حامیان بازار آزاد بعد از زوال و فروپاشی رژیم های استالینیستی در شوروی و اروپای شرقی جشن گرفته،و مدعی شدند که کمونیسم شکست خورده، متفکران بورژوازی و بازارآزاد بر این عقیده بودند که دیگر متد و جهانبینی مارکسیزم نمی تواند گزینه ای برای رهایی کارگران و زحمتکشان از فقر و فلاکت و معضلات و نابسامانیهای اجتماعی باشد، سقوط دیوار برلین را پایان تاریخ نامگذاری کرده اند.واقعیت در خود نهفته است آنچه که در شوروی بوده.نه تنها کمونیسم نبود بلکه نفی کمونیسم بود،مارکس و انگلس بارها در آثار خود اعلام کردند،سوسیالیسم یک امر بین المللی است نه مربوط به کشور واحد. سوسیالیسم زمانی امکانپذیر است که جوامع از خودکفایی اقتصادی بهره مند شده و به اصطلاح دیگر سرمایه داری در آن مراحل تکامل خود را طی کرده و توده های وسیعی از مردم به یک خود آگاهی ذهنی رسیده باشد.در چنین جوامعی است که احزاب چپ و جنبش های کارگری می توانند بذر سوسیالیسم را بکارند.این نوع گزینه ها هیچ کدام برای روسیه جامۀعمل نپوشانید. روسیه در سال 1883 اقتصاد خود را به نطفه های سرمایه داری داد.و کارخانه ها و کارگاههای کوچک کم کم به وجود آمدند. بعد از فروپاشی اتحاد شوروی کشورهای هم پیمان شوروی سابق از جمله مجارستان،ازبکستان،لهستان و غیره بدون کوچکترین تعهد به گذشتۀ انقلابی خویش به آغوش بازار آزاد رفته و درهای اقتصادی کشور را بر روی نظام کاپیتالیستی باز گشودند.ولادیمر لنین در سالهای اوایل انقلاب اکتبر خاطر نشان ساخت آنچه که در روسیه است می تواند فقط آغاز انقلابهایی کارگری در دیگر کشورهای صنعتی اروپا باشد.
در چنین وضعیت جهانی است که روسیه می تواند در زمینه های اقتصادی،سیاسی،اجتماعی،فرهنگی وضعیت خود را بهبود بخشد و با سایر انقلابهای کارگری راه خود را به سوی سوسیالیسم هموار کند. واقعیت این است که فروپاشی بلوک شرق برای همۀ آنهایی که در اردوی کار هستند شکست اندوه باری بود نه به این دلیل که آنچه در شوروی مستقر شده بود نمونه و یا الگوی همان جامعه ای بود که ما خواهان آن هستیم بلکه به این دلیل که این رژیم ها و جنبش های دمکراتیک که تحت تأثیر این بلوک قرار گرفتند کانون نخستین برخوردهای جهانی با فرهنگ و ایدئولوژیهای سرمایه داری بودند. از آن طرف هم رهبران چین در مقابل سرمایه داری جهانی و سرمایه داری داخلی سیاست درهای باز را انتخاب کردند، راهی که رهبران چین، امروزه می پیمایند که از سوی سرمایه داری جهانی حمایت و پشتیبانی می شود.از آنسو هم رهبران کوبا ناگزیر هستند امتیازاتی به سرمایه داری جهانی بدهند. آمریکا و مدافعان نظم موجود همواره کوشیده اند که در عرصه های حقوق بشر، نقض دمکراسی بازرگانی، دادوستد و تحریمهای اقتصادی از طرف ایالات متحده کوبا را به زانو در آورند.ولی تا به امروز تلاش آنها ناکام مانده است. رهبران پر آوازۀ کوبا با پشتیبانی توده های وسیعی از زحمتکشان و قشرهای مختلف اجتماعی بر تعهدهای انقلابی پایبند مانده اند.بعد از فروپاشی اتحاد شوروی اندیشمندان نظم موجود و غولهای بزرگ اقتصادی به این نتیجه رسیدند که یک بار دیگر نباید شاهد انقلابهای کارگری و قیامهای دیگر ملتهای تحت ستم که قرنهاست تشنۀ دمکراسی و عدالت اجتماعی هستند باشند و باید همواره استثمار بر جهان سایه افکند. بنابراین تصمیم به میلیتاریزه کردن و تغییر ژئوپلتیک جهان گرفتند.