالی مشخص و شفاف می توان آموزش و پرورش موثری را سامان داد.
دركجاي ادبيات سياسي غرب عنوان "كشورهاي مسيحي" كاربرد دارد، آيا درادبيات سياسي غربيها عناویني اینچنین ايدئولوژيك يافت مي شود؟، که این همه درادبیات ما کاربرد دارد، هیچ می دانیم که وجود و فراوانی چنین مفاهیم بحث برانگیز وتفسیربرداری است که تفاهم را در میان ایرانیان با مشکل مواجه ساخته است؟.
آيا براي مجموعه اي پراكنده درجهان مي توان سياست واقتصاد مشخصي را برنامه ريزي نمود، يا كه برنامه ريزي اقتصادي، سياسي و حتي فرهنگي، تنها درچارچوب جغرافيايي يك "كشور"امكان پذيرخواهد بود؟.
آيا آقاي مهاجراني نمي داند، بالا رفتن درآمد سرانه شهروندان جامعه يكي از شروط مهمي است كه مي تواند به ارتقاي علمي و فرهنگي آنان بيانجامد؟
آيا آقاي مهاجراني نمي داند، شرط بالا بردن درآمد سرانه شهروندان تنها از طريق طراحي سيستم مديريت هاي علمي و عقلاني امكان پذير است؟
آيا آقاي مهاجراني نمي داند، ايجاد سيستم مديريت علمي وعقلاني تنها درچارچوب جغرافياي(ملي) و برگرد يك ملك مشاع و منابع و منافع مشترك امكان پذير است؟
آياآقاي مهاجراني نمي داند، واحدهاي مختلفي كه به نام "كشور" درجهان نام گرفته اند، برسرمسائل مختلفي همچون مسائل علمي، اقتصادي ، سياسي و فرهنگي با يكديگر رقابت دارند؟
آيا آقاي مهاجراني نمي داند براساس "اصل مشاع" اگركشوري تنها يك شهروند غيرمسلمان داشته باشد اطلاق كشور مسلمان به آن حرام است؟. آيا اطلاق چنين عنواني به منزله ناديده گرفتن "حق" انسانهاي ديگرنيست؟
آيا آقاي مهاجراني نمي داند كه راهپيمايي هزاران مسلمان در اندونزي قبل از اينكه درد فلسطيني ها را درمان كند بيشتر و بيشتر مصرف داخلي دارد؟ شاید برای فلسطینی ها نیزمشکل ایجاد کند؟.
آيا آقاي مهاجراني نمي داند، كسب موقعيت برتر درجهان امروز تنها از راه تقويت بنيادهاي يك محدوده جغرافيايي مشخص كه به عنوان "كشور" شناخته می شود، امكان پذيرخواهد بود نه يك محدوده جغرافياي ديني(مسلمانان)؟
آيا آقاي مهاجراني نمي داند؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


اگر از دولتمردي كه مسئوليت حقوقي مردم را به عهده گرفته و شرعا، اخلاقا وقانونا، باید در مقابل عملكرد خود پاسخگو باشد، سوال و انتقادي شود، تخريب به حساب نمي آيد؟.
آيا انتقادهاي به حق و شجاعانه اكبر گنجي وعباس عبدي به عملكرد رفسنجاني را مي توان با بد دهني هاي امثال آقاي مهاجراني به بازرگان يا اميرانتظام وامثال آنها مقايسه كرد؟.
ازآقاي مهاجراني مي پرسم، آيا اصلاح طلبان تلاش مي کنند، ايران "الگوي موفقي" براي كشورهاي همسايه شود، يا طرفداران رهبر و احمدي نژاد؟
از یک سو دشمني آمريكا با جناح رهبري و احمدي نژاد نشان مي دهد كه منطقي به نظرمي رسد پروژه "الگوي موفق" را طرفداران رهبري به درستي دنبال كرده باشند، كه توانسته اند،اينگونه خشم آمريكا را برانگيزانند، از سوی دیگرهمه اصلاح طلبان ازجمله آقاي مهاجراني اتفاق نظر دارند كه عملكرد جناح رهبري نه تنها نمي تواند الگوي موفقي ازايران براي همسايگان بوجود آورد بلكه الگوي مناسبي براي داخل هم نيست! آيا تناقض بالا اعتباردشمني آمريكا با جمهوري اسلامي و بر عکس را به زير سوال نمي برد؟ همچنين نقش "ميانه" آقای رفسنجاني را براي تداوم عشق به اسلام ، انقلاب و جمهوري اسلامي به زير سوال نمي برد؟.
به آقای مهاجرانی یادآور می شوم، مردمان ساكن درحوزه هاي فرهنگي مشترك مانند "مسلمانان" قبل ازاينكه به فكرهم كيشان خود درساير كشورها باشند، ابتدا بهتراست، تلاش كنند تا ظرفيت هاي ملي وميهني خود را با گسترش تفاهم و مدارا در داخل ارتقاء داده تا بتوانند در جهان سراسر رقابتي امروز پيروزميدان شوند، این مهم نیز فقط با عشق به تنها وجه مشترک ایرانیان یعنی "ایران" امکان پذیر خواهد بود، نه آن عشق هایی که آقاي مهاجراني برای پدرمعنوی خود آقای رفسنجانی می شمارند یا آنچنانکه همراه با آقای خاتمی قصد برداشتن سنگ بزرگ گفتگوي تمدنها را درسر داشتند، یا که همچون دوستان محافظه کارآقای رفسنجانی ازآنسوي بام افتاده و نابودي تمدنها را به انتظار بنشينند.
واقعيت آن است كه همه اين اقدامات زماني كه اصلي ترين موضوع يعني تفاهم وگفتگو در داخل ممنوع شده باشد، اقداماتي "سركاري" هستند، برجسته ترين شخصيتي كه در مقابل تحقق چنين امر مهمي ايستاده، همان كسي است كه آقاي مهاجراني سعي دارد خداي ناكرده از قافله حمايت كنندگانش عقب نماند.

الف. ع. خ

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'آقاي مهاجراني! هجرتت براي چيست؟ آن را پاس بدار!، الف. ع. خ' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016