مرك خميني 68
خرداد 68 خميني چند وقتي بود كه مريض بود . سازمان پيام راديوئي مي فرستاد كه براي ملاقات به تركيه بروم. مشكل مرخصي پادگان و بعد هم بليط هواپيما بود. به همسرم گفتم دارم ميرم مامويت اهواز . رفتم تركيه.
اطلاعاتي را كه از وضعيت جسمي خميني داشتم كه در يك بيمارستان پناهگاه مانندبود و اينكه .پزشكان اميدي به زنده بودنش ندارند منتقل كردم. سازمان اولين منبعي بود كه خبر را در مورد وضعيت مرگ خميني اعلام كرد.
د رخانه امن سازمان در استانبول بودم . به پادگان و چند تا ازفرماندهان تلفن كردم فهيمدم اماده باش 100 %شده است.
برا ي اولين باربا يك واقعيت كه در بولتن هاي محرمانه در مورد شيوه تخليه اطلاعاتي سازمان از مسولين شرح داده بود پي بردم. تازه متوجه شدم كه سازمان افرادي مثل من درايران كم دارد و بيشتر اطلاعات را از طريق تلفن از تركيه بدست مي اورد . .البته براي من فرقي نمي كرد. ولي تحليل خبر وقتي كه د رمحيط هستي . واقعي تر و درست خواهد بود زيرا با اسنان سر وكار داري .
با ابوالحسن مجتهد زاده (4) در خانه امن بوديم كه قطعي شدن خبر مرگ اعلام شد. با مجتهد زاده در سال 65 در مورد ي كه نزديك بود به يك مسئله خبري تبديل شود و ابوالحسن در ان تلاش فراواني كرد ، اشنا شدم. . در اين مورد مهدي ابريشمچي كه در ان دوران سمت فعلي محدثين را داشت (امور خارجه ) در جريان اين پرونده بودو قرا بود كه وارد عمل سياسي شود.
.
مجتهد زاده خبر را از طريق نوار راديو مجاهد شنيد و گفت “حيف شد “ گفتم چرا گفت “خميني بايستي زنده مي ماند تا محاكمه ميشد “. بهش گفتم سازمان بايد شكر خدا را كند . مرگ خميني كمك بزرگي به سازمان است و اصلا متوجه نيستيد.
وي فردا صبح گفت سازمان گفته همه بياين عراق براي حمله نهائي . گفتم ببين اين حمله شكست كامل خواهد بود. بحث شد . گفتم براي اينكه نگيد در نبرد اخري سازمان را تنها گذاشت من ميام و زن و بچه را به خدا ميسپارم ولي مينويسم كه گفتم اين عمليات يك خودكشي نظامي است. زيرا قبلا به كرمانشاه رفته بودم . رژيم تا بيستون دو طرف جاده را خاكريز ي كرده بود و سرباز گذاشته بود و سازمان هم ازين وضعيت خبر داشت. گفتم انها منتظرند. بعد ها رفسنجاني اين مطلب را در نماز جمعه هم اعلام كرد. هر كسي كه يك ذره درك نظامي داشته باشد. مي داند كه د رگردنه اوج همدان با يك تيربار و توپ مي شود جلوي هر لشگر ي را گرفت. با كوچكترين فن نظامي گري هر كسي ميدانست كه د رزمستان هيچ نيروي نمي توانست از كردستان و يا كرمانشاه و همدان بدليل سرماي شديد و مشكل لجستيكي وارد شود. ولي بارها شنيدم و ديدم كه چنان از عمليات در زمستان صحبت مي كنند كه ادم شك مي كرد.
فرداي ان روزاز فرودگاه استانبول به بغداد با پاسپورت ديگري كه ورقه ويزاي عراق را جداگانه داشت سفر كردم. سازمان امنيت تركيه هواي سازمان را داشت . يك مامور لباس شخصي مانند دفعات قبل “ كارت پرواز“ را گرفت و مرا به قسمت ترانزيت برد. اين بار برادر منوچهر مسول قبلي اطلاعات سازمان هم دراين پرواز بودولي بدلايل امنيتي در پروازها هيج كسي با هم صحبت نمي كرد.
درفرودگاه بغداد يك مامور سازمان امنيت عراق كارهاي پاسپورت مرا كرد و كيف سامسونيت مرا گرفت . حميد( مسول بخش ارتش ) منتظرم بود . هوا بشدت گرم بود.همديگررابغل كرديم . گفت دنيا دست كيه؟ گفتم دست امريكا و لي اون گفت دست سازمان است. فكر كردم شوخي ميكنه هر دفعه همين را ميگفت و من هم همان را تكرار مي كردم. . تا اينكه بعد ها متوجه شدم تمامي تشكيلات دچار خود بزرگ بيني هستند كه فكرمي كنند سياست دنيا را انها حركت ميدهند. انها حتي عرفات را هم قبول نداشتند و معتقد بودند كه مسعود بزرگتر از عرفات هست.
مانند دفعات گذشته به خانه امن سازمان در يك محله بغداد رفتيم. بدليل اينكه من به ايران مي رفتم سازمان تمام تلاش را داشت كه من با ادمهاي محدودي روبرو شوم كه ضريب امنيتب بيشتري براي من باشد. .
ويديوي تحليل فروغ را ديدم. يادداشت بر م يداشتم كه رفتم ايران براي دوستاني كه مسئله دشاتند توضيح بدهم. ه سواي كه بود مسوعود خودش جواب نمي داد و به يكي از فرماندهان محول مي كرد. مسعود سعي م يكرد با شوخي به جمع شكست خورده روحيه بدهد. ولي از نجوه سوالت مشخص بود كه بسياري سواات اساسي دارند .
نمي توانستم بفهم چرا سيامك از قديمي ترين بچه هاي عملياتي از سال 60 تا فروغ جاودان با همسرش آذر به پاكستان رفته بود. و از طريق مادرش خواسته بود كه 100 دلار براش بفرستم . من خنديده بودم .به مادرش گفه بودم كه براي سازمان اين پولها كه پول نيست . در ضمن عكس هاي قديم را هم كه با هم بوديم خواسته بود گفته بود كه در نفر بر اتيش گرفته . فكر مي كردم شوخي ميكند .. مادر سيامك خانه اش را در ايران فروخته بود تا بتواند وي را در سال 61 به پاكستان بفرستد بعد ازينكه وي توانست از محاصره خانه شان جان سالم بدر ببرد. سيامك بعد ار پاكستان ا به كردستان ايران رفته بود. مادروي برا ي هميشه مستاجر ماند. من در سفرهاي قبلي تقاضاي ديدن وي را داشتم گفته بودند در مانور هست. من هيچ شكي به سازمان نداشتم ولي بعد ها كه با همديگر د ركانا دا روبر و شديم . گفت نامهات را به من وقت يدادند كه تو بر گشته بودي والا بهت م يگفتم چه خبره .
.
من قبلا خبر دستگيري يكي از اعضاي بالاي سازمان را كه مجروح شده بود به سازمان داده بودم. .بدليل ايمان به سازمان ومسعود اصلا حرفهاي سعيد شاهسوندي را نمي توانستم باوركنم چون در تلويزيون رژيم داشت مي زد و انرا تحت تاثير شكنجه مي دانستم. باضافه اينكه بعضي از اين سربازان و پاسداران به جنازه خواهران كه در جاده ها افتاده بودند بي حرمتي كرده بودند .
