آیت الله علی خامنه ای ولی فقیه و رهبر جمهوری اسلامی مطابق سنت هر ساله خود به مناسبت فرا رسیدن عید نوروز پیامی برای مردم ایران فرستاد که البته باز مطابق روش قدیمی رادیوتلویزیون ایران که تحت کنترل یکی از گماردگان وی قرار دارد، همزمان توسط همه شبکه های سراسری صدا و سیما پخش گردید و در مراسم تحویل سال نوی همه ی ایرانیان در داخل کشور همراهی اجباری بود.
در پیام نوروزی نسبتاً کوتاه آیت الله خامنه ای سه محور همزمانی اربعین حسینی با ایام عید باستانی نوروز، دستاوردهای ملی در سال 84 و تعظیم و تکریم پیامبر اسلام و نامگذاری سال 85 به نام ایشان وجود داشت. در مورد محور نخست ضرورتی تقویمی آن را ایجاب کرده بود. سومین محور نیز با توجه به هنوز داغ بودن بلوای کاریکاتورها موضوعیت یافته بود. اما پیام آیت الله خامنه ای در تشریح دستاوردهای ملی در سال گذشته حاوی نکته ای بود که از چشمهای تیزبین رصدکننده های وضعیت سیاسی کنونی ایران و احوالات بخشهای گوناگون تشکیل دهنده حاکمیت جمهوری اسلامی پنهان نماند. رهبر جمهوری اسلامی در سخنان خود چنین اشاراتی داشت:
"... خوشبختانه كشور .... در بهار اميد و حركت و نشاط است. روى كار آمدن يك دولت مردمى، و حماسهى خدمترسانى و شور و نشاط جوانان در عرصههاى مختلف، كشور را در فروردينى از اميد و نشاط قرار داده است و عيد واقعى براى هر ملت، چنين وضعيتى است. اينها همه از بركات مشاركت عمومى و همبستگى ملى است! ...انتخابات پُرشكوه و حضور مردمى پُرشور و تشكيل يافتن يك دولت برخاستهى از مردم و متعهد به خدمترسانى؛ و پيشرفتها و موفقيتهايى در زمينههاى گوناگون در كشور، از موفقيتهاى بزرگ ملت ما در سال 84 بود ..."
چنان که پیداست بارزترین نکته موجود در پیام نوروزی آیت الله خامنه ای حمایت قاطع وی از دولت محمود احمدی نژاد بود. شخصاً به یاد ندارم در مورد دولتهای پیشین جمهوری اسلامی به ویژه دولت سید محمد خاتمی چنین حمایتی سابقه داشته باشد، چنان که تشکیل دولت مقارن با آغاز بهار خدمت در ایران خوانده شود یا بیرون آمدن نام رییس جمهور از صندوقهای رای گیری جمهوری اسلامی پیروزی بزرگ ملت ایران!! در شمار آید.
این سخنان آیت الله خامنه ای در تایید دولت احمدی نژاد و انتخاب غیردموکراتیک و پرحرف و حدیث او به ریاست جمهوری اسلامی چرا ایراد شده است و آیا ایراد چنین سخنانی مورد انتظار همه سهامداران کاست قدرت در ایران بوده است؟ به نظر میرسد که پاسخ سوال آخری منفی است. در ماه های اخیر به گونه ای فزاینده در محافلی از اصلاح طلبان حکومتی، تکنوکراتهای طرفدار هاشمی و حتی بخشهایی عمده از محافظه کاران متمایل به میانه روی و خردورزی در عرصه سیاست، امیدوارانه چنین فرض شده بود که آیت الله خامنه ای از تندروی ها، خام اندیشی ها و سیاستهای مخرب احمدی نژاد در ایجاد آشوب و تنش در عرصه سیاست خارجی، ناامن کردن بازار سرمایه در ایران و تشدید فرار سرمایه به خارج از کشور، کنار گذاشتن بخش بزرگی از مدیران باسابقه نظام، حمله به دستاوردهای دولتهای قبلی و مجموعاً روش اسفبار حکومتداری او چندان خشنود نیست و تصمیم گرفته است در ایفای نقش متعادل کننده خویش با دخالت شخصی به برقراری تعادل در ترازی جدید به سود تعقل و خردگرایی در سیاستهای جاری نظام وارد عمل شده و سیر شتابان قدرت گیری طیف اقتدارگرایان تندرو یعنی نیروهای نظامی و اطلاعاتی همسو با تفکرات و روشهای احمدی نژاد را متوقف کند.
اما این خوشبینی و امیدواری در میان اصلاح طلبان و محافل نزدیک به آنها دیری نپایید. فراخوانده شدن پشت پرده راهیافتگان فرمانبردار مجلس هفتم به تصویب بودجه نامطمئن، تورم زا و مغایر اهداف برنامه چهارم توسعه پیشنهاد شده از سوی دولت احمدی نژاد در روزهای پایانی سال گذشته و سپس پیام نوروزی رهبر جمهوری اسلامی با فرازهایی که بدان اشاره رفت در کنار رخدادهای دیگر پیام مهمی برای آنان داشت و آن پیام جز این نیست که رهبر جمهوری اسلامی قادر نیست نقش متعادل کننده اش را در ساختار قدرت سیاسی در جمهوری اسلامی ایفا کند و خواسته یا ناخواسته سرنوشت خویش را به سرنوشت احمدی نژاد و طیف اقتدارگرایان همسو با او گره زده است. به دید حقیر از این پس با دور شدن و ناتوانی بیش از پیش آیت الله خامنه ای از نقشی که بطور طبیعی از جایگاه رهبری در نظام پیچیده توزیع قدرت در جمهوری اسلامی، مورد انتظار است، بایستی شاهد شکاف های عمیق و آشکار در این کاست باشیم. رهبر جمهوری اسلامی پس از سالها اتخاذ و ادامه سیاست سرکوب و حذف و همچنین نهادسازی موازی اطلاعاتی خارج از دولت، اکنون نمیتواند جز به عناصر نظامی و اطلاعاتی طیف اقتدارگرایانی که نظام حذف و سرکوب سیاسی مورد حمایت او را کنترل کرده اند و البته همزمان نیز با پیشکش نمودن مداوم مراتب خاکساری و فرمانبرداری و ولایت مداریشان باعث آرامش روحی رهبر و حامی خود نیز شده اند، به گروه یا طیف دیگری اعتماد کند و این بی اعتمادی خود در چرخه ای معیوب باعث افزایش وابستگی رهبر جمهوری اسلامی به طیف مذکور شده و سایر شرکای کاست قدرت را از گرد وی خواهد تاراند. در چنین شرایطی توجه به واقعیات و اتخاذ تصمیمات همسو با منافع همه جناح های خودی ذینفع و نگه داشتن همه شرکا گرد میز برای رهبر جمهوری اسلامی بیش از پیش دشوار خواهد شد و نتیجه چنان که دیده ایم و در آینده خواهیم دید، تشدید جنگ قدرت در میان خودیهای جمهوری اسلامی خواهد بود.
فرید پارسی
[email protected]