پس از سالها خاموشی،انقلاب مشروطیت با بوسه ای زن ایرانی را از خوابی هزار ساله بیدار میکند.خوابی که نه تنها زنان بلکه مردان را نیز با خود برده بود،با نهیبی فرو میرزد و صدای آزادی جامعه روشنفکری ایران را فرا میگیرد.پس از انقلاب مشروطیت بود که گذشتن برخی از قوانین راه را برای ورود زنان به جامعه مردسالار ایران هموار میکند.زن ایرانی با کمک هوش وتوان خود،با وجود مقاومت جامعه مردسالار،از این قوانین مدون پلی میسازد تا مقاومت منفی جامعه را خنثی کند و دیری نمیپاید که زنان بسیاری در حد دکتر، مهندس، استاد، روزنامه نگار، شاعر، نویسنده، کارمند، کارگر و.........پدیدار میشوند.
نگاه سنتی مردان و زنان با ستمی که به جنس زن روا داشته است، سخن جدیدی نیست.مرد سالاری در جامعه ایران را حتی میتوان از نقوش تخت جمشید و عدم حضور حتی یک زن در این نقوش مربوط به سالهای دور دانست.
اما بسیاری از کسانی که امروز در جوامع شهری و بسیار متاثر از ماهواره زندگی میکنند،این نگاه سنتی را تنها متعلق به همان سالهای دور میدانند.آنها جامعه محدود و بسته خود را با نگاهی نزدیک بین، متعلق به جامعه امروز ایران میدانند و چشم بر واقعیت های کشور بزرگ و پر جمعیتی چون ایران میبندند.گرچه دربخشهایی از جامعه شهری قوانین مدون کشور به روشنی از جامعه عقب است و تنها به صورت ظاهری اجرا میشود ولی نمیتوان حتی در این جوامع تاثیر سنت را نادیده انگاشت.
نگاه سنتی
سالیان دراز است که نگاه سنتی به مرد به عنوان نان آور خانه و به زن به عنوان موجودی زیر دست نگاه میکند و از وی در همه حال انتظار حرف شنوی تا حد اطاعت کورکورانه و در عین حال وفاداری دارد.زن برای مرد سنتی محلی برای خالی کردن عقده ها و کاستیهاست،عقده حقارت،عقده ریاست،عقده های جنسی و خستگی ناشی از کار سنگین و....
ازدواج برای اکثریت بزرگی از زنان ایرانی،نه نتیجه انتخاب آزموده و آزادانه آنها،بلکه نتیجه فشار خانواده و جامعه است.خانواده در یک جامعه سنتی وظیفه دارد که از بکارت فرزند دختر تا ازدواج و عدم تماس وی با مردان مراقبت کند.در واقع در یک جامعه سنتی دختران مجاز نیستند که عشق و زندگی را آزادانه تجربه کنند.صفحه حوادث دیروز و امروز روزنامه های کشور ما،سراسر از خون دختران ایرانی رنگین است.
در کلاس درس استاد از دانش آموزانی که همگی پسر هستند سئوال میکند که آیا دوست دختر دارند؟اکثر جوابها مثبت است و چند نفری تاکید میکنند که چند دوست دختر دارند.استاد دوباره سئوال میکند که آیا خواهر شما دوست پسر دارد؟پاسخها به روشنی متفاوت است و برخی با خیال آسوده میگویند که یا خواهر ندارند و یا اینکه شوهر کرده است.برخی پاسخها خشونت آمیز است و برخی دیگر به روشنی از پاسخ به چنین سئوالی شانه خالی میکنند.مردانی که برای خود، حق داشتن دوستی از جنس مخالف و حتی چند دوست را مجاز میدانند، برای خواهر خود چنین حقی را به رسمیت نمیشناسند و یا حداقل در یک جمع مردانه آن را نفی میکنند.ولی از همه اینها خطرناکتر مردانی هستند که به خود حق میدهند که زنی را به خاطر داشتن دوستی از جنس مخالف ،مجازات کنند.آمار قتل و کشتار زنان به وسیله پدر یا برادر در کشورهایی مثل ایران رقم بزرگ و قابل توجهی را نشان خواهد داد که جامعه مردانه ایران میتواند از آن شرمگین باشد.
زن خوب در جامعه ما،زنی حرف شنو و مطیع است.در همین جامعه اجحاف به زنان تحت عنوان ناموس پرستی و داشتن غیرت توجیه میشود و زنان گریزان از قید و بندهای متداول را با روسپی یکی میگیرد.دوشیزه بودن سخن اول شب حجله است و هنوز در ایران گربه را دم حجله میکشند. یعنی زن را مطیع میکنند.صحبت از برابری نیست صحبت از مراد و مرید است ،صحبت از زندگی مشترک هم نیست ،صحبت از رئیس و مرئوس است.