5 روز را د رانجا بودم و فقط ناهار و شام حميد و يا يكي از بجه هاي ديكر مي امد.
روز پنجم حميد به من گفت امشب مي ريم قرارگاه برا ي اينكه مسول بخش اطلاعات خواهرسرور( فاطمه رمضاني ) مي خواد باتو صحبت كنه . برا ي اولين بار رفتم قرار گاه اشرف ( در 45 ميلومتري بغداد). از پست بازرسي در ب اصلي ردشديم .
خواهر گفت سعيد ما تصميم گرفتيم كه تو برگردي ايران. فعلا عملياتي نيست. برو در اين فاصله كه ما بيائيم (عمليات نهائي ) تو خودت كارهائي انجام بده . اين بار پروازم از طريق رم به استانبول بود. و از استانبول به تهران با هما.
من مانند هميشه سيانوري با خودم نداشتم. در هواپيما كيهان هوائي را ديدم عكسهاي تشيع جنازه خميني بود با جمعيت ميليوني. فكر كردم دروغ است .
تا از قيمت كنترل پاسپورت رد شدم انگار عمري گذشت. الان كه اون روزهارا بياد مي اورم حس مي كنم قدرت ايمان و اعتماد را . واقعا اگر اعتماد نبود پذيرفتن چنين خطراتي با هيچ منطقي جور در نمي امد خوشحال نيستم كه زنده ام چرا كه به اعتمادت خيانت شده . خميني و رجوي هر كدام بنوعي .
اولين چيزي كه از برادرم پرسيدم اين بود كه جريان جمعيت تشيع جنازه خميني چي بود؟برادرم از سمپاتهاي سازمان بود كه بدليل شركت د رهسته هاي مقاومت د رخدمت سربازي دستگير شده بود و بعد از جندين سال با تلاشهاي شبانه روزي مادرم كه عرصه را بر دادستان ارتش مشهد تنگ كرده بود ، از زندان آزاد شده بود. گفت اره حتي اونهائي هم كه فحش مي دادند رفتند.
رفتم پادگان . بنظر مي رسيد وضعيت عادي است اولين كار ي كه كردم.. سرباز راننده را برداشتم رفتيم بهشت زهرا . گفت كه سربازان در اين چند روز در بهشت زهرا بوده اند. هيچ دل خوشي از خميني نداشت 38 سالش بود با دو تا بچه ولي مجبور شده بود بياد خدمت با حقوق 500 تومان در ماه.
كار ساختماني مقبره به سرعت ادامه داشت . ديدم بعضي ها امدند زيارت قبر ؟ با خودم مي گفتم اين مردم را چه ميشود.
هر جا ميرفتم جوانان محل كه مييشناختند ميگفتند سعيد پس اين مجاهدين چي شدند ؟
مي گفتم مي اين ؟ من و بسياري از سربازان و افسر وظيفه بازتر صحبت ميكرديم. خامنه اي ولي فقيه شده بود ولي كسي انرا جدي نگرفته بود. 30 روز ازمرگ خميني گذشته بود هر روز منتظر عمليات نهائي بوديم. يكي از فرماندهان غرب امد و اولين چيزي كه گفت“ ديگه مجاهدين (منافقين )نمي توانند حمله كنند . ما تثبيت شديم. “ فردا اماده باش لغو شد.
نمي خواستم باور كنم .ولي زمان نشان داد كه ارتش ازادي بخش نمي توانست مستقل از اراده صدام و جامعه جهاني عمل كندولي هيچ كسي از رهبر يسازمان شهامت و صداقت اين را ندارد كه اين مسوليت شكست را بپذيرد. برا ي پيروزي بايد شكيت را پذيرفت.
سازمان پيام مي داد كه بيرون بيايم. نزديك زايمان همسرم بود. يك ماه و نيم از خدمتم باقي مانده بود. قرار بود با مشورت سازمان در يك سازمان كليدي بعد از پايان خدمت استخدام شوم .
شهريور 68 از طريق مرز زميني خارج شدم.
و .....
.من شادم
كه در پايتخت مذهب و مرگ
حيات شما را
با نارنجك و
سيانور
مي دويدم
و دلگيرم از خويش
زيرا
ستايش بي مضايقه را به ابلهي نوشاندم
كه در درگرديسي بي مقدار
تيغ بر شعور مشترك نهاد و
به فتواي ترديد ناپذير تكامل مبدل شد
ابلهي كه همراهان خويش را از “ابشار “ فرو ريخت
تا خود
همچون خدائي خشك
بر ستيغ خشك
خدا بماند
كمال رفعت صفائي
مرگ خوب است برا ي همسايه حكايت اپوزيسون ايران
در كانادا رهبر جديد حزب جدائي طلب كبك يك 39 ساله است . حزب دست راستي اتحاد رهبرش 41 ساله است . در انگليس رهبر حزب محافظه كار كه جديدا انتخاب شد يك 40 ساله هست . حالا شما ببينيد اپوزيسون ما را ميخواهد ايران دمكراسي بشه ولي بايد تنها از كانال حزب انان و رهبري شخص انان انجام شود . بعضي ازين جريانات از تحليل وضعبت خودشان عاجزند چه برسد به تحليل اوضاع پيچيده ايراندر قلب پر مسئله ترين و حساس ترين منطقه دنيا
. چه در جبهه حاكميت چه اپوزيسيون بازيگران اصلي كساني هستند كه از زندان شاه با يكديگر دشمني دارند . انها كه د رحاكميت هستند وظيفه شرعي مي دانند كه در قدرت باشند و در اپوزيسون وظيفه انقلابي . بهزاد نبوي . رفسنجاني . عسكراولادي خامنه اي . و در اپوزيسون كشتگر و رجوي و ابريشجمي و ...مهدي سامع . وليعهد هم كه مي خواد شاه بشه مثل پنس جارلز مي تونه ساله صبر كنه .. ايا شما اينطور نمي بينيد .
بنابر اين شما هستيد كه بايد به مردم پاسخ بدهيد نه من كه يك فرد هستم .
اگر رژيم جمهوري اسلامي همچنان هست نه بخاطر عدم فداكار ي هواداران دگرانديشان سياسي بود كه جانشان را فدا كردند بلكه وجود نفس فرد پرستي و منيت در رهبران گروههاي سياسي هست كه در عمل مي گويند ما بايد قدرت را داشته باشيم و دعوايشان با رژيم فعلي سر اين است كه چرا انها در سر قدرت نيستند ؟ ايا وقتي جمهوي خواهان با سلطنت طلبان مي نشينند و اتحا د مي كنند چه چيزي تغيير كرده است ايا چون سلسله پهلوي تعداد كمتري زنداني سياسي داشت و اعدام كرد بنابر اين دموكرات تر است . به اينده بايد نگاه كرد ولي بايد به اشتباهات گذشته اعتراف كرد تا دوباره تكرار نشود.
چرا اينهمه پناهند ه ايراني و فعالين سياسي در خارج كشور با وجود يك دشمن مشخص با رژيمي كه تضادهاديش دهها برابر و جدي تر اززمان شاه است. از اقتصاد تا منكرات . از افزايش جمعيت تا مشكل مسكن و بيكاري. رژيمي كه در انزوا قرار گرفته است و زير فشار بي سابقه جهاني قرا داردنمي توانند كار جدي انجام بدهند . چرا اين بار بر عكس زمان شاه ادبيات سياسي از داخل به بيرون مي ايد. جريانات سياسي دنباله رو شده اند. انها به ماشينهاي واكنشي تبديل شده اند كه در برابر رژيم كه خط سازي و بحران سازي مي كند موضع مي كيرند. برا ي اينكه اپوزيسيون خارج هنوز در افكا ر وادبيات سال57 بسر ميبرند. به عنوان نمونه روزنامه مجاهد سال 60 را با مجاهد 781 مقايسه كنيد تا ببينيد فقط تاريخ تغيير كرده و البته كيفيت چاپ هم بهتر شده است.
