جمعه 26 اسفند 1384

ناگفته‌هايي از زندگي سيداحمد خميني در گفت‌وگوي ايسنا با فاطمه طباطبايي همسر وی

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: تاريخ

چند روز پيش، همايشي تحت عنوان "تقريرات و تشريحات عرفاني حضرت امام (ره) بر فصوص ابن عربي" به همت "انجمن علمي عرفان" برگزار شده بود. در آن همايش، دكتر فاطمه طباطبايي نيز حضور داشت. شخصيتي كه به راحتي حاضر به مصاحبه نبود، و به قول او اگر نبود حسن همجواري محل پژوهشكده امام خميني و انقلاب اسلامي و ايسنا، شايد موفق به اين گفت‌وگو نمي‌شديم.

فاطمه طباطبايي، همان "فاطي" امام است كه در ديوان شعر خود نيز به او اشاره كرده است. اين بار به مناسبت سالگرد رحلت حجت‌الاسلام‌والمسلمين حاج سيداحمد خميني، به سراغش مي‌رويم تا از شريك زندگي پرفراز و نشيبش بيشتر بدانيم. او هم اكنون مدير گروه عرفان پژوهشكده امام خميني و انقلاب اسلامي است.


***

دكتر فاطمه طباطبايي، همسر مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمين حاج سيداحمد خميني، در گفت‌وگو با خبرنگار تاريخ سياسي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اظهار داشت:‌ «زندگي ايشان را در مجموع مي‌توان به دو بخش نوجواني و جواني تقسيم كرد. در دوران نوجواني، ايشان طبيعتا مانند ساير هم سن و سالان خود مشغول تحصيل بود. ضمن آنكه ايشان علاقه زيادي به فوتبال داشت. حتي شنيدم در شرف ورود به تيم ملي نيز بود اما بعد از آن در دوران جواني وجهه و رنگ زندگي ايشان با تبعيد حضرت امام (ره) تغيير يافت و توانست در اين برهه ارتباط گسترده‌اي با افراد مبارز كه به نحو خاص و پنهاني فعاليت مي‌كردند برقرار كند و حلقه اتصال اين گروه‌ها و جريانات با حضرت امام (ره) شود. از همين رو معتقدم نقش احمد آقا در اين دوران بسيار مهم و محرز بود.»

* نقش حاج احمد آقا در ايران در دوران تبعيد حضرت امام (ره)

وي ادامه داد: «ايشان در اين ايام علاوه بر ارتباط با گروههاي مبارز، به خانواده‌هاي زندانيان سياسي و بي سرپرست و همچنين به خانواده‌هاي كساني كه همسرانشان در تبعيد بودند رسيدگي و مشكلات آنها را برطرف مي‌كرد. در ضمن اعلاميه‌هايي كه از سوي حضرت امام در اين زمان صادر مي‌شد دريافت مي‌كردند، بعد تايپ و تكثير مي‌كردند و به افراد مختلف و گروههاي مبارز مي‌رساندند. ارتباطي كه احمد آقا با گروهها برقرار مي‌كردند بسيار مهم بود چون هر تشكيلات مبارزاتي در آن زمان به صورت پنهاني فعاليت مي‌كرد. ايشان در اين زمينه بسيار هوشمندانه عمل مي‌كردند و خانه‌ مادر رضاعي خود را محلي براي اين‌گونه فعاليت‌ها كرده بودند. اين خانه در حوالي خيابان يخچال قاضي بود كه بسيار كوچك و محقر بود و كسي به آن شك نمي‌كرد. ايشان به بهانه بازديد از دايه خود، به آنجا مي‌رفتند. در زير زمين اين خانه يك دستگاه تايپ و تكثير گذاشته بودند و اين كارها را در داخل آن زير زمين انجام مي‌دادند.»

* احمد آقا به تبع امام (ره) رابطه‌اي با گروههاي مبارز مسلحانه نداشت

همسر مرحوم سيداحمد خميني ادامه داد: «فعاليت‌هاي گروه‌هاي مذهبي در اين دوران كاملا در تبعيت از امام (ره) بود و وظيفه‌ ديني ايجاب مي‌كرد هرچه امام بگويد عمل كنند و طبيعتا حاج احمد آقا نيز با گروه‌هاي مبارز با مشي مسلحانه ارتباط چنداني - حداقل به لحاظ ارتباط كاري - نداشتند. چراكه گروه‌هاي مبارز در آن زمان همگي كار خود را شرعي قلمداد مي‌كردند و مرجع خود را حضرت امام (ره) مي‌دانستند و لذا آن گروه‌ها و دسته‌هايي كه مبارزه مسلحانه داشتند، از آنجايي كه مورد تاييد امام نبودند، نمي‌توانستند مورد تاييد احمد آقا نيز باشند.»