بعد از فروپاشی شوروی هجومهای پی در پی و تعرضهای وحشیانۀ بازار آزاد بر سر توده های وسیع از کارگران و قشرهای مختلف این جوامع آغاز شد و دستاوردهای مبارزاتی که در طول چندین سال از نظام کاپیتالیستی به دست آورده بودند باز پس گرفته شده. این دست آوردها، از جمله حق بیمۀ بیکاری، حق بهداشت و درمان و حق تشکلها و اتحادیه های مستقل کارگری، مشارکت زنان در همۀ عرصه های اجتماعی و پایین آوردن سن بازنشستگی. رقابت درون سرمایه داری که زیر فشارهای ناشی از جبهۀ مشترک علیه کمونیسم قرار داشت اکنون بعد از پایان رقابتها بین دو قطب ما شاهد یورش آنها به سوی مستعمره سازی مجدد هستیم.مستعمره سازی مجدد احیای دوبارۀ نژاد پرستی را در عرصه های بین المللی و در کشورهای جهان سوم با خود به همراه دارد. جان گرفتن نژاد پرستی نمی تواند بیماری مسری روانی یا به سطح آمدن سرشت انسانی که مدتهاست سرکوب شده بود تلقی کرد بلکه یکی از نیازهای ضروری و مبرم بازار آزاد برای میلیتاریزه کردن جهان است.منطقۀ خاور میانه بزرگترین و مهمترین منطقۀ نفت خیز جهان است که در طول تاریخ دولتمردان و قدرتهای بزرگ اقتصادی هموراه چشم طمع را به این منطقه دوخته، و همیشه سعی کرده اند که در این منطقۀ مهم جهانی مهره ها و دست نشانده های خود را به سر کار بیاورند تا به این طریق چپاول و غارت سرمایه های ملی و ذخایر کلان زیر زمینی ملتهای جهان سوم راحت صورت گیرد. بعد از شکست ننگین نیروهای سرکوبگر آمریکایی در خاک ویتنام که چند سال بود مردم ویتنام را به خاک و خون می کشیدند و هزاران بی گناه را قتل عام کردند توده های وسیعی از مردم ستمدیده با احزاب چپ و رادیکال با همبستگی و اتحاد و انسجام ملی توانستند بار دیگر چهرۀ ضد انسانی دولتمردان آمریکایی را در اظهار و افکار عمومی جهان نمایان کنند.بعد از بیرون راندن اشغالگران آمریکایی مردم مبارز ویتنام در یک انتخابات دمکراتیک حکومت مردمی خود را سر کار آوردند.حکومتها ی غاصب سرمایه داری با متحدان و هم پیمانان خودشان دست به دست یکدیگر دادند تا هر گونه صدای آزادی خواهی و عدالتخواهی را سرکوب کنند.در طول تاریخ در منطقه خاورمیانه نیز حکومتهای ارتجاعی و دیکتاتور منش مقاصد و منافع غرب را تعقیب می کردند تا غرب برای بقا و پایداری خود از این نیروهای ارتجاعی در منطقه حمایت کند. از جمله ایران،عراق،کویت،عربستان،پاکستان،هند،اسرائیل،ترکیه و غیره. عده ای از این کشورها که بزرگترین صادر کننده نفت خام هستند دل خود را به سطح خرید یا تولید موشکهای کروز و سلاحهای اتمی برای مقاصد جنایتکارانه خوش کردند در حالی که در این جوامع مردم در فقر و فلاکت دست و پا می زنند. حمله نظامی عراق به کویت در سال 1991 و نقض قوانین بین المللی بهترین فرصت را برای کشورهای حامی سرمایه داری از جمله آمریکا و انگلیس مهیا کرد تا یکبار دیگر منافع ملتهای تحت ستم را مورد هدف قرار دهند آنچه که مفسرین سیاسی غرب سقوط سوسیالیسم می نامیدند جشن تنشهای جدی اقتصادی،سیاسی،فرهنگی بود. حمله نظامی آمریکا و انگلیس به عراق در سال 1991 هزاران زن و مرد و پیر و جوان را به کام مرگ کشید. ملیونها انسان غیر نظامی از کمبود درمان و بهداشت،آب آشامیدنی و نبود تغذیه مناسب رنج می بردند وصدها هزار نفر از ملت تحت ستم کرد آواره کشورهای همسایه عراق شدند و صدها کودک بی سرپناه شدند ملت کرد یکی از آن ملتها در عراق بود که بزرگترین تلفات و قربانی را در راه ابتدایی ترین حقوق ملی خود و دمکراسی داد . همزمان با متوقف کردن جنگ خلیج توسط غولهای بزرگ سرمایه داری،در شمال عراق قیامهای توده ای به وقوع پیوست که احزاب ملی کردستان عراق رهبری این قیامها را بر عهده داشتند.چند ماه بود این وضع ادامه داشت تا سر انجام نیروهای بعثی از خاک کردستان عقب نشینی کردند.