عدم شفافيت در استقلال مالي مجاهدين و اپوزيسيون
براي مردم استقلال مالي يك اصل هست.
اقايي از من خواسته بودند كه مدرك كمك مالي از عربستان را برايشان نگفته ام. منبع خبر از اعضاي سازمان هست كه الان در استراليا هست. اگر لازم شد حتما اسم وي را خواهم اورد.
يك سازمان اپوزيسيون را نشان بدهيد كه در يك مقطعي كمك مالي از كشور خارجي نگرفته باشد. به همين دليل مسول مالي سازمانها و احزاب حتما خود بالاترين فرد سازمان و يا نزديكترين فرد به ان شخص است . مريم رجوي مسول مالي است . در حزب كمونيست كارگري منصور حكمت مسول امور مالي بود و بنا بر اين هيچ كسي در تشكيلات منابع مالي و رقم انرا نمي داند.
شما كه سالهاست در اروپا زندگي مي كنيد جرا ماننداحزاب اروپائي مقاديربيلا ن مالي را برا ي شفاف سازي نشان نمي دهيد. چرا به عنوان پيشتاز اارائه گزارش مالي را به مردم و هوادا رانتان به يك سنت پسند يده تبديل نم يكنيد و انرا نهادينه نميكنيد تا جلوي احزاب وابسته گرفت شود ..
متاسفانه احزاب و سازمانها پشت مسائل امنيتي از افشاي صورت مالي خودشان خوددار ي ميكنند. من خيلي خوشحال خواهم شد كه اگر اشتباه ميكنم جريان سياسي گزارش مالي خود را ارائه كند .
جريانات سياسي مستقل براي چاپ يك نشريه لنگ هستند. نشريات مستقل به سختي نفس ميكشند . هزينه هاي تبليغاتي . راديو و . تلويزيون و نشريه مجاهد .
هزينه چاپ يك صفحه اگهي در نيويورك تايمز 60 هزار دلار امريكاست. تبليغ د ر سي.ان .ان را هم به ان اضافه كنيد. مانند نامه مريم رجوي در هرالد تربيون
مقايسه كنيد تلويزيونهاي لس انجلسي كه هر از گاهي با اينكه تبليغات دارند براي اينكه بتوانند به كارشان ادامه بدهند كمك مالي جمع مي كنند.
سپاه بدر نه تنها هيچ انكار ندارد كه از سپاه و دولت ايران كمك مي گيرد بلكه افتخار هم ميكند.
. ولي من از مسولان سازمان سوال دارم .
هزينه يك ارتش 4 هزار نفره روزانه چقدر است ؟
هر مانور ي چقدر خرج دارد ؟
اسلحه كلا شينكف در بازار ازاد 1000 تا 2000 دلار . كلت كمري 500 دلار
هر گلوله ار .پي.جي0 30 تا 700 دلار
جيپ تويوتا حداقل 25 هزار دلار (حداقل سازمان 1000 تا از انان را داشت ).
مخارج نكهداري شهر ك اشرف به وسعت 15 در 15 كيلو متر برق اب . اسفالت ،لشكرها .
هزينه رژه هاي نمايشي كه هر ساله پر زرق و بر ق تر مي شود.
هزينه اسكان خانواده ها در بغداد.
هرنيه بيمارستان و دنانپزشكي ،
هزينه دستمزد كارگان سوداني كه گاها تا 500 نفر مي شدند.
هزينه ساخت هر قرار گاه چيزي معادل 10 ميليون دلار.
وجود 7 ميليون دلارتوقيف شده توسط پليس فرانسه
.
هزينه زندگي راحت افراد درون تشكيلات از تركيه تااروپا و امريكاي شمالي. در مورد تركيه كه اشاه اي داشتم .
نقل و انتقال هوادارن به كشوهاي مختلف خزج نشست ها و سخنراني ها و هتل ها .
ولي مي وشد يك سازمان را فقط سرپا نگهداشت ..
تردد مسولين ، هزينه اقامت مريم در اورسورواز
گزارشاتي مبني بر سرمايه گذاري سازمان در بازار بورس فرانسه از بابك (كه از فعالان در فرانسه بود و الان در كاناداهست )شنيدم . ولي بايد سرمايه گذاري زيادي باشد.
اضافه كنيد نفر بر ،تانك و هلي كوپتر كه حتما اهدائي عراق بود چون د رخبر ها امده بود كه دولت موقت عراق تانكها را از مجاهدين پس گرفت.
استقلال در كشور خارجي مفهموم ندارد كمااينكه سپاه بدر ساخته جمهور ي اسلامي بود ولي ار انجا كه امريكا به ايران د راوايل جنگ اخطار كرد كه واكنش نسان خواهد داد . به انها اجازه عمليات نداد. سپاه بدر در كردستان عراق اردو زده بود كه مجبور شد به خاك ايران بر گردد. نمونه مجاهدين هم عدم اجازه صدام براي حمله سازماه بعد از مرگ خميني عليرغم تمامي تلاش و ميل رهبري سازمان. گويا مسعود دو بار با صدام ملاقات كرد .
البته صدام يك خدمت بزرگي كه به اعضاي تشكيلات سازمان كرد اين بود كه در زمان مرگ خميني اجازه حمله به سازمان را عليرغم اصرار رجوي نداد والا همين عده اي هم كه الان خوشبختانه هستند ،وجود نداشتند..
بنابر اين از من نخواهيد كه مدرك بدهم انها هستند كه بايد جواب بدهند اگر معتقد به دموكراسي هستند.
لطفا نخواهيد كه من قبول كنم “امداد هاي غيبي “ست .البته مي دانم كه هواداران كمك هاي مالي زيادي مييكنند.
من و سازمان فعلي مجاهدين
سالهاست كه در هيچ نشست سازمان نبوده ام زيرا مشي سازمان پيرو حظ مسعود را يك انحراف مي دانستم. ولي از انجا كه مرزبندي هاي سياسي را مي دانم سعي ميكردم تا انجا كه ممكن است نقد از سازمان باعث خوشحالي رژيم نشود ولي متاسفانه اين جماعت چنان از خدا بي خبر شده اند كه هيچ مرزي در اتهام ندارند. سه تا نامه خصوصي به مسعود از سال 1991 منتشر نشده دارم كه تا كنون منتشر نشده است .
ما به يك اصل پاي بنديم كه با اسلحه خميني به جنگ رجوي نرفته ايم ونيز با اسلحه رجوي به جنك خميني .
فقط انها كه ناتوان هستند و به خدا ومردم در عمل ايمان ندارند استقلا ل ندارند. چرا شما فكر مي كنيد نمي وشد با مجاهدين نبود ولي عليه رژيم هم نبود ؟ ميدانيد حتي در كيس هاي پناهندگي هم عليرغم طول كشيدن قبولي از دادن هر اطلاعاتي خوددار ي كرديم . الان كه همه سازمانهاي جاسوسي دنيا مي دانند در اشرف چه خبر است فقط مردم ايران بي خبرند؟
شايد يكي از اشتباهات ما دراين بود كه در همان زمان بايد اين سوالات را علني ميكرديم تا مردم بيرون از تشكيلات به عنوان و تصحيح كننده جريانات سياسي ، سازمان را به خط اصولي و مردمي اش باز مي گرداندند . زيرا درون تشكيلات جوابي براي ان نبود. اين بدين دليل بود كه فكر مي كرديم كه رژيم خميني از ان سو استفاده ميكند (كه مي كند ) ولي مسوليت ان به عهده رهبران سازمانها بود .
