شنبه 29 بهمن 1384

قيام امام حسين الزاماً براي ساقط کردن حکومت نبود، سخنراني علي اصغر غروي در زنجان

سخنرانی دکتر علی اصغر غروی – زنجان – 25 بهمن 1384 – موسسه فرهنگی مطالعاتی نیستان زنجان

"این قیام قیامی نیست که برپاکنندگان آن با این اعتقاد که ما می‌توانیم طرف مقابل خودمان را ساقط بکنیم و حکومت را بدست بگیریم ، اقدام به قیام کرده باشند . "

دکتر علی‌اصغر غروی استاد دانشگاه اصفهان طی سخنانی در اولین جلسه از سلسله جلسات موسسه فرهنگي،مطالعاتي نیستان زنجان با ذکر خصوصیات ویژه امام‌حسين گفت : اولاً رهبر اين قيام نواده پيامبر اسلام بود و ما مي بينيم که بعد از قيام امام حسين هر کسي قيام کرد اين خصوصيات را نداشته است . نکته دوم اينکه مادر ايشان دختر پيامبر و پدرش کسي است که با اصرار مردم و پس از 25 سال ، رياست نظام سياسي را به دست مي‌گيرد و او هم پسر کسي است که داماد پيغمبر بود و جزو رجال ديني وسياسي زمان خود محسوب مي شد و اين خود باعث تمايز قيام امام حسين با ديگر قيام‌هاي تاريخ مي‌شود .
وي در ادامه افزود : معاويه مدعي يک نوع اسلام ، يک نوع حکومت ، يک نوع بيعت و يک نوع خلافت است ولي در مقابل اين اسلام ، علي معتقد به اسلام ديگري است . حقانيت با کيست ؟ يعني اگر ما ايمان به قرآن داشته باشيم و قران را وحي بدانيم ، به اين نتيجه مي رسيم که اين قيام ضروري بود ، يعني اين ارزش را داشت که تمام خاندان پيامبر فدا شوند و جان فشاني کنند . ولي اين تمايز در دنيا ماند که اسلامي که معاويه و عمرو عاص مي گويند ؛ اسلام ظلم،اسلام جنگ،تعدي و تجاوز بود ولي اسلام علي و حسين اين اسلام نبود . در هر زمان امکان دارد کساني پيدا شوند و اسلام معاويه را مطرح کنند و ما در مقابل خون حسين بن علي ، کربلا را مطرح مي‌کنيم .
غروي در ادامه سخنانش اسلام قرآن را اسلام رهايي‌بخش مي‌داند و تصريح مي‌کند : اسلام قرآن ،اسلام رهائي‌بخش است ، اسلام عدالت است و عدالت به حرف نيست ، آزادي و رهايي به گفتن و نوشتن نيست ، ايمان به حرف نيست ، ايمان با تلاوت قرآن ثابت نمي شود ، اسلام با بزرگي مسجد ثابت نمي شود و ما در تاريخ مي‌بينيم که پيوسته مسلمانان اسير اسلام معاويه شدند ، يعني اسلامي که به ظاهر مي‌پردازد و ظاهر را بزرگ مي کند به تلاوت قرآن مي پردازد ، حاميان عمده و مهم تربيت مي‌کند ، به روايت حديث مي‌پردازد و حتي احاديث مجعول و خودساخته زيادي بر عليه اسلام واقعي در دربار معاويه توسط جاعلان حديث و روايات ساخته بودند .
وي در ادامه بحث اظهار داشت :‌آيا با اين دسته‌هايي که راه مي اندازيم و اين مصيبت‌هايي را که برگزار مي کنيم ، اين روضه‌هايي که مي‌خوانيم و اين ذکري که از مصيبت سيدالشهدا مي‌کنيم و به سر و سينه مي‌زنيم ، آيا اينها بزرگداشت مکتب و انديشه سيدالشهدا است ؟ آيا سيدالشهدا قيام کرد تا ما بر سر و سينه خود بزنيم ؟
و حالا اين را در نظر بگيريم که يک دسته ده هزار با صدهزار نفري حرکت کرد و بر سر وسينه زد ، چه اتفاقي مي‌افتد ؟ آيا خواست حسين عملي مي‌شود ؟ يعني بين دين معاويه و علي مي‌توان با اين اعمال تمايز قائل شد ؟ آيا اين اعمال مي تواند تفکيکي بين اين برداشت از دين که تمامي تحولات ساختاري بشر چه مادي و چه معنوي منوط است به خود بشر و برداشت ديگري از دين که هرچه خدا بخواهد آن مي‌شود و رها کن برود و هر چه شد بشود . حسين تابع کدام اسلام بود ؟ اگر تايع قسمت بود همانجا در مکه مي‌گفت : " خداخواست " و اين همان چيزي است که معاويه تبليغ مي‌کرد .

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

غروي در بخش ديگري از سخنانش با اشاره به نامه امام علي به مالک اشتر گفت : امام علي در عهدنامه مالک اشتر که او را به عنوان حاکم مصر مي‌فرستد مي گويد : بين تو و مردم هيچ حاجب،نگهبان و دربان نباشد جز چهره‌ي‌ تو . علي مي‌گفت اگر براي من نگهباني بگذاريد که جان مرا حفظ کند ، اين در تاريخ مي‌ماند و همه بزرگان براي حفظ جان خود بايد نگهبان داشته باشند و اين نبايد باشد ، من با ساير مردم يکسانم . هر چقدر که جان آنها ارزش دارد ، جان من هم ارزش دارد . به راستي علي چرا کشته شد ؟ اگر علي يک محافظ داشت ، يعني يک فردي که بيرون صف بياستد(متل مکبر مساجد ) و تکبير باشد ، اگر اميرالمومنين چنين فردي را داشت ضربت نمي خورد . حسين مي‌خواست اين موضوع را احيا کند . حسين مي گويد : من به عنوان پاسدار اين حقيقت و حقانيتي که قرآن دارد با خاندان خود به پا مي‌خيزم ، من نمي‌خواهم از راه جنگ و خونريزي بر شما مسلط گردم و حکومت را به دست بگيرم ، مي‌خواهم از راه کلام و منطق با شما سخن بگويم . از اين جهت است که شما مي بينيد حسين در کربلا با مخالفانش سخن مي‌گويد . پس اسلام دين کلام است،نه شمشير ، دين سخن است نه دين ترور و حسين مي خواست اين تفاوت را زنده کند ، ولي ما مي‌بينيم ديني که آمده اين زنجيرها را از دست و پاها بردارد ، به ابزار اسارت مردم تبديل مي‌شود .
وي مي‌افزايد : عامل اين همه فقر ، فساد و بدبختي چيست ؟ پيامبر براي حل اين مشکلات به دنبال حل علت‌هاست ، نه معلول‌ها ؛ ولي ما بالعکس به دنبال رفع معلول‌ها هستيم . و آن علت اين است که عده اي به نام دين بر ثروت هاي ملي مردم مستولي مي‌شوند . و اين ها را به خودشان اختصاص مي دهند و اين موجب بروز بدعت‌هايي در جامعه مي‌شود .
وقتي حاکمان عادل نباشند،ثروت‌ها به عدالت توزيع نمي شود و آزادي‌ها سلب مي‌شود و وقتي اين اتفاق بيفتد فحشا،فقر،فساد و تبعيض به وجود مي‌آيد .

در همين زمينه:

Copyright: gooya.com 2016