درصد پائین طلاق در ایران نسبت به کشورهای پیشرفته
میگویند در اروپا درصد طلاق بیشتر از ایران است و همین مسئله را دلیلی بر موفقیت قوانین و راهکارهای تشکیل خانواده در ایران میدانند.از درصد بالای طلاق در اروپا نسبت به ایران این نتیجه را هم میگیرند که زن و مرد ایرانی با هم سازگارترند. بررسی آماری بدین شکل، یا به وسیله آدمهای ناوارد صورت میگیرد و یا به وسیله کسانی که میخواهند به هر ترتیب برتری قوانین در ایران را به رخ بکشند و اذهان عمومی را فریب دهند.آری در نگاه اول زن و مرد ایرانی باهم سازگارترند ولی سازگاری به چه قیمتی؟ سازگاری به حساب کی؟ بهای این سازگاری را زن ایرانی با عمر بر باد رفته خویش خواهد پرداخت. زنی که به جز خانه مشترکشان پناهی و یا جایی برای رفتن ندارد. زنی که برای کار کردن و مسافرت به اجازه شوهر نیاز دارد. زنی که در قوانین مدون یک کشور عملاً نصف یک مرد به شمار میرود. زنی که مجبور به استفاده از پوششی مخصوص است.زنی که حق نگهداری از فرزندانی که خود به دنیا آورده است را ندارد و بلاخره زنی که از نظر مالی استقلال ندارد و نگاهش به دست شوهر است چگونه میتواند سازگار نباشد؟تمامی حرفها و نظرها بنا به احترام به زنان و مادران تنها کوششی برای زدن رنگ طلایی و تقلبی به قفسی است که زن ایرانی در آن اسیر است.زنانی را که به جرم زن بودن به استادیوم فوتبال هم راه نمیدهند را نمیتوان با مشتی حرف بی پشتوانه مبنی بر داشتن احترام و سخنان پوچی در این حدود،تا ابد فریب داد.
اثر وجود ناهنجاریها در خانواده را میتوان در کل جامعه مشاهده کرد.در خانواده ای که خشونت در روابط زن و شوهر حرف اول را میزند،نمیتوان شاهد پرورش کودکان سالم بود.زنانی که به دلیل بی سرپناه بودن و دلایل دیگری از این قبیل ناچار به تحمل و یا به قولی سوختن و ساختن هستند،چگونه قادرند مادر خوبی برای پرورش نسل آینده باشند.
قوانین مدون و جامعه
قوانین مدون به غیر از محروم کردن زنان از حقوقی که برشمردم،زنان را از حق درخواست طلاق محروم کرده است.زن به جز مواردی نادر در قانون مجاز به درخواست طلاق نیست و در صورت طلاق از هیچ حقی برخوردار نیست.حتی نگهداری فرزندان نیز به جز موارد نادر در اختیار مردان و بستگان مرد است.میتوان گفت که قوانین مدون در ایران نه تنها مدافع حقوق زنان نیست بلکه عملاً از باورهای عمومی جامعه عقب است،به همین دلیل با وجود این قوانین ،جامعه به شکلی خود به خودی تلاش میکند از فرزندان موئنث خود دفاع کند.تلاش خانواده ها برای بالا بردن مهریه در واقع نوعی تلاش برای بیمه کردن زندگی فرزند خود پس از جدایی و طلاق است. مهریه خود بانی مشکلاتی دیگر است که در جایی دیگر باید بدان پرداخت ولی چیزی که آشکار است در بسیاری از موارد برای قبول جدایی از طرف مرد،زنان ناچار به بخشش مهریه هستند.مهرم حلال جانم آزاد.
و اما....
زن ایرانی برای پایان دادن به این شرایط نابرابر و انسان دست دوم بودن راه درازی در پیش دارد.عادت به مسئولیت پذیری و نیانداختن همه مسئولیت به دوش مرد،از مسائلی است که زن ایرانی باید آن را بیشتر بیاموزد.تنها بدین ترتیب است که میتواند از سایه بدر آید و احترام خود را نه تنها به عنوان مادر و زن خانه،بلکه به عنوان یک مدیر و عضوی اثرگذار در جامعه بازیابد.اما تا وقتی که اکثریتی از زنان،در زیر چتر حمایت مرد به عنوان عنصر قوی،سنگر بگیرند و خود را انسانی برابر احساس نکنند،کار چندانی صورت نخواهد گرفت.با اینکه این احساس زنها برای داشتن احساس امنیت قابل درک است ولی این احساس امنیت را قوانین و جامعه باید به زنان بدهند و نه مرد به عنوان جنس قوی!
تلاش برای تغییر قوانین ضد زن و ظهور قوانینی که از زن به عنوان یک انسان برابر حقوق با مرد،دفاع کند،میتواند مشغله فعلی زنان و مردان آزادی طلب باشد تا با کمک آنها بتوان برخی از روحیات مردم را نیز در جهت نگاهی نوین به زنان تغییر داد.
تا رسیدن به جامعه ای که زن و مرد برابر و آزاد، در کنار هم زندگی کنند، البته راه درازی مانده است، ولی مرد آزاده ایرانی از حرکت در این مسیر و زندگی با زنی برابر حقوق،پشیمان نخواهد شد.مرد ایرانی نشان داده است که با وجود قوانین زن ستیز در بسیاری از موارد،با عشق از آنها گذشته است .پدری که وصیت میکند به دخترانش به اندازه پسرانش ارث برسد و یا رفتار بسیاری از خانواده ها با فرزندان که فرقی بین دختر و پسر نمینهندو یا رفتار کنونی بسیاری اززنان و مردان ایرانی نشان میدهد که جامعه ما آمادگی لازم برای عبور کامل از دوران مردسالاری و زندگی برابر حقوق، بدون در نظر داشتن جنسیت را دارد.امروز زنان و مردانی که زیستن برابر حقوق در کنار هم را تجربه میکنند در اقلیت اند،اما فردای ایران و جهان در دست انسانهای برابر حقوق،بدون در نظر داشتن جنسیت و نژاد است.
سیامک فرید
[email protected]
http://belgiran.blogfa.com