آب ریخته را دیگر نمی توان جمع کرد!
در آستانه نشست شورای حکام محمد البرادعی مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی گزارش تازه خود را در مورد پرونده اتمی ایران در وین با کد GOV/2006/16 در دبیر خانه آژانس به ثبت رساند.
البرادعی در گزارش تازه خود در یک ارزيابی كلی می نویسد : همانطور كه در نوامبر ٢٠٠٤ و همچنين سپتامبر ٢٠٠٥ به شورای حكام آژانس اعلام شد تمام مواد هستهای اعلام شده از جانب ايران بررسی و مسائل اعلام شده مرتبط با آن تاييد شده است گرچه آژانس هيچگونه انحرافی به سوی تسليحات اتمی در پرونده هستهای ايران مشاهده نكرده است آژانس همچنان در موقعيتی نيست كه به اين نتيجه برسد هيچ ماده و يا فعاليت هستهای اعلام نشده در ايران وجود ندارد.
در این گزارش یک نکتهء مهم دیگر نیزقید شده است و آن اینکه ایران در حال انجام تحقیقات در زمینه غنی سازی است.
اما غرض اصلی از این نوشته :
تحلیلی مختصر از علت گشاده دستی آژانس بین المللی انرژی اتمی و جهان غرب
بعد از خواندن گزارش آقای البرادعی در مورد علت نرمش آژانس و دنیای غرب در ساده ترین تحلیل به نظر می رسد که دنیای غرب خصوصا اتحادیه اروپا علیرغم تمام تلاشهای گسترده ایالت متحده برای ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت در تصمیم گیری در مورد پرونده اتمی ایران به شدت دچار دوگانگی می باشد و شاید علت این دو گانگی این باشد که هم سه کشور مذاکره کننده با ایران و هم آژانس بین المللی انرژی اتمی امیدی به بسته شدن این پرونده از طریق طرح پیشنهادی روسیه که مورد حمایت ایالات متحده نیز می باشد داشته باشند. ایالات متحده نیز برخلاف گمانه زنیهای دیپلماتهایش مبنی بر بی نتیجه بودن مذاکرات ایران و روسیه قفل و دخیل فراوان برای بسته شدن این پرونده از طریق طرح روسیه بسته است .
این تحلیل تا اندازه ای می تواند نیمه پر لیوان را پاسخگو باشد, اما نیمه خالی ؟
به نظر می رسد در پس نرمشی که در گزارش آقای البرادعی در مورد ایران وجود دارد پیامی زیرکانه از سوی دنیای غرب و ایالات متحده برای سران تهران و مردم ایران نهفته باشد.
این پیام به مثابه آخرین فرصت برای سران تهران و اعلام پشتیبانی از به صحنه آمدن مردم ایران می باشد.
البته بنده اینقدر خوش باور نخواهم بود که تصور کنم این پیام کوچکترین تاثیری در روند سیاستگزاری گروه اول یعنی سران جمهوری اسلامی داشته باشد, رفتار زمامداران قدرت در تهران زمينهای برای خوشبينی در اين راستا بدست نمیدهد اميدی به سر عقل آمدن آنان نمیتوان بست ولی تصور می کنم زمان وارد شدن گروه دوم یعنی مردم ایران به صحنه بیش از هر زمان دیگری به صورت جدی فراهم شده است .
زمان حمایت دنیای غرب از مبارزات دمکراسی خواهانه مردم ایران فرارسیده و جنبش دمکراسی خواهانه ایران نیز به آن حد از بلوغ سیاسی رسیده است که در این بزنگاه تاریخی و حساس توان درک خطرات به کمین نشسته و زیرکی در استفاده از موقعیتها بی نظیر را داشته باشد.
شرایط امروزه منطقه ای , توليد بحران هاي بين المللي و به چالش كشيدن جامعه جهاني از طرف رژیم امکان ویژه زدن یک تیر با دونشان را برای مردم ایران درکنار نیروهای دمکرات و آزادیخواه را فراهم کرده است. درگذار مسالمت آميز به نظام دمكراتيك میبايستی از كليه ظرفيتهای ملی و ابتكارات سود برد.
زدن یک تیر با دونشان
. نشان اول جلوگیری از ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل خواهد بود که تحریم اقتصادی و یا حمله نظامی آمریکا را بدنبال خواهد داشت .
هدف قرار دادن این نشان حضور گسترده مردم ایران در صحنه را می طلبد.
از ياد نبريد كه در صورت مجازات تحریم اقتصادی و یا حمله نظامی در نهايت شما مردم درون ايران هستيد كه بيشترين هزينهی جانی و مالی را خواهيد پرداخت , از اين رو مسئوليت شما در جلوگيری از فاجعهی محتمل بيشتر و سنگينتر است. فاجعهی پيش رو را دست كم نگيريد .
تنها در مدت زمان کوتاهی پس از شایع شدن مجازات تحریم اقتصادی سودجویان و فرصت طلبان شروع به انبار کردن اقلام اساسی و مورد نیاز مردم کردنند تا در زمان احتیاج به چند برابر قیمت به فروش رسانند که همین امر فشارهای اقتصادی فزاینده ای بر مردم وارد کرده است .