وي خاطرنشان كرد: «در دوره‌ جواني، ايشان در قم بودند اما بعد از تبعيد حضرت امام، ايشان به نجف رفتند و ما نيز به هر شكلي كه بود به عراق رفتيم و بعد از آنكه حاج آقا مصطفي شهيد شد ما آنجا ماندگار شديم. در اين دوران احمد آقا نقش بسيار پررنگ و مشخصي داشت. علاوه بر تجربه هماهنگي كه با گروه‌ها در ايران داشت، سهم بسزايي در هماهنگي امور در عراق ايفا مي‌كرد و با انسجامي كه در گروه‌ها و ارتباطي كه با سران آنها برقرار مي‌كرد بسيار به حركت چرخ هاي انقلاب سرعت بخشيد.»

* ارتباط حاج آقا مصطفي و احمد آقا با امام

طباطبايي درخصوص ويژگي‌هاي مرحوم مصطفي خميني و مرحوم احمد خميني گفت:«حاج آقا مصطفي بيشتر دغدغه فقهي و اصولي داشتند و لذا بيشتر توجهشان به حضرت امام از بعد مرجعيت ديني ايشان بود ولي ارتباط سياسي و هماهنگي‌ها در اين زمينه، بيشتر به عهده احمد آقا بود و احمد آقا بيشتر جنبه رهبري سياسي حضرت امام مد نظرشان بود.»


وي ادامه داد: «در نجف، امكانات بسيار محدود بود. حتي تلفن منزل امام نيز قطع بود كه ايشان به محض ورود به آنجا يك خط تلفن گرفتند و بعد توانستند با ارتباط مستقيم، حلقه‌ وصل امام و رهبران سياسي مختلف شوند. ايشان پيام‌هاي امام را مي‌گرفتند و در مقابل، صحبت‌ها و حرف‌هاي مردم را به امام انتقال مي‌دادند. در مدتي كه در عراق بودند بعد از آنكه بحث هجرت به كويت پيش آمد، ايشان بسيار تاثير گذار بودند و نظر ايشان به عنوان يك مشاور صائب، مطرح بود. اگر ايشان نبودند قطعاً‌ سفر به كويت و از آنجا به فرانسه اتفاق نمي‌افتاد. در مجموع احمد آقا در دوران تبعيد حضرت امام نقش بسيار حساسي داشتند. فعاليت‌هاي هوشمندانه احمد آقا در دوران تبعيد بسيار تاثيرگذار بود.»

* مشاوره‌هاي احمد آقا به نوعي ظهور و بروز شخصيت پنهان خود حضرت امام (ره) بود

همسر مرحوم حاج سيداحمد خميني به خبرگزاري دانشجويان ايران گفت:«اظهار نظرها و مشاوره‌هاي احمد آقا به نوعي ظهور و بروز شخصيت پنهان خود حضرت امام (ره) بود. امام (ره) در نجف بسيار پرشور و پر حرارت و فعال بودند و كسي به غير از احمد آقا نمي‌توانست همگام با ايشان باشد. به نوعي حرف‌هاي احمد آقا همان خواسته‌هاي حضرت امام (ره) بود كه از زبان ايشان گفته مي‌شد.يعني وقتي حضرت امام از ايشان مشاوره مي‌خواست، او همان چيزي را مي‌گفت كه خود امام دوست داشت آن را بشنود.»

* از نظر احمد آقا، امام (ره) به منبعي صائب متصل بود

طباطبايي گفت:«ايشان به حضرت امام بسيار اعتقاد داشتند، ضمن اينكه خودشان صاحب فكر و انديشه بودند؛ اما پذيرفته‌ بودند كه حضرت امام به منبعي وصل است كه بعضا با عقل ظاهري نمي‌توان به آنها رسيد. ايشان همواره اظهار مي‌داشت كه ممكن است عقيده من با بعضي از تفكرات و نظرات حضرت امام (ره) مطابق نباشد و مغايرت داشته باشد، اما پذيرفته‌ام كه امام به منبعي دسترسي دارد كه فراتر از مباحث ظاهري است و صائب‌تر است. در بعضي از مسائل كه با نظرات حضرت امام (ره) اختلاف نظر داشتند، پذيرفته بودند كه بايد كاملا مطيع امام باشند. در اين شرايط، عقيده و نظر خودشان را ناديده مي‌گرفتند و از اين جهت مشاور اميني براي حضرت امام (ره) بودند. اين خيلي مهم است كه شخصي خودش صاحب فكر باشد، اما در عين حال حفظ امانت كند. يك بار از آيت‌الله بجنوردي به نقل از امام شنيدم كه ايشان فرموده بودند: "احمد هم عادل است و هم عاقل".»

