دوشنبه 29 اسفند 1384

شکوفه برشاخه های تگرگ زده می شکفد! پيام نوروزی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

تـقویـم خورشیدی دیگر بار در میانه ی فصلی ناتمام ورق می خورد. در کشاکش یکی از برزخی تــرین دوران های تاریخ ایران سالی دیگر آغاز می شود. نوروز و بهار نو در هنگامه ای فرا می رسد که سرنوشت رعد آسا بدر می کوبد و آینده ی مردم ما و سرزمین آنان را رقابت و کشمکش میان دو قدرت بیدادگر و فلاکت گستر تهدید می کند. آنانی که سالیان دراز چشم در راه برپایی جامعه ای انسانی و عادلانه اند به شرایطی پا می نهند که جز در مسیر رویارویی همزمان با این قدرت ها نخواهند توانست مداربسته ی نکبت ، قیمومت و بربریت را فرو بشکنند.
دریک سوی آنان رژیمی است که ازوحشت مرگ، به خودکشی روی آورده است. یک استبداد دینی که درآستانه ی سقوط وظیفه ی نجاتش را به خشک اندیش ترین وهارترین باندهای درون خود سپرده است. یک نظام سیاسی که به آخرین دژقدرت در پادگان ها عقب نشسته و درهیأت یک استبداد مطلقه ی نظامی – مذهبی خود را باز می سازد. مصمم است جز به برق سر نیزه اعتماد نکند وازفضای حرکت واقدام مردم هر آنچه باقی است را مسدود سازد. برایش تفاوتی نمی کند، آلونک های ملاشیه و لشکرآباد دراهواز باشد، یا کوچه پس کوچه های مهاباد و پیرانشهر. پارک دانشجوباشد، یادانشگاه صنعتی شریف، یا مسجد صوفیان، همه وهر جا می تواند جولانگاه قمه کشان وآدم خوران بسیج وسپاه باشد. استیصال ودرماندگی توده ی بی شکل هم منبعی فرض میشودکه ازآن میتوان سوخت ماشین نظامی-امنیتی را تامین کرد. بااین امید که بتواند بار دیگر بر امواج تهیدستی و نارضایی مردم محروم سوار شود،ابائی ندارد که دوباره عبای کهنه ی پوپولیستی دربرکند وازمهارت واستعداد درتوهم آفرینی و مردم فریبی،هرچه درآستین دارد را به میدان آورد. در رویارویی با تهدیدهای بیرونی هم ، بیش ازهر زمان دیگری، به اندیشه های مالیخولیائی و کردارهای ماجراجویانه پناه برده ومیکوشد به اتکاء سیاست فراربه جلو راه نجاتی برای خود بجوید. مصمم است نابودی خود را به نابودی هرآنچه دردسترس خود دارد گره بزند. براین پنداراست که هراندازه هزینه سقوط خود را سنگین ترکند برشانس بقأ خود افزوده است. درست به همین سبب، در همان حال که با لفاظی های ضد آمریکایی حنجره میدرد و برای برانگیختن احساسات ملی گرایانه عرق می ریزد، چشم به راه فرصتی است که در برابر دریافت امان نامه از پنتاگون هست و نیست مردم ایران را پیش کش کند.
در سوی دیگر امپریالیسم سلطه گر و جهانخوار آمریکاست. در این سومردم با قدرتی رو در رویند که از درون ویران گرترین گرایشات سرمایه ی جهانی سربرداشته ودرصدد است ازطریق یک جراحی بزرگ جغرافیای سیاسی جهان وساختار فرمانروایی آن را دگرگون سازد. از خاورمیانه آغاز کرده است و بعد ازافغانستان وعراق میکوشد درسومین گام به "مساله ی ایران" خاتمه دهد و آن را به طور کامل در قلمرو تحت فرمان خود ادغام کند. برایش چندان تفاوتی ندارد که این کشور را یکجا ببلعد و یا ابتدا تکه تکه کرده و بعد کلونیزه کند. فرق زیادی هم برایش ندارد که حق تعین سرنوشت مردم ایران را به نام"دموکراسی" زیر پا نهد و یا به نام" آزادی"؛ نخستین گام را به نام جنگ علیه تروریسم بردارد یا مقابله با گسترش سلاح های کشتار جمعی ؛ و بالاخره بر بستری از بمب های نوترونی پیشروی کند و یابر فرشی از گلهای یک انقلاب مخملی. آنچه اهمیت دارد نتیجه است، که در همه حال باید یکسان باشد؛ نه تنها سند مالکیت همه ی ثروت های کشور به نام کورپوراسیون های فراملی بازنویسی شود، بلکه، نیروی کار همه مردم ایران نیز برای سالهای دراز در ازاء هزینه های استقرار "دموکراسی و آزادی" از هم اکنون پیش فروش شود. دره ی عمیقی که حکومت را از مردم جدا ساخته و بحران