پنجشنبه 3 فروردین 1385

غول از كوزه درآمد، شهلا شفيق

شهلا شفيق
پس از بالا گرفتن جنجال بر سر کاريکاتورها، گروه "مانيفست برای آزادی‌ها، زنان و مردانی از فرهنگ مسلمان برای برقراری لائيستـه پويا بر ضد زن ستيزی، همجنس‌گرا ستيزی و يهودی ستيزی"، به دعوت آريان موشکين کارگردان نامی تئاتر که به آزادی خواهی و دفاع از حقوق زنان نيز شهره است، مراسمی در تئاتر آفتاب در شب ۲۴ فوريه تحت عنوان "سانسور به نام اسلام" برگزار کرد که در آن تنی چند از نويسندگان و محققان و شخصيت‌های سياسی به سخنرانی و گفت وشنود با بيش از پانصد تن از حاضران پرداختند. اين مقاله متن سخنرانی شهلا شفيق در اين مراسم است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

کافی است نگاهی به واکنش‌های دیپلوماتیک ناشی از مسئله‌ي کاریکارتورهای دانمارکی و پرچم‌هایی که در اعتراض به آتش کشیده شد بيندازيم تا ملاحظه کنيم که موضوعی سیاسی در میان است، موردی ديگر از بالاگرفتن اسلامیسم و خطر فزاینده‌ی دخالت مذهب در سياست. اين نکته آنقدر روشن است که می توان به نقل اين ضرب المثل فارسی بسنده کرد: آفتاب آمد دليل آفتاب! اما گفتن اين بديهيات براي روشن کردن عمق چالش سياسي كه از خلال اين گونه حوادث رخ می نمايد كافي نيست، بلكه برای انديشيدن در اين باب لازم است از حادثه‌ای که در لحظه کنونی رخ می دهد فاصله بگيريم تا روندی که اين گونه جنجال‌ها را به مسائلی مهم بدل ساخته مورد بازبينی قرار دهيم.
پس به روند هايی برگرديم که رشد و توسعه اسلاميسم، يعنی تبديل اسلام به ايدئولوژی و بديل سياسی را ميسر ساخته اند. چرا که در تقابل با اسلاميسم، نه فقط با يك ايدئولوژى و گروه‌هاي حامل آن، بلكه با يك دوران نيز روبروييم. بنابراين، بايد به شكل‌گيرى و پيدايش عوامل چندى در طي قرن بيستم نظر کنيم.
نخست بايد به خفقان حاکم و فساد سياست در نظام‌هاى استبدادى موسوم به مسلمان، از جمله در كشورهايى كه ازمبارزه‌ي ضداستعماري پيروز به درآمده و به استقلال رسيده‌اند اشاره کنيم. ما در اين كشورها با «مدرنيت مثله شده» مواجه‌ايم كه عبارت است از پذيرفتن نوسازندگى (modernisation)، ضمن نفي مدرنيت ﴿دموكراسي، حقوق بشر، برابري زن و مرد و ... ﴾. توجه کنيم كه لزوم رعا يت فرهنگ و آداب و رسوم همواره از سوي حاكمان مستبد چون دستاويزي براي توجيه مثله کردن مدرنيت به كار گرفته شده و مي‌شود.
دوم آن كه نتايج زيان بار سياست دولت‌های غربي را كه به جهت منافع اقتصادي و سياسي‌شان از حكام مستبد كشورهاي موسوم به مسلمان حمايت کرده و مي‌كنند، نبايد فراموش كرد. بعلاوه، اين دولت‌ها در دوران جنگ سرد و براي مبارزه با اتحاد شوروي، حمايت همه‌جانبه‌اي از اسلاميسم كردند. به اين ترتيب، در تقابل با توتاليتاريسم استالينی كه مدعي جهان‌روايي بود جنبش‌ اسلامي كه با ارزش‌هاي جهان‌روا مخالف است به ابزاري بدل شد و زمينه گسترش شكل جديدی از توتاليتاريسم فراهم گشت .