و ملت ستمدیده کرد بعد از قربانی هزران نفر از فرزندان و عزیزترین اعضای خانواده خویش و آورگی صدهاهزار انسان به یک استقلال نسبی دست یافتند و بایک انتخابات دو حکومت به سر کار آمدند حکومت اتحادیه میهنی به رهبری جلال طالبانی و حزب دمکرات کردستان به رهبری مسعود بارزانی، هر چند این دو حکومت در طول 16 سال حاکمیت خویش نتوانسته اند جوابگوی تودهای وسیع زحمتکشان در کردستان باشد.نظام سیاسی جهانی دوران جنگ سرد با فروپاشی بلوك شرق به پایان رسید بی آنکه یک سیستم سیاسی بین المللی باثبات جای آن را پر کند. بعد از عقب نشینی آمریکا در خاور میانه در سال 1991 مدافعان بازار آزاد همواره در پی آن بودند تا با پروسه گولوبالیزاسیون جهان را رو به یک قطب قدرتمند و قوی سوق دهند این تلاش آنها تا حدودی موفق بود. آنها سازمانهای جاسوسی و پایگاههای نظامی در کشورهایی از جمله عراق،ترکیه،الجزایر،هند،فیلیپین،پاکستان،افغانستان و غیره مستقر ساختند. چندی طول نکشید که موجی عظیم از رژیم ها و گروههای ارتجاعی بنیادگرای اسلامی که در دوران جنگ سرد خود غرب آنها را به وجود آورده بود و کمک های مالی و تسلیحاتی و تکنولوژیکی در اختیار آنها قرار می داد و رهبران این حکومتها از جمله بن لادن، حماس و حزب الله لبنان و سایر گروههای ارتجاعی که در دامن آمریکا پرورش یافته و در معتبرترین داشگاههای آمریکا درس خوانه بودند سر برآوردند. همانطور که اشاره کردم هدف از به وجود آوردن غرب از این جریانات و گروههای تروریستی برای ایجاد یک سد نیرومند و ارتجاعی در مقابل بلوک نیرومند شرق و جلوگیری از گسترش شوروی بود که امروزه بنیادگرایی اسلامی بزرگترین تهدید علیه منافع و امنیت غرب است.در طول 8 سال جنگ ارتجاعی عراق با ایران غرب موشکهای بیولوژیک و شیمیایی به دولت صدام حسین فروخت تا علیه ایران به کار ببرد با سرآغاز فاجعه غیر انسانی 11 سپتامبر که بیش از 6هزار نفر از شهروندان نیویورک را کشت دولتمردان آمریکا به این نکته اندیشیدند تا مبارزه وسیع و جهانی علیه تروریسم آغاز کنند.بر خلاف مفسرین سیاسی و رسانه ای غربی و خبرگزاریهای غرب ادعا می کردند که این جنگ دمکراسی و ثبات سیاسی و حقوق بشر برای کشورهای جهان سوم به ارمغان می آورد، نه تنها وضعیت امنیت و کشورهای جهان سوم را بهبود نبخشید بلکه بدتر کرد. با آغاز حمله نظامی آمریکا به افغانستان جنبش ها و نهادهای دمکراتیک مردمی در سرتا سر جهان بر علیه هژمونی طلبی آمریکا اعتراض کردند و جنبش های ضد جنگ در سرتاسر اروپا به وجود آمد.با حمله جنگنده های آمریکایی به شهرهای افغانستان و نقض قوانین بین المللی از طرف متحدان غرب ملیونها انسان به خاک و خون کشیده شدندو خانه و کاشانه آنها بر سرشان خراب شد و صدها هزار نفر شهروندان افغانی از نیازهای معیشتی محروم شدند. بعد از چند هفته جنگ ارتجاعی سرانجام حکومت طالبان شکست خورد و افغانستان به تصرف نیروهای اشغالگر آمریکایی و متحدان او در آمد. مستقر کردن سازمانهای جاسوسی و زندانهای مخوف در افغانستان برای شکنجه مخالفان غرب به وجود امد. به علت این جنگ ارتجاعی اکنون بیش از صدها هزار نفر بی سر پناه شده اند. توده های مردم افغانستان سالهای سال در زیر یوغ استبداد مذهبی و ارتجاعی طالبان به تنگ امده بودند و حق نفس کشیدن از انها سلب شده بود. درست کردن شکنجه گاهها و شروع جنگ داخلی، بمباران کردن شهر ها و روستاها به بهانه مبارزه با تروریسم از نتایج این جنگ بود. چند ماه بعد از اشغال افغانستان، امریکا و همپیمانانش حمله نظامی به عراق را اغاز کردند. در بمباران شهرهای جنوبی عراق_بغداد_تکریت_فلوجه_هزاران انسان بیگناه قربانی هژمونی طلبی امریکا و حکومت غاصب بعث شدند. زن و مرد، پیر و جوان در این جنگ خانه و کاشانه خود را ترک کردند.