در بخش نخست این مطلب به برخورد شرکتهای رسانه ای پرداخته و نشان دادیم که چگونگی انها برای پیش بردن مقاصد خود ازهرترفندی استفاده کرده و برای نگفتن واقعیت اگاهانه سعی می کنند تا انجا که ممکن باشد حقایق را زیر خروارها حرف بی مورد پنهان نمایند. در واقع یکی از تاکتیکهای انها در مواقعی که ضروری باشد پشت مقولات مختلف قایم شدن است. در این خصوص انها سعی نمودند که انرا جنگ بین دو فرهنگ قلمداد کنند و بعد از ان ازادی بیان را عمده کرده و سعی نمودند که بار دیگرمثل همیشه حقایق را زیر شعارهای تو خالی و این بار زیر لوای طرفداری از ازادی بیان مدفون نمایند.
جو مهاجرت ستیزی که دولت اندرش رسموسن بکمک حزب راسیستی خانم پییا ششگرد در جامعه دانمارک ضمن چند سال گذشته ایجاد نموده است، باعث می شود که حتی ملکه این کشور که حق دخالت در مسائل سیاسی را ندارد بر علیه مهاجران و مسلمانان این کشور سخن بگوید و بر بستر چنین جوی، روزنامه دست راستی هیلندس پستن اقدام به انتشار کاریکاتورهای کزائی را در سپتامبر سال گذشته، یعنی 6 ماه پیش، بنماید. چاپ این کاریکاتورها بهترین موقعیت را برای اسلامگریان بوجود اورد تا در کشورهای مختلف اسلامی، عقب افتاده ترین و قشری ترین بخش جامعه را به خیابانها اورده و شروع به اتش زدن و تخریب، کنند که نتیجه ان تخریب سفارات دانمارک، سوئد، برزیل، سویس و نروژ در سوریه، ایران و اندونزی، و کشته شدن بیش از 30 نفر در کشورهای افعانستان، پاکستان و نیجریه بوده است. در قسمت اول این نوشتار در باره اسلام سیاسی این سوال را مطرح کردیم " ...چه رهبران دول غربی و چه رسانه ها باید به این سوال پاسخ دهند که چه سیاستی باعث رشد اسلام گرائی در منطقه شده است؟ آیا این سیاستهای ارتجائی، جنگ افروزیها، کشتار مردم بی دفاع و اشغال عراق و افغانستان توسط امریکا و متحدین آن نیست که باعث رشد این اسلام گرائی در منطقه شده است؟......" در واقع اسلام سیاسی چه از نوع اخوان المسلمین و جریانهای وابسته به ان، جماعت اسلامی در پاکستان، اندونزی، حزب الله نوع خمینی، وهابی های ارتدکس عربستان، حماس، حزب الله لبنان، احزاب اسلامی عراق، جهادی های افغانستان و گروه تروریستی اسامه بن لادین همه خود، به نحوی، دست پرورده امریکا و متحدین غربی ان در مراحل مختلف جنگ سرد بوده است. این اسلام سیاسی و یا اسلام ایدئولژیک با تشویق، حمایت، سازماندهی و پشتیبانی مالی امریکا برای جلوگیری و سرکوب نیروهای کمونیست و انقلابی در خاورمیانه و نقاط مختلف ایجاد گردیدند. این اسلام سیاسی با کشتار کمونیستها و نیروهای مترقی این مدافعان واقعی ازادی و برابری و از بین بردن هر گونه نجوای مخالف در موارد مختلف خود مستقیم و یا غیر مستقیم کمک های شایانی برای استقرار سلطه هر چه بیشترامپریالیست امریکا در منطقه خاورمیانه ایجاد نموده و می کند.