* مواردي از تفاوت نظر احمد آقا با حضرت امام خميني (ره)

همسر مرحوم حاج احمد آقا در اين خصوص اظهار داشت: «در بعضي از مسائل فقهي و در مورد برخي از گروه‌هاي سياسي ايشان با امام تفاوت نظرهايي داشتند. به عنوان مثال در مورد مباحث شرعي و فقهي نظر ايشان در مورد "بلاد كبيره" با حكم حضرت امام (ره) متفاوت بود. البته ايشان در جايگاه "افتاء" نبودند اما با ايشان به عنوان يك شاگرد و طلبه بحث مي‌كردند و مي‌گفتند: اين باعث مي‌شود كه خيلي از دانشجويان نتوانند روزه‌ خود را بگيرند و امام مي‌فرمودند: من حكم فقهي‌ام همين است. در مساله جنگ نيز بعضا با امام اختلاف نظرهايي داشتند اما همان طور كه گفتم، نظر امام براي ايشان حجت بود. ضمن آنكه در تمام زمينه‌ها ايشان به عنوان يك كارشناس به حل و فصل موضوع مي‌پرداختند و تحليل‌گر بسيار قوي و خوبي بودند و مطالب را بسيار خوب درك مي‌كردند و در شاخه‌هاي مختلف سياسي و نظامي با افراد مختلف و صاحب نظر بحث مي‌كردند.»

* حاج احمد آقا بدون اجازه امام (ره) يك نقطه هم در نامه ايشان اضافه نمي‌كرد

طباطبايي با اشاره به امانت‌داري مرحوم سيداحمد خميني، تصريح كرد: «احمد‌ آقا به حفظ امانت در گفته‌ها، نامه‌ها و بيانيه‌ها بسيار با دقت حفظ امانت مي‌كردند. امام نامه‌هايي را كه مي‌نوشتند - چه در پيام‌ها و چه در اعلاميه‌ها - عادت نداشتند چك نويسي داشته باشند و از زماني كه شروع به نوشتن مي‌كردند، از آغاز تا پايان، در يك نوبت آن را تمام مي‌كردند به غير از مواردي كه ممكن بود طولاني‌تر شود مانند پيام حج كه نوشتن آن چيزي در حدود يك هفته طول كشيد و مثلا روزي 10 دقيقه از آن را مي‌نوشتند. به همين دليل احمد آقا همواره نگاهي به نامه‌ها و اعلاميه‌ها مي‌كردند و بعضا پيش مي‌آمد نقطه‌اي كم و زياد بود. در اين مواقع آن را نزد حضرت امام مي‌آورند و با تاييد خودشان آن را اصلاح مي‌كردند. مثلا منظور امام در جايي «زحمت» بود ولي «رحمت» نوشته بودند. خاطرم هست احمد آقا آن را نزد حضرت امام (ره) بردند و باز هم با اجازه ايشان نقطه را اضافه كردند. من آنجا بودم كه امام به احمد آقا فرمودند: "خوب اينكه ديگر مشخص است، نيازي نبود شما از آن دفتر به اينجا بياييد و همين مورد را بگوييد". اما احمد آقا مي‌خواستند كاملا حفظ امانت كنند. تا جايي كه من بعد از آن به ايشان گفتم: "خوب اينكه واقعا مشخص بود." ولي احمد آقا به من گفتند: "ادب اقتضاء مي‌كند كه من بدون اجازه امام دست به نامه ‌ايشان نبرم، ولو در حد يك نقطه".»

وي ادامه داد: «ايشان در تشكيلات حفاظت از حضرت امام (ره) و بيت ايشان نقش بسيار موثري داشتند و در اندك زماني توانستند نيروهاي معتقد از سراسر ايران را جمع كنند و تشكيلاتي قوي در اين زمينه به وجود آورند همچنين براي حفظ سلامت امام تدبير بسيار جالبي داشتند و توانستند تيم پزشكي بسيار خوبي را فراهم كنند.


