بيژن صف سری
باید قلم را در سوگ یاران گریاند اما چگونه؟ که زبان و قلم از این مصیبت قاصر است. دیگر به روشنی روز و به تابندگی آفتاب بر همه آشکار است که آنچه در این دیار بلاخیز ارزشی ندارد جان آدمی است.
حال چه می گوئید، ای نشسته در برج عاج قدرت، با شمائیم ای صاحب منصبانی که ملتی را بردگان خود فرض دانسته اید و هر جفایی را روا می دانید، و تنها هنر و درایت تان اشک تمساح ریختن به حال روز مردم مصیبت زده است و بس
همین چند وقت پیش بود که در خبرها آمده بود، برای آن که امروز تکیه بر مسند اداره امور ساکنان این کهنه دیار دارد و کوس حقیقت گویی و مردمی بودنش گوش عالمی را پر کرده است، هواپیمای شخصی خریده اند که بس مجلل است و بی نظیر، حال در چنین روزی که ملتی به عزا نشسته است می توان به ارزش آن ناوگان مدرن هوایی پی برد که بی گمان باید بهای آن را 90 پیکر بی جان و جزغاله شده سانحه هوایی دیروز دانست که آمار کشته شدگان خبرنگار و تصویربرداران خبری نیز در میان کشته شدگان این سانحه چشمگیر است.
کجائید ای قانوانگذاران که با خصت خود این حرفه بی پیر، خبرنگاری را، از زمره مشاغل سخت و جانفرسا دانستید اما دریغ از تصویب یک قانون نیم بند که امنیت جان این پیامبران آگاهی را فراهم آورد تا اگر به جرم رسالت پیامبرگونه شان هر لحظه در مظان اتهام هستند و حبس و زندان را برازنده آن ها می دانید، لااقل از کشته شدن فله ای آن ها به نام حوادث غیر مترقبه، منعی باشد.
کجائید ای سیاست بازان بی عمل ای سینه چاکان دروغین حق و حقیقت و ای مستاجرین خانه ملت که همواره از شانه های اهالی قبیله قلم و آگاهی، چون سکوی پرش به قلعه های قدرت، بهره برده اید اما دریغ از همتی در سامان دهی معیشت و جان و آبروی سربازان عرصه اطلاع رسانی که هرگز گامی برنداشته اید؟ طرفه آن که حتی در صنوف این جان برکفان، رخنه کرده اید تا به نام روزنامه نگار و خبرنگار از حمایت ملتی که همواره قبیله آگاهی و اطلاع رسانی را امین خود دانسته است، نام و نانی به دست آورید. حال کجائید که جان این سربازان آگاهی دهنده ملت را از سر بی کفایتی صاحب منصبان و اداره کنندگان این آب و خاک، طعمه حوادث از قبل پیش بینی شده قرار می دهند؟ حرفی، سخنی، حرکتی نه از مصلحت خود و یا دولتمردان، که مرهمی بر دل بازماندگان این فاجعه باشد، بیابید پاسخ این پرسش را در مزار آبادشهر بی تپش که چرا در لکنده ای به اسم هواپیما که حتی خلبانش از پرواز با آن طفره می رفت، جمعی از مردم بی گناه را به زور در آن قراضه عهد دقیانوس نشاندند و به آسمان رها کردند تا ملتی را این چنین در عزا بنشانند. امروز روز امتحان است هر چند که کارنامه عمل سینه چاکان دورغین ملت دیر زمانی است که ممهور به مهر مردم این کهنه دیار است.
بیژن صف سری