و در حالی که چند سالی از جنگ خلیج فارس سپری نشده بود بار دیگر مردم عراق شاهد خاکسپاری نسلی از عزیزترین و فداکارترین فرزندان خود بودند. پس از چند هفته از جنگ ارتجاعی میان بعث و امریکا و انگلیس سرانجام حکومت دیکتاتور بعث شکست خورد. بر اساس گزارش جوزف استیکلتز اقتصاددان معروف امریکایی هزینه واقعی جنگ عراق برای امریکا ملیاردها دولار است.بر اساس براوردهای انجام شده در این گزارش، جنگ عراق تا کنون 250ملیارد دولار هزینه مستقیم تنها برای ارتش امریکا داشته است.
امروزه به هر کجای عراق و افغانستان که سر بزنیم یکی از مشکلات اصلی نبودن امنیت است. در حالی که جهان نفسش را به علت نگرانی از گروگان گیریها و ربودن مقامات دیپلوماتیک در سینه حبس کرده این مردم مظلوم عراق هستند که از این خشونت رنج میبرند. ربوده شدن مقامات کشورهای خارجی در عراق در 2004 _2005 مرکز توجه مطبوعات و خبرگزاریها در سطح جهان بوده .
بعد از شکست صدام حسین شاهد جنگهای داخلی در این کشور بوده ایم. حمله های انتحاری هر روزه ی گروهها و جریانات بنیادگرایی اسلامی، رشد ارتجاع در عراق توسط احزاب و گروههای تروریستی،از ان طرف هم حمله های پی در پی امریکا به شهرهای عراق به بهانه مبارزه با تروریسم جهانی در شهرهای فلوجه تکریت بغداد کرکوک، از سوی دیگرافزایش فقر و بیکاری از بین رفتن اقتصاد،پالایشگاهای نفت، مراکز صنعتی، الوده بودن محیط زیست، شیوع بیماریهای واگیردار، نبودن ابتدایی ترین نیازهای زندگی، قطع اب اشامیدنی،برق، بهداشت، درمان، افزایش سرسام اور هزینه زندگی در عراق مستقر کردن زندانها و شکنجه گاههای قرون وسطایی، ابو غریب و گوانتانامو. انچه که دولتمردان امریکایی و متحدان انها برای افغانستان و عراق به ارمغان اوردند تشدید مجدد استثمار، تهی دست شدن ملتهای تحت ستم در خاورمیانه، غارت و چپاول منابع کلان زیرزمینی، نیرومندساختن نیروها و مهره های دستن شانده خود در سرکوب و گروهای هم سو در خاورمیانه و باز گذاشتن دست اسراییل در سرکوب مردم تحت ستم فلسطین بود. نه به ارمغان اوردن دموکراسی، حقوق بشر و صلح جهانی که همواره رسانه ها و مبلغان غرب جار میزنند. جریانات ارتجاعی همچون طالبان که امروزه مردم بی دفاع افغانستان و عراق را با شمشیر سر میبرند، از طرف حکومتهای ایران، سوریه کمکهای مالی و تسلیحاتی میشوند تا بقای این رژیمهای سرکوبگر و دیکتاتورمنش را بیشتر کنند تا پروسه تکامل اجتماعی در این کشورهای جهان سوم را به عقب ببرند. در ایران حکومت ولایت فقیه بزرگترین مانع در راه دموکراتیزه کردن خاور میانه است. در خارج به حمایت گروههای تروریستی از جمله حماس و حزب الله لبنان و جریانات ارتجاعی و کهنه پرست در عراق همچون مقتدی صدر میپردازد، و در داخل بیش از دو دهه حاکمیت باند مافیایی جامعه ایران را به یک جهنم تبدیل کرده است. شکافهای طبقاتی، افزایش فقر، رشد سرسام اور تورم، سرکوت ملتهای تحت ستم کرد، عرب، ترک، و سایر اقلیتهای ملی و مذهبی، نقض و پایمال کردن ابتدایی ترین خواسته ها و مطالبات زنان و اعدام کودکان، سنگسار زنان و بزرگترین دشمن مطبوعات در جهان، چپاول و غارت منابع عظیمی از ذخایر زیر زمینی ایران و ربودن اثار باستانی. بنا به امارهای منتشر شده در یک روز چهار ملیون بشکه نفت خام به کشورهای صنعتی صادر میشود و 14% از نفت اوپک را تامین میکند و قراردادهای بزرگ گاز به کشورهای هند و پاکستان و واریز کردن سرمایه های ملی به حساب مهره های ریز و درشت جمهوری اسلامی در کشورهای اروپایی صرف گروههای تروریستی برای بی ثباتی منطقه و جهان می شود.