* خاطره‌اي از پيگيري‌هاي احمد آقا در دفتر امام (ره) براي حل مشكلات اقليت‌ها

همسر مرحوم سيداحمد خميني با بيان اينكه ايشان عميقا اعتقاد داشت كه انديشه امام (ره) متعلق به همه است و به گروه خاصي تعلق ندارد، اظهار داشت: «يكبار در سميناري در كرمان در باغ ماهان بودم كه خانمي آمد و در كنار من نشست. او نقل مي‌كرد من آمده‌ام كه از شما تشكر كنم. وقتي از او دليل ابراز محبتش‌ را پرسيدم، گفت: من يك زرتشتي هستم، براي من مشكلي پيش آمده بود كه براي حضرت امام نامه‌اي نوشته بودم و همان زمان تمام فاميل مرا مسخره مي‌كردند كه در اين بحبوحه، دفتر امام بيكار است كه نامه تو را بخواند؟ اما من به آنها پاسخ مي‌دادم با شناختي كه از امام دارم مي‌دانم كه ايشان نامه مرا مي‌خوانند. پس از سه روز بود كه تلفن خانه ما زنگ زد و آن روز هم مهمان داشتيم و خانه بسيار شلوغ بود. آقايي پشت خط مي‌گفت: «من احمد خميني هستم» فكر كردم كسي دارد با من شوخي مي‌كند. مجددا پرسيدم. ايشان گفت: «من احمد خميني هستم و راجع به آن نامه‌اي كه داده بوديد مي‌خواهم صحبت كنم.» جالب بود كه ايشان گفتند كه «احساس مي‌كنم در آن اتاقي كه هستيد به جهت شلوغي و سر و صدا امكان صحبت نداريد، اگر مايل هستيد من چند دقيقه ديگر مجدد زنگ مي‌زنم» وقتي به همسرم گفتم، او خنديد و مرا مسخره كرد و گفت: اگر هم بخواهند به نامه تو رسيدگي كنند كه خود احمد آقا زنگ نمي‌زند. بعد از آن دوباره احمد آقا بعد از 10 دقيقه تماس گرفتند و راجع به آن نامه با من صحبت كردند و آدرس منزل را گرفتند و گفتند: «يكي از برادرها به آنجا مي‌آيد تا مشكل را حل كند.» جالب آنكه ايشان گفتند: «من مي‌دانم شما از اقليت‌هاي مذهبي هستيد و حجاب نداريد، اما اين برادري كه مي‌آيد مذهبي و متعصب است، خواستم به عنوان برادر كوچكتر خواهش كنم وقتي اين آقا مي‌آيد با حجاب باشيد تا او نيز ناراحت نشود.» من گفتم: حاج آقا ما در اين كشور زندگي مي‌كنيم و به تمام قوانين آن احترام مي‌گذاريم. صداقت ايشان در من بسيار تاثيرگذار بود و همان هم شد سر ساعت هم آن آقا آمد و مشكل حل شد.»

* احمد آقا امام را منحصر به يك حزب و جريان خاص نمي‌دانست

وي تاكيد كرد: «احمد آقا معتقد بود امام (ره) نبايد در انحصار گروه و حزب خاصي قرار گيرد و نبايد از امام خرج كرد، چراكه خيلي‌ها در پيشبرد اهداف خودشان از امام هزينه مي‌كنند. ايشان اعتقاد داشت امام (ره) متعلق به همه است و نبايد حتي در انحصار اين نسل و كشور قرار گيرد، چراكه امام متعلق به تمام نسل‌ها و از آن ساير ملت‌ها نيز هست. تمام تلاش ايشان اين بود كه تعالي انديشه امام را درك كنند و نگذارند تفكرات امام در اختيار يك حزب و گروه خاص درآيد. از همين رو بود كه دقت بسيار زيادي در دفتر امام و موارد مربوط به آن داشتند. يكي ديگر از موارد تيزهوشي و درايت ايشان، حفظ سلامت دفتر بود؛ چراكه دفتر امام خواه‌ناخواه جاي قدرتمندي بود و اداره‌ها و وزارتخانه‌ها وقتي دستوري و يا تقاضايي را از اين دفتر دريافت مي‌كردند، تمام سعي خود را به كار مي‌بردند كه آن را به نحو احسن انجام دهند. طبيعتا مواردي براي سوء استفاده مي‌توانست رخ دهد اما احمد آقا با هوشياري جلوي همه‌ اين موارد را گرفته بود.»

