روایت نخست
آورده اند که در ازمنه قدیمه قومی بوده اند یاجوج و ماجوج نام و سبب نهانیدن این نام بر انها اینکه به یاجوج و ماجوج صادر فرمودن علاقه وافر داشته و از آن جدا شدن نمی توانسته اند گروهی از محققین را عقیده بر این است که آنها زیاده از حد یاجوج و ماجوج در میکرده اند.
گروه سوم را عقیده بر این استوار است که صادر کردن و در کردن چون هردو از یک موضع صورت میپذیرد لذا بدین نام شهرت یافته اند. ولله و اعلم از آنجا که این قوم با این کار خسارات فراوان به اقوام دیگر وارد مینمودند لذا اقوام دیگر دست به دامان ذوالقرنین شده که یا ذوالقرنین جلو این قوم سد بفرما و حضرتش درجا اجابت نموده و دستور فرمود چنان سدی بر آورند که نه تا آن زمان کسی دیده بود و نه تا این زمان. بعضی را عقیده دارند که ذوالقرنین همان سیروس ویا کوروش از اعقاب دارای کبیر بوده است .
گویند که این سد از کوهی به کوهی دیگرامتداد داشته و در ان سنگهای عظیم الجثه و بستهای آهنی و مس مذاب به کار همی رفته بوده است به صورتی که قوم یاجوج و ماجوج حتا درزی نیافته که از آن نگاه چپ به اقوام دیگر بیفکنند فلذا اقوام دیگر از شر آنها خلاصی یافته و به شکرانه این نعمت ذوالقرنین را بزرگ همی داشتند.
البته از این سد ودیوار امروزه هیچ نشانی نیست ودراثر طول زمان نابود گشته و از نظر ها پنهان گردیده است .
آنچنانکه هرچه باستان شناس و باستان نشناس کاوش نموده بلکه سر نخی بدست آورند، تا کنون چیزی یافت ننموده اند .
بعضی را عقیده بر این است که این سد سدید در ولایت گرگانیه بوده است .
روایت دوم
و باز آورده اند که از بلاد مسلمین نیز یاجوج و ماجوج به زیاده صادر می کرده اند ،از جمله این ماجوج و یاجوج ها اینکه سرداری بزرگ به ظهور پیوست بنام سازندگی که به ذوالقرنین فرمود زکی و آنگاه فرمود : چنان سد هائی کنیم که یک از یک عجیب تر شگفت ترو بزرگتر از آنچه تو نمودی . تا خلایق را انگشت به دهان حیران همی بینی از این سدی که ما نمودیم و نام ما تا ابد در تاریخ بماناد . و آنگاه کرد چنان کردنی که خلایق تا کنون ندیده و نشنوده بودند .
گویند باری اراده فرموده و سدو بند بسیار در اقصی نقاط ائیریانه کلنگ زنی همی فرمود.
و چنان سد ها نمودی که سد سکندر را در قیاس چنان خوارو ذلیل آمدی که از خجلت در جا به زیر خاک همی رفتی و کس تا کنون نشانی از آن نتوانستی یافتن .
و ما از غرائب این سدائد که نمیدانیم سدائد صحیح تر است یا سداید، آنچه که سینه به سینه روایت شده و به ما رسیده و شنیده ایم برای ماندگاری نقل می کنیم.
اول از غرائب این سدائد آنکه سدی بنا نمود که قبل از شالوده کنی با تمامی اعتبارات به ناگهانی غیب شده، گونه ای که تا کنون کس ندانست کجا شده است گوئی زمین دهان گشوده و در جای آن را بلعیده. سد ذوالقرنین پس از قرن ها از دیده نهان شده، اما این سد قبل از پیدا شدن نهان گردید بود .
دویوم از غرائب اینکه سدی بنا نموده که که هیچ آبی را رغبت اجتماع در پشت آن نبوده و در نتیجه عاطل و باطل در انتظار نزول رحمت حضرت باریتعالی گاه شماری همی نماید.
سیوم از غرائب که از همه غریب تر بودی و به نظر بعضی علما می باید به ثبت جهانی رسیده و مجمع ملل آن را به رسمیت رسانیده و جزء عجایب هفت گانه محسوب گردانند، سدی است که عوام آن را سد سیوند نام نهادندی و قوم یاجوج و ماجوج و ذوالقرنین و اسکندرو سازنده سد آسوان در بلاد اعراب همگی در عجبند که آن کدام سد بودی که در هر دوطرف آبگیر داشتی و آبریز نداشتی ،که توانستی توامان از پیش بنای ذوالقرنین و از پس بنای جمشید کی راغرقاب نمودی.
روایت است که از پیشتر حضرت سازندگی به ذوالقرنین پیام همی ارسال فرموده بود که: ما چنان سدی کنیم که در پس وپیش آن آب به قدر کفایت جمع توانیم کردن تا خودت و اعقاب و انصارت از خوردو کلان و آنچه تو و اعقابت در دیارپارس بنا نموده اید جملگی به زیر آب همی کنیم تا دیگر نشانی از تو باقی نماند و خلایق را نشانی از تو نیابند و تنها از مال من( سد من) حیرت کنند.
ولذا این سد چنان بنا نهادندی که از پیش بنای ذوالقرنین و از پس بناهای دارایا جمشید کی را آب همی فرا گیرد و خلایق را فریاد همی بر آمدتا که به افلاک رسیدی و به گوش کوفی عنان نرسیدی و یا رسیدی و او نشنیدی و یا چون از کار این سد که که هر دو طرفش آبگیر داشتی در حیرت ماندی و از فریاد خلایق ......پیچک گرفتی، امکان عمل نیافتی.
ما آنچه به ما رسیده بودی بی کم و کاست نقل نمودیم.
والله اعلم
م. ف. قاف