شواهد چنان نشان می دهد که عکس العمل اولیه بر علیه این کاریکاتورها زمانی شروع شد که "امام یا امامان " دانمارک به کشورهای عربی سفر نموده و سران این کشورها و از جمله سران کنفرانس اسلامی را در جریان این کاریکاتورها قرار می دهند و متعاقبا سران مرتجع و ازادی کش کشورهای عربستان، کویت و دیگر کشورهای عربی اجناس دانمارکی را تحریم می کنند. تا این زمان تلاش اسلامگریان برای به خیابان کشیدن مردم به شکست مواجه می شود بطوریکه انها بقول طارق علی موفق می شوند "در پاکستان 300 نفر دز اندونزی 400 نفر و در تریپولی 200 نفر" به خیابان ها بیاورند. اما با به میدان امدن حکومت سوریه که خود با مشکلات عدیده ای چه داخلی و چه خارجی دست و پنجه نرم کرده و از زوایای مختلف تحت فشار است از این موقعیت استفاده کرده و با براه انداختن تظاهرات دولتی و حمله به سفارت دانمارک و سوئد بکلی چهره اعتراضات عوض می شود و متعاقب این حمله تظاهر کنندگان در بیروت به سفارت دانمارک حمله می کنند و ازین به بعد تظاهرات و اعتراضات بکلی چهره خشن به خود می گیرد. حکومت جمهوری اسلامی این نا بهنگام تاریخ، که هر صدای اعتراضی را در گلو خفه کرده و می کند وهرگونه اعتراض و تظاهراتی را تا بحال بخاک و خون کشیده و از انجائیکه همیشه برای ادامه حیات ننگین خود احتیاج به بحرانهای خارجی داشته با تمام قوا دست بکار شده و با بمیدان اوردن نیروهای انصار حزب الله سعی نمود که از دیگر اسلامگریان عقب نیفتد و در چندین مرحله حمله را به سفارت دانمارک سازماندهی نمود. بعد از این ما شاهد تظاهراتهای خشن و خونینی در افعانستان، اندونزی، پاکستان، لیبی و نیجریه هستیم که باعث کشته شدن بیش از 30 نفر می شود و اسلامگران که جان انسانها برایشان هیچ ارزشی نداشته و ندارد از افغانستان گرفته تا وزیر حج حکومت ایالت اوتر پرادش هند در پرداختن قیمت برای کشتن کاریکاتوریست دانمارکی با هم مسابقه داده و سعی می کنند که از هم پیشه بگیرند.
و اما روزنامه همشهری به پیروی ازاحمد نژاد در مورد رد کشتار یهودیها توسط هیتلر اعلام می کند که قصد برگزاری مسابقه کاریکاتورهائی در باره هولیکاست را دارد. اگر روزنامه هیلندس پستن از موضع راست اقدام به چاپ کاریکاتورهای محمد کرد، روزنامه همشهری از موضع ارتجاعی قصد به مسخره گرفتن یکی از وحشتناکترین کشتار دوران تاریخ سرمایه داری را می کند، کشتاری که خود لکه ننگینی بر دامن اروپای "مترقی" و نظام ویرانگر سرمایه داری است. نظام سرمایه داری از زمانی که بعنوان سیستم سیاسی اقتصادی بر جامعه بشری حکمفرما شده تا بحال جنگهای خونین، اشغال کشورها، استثمار و سلطه و ویرانی های بسیار بر جای گذشته که حاصل ان کشتار میلیونها انسان شریف و بی گناه بوده است. تاریخ نظام سرمایه داری خود تاریخ چپاول، اشغال، شکنجه و کشتاراست. جالب توجه است که بیشترین باراین بربریت و ننگ نظام سرمایه داری بر دوش امریکا و اروپا سنگینی می کند و کشتار یهودیان و کشتارهای مشابه ادامه بربریت اروپا و امریکا برای تقسیم جهان و غارت، چپاول، استثمار در نظام سرمایه داری است. کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم یکی از هزاران کشتار وحشتناک نظام سرمایه داری است. البته در این مورد هم چه رهبران دول غربی و چه شرکتهای رسانه ای در تمام طول مدتی که از این کشتار می گذرد سعی کرده و می کنند که ان را به یک نفر و در نهایت به حکومت نازیست المانی نسبت دهند و در این جا هم مثل دیگر وقایع سعی می کنند که واقعیت را، که این نظام سرمایه داری و بربریت این نظام است که این جنگها را بوجود می اورد و هیتلرها، خمینی ها، صدام حسین ها، جرج بوش و تونی بلیرها همگی کارگزاران و نوکران این نظام صد بشری هستند، را اگاهانه از مردم پنهان دارند.