اسلاميسم يك پديده غيرتاريخي نيست، بلكه در بستر مدرنيت و به عنوان مخالف سياسي اين مدرنيت قد علم كرده است. اسلاميسم عبارت است از يك پروژه سياسي ضددموكراتيك و توتاليتر كه درمتن خلاء ناشي از فساد سياست در سطح ملي و بين‌المللي قوت گرفته است. اين پديده آنجا امکان رشد می يابد که تلاقي حساب‌های سياسی قدرت‌هاي غربي و ديكتاتورهاي محلي راه توسعه سياسی، اجتماعي، فرهنگي و انساني را سد کرده، رشد مبارزه سياسی را دچار مانع ساخته و از شکل گيری انديشه و عمل شهروندان مختار جلوگيری می کند. نمايشات تأسف‌انگيز جماعات تحريك شده و گوش به فرمان رهبران كه به نام اسلام فرياد مي‌زنند، به آتش مي‌كشند و به قتل مي‌رسانند، نشان دهنده‌ي ابطال فرديت مختار است .
در متن حوادث اخير، از توهين "غرب" به "توده‌هاي مسلمان" و تحقير آنان بسيار سخن می رود. اما اين قبيل سخنان تنها در خدمت لاپوشاني واقعيتِ خوارداشتِ اجتماعي، فرهنگي اين مردم تحتِ حاکميتِ فاسد کشورهايشان است كه با مظلوم نمايي از يک سو وشيطان نمايی " غرب" از سوی ديگر همراه مي‌شود. برآمد اسلاميسم نشان‌دهنده فلاكتی سياسي است ناشی از حاكميت ديرپای استبداد که با حما يت و ترويج روابط قدرت سنتی راه را براي فرمانبرداري توده ازرهبران اسلامي هموار كرده است.
اما ميدان عمل سياسي در اين دنيا به نقش دولت‌ها و حاکمان قاهر خلاصه نمي‌شود. نيروها و شخصيت‌هاي ديگر اين ميدان كجايند؟ نقش جامعه مدني در اين كشورها و در غرب چيست؟ روشنفكران اين جا و آن‌جا چه مي‌كنند؟
در ميان اينان بسيارند كساني كه از مخالفت با اسلاميسم پروا دارند تا مبادا «متحد استعمارگران» شده و به «اهداف ملل تحت ستم خيانت» كنند. شيفتگی به " گفتار مظلومان" و عشق به «خلق» آنان را نابينا كرده و پيروزي سرمايه، كه نه قلب دارد نه روح، فلج شان کرده و به سكوت واداشته و يا بدتر از آن به همدستي با اسلام گرايان كشانده است. اين خطايي سرنوشت‌ساز است.
چنين بود كه ميشل فوكو گفتمان اسلام‌گرايان را بيان‌گر "روح خلق" قلمداد کرد. متأسفانه او ما را بسيار زودتر از آن ترك ‌ گفت تا ببيند چگونه "روح خلق" در رژيم اسلاميستي و توتاليتر ايران، ابزاري است در دست حاكمان برای ثروت‌اندوزي آنان و به قيمت فقر بيش از پيش مردم تحت حکومت فاسدي كه منشاء تمام نابساماني‌هاي سياسی، اجتماعي و فرهنگی در اين كشور است. امروز، در ادامه هذيان‌هاي توتاليتر بر محور يگانگی امت اسلامي در تقابل با غرب، شاهد چرخشي به سوي فاشيسم از ورای شعار نابودي اسرائيل هستيم که در واقع بيش از آنکه بيانگر دفاع از منافع فلسطينيان باشد عمق يهودي‌ستيزی نظام اسلامی را به نمايش می گذارد.