نمونه واضح ان اشتباهي كه در زمان شاه شد و در جريان انقلاب ضد سلطنتي به عنوان وحدت بر عليه ديكتاتوري شاه از انتقاد و سوالات نهي شديم . زيرا وقتي خميني گفت “جمهور ي اسلامي نه يك كلمه كم نه يك كلمه زياد “ كسي از جريانات سياسي مطرح در ان زمان نه سوا ل كرد و اگرهم كرد ، صدايش به گوش مردم نرسيد.
اشتباه و خيانت
همه ادمها و جريانات اشتباه مي كنند. اشتباه ادمها ماهيتا با يك جريان متفاوت است.
اشتباه فرد اشتباهي نيست كه در سرنوشت مردم ايران تاثير داشته باشد ولي اشتباه يك جريان مانند پيكار در 54 مسير تاريح ايران را تغيير مي دهد
اگر اگر اشتباهي تا كتيكي باشد قابل جبران است ولي اشتباه تاكتيكي تبديل به استراتژي شد ديگر خيانت است.
مسئله سعادتي يك اشتباه بود زيرر سازمان قصد ي عليه منافع مردم ايران نداشت. سازمان معتقد بود با توجه به مرز طولاني ايران با شوروي بهتر است انها ديد بهتري از شرايط سياسي داشته باشند.
ولي اتخاذ سياست در كنار صدام حسين بودن ،اشتباهي تاكتيكي نيست . شايد بشود حضور سازمان در عراق را در اوايل جنگ توجيه كرد ولي سركوب شيعيان و كردها در 1991 و حمله به كويت كه پاي امريا را در منطقه محكم كرد ديگر جائي براي توجيه ادامه ماندن سازمان در عراق ندارد. نه تنها هيچ نقدي بر اين گذشته نشده است بلكه همچنان از ان اگاهانه دقاع مي شوداين ديگر اشتباه نيست يك خيانت تلقي مي شود. با هيچ منطق انقلابي و انساني نمي توان حضور 20 ساله د رخاك بيگانه اي را د ركنار يكي از ديكتاتورهاي دنيا برا ي سرنگوني يك ديكتاتوري ديگر را توجيه كرد. مگر اينكه باز هم بخواهيم از لنين كه شرايط تاريخي اش با ان دوره كاملا متفاوت است فاكت بياوريم. اتفاقا يكي از دلايل درستي حركت سازمان در بعد از انقلاب اين بود كه چپ ماركسسيت ايران مي خواست عينا بدون لحاظ كردن شرايط تاريخي و فرهنگي نظريات لنين را در ايران را پياده كند و بدين دليل مجاهدين معتقد بودند دشمن اصلي ارتجاع است و انها مي گفتند ليبرال كه نمايند ه ان هم بازرگان بود . ديري نگذشت كه واقعيت خودش را به همه تحميل كرد و البته بهاي انرا مردم ايران پرداخت و مي پردازد.
سازمان در ان سالها قبل از سفر به عراق ، تلاش مي كرد بقبولاند حمله عراق به ايران بنوعي مشروع است زيرا ارتجاع حاكم با صدور انقلاب به اين امر دامن زده است. مقالاتي در مجاهد چاپ شد كه فاكتهائي از يزدي . دعائي سفير ايران در عراق مبني بر صدور انقلاب و نيز سخنان خميني را دليل حمله پيشگيرانه صدام دانسته بودند. در حاليكه در اوايل جنگ نيروهاي سازمان عليه اشغا لگران مي جنگيدند. رهبري سازمان مي داند كه بزرگترين خدمتي كه صدام به رژيم كرد حمله به ايران بود .
.ر ژيم كه در صحنه سياسي و اجتماعي به واسطه مطالبه خواهي حق طلبانه مردم كه در ان دوران سازمان نمايندگي بخش بزرگي منجمله جوانان مسلمانا ن را داشت ،قفل شده بود با دستاويز قرار دادن اين حمله بها نه لازم براي سركوب و حفقان را براي رژيم فراهم كرد لاجوردي بسياري از نشريات گروهها را به بهانه مصالح كشور در زمان جنگ بست .
تصميم سازمان برا ي خروج تمامي نيروها ازا يران و جنگ منطقه اي در كردستان در سال 61 اشتباه بود . زيرا قرار بود تنها مسعود به عنوان نماينده سازمان براي شناساندن مقاومت مردم ايران به گوش جهانيان به خارج برود. هيچ وقت بحثي برا ي خروج همه نبود. و اينها مسائلي است كه بايد به هوادارن پاسخ داده شود. من در اين موارد در مقالات قبل بحث كرده ام.
سازمان و 30 خرداد
. تصميم سازمان براي جنگ مسلحانه در روز 30 خرداد بدليل كم تجربگي رهبران سازمان را مي توان يك اشتباه خواند .زيرا سازمان از قبل مي دانست كه انها با رژيم در گير خواهند شد. در ستاد انزلي تمامي بچه هاي هوادار يك دوره نظامي با اسلحه چوبي را تعليم مي ديدند. ستاد انزلي هم در پي هجوم چماقدارها در 60 تخليه شده بود. محمود قائم شهر مسول اين دوره ها بود. ولي رهبريت حساب اين را نكرده بود كه خوب چكونه ميشود 100 هزار نفر را مخفي كرد و بدين دليل بود كه سازمان مخصوصا بخش كارمندي كه اسيب پذير ترين بخش بسرعت متلاشي شد. زيرا من چندين بار شنيده بودم كه ( م) از رده هاي سازمان با تجربه از ساواك شاه معتقد بودند اگر روزي سازمان مجبور شود دست به اسلحه ببرند كميته چي ها منكوب خواهند شد در حاليكه (م) به انها ميكفت شما اشتباه ميكنيد بسيار ي از اين كميته چي هايا قمه كش هستند و يا اعتقاد دارند . در هر دو صورت نمي شود انها را با ساواكي ها كه نگران جانشان بودند مقايسه كرد . شايد دران زمان سازمان راهي ديكر برايش نمانده بود ولي اينكه الان به ان دوران نقد زده نمي شود واز ان دروان به عنوان پيروزي ياد مي شود. ديكر نمي توان انرا صادقانه دانست.
خركت سازمان باعث شد كه نيروهاي سياسي ديگر هم به زير ضرب بروند و مجبور شوند كه مخفي شوند انها امادگي كمتري نسبت به اين موضوع داشتند ولي گستردگي سازمان را نداشتند . جمعيت ايران در ان موقع 32 ميليون بود و شما تصور كنيد تقريبا بيشتر جوانان هوادار يك گروه سياسي بودند يعني سازمانها زير ضربه شديد بودند.
در خانه اي كه موسي شهيد شد 19( بهمن 57) در حدود 20 نفر از اعضا سازمان منجمله اشرف ربيعي بودند كه نشان مي دهد چه فشاري بر نيروها بود. حالا شما تصور كنيد هواداران شهرستاني را كه مجبور شده بودند به تهران بيايند و جائي براي ماندن نداشتند و توسط گشيهاي دادستاني و كميته شكار شدند و شكنجه و اعدام شدند.