* درايت احمد آقا در اداره دفتر امام (ره)

طباطبايي در خصوص درايت ايشان در اداره دفتر امام گفت: «بطور مثال پاي دستگاه فكس دفتر امام (ره) كسي مي‌نشست كه اصلاً سواد نداشت. وقتي دوستان او را ديده بودند، مي‌خنديدند و به احمد آقا مي‌گفتند: اين چه تشكيلاتي است. اما ايشان در پاسخ آنها مي‌گفت: شما چه انتظاري از اين مسووليت داريد؟ من مي‌خواهم اين آقا به موقع خبرهاي جنگ را به من و امام برساند، حال اگر خودش سواد داشته باشد طبعا گرايشاتي خواهد داشت و ممكن است خبرهايي را گزينش كند و يا قبل از آن كه خبري را به ما برساند در راه نيز به چند نفر بگويد.»

* احمد آقا خودشان مانعي براي ديدار فرد يا گروهي با امام نبودند

وي افزود: «تيز هوشي و درايت احمد آقا در نهايت به نفع مجموعه و بيت حضرت امام بود. در مورد ملاقات‌ها و ديدارهاي افراد و گروه‌هاي مختلف با حضرت امام بعضا به واسطه محدوديت زماني مشكلاتي پيش مي‌آمد. اما اين نبود كه ايشان بخواهند شخص يا گروهي را از ديدار با امام منع كند. ولي عادي بود كه افراد جهت ملاقات با حضرت امام گاهي بسيار منتظر بمانند، زيرا امام از صبح كه بيدار مي‌شدند كارهاي مختلفي را انجام مي‌دادند به طوري كه حتي بعضي از مسائل فقهي و استفتئات را پاسخ مي‌گفتند چراكه ايشان علاوه بر رهبر سياسي، زعيم ديني نيز بودند و برنامه‌ريزي‌هاي ايشان بسيار فشرده بود. البته بعضا نيز پيش مي‌آمد كه خود امام به احمد آقا مي‌گفتند شخصي يا گروهي را فعلا براي ديدار و ملاقات نپذيريم. اين هم از هوشياري حضرت امام بود، چراكه بعضي گروهها با هم درگيري و تضاد داشتند و ملاقات هر كدام از آنها انعكاسي متفاوت در جامعه داشت و جو فضاي سياسي كشور را ناآرام مي‌كرد. طبيعتا پذيرش هر كدام از آنها مي‌توانست به معناي تاييدشان باشد كه اين مدنظر امام نبود، لذا دستور مي‌دادند براي حفظ آرامش، بعضي از ملاقات‌ها را حذف كنند.»

* بعد از وفات حضرت امام ايشان هيچ چيز را به امام (ره) نسبت ندادند

همسر حاج احمد آقا گفت: «آنچه از نزديك ديدم و و با آن زندگي كردم صداقت ايشان بود، به همين دليل مي‌توانم بگويم بعد از وفات حضرت امام ايشان هيچ چيز را به امام نسبت ندادند و با شناختي كه از ايشان داشتم چنين چيزي بعيد بود.حتي نقطه‌اي را بدون اجازه حضرت امام كم يا زياد نمي‌كردند. باز از درايت‌هاي ايشان بود كه مؤسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام را تاسيس كردند و احساس كردند ممكن است در نامه‌ها و احكامي كه از حضرت امام صادر شده‌ است مشكلاتي پيش آيد؛ لذا از حضرت امام اجازه گرفتند و اين مؤسسه را تاسيس كردند و تمام اسناد را جمع كرده و آنها را به ثبت رساندند و امام نيز ايشان را مسوول اين امر نمودند. احمد آقا در كنار اين مؤسسه به اين نتيجه رسيده بودند كه بايد يكسري كارهاي آكادميك بر روي انديشه‌هاي امام صورت گيرد، به همين دليل بود كه علاوه بر دفتر تنظيم و نشر آثار امام، كه تنها وظيفه جمع آوري اسناد و مدارك را داشت، «‌پژوهشكده امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي» را تاسيس كردند كه متاسفانه بيش از يكي دو سال عمر ايشان بعد از تاسيس اين پژوهشكده كفاف نداد.»

* امام پيش‌بيني كرده بودند بعد از وفاتشان، كينه‌داران از ايشان، احمد را اذيت خواهند كرد