اما اين جنگ هم زمان با تداوم اعمال ترور بر خود مسلمانان پيش می رود که تقدس بخشيدن به تبعيض ميان زنان و مردان، و ميان مسلمان «خوب» و مسلمان «بد»، از اجزاي آن است. مكانيسم سركوب همواره نيازمند وجود دشمناني است كه بايد نابود شوند. ماشين تبليغات توتاليتر به نحو گسترده‌اي در خدمت دشمن‌تراشي است ودر اين راه همه ايدئولوژی های بسيج‌كننده را به کار می گيرد: پوپوليسم ، ناسيوناليسم، ضديت با غرب و ضديت با امپرياليسم.
متأسفانه بسياري از نيروها و جريان‌هاي سياسي تحت عنوان منافع ملي، خلق‌ها و ستم‌ديدگان، در عمل، به متحدان اين توتاليتاريسم بدل شده‌اند. هم چنانکه بسياري از قدرتمندان به خاطر منافع اقتصادي و سياسي از توتاليتاريسم حمايت کرده و مي‌كنند.
و چنين شد كه غول از كوزه درآمد.
گرچه توضيج چند و چون "بيرون آمدن غول از کوزه" که در سطور پيش بدان پرداختيم اهميت بسيار دارد، اما نبايد به آن بسنده كرد. وضع گيری در چالشی كه تقابل اين برنامه‌ي ضد دموكراتيك با دموكراسي برانگيخته، ضرورتی عاجل است. اگر مسئله سياسي است، كه هست، پس بايد به اهميت توازن قواي سياسي انگشت گذاشت و آن را جدي گرفت. اسلام‌گرايان طيف نيروهای گوناگوني را شامل مي‌شوند، حامل تضادها. اما فقط با تقويت صفوف مدافعان دموكراسي است كه مي‌توان اين تضاد ها را تعميق بخشيد و آنان را به عقب نشينی وادار كرد.
دموكراسي، از ديدگاه ما، پروژه‌اي است در جهت تحقق خودنهادي (autonomie) و به همين دليل در اساس ضد توتاليتر، چرا كه در آن، برابري شهروندان بنيان خودنهادي جمعي است. يعني تحول امر عمومي، جدا از مسئوليت شهروند آزاد به مثابه فرد مختار و خلاق صورت نمی گيرد. امروز، در مبارزه برای آزادی بيان، ما به دفاع از اين آزادي مسئول فراخوانده مي‌شويم.
اما برخي به نام مسئوليت، عنوان مي‌كنند كه براي پرهيز از برانگيختن اسلام‌گرايان بهتر است از خط قرمزهاي چندي عبور نكرد. افسوس كه تجربه، اين مصلحت‌جويي‌ها را باطل كرده است. سلمان رشدي را به جرم پرداختن به مذهب در عرصه رمان، كه قلمرو سايه روشن ها و شک هاست، محكوم كردند، تسليمه نسرين را به جرم ابراز عقايد و يقين هايش بر ضد مذاهب. اما نام بسياري از نويسندگان و هنرمندان ديگر نيز که خود را مسلمان‌ و معتقد هم می دانند، به دلايل مشابهي در ليست سياه اسلام‌گرايان قرار گرفته است.
بنابراين مسئله اصلي که بايد توجه داشت، نه عبور از خط قرمزها، بلکه استراتژی بسيچ اسلام‌گرايان است برای پيش برد خط خويش . و تنها راه براي جلوگيري از تعرض آنان ايستادگي بر سر اصول دموكراتيك است .


شهلا شفيق نويسنده و پزوهشگر کتاب‌های چندی در باره اسلاميزم به زبان فرانسه و فارسی منتشر کرده است. آخرين کتاب او به زبان فارسی "توتاليتاريسم اسلامی: پندار يا واقعيت؟"، ترجمه کتاب منتشره به زبان فرانسه، اخيرا توسط انتشارات خاوران در پاريس منتشر شده است.

در اين زمينه:
[بيانيه‌ي دوازده نفره، همه با هم عليه توتاليتاريسم نوين]

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'غول از كوزه درآمد، شهلا شفيق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016