با توجه به شرایط داخلی , فضای بین المللی و در وضعیتی که به جز عقب نشینی اساسی جریان اقتدارگرا از مواضع و برنامههای مشکوک خود در امور هسته ای، پرونده ایران به شورای امنیت خواهد رفت و چشم انداز " فقر و جنگ" و یا هردو روز به روز روشنتر و نزدیکتر میشود اقشار و گروههای مردمی در داخل کشور می باید بیش از هر زمان دیگر فشار بر جمهوری اسلامی را شدت بخشیده و مقامات تهران را وادار نمایند تا از هر گونه بحران سازی و ایجاد ابهام در حول مسئله هسته ای وهمچنین از زیاده خواهی فراتر ازمقررات آژانس بین المللی انرژی اتمی NPT دست بردارد و در این میان از اهرم فشار پشتیبانی جامعه بین المللی نیز بهره جویند.
اشتباه است اگر تصور شود كه نظام جمهوری اسلامی بدون حضور گسترده مردم در عرصه به دلخواه عقب نشينی خواهد کرد.
مشكل ایران امروز یك مسئله ملی است و تنها یك حركت ملی با شرکت گسترده ملت میتواند پاسخگوی این نیاز باشد. باز هم تکرار می کنم ضامن موفقيت اين حركت ملی و تاريخی مشاركت فعال مردم و فراگير بودن آن است.
. نشان دوم استفاده از حمایت بین المللی در راستای تقویت جنبش دمکراسی خواهانه و حقوق بشری ملت ایران می باشد
جنبش دمکراسی خواهی و حقوق بشر ایران تا اندازه قابل ملاحظه ای در بین نیروهای سیاسی داخل و خارج کشور فراگیر و نهادینه شده است که ثمره آن به وجود آمدن سیل عظیمی از تصفیه شدگان دمکراتها از غیر دمکراتها اعم از چپ و راست و میانه می باشد.
این نیروی عظیم سیاسی به یک نیاز اساسی که چیزی جز حمایت مردمی نمی باشد احتیاج مبرم واساسی دارد که می تواند در کنار مردم ایران که اینک در صحنه حضورگسترده و فعال دارند و از حمایتهای بین المللی نیز بهرمند هستند به هرچه قویتر کردن بدنه خود و در عین حال نزدیک شدن به هدف نهائی یعنی تغيير استبداد دينی و استقرار نظام دموكراسی مبتنی بر حقوق بشر کمک شایانی کند.
به بركت اين حضور فعال و فراگير مردم، حق آزادی بيان، اعتراض و تجمعات بطور طبيعی در جريان پروسه موازنه قدرت بدست میآيد كه با توجه به شرايط بسيار مساعد داخلی و بين المللی بسيار توانمند میباشد. در اینجا دو پارادایم در کناریکدیگر قرار می گیرند: پارادایم «مردم» و پارادایم «آزادیخواهی» . پارادایم «مردم» حق محور است و پارادایم آزادیخواهی «تکلیف محور» است.
تمام صحبت این است باید این دو پارادایم در کنار هم قرار گیرد تا امکان ساختن یک بدلیل مناسب در مقابل استبداد دینی به وجود آید .نیروهای سیاسی ایران باید دریافته باشند که مشاركت مردم در سياست در گرو اعتماد آنان به موفقيت بازيگران سياسی است.
تنها راه جلب اعتماد مردم و در کنار هم قرار گرفتن این دو پارادیم دراین است که نیروهای سیاسی همداستانی اكثريت آزادیخواهان ايران در هدف نهائی تغيير استبداد دينی و استقرار نظام دموكراسی مبتنی بر حقوق بشر را باور کنند، در صورت به وجود آمدن این باورامكان نرمش و يا حتی مصالحه بر سر اين يا آن راهكار به وجود خواهد آمد.
در اين وافعيت كه اكثريت بزرگ ملت ایران با سردمداران جمهوری اسلامی مخالف هستند و تغييرات و اصلاحات را خواستار هستند، كمتر مناقشه است. پيروزی جريان اصلاح طلبان با رای ميليونی خود گواه اين امر بود. برای به صحنه آوردن پارادیم «مردم» فقط می بایست رگ خواب آنان را که همانا اعتماد آنان است بدست آورد . آیت الله خمینی در انقلاب 57 توانست این رگ خواب را بدست آورد که منجر به بثمر رسیدن انقلاب 57 گردید.
میتوان با هم فكری هم راهکارهای مناسب برای در کنار هم قرار گرفتن این دو پارادیم را یافت اما باید توجه داشته باشیم که فاجعه در آستانه در ايستاده است وقت را از دست ندهيم دیگر فرصتی برای ماندن در «اسارت شکل حکومت» را نداریم .
ضرب المثل معروفی هست که می گوید آب ریخته را دیگر نمی توان جمع کرد !
دانیال آذری - اوپسالا سوئد
[email protected]