طباطبايي اظهار داشت: «امام (ره) به احمد آقا نامه‌اي نوشته بودند و در آنجا قيد كرده بودند «بعد از من خيلي به تو فشار خواهد آمد و تو را اذيت خواهند كرد. اما ناراحت نباش چراكه كساني كه با من مشكل داشتند بعد از من با تو بد مي‌كنند.» بنابراين اصل اين طرح را امام پيش‌بيني كرده بودند كه ممكن است بعد از وفات ايشان هجمه‌اي عليه احمد آقا صورت گيرد. جالب آن كه بعد از پيش‌بيني دستورالعمل هم به ايشان داده بودند و گفته‌ بودند: «احمد! ناراحت نباش چرا كه تو براي خدا كار كرده‌اي و بعد از آن نيز براي خدا باش.» ايشان واقعا سپر بلاي حضرت امام بودند و به همين دليل ممكن بود از احمد آقا دلخوري‌هايي به وجود آيد. به عنوان مثال در مورد حفاظت تشكيلات و دفتر و بيت امام بعضي از افراد در همان زمان با ايشان مشكل پيدا كردند و از ايشان ناراحت مي‌شدند چون ايشان دستور داده بود همه افرادي كه به ديدار حضرت امام مي‌آيند بايد كنترل شوند. همين موضوع باعث رنجش بعضي مي شد و وقتي پاسداران بعضي از اين افراد را مي‌خواستند بازرسي كنند آنها مي‌گفتند: مگر ما مي‌خواهيم امام را ترور كنيم؟ اما احمد آقا مي‌گفت: قطعا شما چنين قصدي را نداريد اما آنان كه منتظر فرصتند مي‌توانند از همين مسائل سوء استفاده كنند.»

* در نظر گرفتن اقدامات امنيتي بيت امام توسط حاج احمد آقا

وي افزود: «خاطرم هست خودم آن زمان دانشگاه تهران بودم و با ماشين مي‌آمدم. حتي ماشين ما نيز نمي‌توانست تا دم در بيايد، چراكه ايشان مي‌گفت: از كجا معلوم زماني كه شما در دانشگاه هستيد منافقين در ماشين بمبي را تعبيه نكنند؟ حتي يك بار از يكي از دوستانم كتابي را هديه گرفته بودم كه بسيار سنگين بود، خودم آن را به پاسداران دادم كه آن را بگردند تا مطمئن شويم. يكبار آقاي كلاهي با آقاي رجايي قصد داشتند به جماران بيايند، وقتي آقاي كلاهي رسيده بود پاسداران مي‌خواستند او را بگردند كه او بسيار ناراحت شده بود. آقاي رجايي قبل از آن آمده بود و وقتي جريان را شنيد دلخور شد و به احمد آقا گفتند: من ايشان را مي‌شناسم و شخص قابل اعتمادي است. آقاي كلاهي نيز نمي‌گذاشت پاسداران كيفش را بگردند و مي‌گفت: مطالب و اسناد محرمانه‌اي است. اما احمد اقا به آقاي رجايي گفته‌ بود: بگذاريد قانوني كه براي همه هست اجراء شود‌، و اين پاسداران افراد قابل اعتمادي هستند. آقاي كلاهي ناراحت شده بود و برگشته بود كه بعدها مشخص شد در كيف او مقداري تي‌ان‌تي تعبيه شده بود.»

* اعتقادات راستين احمد آقا به شعارهاي انقلاب

همسر مرحوم حاج احمد آقا گفت: «ايشان واقعا به شعارهاي انقلاب يعني «استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي» معتقد بودند و ايراني توانا با افق‌هاي روشن را طلب مي‌كردند. در بحث آزادي نيز واقعا تلاش مي‌كردند آزادي به معناي واقعي كلمه محقق شود، چراكه معتقد بودند در فضاي آزاد و نقادانه است كه انديشه‌ها شكفته و طرح‌ها پخته مي‌شود.واقعا براي آزادي احترام قائل بودند. در مورد جمهوري اسلامي نيز معتقد بودند يك مدل حكومتي است كه مي‌تواند پذيراي انديشه‌هاي حضرت امام باشد و در اين زمينه با افراد صاحب نظر صحبت مي‌كردند و در مورد آنها بحث مي‌كردند.»

* چشم‌انداز روشن حاج احمد آقا در وحدت حوزه و دانشگاه

طباطبايي با بيان اينكه يكي از اعتقادات احمد آقا كه بسيار بدان پايبند بودند و پيگيري مي‌كردند پيوند حوزه و دانشگاه بود، افزود: «ايشان معتقد بودند اين دو در كنار هم مي‌توانند در رشد و شكوفايي كشور مؤثر باشند. ايشان خيلي سعي كرد عنصر زمان و مكان را كه امام مطرح كرده بودند در حوزه‌ها نهادينه كند و تاكيد داشت پيوند اين دو مي‌تواند چشم‌انداز روشني را ترسيم كند. نتايج و ثمرات هر كدام از اين دو نهاد مي‌تواند در استنباط و فهم ديگري مؤثر واقع شود.»

