جناح محافظه کار از هنگامی که در انتخابات ششم کرسی های مجلس را به نمایندگان اصلاح طلب شورای همبستگی واگذار کرد ، از پای ننشست تا انتقام این شکست فاحش را از مردم بندرعباس بگیرد. در این دوره علی دیربازعضو مرکزی شورای همبستگی وابسته به اصلاح طلبان و احمد حبیبی و سید مصطفی ذوالقدر، نماینده اخراجی امام راحل از کویت که با جیب پرارپول آمد و توانست شیخ عباسی را در زادگاهش شهر میناب شکست داده و به مجلس را پیدا کند توانستند به مجلس راه یابند. و هنوز یکروز از خبر شکست غلامعباس زائری و شیخ عباسی معرف حضور همگان نگذشته بود که با شکایت غلامعباس زائری تیولدار بندرعباس در مجلس شورای اسلامی سعی در ابطال انتخابات بندرعباس نمود و غلامعباس زائری که تنها کار وی دراین مدت چهار دوره نمایندگی ، سخنرانی شدید الحن در خطبه های پس از دستورعلیه احمد خرم بود - استانداروقت استان هرمزگان - شاید حافظه اش یاری نمیداد که نفرت مردم بندرعباس علیه ایشان به سالهاقبل از آن برمی گردد، زمانی که آقای زائری در پست مدیرکلی آموزش و پرورش ، قلع و قمع و اخراج گسترده معلمان بندرعباس و استان هرمزگان را تنها راه رسیدن به سعادت خویش در نظام مقدس اسلامی می پنداشت و خیلی زود نیز پاداش آترا با نمایندگی مادام العمری در مجلس دریافت کرد و پور محمدی وزیر فعلی کشور نیز کار زائری را با اعدام معلمان و دانش آموزان تکمیل نمود البته یکبار نیزاحمد خرم شیخ عباسی را که سمت نمایندگی مردم بندرعباس در مجلس را یدک می کشید به جلسه شورای استان راه نمی دهد و وی را از جلسه اخراج می کند و اگرچه در قضیه استیضاح خرم در مجلس هفتم ، شیخ عباسی دیگر زنده نبود اما جناج محافظه کار آن واقعه را بخوبی بخاطر داشت .
جناح محافظه کار البته بیکار ننشست از یکطرف شایعه می پراکند که این شکست امتحان الهی بود واز طرف دیگر نمایندگان به اصطلاح اصلاح طلب بندرعباس راتهدید و تشویق می کرد تا در سیاست دخالت نکنند ونماینده های اصلاح طلب نیز بدشان نمی آمد که خود را از دعواهای سیاسی جناح ها کنار بکشند و هیچگاه به اظهارنظری که به قبای آقایان بربخورد، دست نزنند تا تایید صلاحیت آنان در دوره بعد بخطر نیفتد.
این وسط فقط احمد حبیبی بود که همصدا با نماینده های اصلاح طلب مجلسس ششم استعفا کرد اما بلافاصله پشیمان شد بهمین دلیل در انتخابات هفتم ارای لازم را به دست نیاورد. در بندرعباس البته علاوه بر اقبال عمومی مردم ایران باز اصلاح طلبان، دیگ های پلو نیزدر پیروزی آنان بی تاثیرنبود.
اما نمایندگان بندرعباس که از دخالت در سیاست منع شده بودند به فعالیت های اقتصادی روی آوردند و اگر نمی توانستند یا در توانشان نبود تا قبل و بعد از دستور در مجلس نطق بنمایند امتیاز نشریه های محلی و داشتن تریبونی در محل نمایندگی خود را غنیمت شمردند و با اینکه در شهر نه چندان بزرگ بندرعباس بیش از ده نشریه به فعالیت مشغول بود ولی به هر جهت داشتن تریبون اختصاصی مزیت های خود را دارد . نشریاتی از قبیل صبح ساحل ، گامرون ، ارمغان بندر ، سفیر جنوب ، امید ساحل ، بارز ،و تمدن هرمزگان متعلق به علی دیر باز، که بیشترین فعالیت آنها از شکایت در مورد اسفالت های بی رمق فراتر نمی رفت و برخی نیز مانند ندای هرمزگان محفلی بود برای شاعران جوان بندرعباس .