احمدی نژاد رئیس جمهور حکومت ازادی کش جمهوری اسلامی، حکومتی که حق نفس کشیدن را از مردم ایران سلب کرده است از موضعی ارتجاعی قصد راه اندازی کنفرانس برای رد هولیکاست را می کند و روزنامه همشهری که خود بعناوین مختلف در قلع و قمع نمودن ازادی بیان در ایران دست داشته و دارد به دنباله روی از رهبر خود و برای تلافی نمودن کاریکاتورهای محمد از طرف روزنامه دست راستی هیلندس پستن قصد به مسابقه گذاشتن کاریکاتوریهائی از هولیکاست را دارد. هولیکاست اوج بربریت نظام سرمایه داری و اروپا است در واقع اقدام این کوته فکران برای رد این کشتار خود بزرگترین خدمت به نظام ضد بشری سرمایه داری و بربریت اروپا است و با این کار خود بیشترین خدمت را به نظام فاسد سرمایه داری از یک طرف و اروپا از طرف دیگر می کنند همانطوریکه چاپ کاریکاتورهای محمد توسط روزنامه دانمارکی خود عاملی برای تقویت هر چه بیشتر اسلام سیاسی در منطقه و جهان شد تا چند صباحی دیگر بر این بستر بتوانند هر صدای مخالفی را در گلو خفه نمایند.
در اینجا باید روی یک مسئله اساسی دیگر انگشت گذاشت. در بخش نخست این نوشتار نشان دادیم که چگونه شرکتهای رسانه ای آزادی بیان را در این واقعه بهانه قرار دادند و پشت ان قایم شدند، اما مهم است که بگوییم اهداف چند جانبه مطرح کنندگان این بحث از طرح آزادی بیان چیست.
. آزادی بیان، یکی از دستاوردهای بشری است که هرگونه مخالفت با آن خود دشمنی علیه آزادی های پایه ای به حساب می آید. امروزه موانع بسیار بزرگ مادی اجتماعی ،فرهنگی و اقتصادی سد راه آزادی بیان هستند و آزادی بیان واقعی تحقق نیافته است .اما حکومتهای ارتجاعی و دیکتاتوری های فرهنگی مذهبی ، میلیتاریستی از نوع حکومت ایران آنرا بهیچوجه بر نمی تابند حتی در همین حد فورمالیته اش ، و بشکلی تمسخر آمیز و خر رنگ کن می گویند آزادی بیان غرب واقعی نیست پس ما گناهی نداریم که این امر غیر واقعی را رعایت نمی کنیم وسرکوب خودرا دشمنی با یک دروغ جا می زنند. اما آنچه که تحت عنوان کاریکاتور ها راه افتاد، هدفی چند جانبه داشت .اولا می خواست بگوید که گویا همه مسئله و اختلاف سر آزادی بیان است و سرکوب های عنان گسیخته ولشگر کشی های سرمایه را زیر این مقوله پنهان کند .ثانیا همزمان با طرح این مسئله دست درازیهای سرمایه به آزادی و حقوق اجتماعی اتباع کشور خودرا تشدید نمایند. امروزه بحث شنود تلفنی و« شکنجه محدود» وخانه گردی تحت لوای مبارزه با تروریسم تنها یک پیشنهاد به دولت ها نیست . بلکه امری است که دارد در نقاطی از اروپا وآمریکا اجرا میشود. تبلیغ کنار آمدن با مذهب وطرح قداست زعمای مذهبی وهزینه بر کردن آزادی بیان برای تتمه های مطبوعات نیمه آزاد روی دیگر سکه این بحث است . بطوریکه در حال حاضر تعطیل روزنامه های خاطی و محدودیت آزادی بیان جرات طرح شدن در فضای این کشور ها را یافته است. با این حساب باید گفت که این آزادی بیان است که توسط هر دو سو، تهدید وقربانی میشود. آزادی بیان امری است که هم به حمله کنندگان به سفارتها ودولت های آمرشان و هم به سرمایه جهانی و دولت های متبوعش باید تحمیل نمود .
متاسفانه همانطور که یاد آور شدیم پاره ای تحت عنوان « مقابله با امپریالیسم » به آزادی بیان حمله می کنند و پاره ای دیگر با نادیده گرفتن حرکت خزنده سرمایه علیه آزادی های پایه از جمله آزادی بیان سرمایه های غربی را مدافع آزادی وبر علیه عقب ماندگی جا می زنند . پس از این ملاحظات شاید بتوان براحتی مسئله را بطور خلاصه چنین جمع بندی کرد . این درگیری از دو سوو با روشهای مختلف اما آزادیهای پایه را مورد تهدید قرار داده است . دعوای آنها از هیچ سو هدفی آزادی بخش ندارد وباید هردو را وادار به تمکین به آزادیها نمود و فراموش نکرد که مدافعین دروغین آزادی بیان خود اکنون وبا شواهد متقن در حال نابودی این آزادیها هستند .