مسلما . سي خرداد هرچه عقب تر مي افتد بهتر بود. زيرا سازمان با توجه به وجود مسعود كشميري از تشكيلات سازمان به عنوان دبير شوراي امنيت كه نخست وزيري را منفجر كرد و باعث كشته شدن رجائي و باهنر ( رئيس جمهور ) شد و فرد ديگر ي كه معاون اطلاعات سپاه بود و توانست بني صدر را نجات بدهد درون سيستم و سابقه زندان و هم اطلاعات درون نظام مي دانست كه انها مي خواهند با سازمان درزماني كه خميني زنده است تسويه حساب كنند. باهنر گفته بود ما نگران كودتا نيستيم زيرا مردم در هر حال بازهم بايد به مسجدها بيايند و به ما نياز دارند ولي اگر مجاهدين باشند ديگر كسي با ما كار ي ندارد.
الان كه تحليل ان روزها ساده تر است مي شود ديد كه با توجه به طراحي عمليات حزب جمهوري ، نخست وزيري سازمان روي اين طرحها كار كرده بود ولي نشان مي دهد كه رهبري فكر نمي كرده رژيم بتواند بعد ازين ضربات كه در بسياري از كشوها باعث سقوط ميشود ، سرپا بايستد و الا بعيد بنظر مي ايد كه سازمان اينمرحله راعقبترنمي انداخت. زيرا سازمان مرحله نيمه مخفي شدن را طي نكردو در شب 30 خرداد از فاز علني به فاز مخفي و نظامي پريد. البته شايد سازمان قصدش اين بود كه رژيم را كه از سازمان ملاحظاتي داشت به عقب نشيني وادارد. مهد ي بخارائي از رده هاي بالاي سازمان چند روز بعد از 30 خرداد به من گفت كه ما فكر نمي كرديم كه انها اينجور ي اعدام كنند. سازمان درروز 30 خرداد اطلاعيه اي داد كه در ان نوشته بود با توجه به حمله شب گذشته به خانه پدر مهدي ابريشم چي ، سازمان در صورت حمله مجدد از اعضا خود مسلحانه دفاع خواهد كرد. رژيم اين اطلاعيه را به منزله جنگ مسلحانه قلمداد كرد و همان شب ده ها نفر از جوانان دستگير شده را به عنوان محارب با خدا و رسول بدون بازجوئي اعدام كرد. اين در حالي بود كه سازمان براي شركت در تظاهرات 30 خرداد تنها اجازه حمل كارد موكت بري و فلفل ( براي دفاع در پاشيدن به چشم چماقداان ) داده بود .
وقتي كه كميته چي ها در ميدان فردوسي به جمعيتي كه مسلح نبود تيراندازي كردند . مسير انقلاب عوض شد.
بسياري از بچه ها تنها بدليل داشتن كارد موكت بري اعدام شدند . يعني اين نشان ميدهد كه سازمان در عمل اصلا حريف را درست تحليل نكرده بود . والا بايستي تظاهرات را مسلحانه حفاظت مي كرد . روح تمامي انها كه مظلومانه شهيد شدند شاد باد.
مير حسين موسوي نخست وزير دوران جنگ در اطلاعات يك هفته بعد از فروغ مي نويسد “مجاهدين “دو بار به ما خدمت كردند يكبار 30 خرداد و يكبار هم با حمله فروغ در زماني كه نيروه ي سپاه ا براثر پذيرش اتش بس روحيه شان را ازدست داده بودند و همه پراكند بودند. . انها باعث شدند بدنه نظام دوباره به رهبري متصل شود. ( نقل به مضمون)
بسيج 150هزار نفر در طي چند ساعت به منطقه غرب د رحاليكه لشكر خراسان بر اثر قبول اتش بس كاملا متلاشي شده بود نمونه اي ازين وحدت هست. در حاليكه در انموقع انها بايد به مردم جواب ميدادند جرا جنگ را ادامه دادند ؟ سازمان با فروغ عملا فرصت سوال پرسيدن مردم رااز انها سلب كرد و انها با وحدت عليه سازمان از پاسخگوئي خلاص شدند .
سازمان وامريكا
سازمان به عنوان نيروي محركه پشت قضيه فرستادن اپرونده ج.ا به شوراي امنيت است. د رهمين راستا روز 18 ژانويه تظاهراتي در امريكا دارند.
نزديكي به امريكا و اصرار براي بردن پروند ه ايران به شوراي امنيت يك حركت ضد مردمي است زيرا مي تواند ايران را برا ي هميشه به كشور ي مانند بنگلادش تبديل كند. وقتي كه تجارب تحريم عليه ليبي . عراق و سودان را شاهد هستيم. خود مجاهدين از نزديك شاهد اثرات اين تحريم بودند .
د رحقيقت در حاليكه مردم ان كشورها از تحريم ها رنج برده و ميبرند ولي اين پسر سرهنگ ديكتاتور قذافي است كه تيم فوتبال اث ميلان را مي خرد تا خودش بتواند دران بازي كند. ژنرال ديكتاتورالبشير كه اتفافا به همراه قذافي تااين اواخر متحد جمهور ي اسلامي بودند نمونه ديگر است. . داستان پسر صدام و ساختن دو قصر در دوران تحريم را هر كسي مي داند. اين اقا زاده ها هستند كه از تحريم سود ميبرند نه مردم ايران.
شوراي ملي مقاومت نسبت به تعلل در ارجاع پرونده اتمي آخوندها به شوراي امنيت ملل متحد هشدار ميدهد و كارشكني لابي رژيم آخوندي در شوراي حكام IAEA را محكوم ميكند
ايران ليبرتي 21 مرداد 1384
اگر تصميم گرفتند ازادي را در كوله پشتي هاي سربازان امريكائي وارد ايران بكنند انوقت وظيفه من به عنوان يك ايراني اين است كه سوال كنم كه چه مي كنيد ؟ چگونه به اين تحليل رسيديد ؟
در راهروهاي كنگره امريكا و پارلمان اروپا چه مي كنيد ؟
چه شد كه سرود “ امريكائي بيرون شو “ را كه شعار رسمي سازمان درزمان بنياد گزاران اوليه بود ، حذف كرده ايد؟ .
چرا مسعود ترور تيمسار امريكائي توسط كودتاگران پيكار بنام سازمان را منكر مي شويد و مي گويد ما نبوديم ؟
من اصلا نمي خواهم وارد بحث بايد يا نبايدبشوم بحث من اين است اينها نشان از تغييرخط است.
زيرا سازمان ادعا ميكند سازمان انقلابي است نه سازمان سياسي . اگر به اين تغييرات كه واقعي است باور داريد خودتان را يك حزب سياسي اعلام كنيد و هر كس خواست به شما راي خواهد داد
.
مانند سلطنت طلبان بگويئد ما برا ي سرنگوني جمهوري اسلامي دركنار امريكا خواهيم ايستاد.
ولي مطمئن باشيد كه مردم ايران به هركونه تغيير از بيرون نه خواهند گفت .
در انتخابات اخير كانادا “استيون هارپر“ر هبر حزب دست راستي اتحاد،طرفدار امريكا و اسرائيل و خصوصي سازي بهداشت در يك نامه به واشنگتن پست در به مقاله انها كه نوشته بودند هارپر دوست امريكاست ، اعتراض كرده بود. كه ما دوست هستيم ولي مستقل عمل مي كنيم .