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

* حضور در لبنان و بهره‌گيري از تمام شخصيت‌ها

همسر مرحوم حاج احمد آقا خاطرنشان كرد: «وقتي كه ما در لبنان بوديم با امام موسي صدر - كه دايي بنده است - در مورد انقلاب بسيار بحث مي‌كردند و مي‌خواستند از تجربيات مبارزين آنجا استفاده كنند، به همين دليل از دكتر چمران خواستند كه او را به مناطق جنگي ببرند. ايشان نيز احمد آقا را به آنجا برده بودند كه او علاوه بر آموزش كارهاي رزمي با رهبران آنها ديدار كرده بود. بعد از آنكه برگشتند، امام موسي صدر به دكتر چمران گفت: اين چه كار خطرناكي بود كه انجام دادي و اگر او در آنجا بلايي سرش مي‌آمد ما بيچاره شده‌ بوديم.

ايشان سعي مي‌كرد از تمام نظرات كه از طيف‌هاي مختلف هستند استفاده كند، حتي وقتي در ايران بودند خيلي مواقع با لباس ناشناس سوار ماشين مي‌شدند و به روستاهاي اطراف مي‌رفتند و نظر روستاييان را راجع به امام و انقلاب مي‌پرسيدند.»

* حاج احمد آقا بعد از وفات امام توان كار سياسي نداشتند

وي خاطرنشان كرد: «ايشان در اواخر عمرشان و بعد از وفات حضرت امام توان كار سياسي نداشتند، چراكه از نوجواني درگير قضاياي انقلاب شده بود و زندگي بسيار پر تلاطم و پر دغدغه‌اي داشتند به ميزاني كه حضرت امام آرامش داشتند ايشان دغدغه داشتند، و واقعا بعد از امام خسته شده بودند. امام را بسيار دوست داشتند. منهاي علاقه پدري، رابطه مريدي و مرادي داشتند و بعد از امام بارهايي از مصيبت و بلا را تحمل كردند كه تحمل آن از توان يك انسان معمولي خارج بود. ايشان در تمام دوران زندگي خود، ايام پر آشوب و پر تلاطمي را پشت سر گذاشتند و همواره با مشكلات انقلاب روبرو بودند. مثلا آخر شب، وقتي وزراء و دست‌انداركاران و مسوولين حكومتي در دفتر و بيت امام جمع مي‌شدند، هر كدام از مشكلاتشان مي‌گفتند. خوب هر كدام آنها در ارگان خود هفت هشت مورد مطلوب داشتند و طبيعتا دو سه تا مشكل، اما شب در دفتر، همان دو مشكل را طرح مي‌كردند كه شايد در مجموع ايشان شبي 20 يا 30 مشكل را حل و فصل و برطرف مي‌كردند.»

* احمد آقا به انتخاب خود سپر بلاي امام شده بودند

طباطبايي گفت: «ايشان دوران بسيار سختي را پشت سر گذاشتند و بخاطر امام بسياري از حرف‌ها را تحمل كردند. به همين دليل، بعد از امام تقريبا تمام كارهاي سياسي را رها كردند و خواستند دوران آرامشي را آغاز كنند و به من هميشه مي‌گفتند: «من همواره غبطه ادامه تحصيل در حوزه را مي‌خورم» البته ايشان ارتباط خود را با اساتيد حوزه داشتند و يكي دو ساعتي با آنها كلاس داشتند، اما دوست داشتند به عنوان يك طلبه تمام ساعات خود را به نقد و بررسي دروس حوزوي بپردازند، اما خودشان را قانع مي‌كردند كه من در مقابل آن چه كار كردم؟ كاري را كردم كه ديگران نمي‌توانستند بكنند. يعني حفظ امام در تمامي شئون. به همين دليل بسيار خسته بود. تا آنجايي كه من مي‌دانم از تمام جريانات سياسي بعد از وفات حضرت امام دور بوده‌اند. طبيعتا انتقاداتي داشتند و در جلساتي آنها را مطرح مي‌كردند اما بيشتر وقت خود را در اين دوره به مسائل علمي و عبادي خود مي‌پرداختند. حتي تمامي وجوهات را بعد از وفات حضرت امام به قم بردند و به مراجع دادند در صورتي كه به لحاظ شرعي نيز مي‌توانستند اين كار را نكنند و پول بسيار زيادي بود كه مي‌توانستند به وسيله آن حفظ شان و حرمت كنند.»