اهداف و استراتژی امریکا در خاور میانه را میتوان در چند مورد ذکر کرد:
1_ تغییر ژئوپولوتیک جهان بعد از بلوک شرق.
2_به دست گرفتن و سایه افکندن بر سر بازارهای عظیم جهانی و خاورمیانه که جمعیتی بیشتر دارند و فروش مازاد و محصولات تولید شده که سالهاست که در انبارهای سرمایه داری است.
3_گسترش پروسه گلوبالیزیشن و تبدیل کردن غرب به یک قطب بزرگ اقتصادی،سیاسی، نظامی و تشدید استثمار، فقرو فلاکت بر کارگران و قشرهای کم درامد اجتماعی، مانع و جلوگیری از اکتبری دیگر.
مستقر کردن پایگاه های جاسوسی و اطلاعاتی و سرکوب حرکتهای ازادیخواهانه و هر خواست دموکراتیک و نقض حقوق بشر بیحرمتی به خواسته های فردی و جمعی توسط حکومتهای جنایتکار عراق،ایران، ترکیه، سوریه، اسراییل، پاکستان و افغانستان. شورشها و خیزشهای اخیر زحمتکشان در حومه پاریس و سرکوب این قیامهای توده ای توسط دولت مردان فرانسه، جوانه زدن و گسترش نژادپرستی در ایالات متحده، نقض کردن حقوقهای مدنی و اجتماعی سیاپوستان در امریکا. بحرانهای بزرگ اقتصادی و تهدید کردن منافع قشرهای کم درامد در این کشورها، رشد و شیوع بیماریهای واگیردار در کشورهای فقیر از جمله افریقا سومالی الجزایر از جمله ایدز_ مالاریا تهدید کردن محیط زیست و جامعه جهانی توسط حکومتهای دارنده سلاحهای هسته ای، قتل عام و نسل کشی در عراق و هزاران جنایت دیگر از دست آوردهای سرمایه داری و امپریالیسم آمریکا و متحدانش در جهان است.
نتیجه گیری:
ما مجددا بر انتر ناسیونالیسم تاکید می ورزیم و همه این فجایع انسانی و نسل کشی ها خوش بینی سوسیالیزم را گواهی میدهد و بدبینی کاپیتالیزم را و جهان در انتظار اکتبر دیگری است. تاریخ بر این نکته گواهی میدهد که رمز موفقیت و رهایی از یوغ نظام سرمایه داری ملتهای تحت ستم در همبستگی و انسجام ملی است، و پیکار علیه هر طرح و پلاتفرم ارتجاعی چه از طرف غرب و چه از طرف جریانات تروریستی. این دو ایدئولوژی همان طوری که در طول تاریخ ثابت کردند نمیتوانند دمکراسی وعدالت اجتماعی برای توده های تحت ستم به ارمغان بیاوردند.گرچه جنبشهای کارگری و سوسیالیستی در وضعیتی نیستند که بتوانند در میدان حاضر باشند و بر سیاستها و تحولات اجتماعی تاثیر بسزایی داشته باشند، اما آغاز دوران جدید در منطقه و جهان فرصتی را فراهم میکنند تا باری دیگر چهره ها و استراتژیها ی قدرتهای بزرگ اقتصادی برای توده های وسیع این منطقه را رسوا کنند. با اتحاد و همبستگی جهانی است که میتوانم بر این نظم موجود پیروز شویم.