اگرواقعا هنوز فكر ميكنيد با اين تا كتيكها ،امريكائيان را گول مي زنيد بزنيد . پشيماني حلالتان باد .
مبادا تاريخ از شما كسي بسازد كه به قول علي (ع) مايه عبرت سايرين شويد . از وصيت نامه حنيف سعيد محسن
آسوشيتدپرس 2 آوريل 1993
محمد محدثين مسول روابط خارجي سازمان .. در تظاهرات در واشنگتن گفت وي “ از دولت بيل كلينتون خواسته است كه س.م.ج. را به رسميت بشناسد و به تحريم خريد نفت از ايران و فروش اسلحه به دولت جمهوري اسلامي ملحق شود.“ ترجمه فارسي ايران تايمز 13 فروردين 72
بيش از 50 سال پس از كودتائي كه منجر به سرنگوني دولت منتخب محمد مصدق گرديد بارديگر دست سرنوشت امريكا را بر خللاف 1953بر سر يك دو راهي تاريخي قرار داده است اين بار بر خلاف 1953 ايالات متحده مي بايد خود را با مردم ايران و ارمان انها براي ازادي دموكراسي و يك دولت سكولار هم اوا كند
مقالخ مريم رج.ي خرالد تريبيون 28 ژانويه 2005
14 بهمن 83 سايت ديدگاه
يک مأمور سابق سازمان سي آي اِ بنام مگ گاون مي گويد: دليل اينکه آمريکا با سازماني همچون مجاهدين همکاري مي کند اينست که آنها در منطقه حضور دارند و حاضراند در خدمت ما وارد عمليات شوند. آنها سابقا در نظر ما تروريست بودند ولي حال ديگر چنين نيست. زيرا که اکنون آنها تروريست هاي ما هستند و ما درنگي نخواهيم داشت که آنها را به مأموريت بفرستيم.
آمريکا آنها را از مرز به داخل ايران مي فرستد تا که عمليات معمولي جاسوسي را انجام دهند، وسائل شنود کارگذاري کنند تا ما بتوانيم برنامه اتمي ايران را مورد مراقبت قرار دهيم، اهداف بمباران هوائي را شناسائي مي کنند و دست آخر اينکه کمپ هاي مخفي ايجاد کرده و بتوانند نقل و انتقالهاي نيروهاي ايران را تحت نظر قرار دهند و اندکي هم به خرابکاري بپردازند
6. بنقل از برنامه مونيتور از فرستنده اول تلويزيون رسمي آلمان 3 فوريه 2005
چه كساني نيمه حقيقت را ميگويند و گوبلزي عمل ميكنند. من ياشما ؟ قضاوت با خوانندگان و آيندگان
# خانم اقبال نوشته اند كه من گوبلزي مطلب نوشته ام
.
تظاهرات 90 نفري هواداران سازمان د رتورنتو در اعتراض به انتخابات رياست جمهوري تبديل ميشود
. به تيتر خبر درسايت ايران ليبرتي توجه كنيد
22خرداد 84- ايرانيان مقيم كانادا روز شنبه 11 ژوئن 2005 (21 خرداد 84) در تحريم نمايش اننخابات رژيم آخوندي به برگزاري تظاهرات پرداختند. آنها همچنين در اين تظاهرات حمايت خود را از راه حل سوم ارائه شده از طرف خانم مريم رجوي، رئيس جمهور برگزيده مقاومت اعلام كردند….
24 خرداد، 1384 ايران ليبرتي
خانم اقبال كه اتفاقا ساكن تورنتو هم هستند بايد بدا نند كه امار غير رسمي ايرانيان د رتورنتو و حومه 120 هزار نفر است و نه همه ايرانيان كانادا. بيشترين نيروي كه سازمان در كانادا مي تواند بسيج كنند مانند كنفرانس در هتل كلني در 18 دسامبر 300 نفر هستند. اگر تمامي هواداران سابق را كه هم كاري به سازمان ندارند حساب كنيد ان جمعيت تنها يك بخشي كوچك از ايرانيان را د رتورنتو را نمايندگي مي كنند. نه ايرانيان مقيم كانادا. حالا كي گوبلزي عمل ميكند ؟ من و يا دوستانتان
كنفرانس دمكراسي در تورنتو 28آذر 84برابر با 18 دسامبر2005
نيمي از حقيقت
آنگاه استاک ول دی در سخنان خود گفت من شعار های فارسی شما را نمی فهمم ولی فرياد شما از قلبهايتان که تشنه دمکراسی است برمی خيزد. صدای شما صدای ملتی است که خروش آزادی سر داده است. آقای استاک ول دی با حمايت از تغيير دمکراتيک در ايران از دولت کانادا خواست تا موضع قاطع تری در برابر رژيم بنيادگرای ايران بگيرد. ايران ليبرتي 28 آذر
84
خانم اقبال چرا همه حقيقت را به مردم ايران نمي گوئيد كه “استاك دي ول “نماينده حزب دست راستي محافظه كار ،طرفدار سر سخت اسرائيل و مخالف مهاجران ، و از همه مهمتر دشمن سرسخت مسلمانان ، يعني اكثريت مردم ايران است .
نمونه ديگر از فرهنگ صداقت و گفتن تمامي حقيقت كه خانم اقبا ل به نيا بت از طرف تشكيلات سابق
طارق فتاح سخنران بعدی نيز به خطر بنيادگرايی و توان مردم ايران برای تغيير دمکراتيک تاکيد نمود و گفت: " رنسانس در جهان اسلام بايد از ايران آغاز شود."
خانم فاتح ، من از طرف كنگره مسلمانان كانادا براي حضور در اين مراسم به عنوان آشنا به مسائل سازمان دعوت شده بودم كه من نپذيرفتم عليرغم احترام بسيار زياد براي خانم سليمي رئيس ايراني ان و اقاي تارق فتاح . گفتم سازمان انچه را كه بگوئيم منتشر نخواهد كرد . نمونه ان هم سخنراني تارق فتاح بود كه بطو راشكار اكثر ان سخنراني در ضديت با موضع سازمان در كسب حمايت از احزاب دست راستي كانادا و امريكا بود كه ايران را به سمت جنگ ميبرند. بخواهيد اصل سخنراني و فارسيي انرا برايتان بفرستم.
. سخنران بعدی, “ پروفسور ريموند تنتر عضو سابق شورای امنيت ملی ايالات متحده, رئيس كميته سياست ايران و استاد دانشگاه جورج تاون:
پروفسور ريموند تنتر به بررسی اوضاع منطقه و ضرورت حمايت از راه حل تغيير دمکراتيک در ايران پرداخت. ايشان همچنين بر بی اساس بودن برچسب تروريستی تاکيد نمود.
سايت ايران ليبرتي
حالا مصاحبه اقاي ريموند تينترز با راديو فردا را بخوانيد كه نظرات واقعي اقاي تينترز كه اتفاقا با فارسي اشرف شعر شرف شروع كرد ،اشنا شويد.
تغيير رژيم با استفاده از مجاهدين بجاي نيروي نظامي امريكا مصاحبه با ريموند تينترز
راديو فردا 8 دسامبر 2004
يکي از همين نظريه پردازان محافظه کاران آمريکايي ريموند تينترز، از دولتمردان سابق آمريکا و اينک استاد دانشگاه است که در آغاز گفتگويي که با او داشتم، نظرات خود را با راديوفردا درباره ديدگاههايش نسبت به سازمان مجاهدين خلق مطرح کرد. در ابتداي اين گفتگو از ريموند تينترز پرسيدم که با توجه به اينکه طرفدار سياست موسوم به تغيير رژيم از طرف آمريکا است، ولي طرفدار حمله نظامي آمريکا به ايران نيست، چگونه مي خواهد اين سياست را در قبال ايران اجرا کند.