و اگر علی دیرباز به همان شغل مدیرکلی دارایی بسنده می کرد شاید نه خود را به دردسر می انداخت و نه الهام افروتن ، جوانی که در هرکجای دنیا می توانست آینده ای برای خود داشته باشد و یا بعنوان روزنامه نگار سری توی سرها دربیاورد، را به کشتن میداد!
و سوالی که بی جواب نمی ماند این است که همیشه و در هر موردی از این دست مدیر مسئول نشریه باید پاسخگو می بود اما چه شده که اینبار خانم الهام ا فروتن و آقای محسن درستکار و بقیه هیئت تحریریه نشریه تمدن هرمزگان باید مورد بازجویی قرار گرفته و بجرم گناه ناکرده شکنجه شوند. آقای دیرباز مدعی است که اطلاعیه ای نداده و خواهان اعدام هیئت تحریریه نشده ، خب بیاید با صراحت و شجاعت اعلام کند که او مدیر مسئول است و آن بیگناهان را برهاند و اگر حناح محافظه کار از فعالیت های اقتصادی نمایندگان اصلاح طلب نگران و ناراحت است و می خواهد آنان را بیش از پیش در لاک خود فرو ببرد چه لزومی دارد چند انسان که هدفشان به کف آوردن نانی بوده را فدای اتقام کور خود بنماید.البته از احمد آشوری نماینده اصلاح طلبان بندرعباس در مجلس هفتم که خود سالها مدیرکل وزارت اطلاعات در بندرعباس بوده انتظار نمی رود که نظام مقدس را افشاء نماید و شاید به همین دلیل آقای نعیم آبادی امام جمعه میلیلردر بندرعباس و آتش بیار معرکه سوزاندن دفتر نشریه تمدن هرمزگان ومسئولان دادگاه انقلاب بندرعباس ، تصمیم گرفتند فردی بیگناه را زیر شکنجه بقتل برسانند تا هم پایگاه اصلاح طلبان را ببندند وهم کاری کنند تا اصلاح طلبان بی رمق از آرمان هایی که وعده آنرا با بوق و کرنا به مردم داده بودند فاصله بگیرند.
اما در خارج نیز اصلاح طلبان سعی کردند که آقای دیرباز را محافظه کار معرفی کرده تا گردی بر چهره غبار گرفته اصلاح طلبان ننشیند و حتی سایت "روز" در مطلبی بقلم آقای شروین امیدوار پس از این واقعه نوشت: "علی دیرباز از چهره های معروف محافظه کاران در بندرعباس ..."
اکنون با بیشرمی الهام افروتن را زیر شکنجه کشته اند و شایعه پراکنده اند که ایشان به دلیل اختلالات روانی خود را در زندان بقتل رانده است!
اولا به شهادت همه کسانی که الهام را می شناختند الهام نه تنها هیچ اختلال روانی نداشت بلکه بسیار با هوش بود و با وجود فقط بیست سال سن توانسته بود خود را بعنوان نویسنده ای که حرفی برای گفتن دارد ، در سطح استان مطرح نماید . مجنون آنانی هستند که عربده می کشند و با دیدن مطلبی که حتی نخوانده اند تا ببینند محتوایش چیست این چنان عنان از کف می دهند و همه چیز را نابود می نمایند.
از این کور باطنان انتظاری جز این نمیرود اما آنانی که دیدن کاریکاتوری عواطف انسانی شان را بشدت جریحه دار می کند باید پرسید آیا الهام بیست ساله انسان نبود!؟