های تشدید شونده ی فرهنگی و اجتماعی بی شک مشوق مهمی است که واشنگتن را نسبت به امکان مداخله مستقیم درایران امیدوار می سازد واجازه میدهد نو- محافظه کاران کاخ سفید با قاطعیت و بی پروای بیشتری بر ضرورت مداخله ی فوری درایران تاکید کنند. وجود چنین زمینه هایی است که سبب شده تدارکات عملی برای پیاده کردن طرح هایی برای تحریم اقتصادی، بمباران هدف های نظامی و صنعتی ، اشغال مناطق نفتی و سازمان دهی حرکت های جدایی خواهانه با شتابی حیرت آور آغاز شود و یا مقدمات لازم برای بلوکه کردن دارایی های خارجی و بستن گلوگاههای کشور تکمیل شوند.
در رویایی با چنین چالش هایی و هنگامی که به نوروز و بهار سلام می گویند، مردم ایران در برابر آزمون هایی بس دشوار قرار گرفته اند: آیا آن ظرفیت را خواهند داشت که در ستیز با بیداد و نکبت حاکم به سلطه گری و تاراج جهانخواران میدان ندهند، یا درکارزار مقاومت برابر مداخله جویی قدرت های امپریالیستی به حاشیه ی امن حکمرانان اسلامی تبدیل نشوند؟ و مهم تر اینکه، آیا آنقدراستحکام خواهند داشت که در آتشی که بحران جاری شعله ور ساخته ذوب نشوند ویا زیر فشار سنگین قطب های مقابل از پا درآیند و تجزیه نشوند؟
بعد اینکه ، آیا مردمی که فشار فقر و محرومیت آن ها به مرز استیصال و درماندگی کشانده خواهند توانست درهمان حال که برای بقاء خود می جنگد، معماری یک جامعه ی انسانی تر و بهتررا نیز آغاز کنند؟ کمتر از این، آیا توان آن را خواهند داشت در حالیکه گوناگونی های فرهنگی و اجتماعی را به رسمیت می شناسند بربرتری جویی های ملی قومی و مذهبی مهار زنند و شانس آن را بیابند که همدستی و همبستگی اقوام و ملیت های گوناگون را ضامن برپایی جامعه ای آزاد و برابر سازند؟
و بالاخره، آیا مردمی که کوله باری ازتلاش های ناکام برشانه وانبوهی ازتجربه های تلخ درخاطردارند، خواهند توانست ریسک جدی بودن دراین موقعیت تاریخی را بپذیرند وبه قدرت عظیم امید، باوربیاورند؟ اجازه ندهند یخبندان نیست گرایی و یاس آنان را از پای در آورد و یا سیلاب های عوام زدگی ریشه های آنان را از خاک بیرون کشد؟
سالی که گذشت جایی برای تردید نگذاشت که هنوز در سرزمین ما، شکوفه برشاخه های تگرگ زده می شکفد، نیلوفردر رگبار، قد می کشد و روشنایی دراعماق ظلمت، شعله می گیرد. زنان هم چنان فاتحان جنگ علیه ظلمت ، خشونت ونابرابری اند وآنان اند که جسارت را مفهومی تازه می بخشند. دانشجویان در بلوغ فکری تازه ای خود را بازمی یابند وبه میراث سرخ خویش بار دیگر تکیه می زنند. زندانیان قصیده سرایان شوریده آزادی اند و امید را با عطری تازه می پراکنند. قیام های کرد و عرب و خیزش های بلوچ و ترک و ترکمن اعتراض علیه نابرابری وستم ملی و قومی را به یک تکلیف سراسری تبدیل می کند. تهیدستان سرآن ندارند که خاموش بمانند ومی روند تاهمه جا بی عدالتی و محرومیت را به بال آتش دهند. و بالاخره، کارگران با صلابت به جلوی صحنه می آیند و برتقویم همبستگی ، پایداری و سازمان یابی برگ های درخشان دیگری می افزایند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

در چنین هنگامه هایی است که سالی نو فرا میرسد و این امید بوجود میاید که بپاخاستگان بربرزخ کنونی نقطه پایان نهند و سرنوشت را به دست گیرند. و چنین است که تهیدستان ازملاشیه تا یافت آباد وقلعه حسن خان می روند تا با کارگران از شرکت واحد تا فولاد و نفت، با دانشجویان از دانشگاه صنعتی شریف تا اصفهان و شیراز و تبریز، وبا زنان در خیزشهای زنجیره ای علیه نابرابری وستم جنسی همدست شوند. جویبارها یکدیگر را می جویند، رودخانه بی قراراست و خروش آن می رود که تا اعماق سا لی پرنوروزطنین بیافکند. مبارک باد.


کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
29 اسفند ماه 1384

Copyright: gooya.com 2016