ريموند تينترز: من فکر مي کنم مي توان سياست تغيير رژيم را بدون استفاده از نيروي نظامي آمريکا اتخاذ کرد. چگونه؟ بايد به آنها اجازه داد از اردوگاه اشرف در عراق که تحت بازداشت و زير نظر ما هستند، بيرون بيايند، اسلحه هايي را که هنگام جنگ عراق از آنها ضبط شد يا خود داوطلبانه تحويل دادند به آنها باز گردانده شود و سپس نام سازمان مجاهدين خلق را از فهرست گروههاي تروريستي وزارت خارجه آمريکا حذف کرد.
س . ا : اما در سالهاي گذشته وضع به همين گونه اي بود که شما مي گفتيد و مجاهدين آن موقع هم نتوانستند حکومت ايران را سرنگون کنند. الان چه فرقي دارد؟
ريموند تينترز: سازمان مجاهدين تنها يک جزء از جعبه ابزاري است که مي تواند نه توسط آمريکا، بلکه توسط نيروهايي که مي خواهند در حکومت ايران فشار سياسي و نظامي بگذارند، به کار گرفته شود. بنابراين بايد حکومت را از طرق مختلف تضعيف کرد و يک راهي که از آن استفاده نشده بر اين استوار است دشمن دشمن من دوست من است، از اين رو بايد به سازمان مجاهدين خلق اجازه داد کارشان را بکنند. اين يک راهش است، راه ديگر...
س . ا : شما فکر مي کنيد آنها با اين تعداد از نيروهاي چريکي و قدرت تشکيلاتي مي توانند حکومت ايران را سرنگون کنند؟
ريموند تينترز: بله، زيرا حکومت ايران بيش از پيش فاقد محبوبيت شده است و آنچه مورد نياز است اين است که جوانان ايراني، زنان و گروههاي مخالف اين احساس را داشته باشند که رژيم از خارج آن مورد حمله قرار گرفته است.
س . ا : اما خيليها ممکن است بحث کنند که همان قدر که حکومت ايران فاقد محبوبيت است، سازمان مجاهدين خلق هم محبوبيت چنداني ندارد.
ريموند تينترز: سازمان مجاهدين در برخي محافل در ايران فاقد محبوبيت است، اما نه در مقايسه با فقدان محبوبيت رژيم ايران. در اين مورد هيچ شکي نيست.
س . ا : مي دانيم که برخي در هيات حاکمه آمريکا به ويژه خيلي روي توان اطلاعاتي سازمان مجاهدين در داخل ايران حساب باز کردند، به ويژه در زمينه برنامه هسته اي. شما واقعا فکر مي کنيد که سازمان مجاهدين خلق توانايي اطلاعاتي خوبي در ايران دارد؟
ريموند تينترز: سازمان مجاهدين در داخل ايران آدم دارد،
CIAسيا ندارد. شوراي امنيت ملي آمريکا و اداره شناسايي هوايي در وزارت دفاع آمريکا قابليت رهگيري و تصوير برداري دارد، اما آدم آن را در داخل ايران ندارد که بتواند با استفاده از افراد اطلاعاتي به تصاوير ماهواره اي و شنودهاي داخلي معنا بدهد.
خانم اقبال اين را همان سخنران كه با فارسي در اغاز صحبتش به فارسي مي گويد “ اشرف شهر شرف “ در مصاحبه ميگويد.
ايا واقعا دعوا بر سر قدرت نيست. خانم اقبال اقاي پويا به من پاسخ ندهيد به ملت ايران پاسخ بدهيد كه چرا چشمتان را به روي اينكه سازمان به رهبري مسعود رجوي دارد ازادي براي مردم ايران رادركوله پشتي هاي سربازان امريكائي جستجومي كند ، بسته ايد. ؟
خانم اقبال گفته اند كه دوست شاعرشان در چلچراغ اسيري رارها كردند. خانم من نوشته بودم فروغ جاودان 3 راه كارخانه قند. اتفاقا يكي از دلايل تسليم شدن نفرات همين مسئله بود كه ميدانستند سازمان با انها انساني رفتار ميكند. كار مشا كه تحريف نيست ..
شاهد بودم که در عملیات چلچراغ عده ای از اسرا در حالی که لباس نظامی و پوتین های خود را درآورده بودند تا شناخته نشوند و بتوانند فرار کنند، به دست بچه های مجاهد افتادند. بچه های مجاهد پوتين ها و کاپشن های خود را در آورده و به اينها داده بودند و خود پابرهنه راه می رفتند. به این می گویند منتهای انسانیت . ولی به کار شما میگويند رزالت و بيشرمی. عاطفه اقبال
#در مورد كتابخانه منظور من كتاب راه انبيا راه بشر ،اقتصاد بزبان ساده بود عليرغم اينكه سازمان روزنامه ها را از طريق پيك دريافت مي كرد تنها بريده ها خبر در بولتن خبري روزانه چاپ ميشد . افراد به روزنامه ها دسترسي نداشتند. كاشكي ابوذر ورداسبي زنده بود و در روشنفكري ديني و دفاع از تهاجم بر عليه اسلام مطلب مي نوشت . زنده بودن ورداسبي مفيد تر از شهادتش بود.
در مورد تحليل ها و روزنامه ا اگر كسي بتواند آرشيو روزنامه ها ي مجاهد را نشانم را بدهد و يا نوارهاي ويدئووي بدون سانسور بخصوص ويدئوي قبل از عمليات فروغ و بعد از عمليات ويدئوي معرفي مريم به عنوان جانشين مسعود را به هر شخص بي طرفي كه مورد قبول باشد بدهد من بسياري ازين حرفهايم را پس مي گيرم.
درضمن خانم اقبال زياد ناراحت نشويد سازمان فعلي مجاهدن تنها جرياني نيست كه ارشيو براي عموم نداردو در ضمن هيچ كدام از گروهاي اپوزيسون هم ارشيو بيشا زچند ماه ندارند بدليل بدليل تغيير مواضع هاي گونا گون در فواصل مختلف.
روزنامه هاي تجديد چاپ شده روزهاي انقلاب كيهان و اطلاعات عكسهاي شريعتي و شعار ها و عكس مهدي رضائي حذف شده است و فقط عكس خميني هست.
# جهت اطلاع اقاي حسين پويا
اطلاعيه مسعود رجوي به تاريخ شنبه شب 30 فروردين 1382
اخرين نوشته و يا اظهار نظر از مسعود رجوي
مقدمه پارگراف 5
در باره وقايع و حوادث پرالتهاب و پر مخاطره يك ماه گذشته ، باشد كه د راينده فرصت گزارش و تشريح حماسه بزرگ اما خاموش مجاهدين و ارتش ازادي بدست ايد تا مر دم ايران بدانند كه با چه مرارتهائي و.... چه برگهاي زريني ... افزوده شده است . انهم در سخت ترين شرايط و در بحبوجه بمبارانهاي مستمر (گاه 90 وحتي 120 بار در يك شب ) در جنگي كه فرزندان ايران در ان هيچ نقشي حتي به اندازه شليك يك تير در ان نداشته اند.