وي يادآور شد: «ايشان واقعا اهل ديانت بود به دور از تظاهر. نسبت به ظواهر دنيا بي‌اعتناء بود و هميشه به ما سفارش مي‌كرد كه نسبت به مسائل مادي خيلي حساس نباشيم. يك بار ظرفي كريستالي را به او هديه داده بودند. من گفتم: ظرف زيبايي است. اما احمد آقا گفتند كه بگذاريد اين را به دفتر ببرم. به لحاظ شرعي زياد صحيح نمي‌دانم كه در خانه باشد. من به ايشان گفتم كه اين را براي شما هديه آورده‌اند. احمد آقا پاسخ داد: اين هديه به پسر رهبر انقلاب است وگرنه كسي به احمد طلبه معمولي اين هديه گران‌قيمت را نمي‌دهد. ضمن آنكه چنين ظرف قشنگي يك ميز مناسب مي‌خواهد، ميز مناسب نيز يك فرش مجلل مي‌طلبد.»

* توصيه هاي پدرانه احمد آقا به فرزندش در ايام جنگ

مادر حجت‌الاسلام‌والمسلمين سيدحسن خميني گفت: «حسن در زمان جنگ 15 سال داشت و خاطرم هست احمد آقا با ايشان صحبت مي‌كرد و مي‌گفت: الان جبهه‌اي است كه هميشه اين فرصت نيست و برايشان مفصل از جهاد و جبهه و شهادت مي‌گفت كه چه لطايفي دارد و چه ارزشي. به حسن گفت: من تمام اينها را مي‌گويم كه بعدها نگويي شما من را آگاه نكرديد الان اين سفره رحمت پهن است.

آن زمان حسن مدرسه نيكان درس مي‌خواند كه درس را رها كرد و به جبهه رفت كه حكايت آن نيز جالب است: او به همراه پسر آيت‌الله موسوي خوييني‌ها و پسر آقاي هاشمي رفسنجاني كه 13 و 14 ساله بودند به جبهه رفتند. پاسداري بود كه از داخل خانه همه آنها را هماهنگ كرد. در جبهه آنها را به خط مقدم برده بود، فرمانده آنجا گفته بود كه اين بچه‌هاي 13 و 14 ساله را براي چه به خط مقدم آورده‌اي؟ آن پاسدار جواب داده بود اينها پسران مسوولين هستند كه اگر شهيد شوند برد تبليغاتي بسيار خوبي دارد. فرمانده پاسخ داده بود من با كدام توجيه شرعي آنها را در خط مقدم نگاه دارم؟ و آنها را به عقب باز گردانده بود. حسن چندين دوره به جبهه رفت و برگشت.»

* احمد آقا معتقد بود زن و شوهر نبايد براي هم محدوديت‌هاي نابجا به وجود آورند

همسر مرحوم حاج احمد خميني در خصوص اخلاق ايشان در خانواده گفت: «احترامي كه احمد آقا براي اهل خانه قائل بود بسيار زياد بود. اصلاً اعتقاد نداشت كه زن و شوهر همديگر را محدود مي‌كنند، او در ضمن آن كه محدوديت‌هايي را در اين زمينه مي‌پذيرفت اما قائل بود هر كدام بايد آزادي‌هاي خودشان را داشته باشند تا بتوانند رشد كنند. به هيچ عنوان در خانه جنبه مردسالارانه وجود نداشت. هر آنچه كه در خانه براي خود مي‌خواست همان‌ها را و بلكه بهتر از آنها را براي ساير اعضاي خانواده مي‌خواست.»

* خاطرات آخرين شب حيات احمد آقا

فاطمه طباطبايي در خصوص آخرين شب حيات مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمين سيداحمد خميني گفت: «شب قبل از وفات ايشان حالشان بسيار خوب بود و اتفاقا در منزل برادرم مهمان بوديم. آنجا شام خورديم و بعد از شام احمد آقا تفعلي به ديوان حافظ زد. آن زمان، اصغر آقا - مستخدم خانه پدري‌مان - در يكي از بيمارستان‌هاي تهران بستري بود. وقتي احمد آقا ديوان را باز كرد غزلي آمد كه دال بر هجرت و رفتن بود. ما به ايشان گفتيم: "احمد آقا با اين فالي كه گرفتيد اصغر آقا ديگر رفتني است". ايشان بعد از آن به بردارم گفته‌ بودند كه "من به آنها نگفتم، ولي اين فال را براي خودم گرفته بودم". بعد از آن به خانه برگشتيم و در نيمه شب سكته مغزي كرده بودند، كه بعد از آنكه چند روزي در كما بودند به رحمت خدا رفتند.»

در همين زمينه:

Copyright: gooya.com 2016