6. گفته ايم و تكرا ر مي كينم كه مبارزه و جنگ ما از اغاز فقط و فقط با رژيم نا مشروع و ازادي كش اخوندي بوده و مي باشد.
بند 7 - از امضا قرارداد اتش بس با نيروهاي امريكائي كه در اين ايام در رسانه ها منعكس گرديده استقبال ميكنبم هرچند از جانب ما هيچ آتشي در كار نبوده و اصولا طف جنگ نبوده ايم . مجاهدين در 12 سال گذشته در شمال عراق حضور نداشتند و از تابستان گذشته نيز تمامي قرار گاهها ي ازتش ازاديبخش د رجنوب كشور ربراي بركنا ر ماندن از جنگ و در گيري ،تخليه شده بود . همان بيانيه
خانم کارين کوياتکفسکي که سابقاً در استخدام وزارت جنگ آمريکا بوده است، مي کويد: مجاهدين حاضرند کارهائي را انجام دهند که ما خودمان از آنها شرم داريم و حاضر نخواهيم بود در باره آنها سخني به ميان آوريم و درست براي همين گونه کارها از مجاهدين استفاده مي کنيم. به هنگاميکه آمريکا وارد خاک عراق شد، مجاهدين در 100 کيلومتري شمال بغداد مرکزي داشتد. ولي آنها از آنجا ابداً تيراندازي به سوي ما نکردند. مجاهدين دقيقاً مواظب اين امر بودند و بدون انجام کوچکترين مقاومتي تسليم قواي آمريکا شدند. آمريکائي ها نيز تسليحات سنگين آنها را گرفته و فقط اسلحه هاي سبک را که براي دفاع از خودشان بود، برايشان بجا گداشتند. 7
فرمانده ارتش امريكا: “ تسليم بدون قيد و شرط اصلا مسئله اتش بس مطرح نيست. “راديو فردا 2003
8. اكنون از اخوندهائي كه تا ديروز مجاهدين و رزم اوران آزادي را به وابستگي و دست نشاندگي دولت عر اق متهم مي كردند و عمدتا بر اين اساس خواهان برچسب تروريستي عليه اين مقاومت مي شدند . امروز كه عراق در كنترل نيورهاي امريكاست ديگر چه ميگويئد ؟ لابد از فردا مجددا ماد رتبليغات اخوندها “عوامل استكبار جهاني “تحت الحمايه آمريكا “خواهيم شد. همان بيانيه
يك شرکت ارتشي خصوصي بنام گلوبال اُپشنز که متخصص تعليمات ويژه نظامي مي باشد، مربيان ورزيده اي را به دستور پنتاگون در اختيار مجاهدين قرار داده است. يکي از گويندگان اين شرکت بنام نيل لئونيک استونگ تروريست بودن مجاهدين را قبول نداشته ومي گويد ما با آنها همکاريهاي خوبي داريم. .8.
متن كامل پرسش و پاسخ معاون سخنكوي وزارت امورخارجه امريكا با خبرنگاران در باره مجاهدين خلق
خبرنگار :مجاهدين خلق روز يكشنبه اعلام كر ده اند به عنوان غير نظامي در عراق تحت حفاظت قرار كرفته اند ، آيا چيزي در اين باره مي دانيد ؟
ارلي: مطلبي در اين مورد دارم. تصور ميکنم ارتش ايالات متحده تأييد کرده است، به 3800 عضو سازمان مجاهدين در اردوگاه اشرف، موقعيت تحت حفاظت اهدا شده است. اشاره ميکنم، کسي که از موقعيت حفاظت شخصي برخوردار است به اين معناست که تحت حفاظت کنوانسيون ژنو قرار ميگيرد. جزييات فرعي ديگري همراه با اين تشخيص نيست. نکته مهم ديگر اين است که اين يک موقعيت حفاظتي است که مشمول افراد است
5 شنبه 8 مرداد 1383 سايت گويا
نيويورك تايمز شورشيان ايراني پنتاگون راتشويق ميكنند از اخراج انان جلوگيري كنند.
December 13, 2003
شهران طبري (راديو فردا): نمايندگان سازمان مجاهدين خلق ايران از وزارت دفاع آمريكا خواستند تا حكم شوراي حكومتي عراق را در مورد اخراج آنها از اين كشور لغو كند. هنوز وزارت دفاع آمريكا در اين مورد واكنشي نشان نداده است. اما گويا دفتر پل برمر، مسئول آمريكايي اداره امور عراق مي گويد: در حال هماهنگ كردن اقدامات مربوط به اين موضوع با شوراي حكومتي عراق است.
حرف اخر
در يك مصاحبه با دانيل كيت كه مستندي در مورد ايرانيان تورنتو در تلويزيون تي وي انتاريو تهيه مي كرد
د ر مورد حمله نظامي امريكا به ايران ازمن پرسيد گفتم بغير از بعضي از سلطنت طلبان و سازمان فعلي مجاهدين بقيه ايرانيان مخالف حمله نظامي به ايران هستند. وي گفت كه در مصاحبه با افراد مختلف ايراني همه مخالف حمله هستند . من ادامه دادم ما از زندگي د رغرب مانند كانادا با فرهنگ چند مليتي ياد گرفته ايم كه چگونه .نه مي شود د ريك دموكراسي در صلح و ارامش زندگي كرد ما اين تجربه عظيم را به مردم كانادا مديون هستيم. ولي دموكراسي بايد در داخل ايران محقق شود و نه با كمك خارجي ها . مردم ايران توانائي انرا دارند . بهترين خدمتي كه امريكا مي كند اين است كه از دخالت د ر امور ايران خوددار ي كند
گفت اگر امريكا حمله كرد چه مي كني ؟گفتم من هم مانند هزاران ايراني يه منطقه مستقلي در ايران خواهيم رفت و مانند شورشيان ملي گراي عراق عليه امريكا و جمهور ي اسلامي كه مسبب اين حمله هست ، براي ازاد سازي كشورمان مبارزه خواهيم كرد. استقلال و ازادي دو جز تفكيك ناپذير هر جريان مردمي هستند .
اه
در هر فراز
از اعتماد ما
بالي چيده ميشود
با اين همه اما
نه اسمان سقوط ميكند
و نه زمين
زيرا راه هيچگاه ويران نبوده است
و نيست
اين راهنماست كه ويران است
كمال ر فعت صفائي
پاورقي ها :
1..شهروند جمعه 6 ژانويه 06
http://www.shahrvand.com/FA/Default.asp?Content=NW&CD=CN&NID=15#BN1047
. http://open.g00ya.com/politics/archives/042114.php
2. گويا
3. اتهامي كه مرتضوي براي بازداشت اعضا مطبوعات و وبلاگٍ نويسان بكار ميبرد.
4. كسي كه توسط سفارت رژيم در سال 67 ربوده شوده بود و لي توانسته بود در راه از صندوق عقب ماشين فرار كند و يك مشكل جدي در روابط ايران و تركيه بوجود اورد . منوچهر متكي وزير امورخارجه فعلي سفير ايران
د ران زمان در تركيه بود.
5. نيك برانز روزنامه يونگه ولت المان 9 فوريه 2005 - ترجمه حميد بهشتي
6. بنقل از برنامه مونيتور از فرستنده اول تلويزيون رسمي آلمان 3 فوريهhttp://www.wdr.de/tv/monitor/beitrag.phtml?bid=660&sid=124
7 و 8 همان منبع