سرانجام پس از ماه ها بحث و گفتگو و" مذاکره بر سر مذاکره" دو دولت آمریکا و ایران در آستانه مذاکره مستقیم و دو جانبه قرار گرفته اند. بحران عراق از یک سو و بحران اتمی ایران از سوی دیگر دو کشور را وادار کرده است که به گفتگوی مستقیم تن بدهند. هر چند که دو بحران عراق و ایران سابقه طولانی دارند اما تحولات چند ماهه اخیر به هر دو جریان جنبه های حاد و خطرناک داده اند.
از سویی پرونده اتمی ایران سر انجام سر از شورای امنیت سازمان ملل در آورده و ایران را در حوزه دیپلماتیک در وضعیت دفاعی قرار داده است. حاکمان ایران که تا کنون با استفاده از راهکارهای فرار به جلو سعی می کردند بحران را به ضد خود تبدیل کنند و ابتکار عمل را تا حدودی در دست بگیرند امروز به این نتیجه رسیده اند که کار دارد به جاهای باریک و خطرناک می رسد و ناگزیر به گفتگو با شیطان بزرگ تن داده اند.
از سوی دیگر بحران عراق وارد مرحله نوینی شده و به اعتقاد بسیاری از کارشناسان عراق در آستانه جنگ داخلی قرار گرفته است. انفجار حرم عسکری در سامرا نقطه آغاز این مرحله نوین بود. درگیری های فرقه ای که به دنبال این انفجار روی داده اند جان صدها عراقی شیعه و سنی را گرفته اند و برای اولین بار به گفته زلمی خلیل زاد سفیر آمریکا در عراق نرخ تعداد قربانیان در گیری های فرقه ای از قربانیان عملیات شورشیان پیشی گرفته است. در کانون های بحرانی مثل بغداد جنگ فرقه ای آغاز شده و جنگجویان شهری نبرد برای کنترل بغداد را به راه انداخته اند. مرحله نخست این عملیات با تصفیه فرقه ای محلات و اخراج اقلیت سنی از محله های شیعه نشین و بر عکس در حال انجام است.
بالا گرفتن تنش های فرقه ای در عراق و حساسیت نیروهای مسلح نوپای عراق به این تنش ها برای سیاست آمریکا در این کشور مشکلی اساسی ایجاد می کند. تا کنون فرض بر این بود که ناامنی عراق ناشی از یک جریان شورشی است که در ابتدا توسط نیروهای متفق و نهایتا توسط نیروهای مسلح عراق کنترل خواهد شد و بیرون رفتن آمریکا از عراق منوط به تربیت ارتش و نیروی پلیس نوین خواهد بود. به گفته آقای بوش "همزمان با بر پا ایستادن ارتش عراق ما پا پس خواهیم گذاشت"، اما در صورت وقوع جنگ داخلی چنین سیاستی به ضد خود بدل خواهد شد. ارتش جدید نه تنها قادر به کنترل اوضاع نخواهد بود که خود به مهم ترین بخش از مشکل تبدیل خواهد شد. گردان های مسلح و تعلیم دیده ارتش و پلیس در راستای تعلقات مذهبی و قومی شان تجزیه خواهند شد و به جان هم خواهند افتاد.
افسران و سربازان ارتش و نیروهای پلیس در همین چند ماهه به وضوح نشان داده اند که بیشتر وفادار به هم کیشان مذهبی و قومی شان هستند تا به کشورعراق و دولت مستقر در بغداد. میلیشیای وابسته به گروه های مختلف مذهبی در تار و پود ارتش و پلیس جدید نفوذ کرده اند و به محض شلیک اولین گلوله به برادران دینی و قومی شان خواهند پیوست. بنا به گفته پیتر گالبریت، دیپلمات سابق و یکی از کارشناسان عراق ترکیب ارتش جدید عراق در تابستان گذشته شامل شصت گردان شیعه، چهل و پنج وگردان سنی، نه گردان کرد و تنها یک گردان مخلوط بوده است. نیروی پلیس نیز از این تقسیم بندی ها برکنار نیست. جیش المهدی مقتدی صدر تشکیلات پلیس بغداد را کنترل می کند و سپاه بدر وزارت کشور و نیروهای مسلح ویژه آن را در اختیار دارد. همین نیرو در طی چند ماه گذشته متهم به شکنجه و آزار سنیان شد و دکتر جعفری نخست وزیر دولت موقت و وزیر کشورش بیان جبر نیزاز اتهامات وارده بر کنار نماندند.
به این ترتیب معضل حادی که گریبانگیر آمریکا در عراق است نه تنها سرکوب جریان شورشی، که کنترل تنش های روزافزون قومی و مذهبی است و این دومی با تربیت نیروهای مسلح عراقی حل نخواهد شد. تا کنون نفوذ رهبران مذهبی مانند آیت الله سیستانی در کنترل نسبی اوضاع موثر بوده است اما روند بحرانی و پرشتاب تحولات نقش سازمانهای سیاسی و میلیشیای مسلح را روز به روز پر رنگ تر می کند و همچنان که نیروهای فعال و جوان توسط این سازمانها متشکل و مسلح می شوند از نقش رهبران مذهبی که عمدتا بر توده های بی شکل تکیه دارند به طور نسبی کاسته می شود و نهایتا احتمال اینکه این شخصیتها خود به آلت دست جریانات سیاسی پرقدرت تبدیل شوند دور از ذهن نیست.
حکومت ایران به عنوان پدرخوانده بسیاری از گروه های مذهبی- نظامی عراق در این میان سیاست چندگانه ای را به پیش می برد. نخست آنکه در رقابت های سیاسی شرکت می کند و طرفدارانش را به مجلس و دولت می فرستد و تا آنجا که مقدور باشد در عرصه رسمی سیاست امتیاز می گیرد. در همین چهارچوب هم هست که از آرامش و امنیت و رقابت صلح آمیزسیاسی دفاع می کند. نقش ایران در برگزاری آبرومند چند دور انتخابات اخیر عراق به همین لحاظ چشم گیر بوده است. سویه دوم اعمال نفوذ در نیروهای مسلح عراق و گسترش پایگاه تشکیلاتی و اطلاعاتی سازمانهای طرفدار ایران در ارتش و پلیس عراق است. مقتدی صدر و سپاه بدر و دیگر سازمانهای شیعه نفوذ روزافزونشان در ارتش و پلیس را تا حدود زیادی مدیون کمک های بی دریغ مالی ،اطلاعاتی و تشکیلاتی سپاه پاسداران و دیگر عوامل نفوذی ایران در عراق هستند. تا کنون که مسئله اصلی آمریکا و انگلیس بعنوان دو نیروی اصلی متفق در عراق کنترل جریان شورشیان سنی بوده گسترش قدرت نظامی و نفوذ سیاسی شیعیان بطور مشروط تحمل می شده ، اما تغییر شرایط در عراق از یک طرف و ظهور روز افزون سویه سوم سیاست ایران از طرف دیگر زنگ خطر را برای نیروهای متفق به صدا در آورده است.
سویه سوم سیاست ایران: آقای زلمی خلیل زاد سفیر افغانی الاصل آمریکا در عراق اعلام کرده است که حکومت ایران همزمان به گروه های متخاصم سنی و شیعه کمک می کند. انصارالسنه ، یکی از گروه های اصلی شورشیان سنی و جیش المهدی بازوی مسلح هواداران مقتدی صدر از جمله این گروه های متخاصم هستند که هم امروز در بغداد به درگیری مستقیم با یکدیگر مشغولند. انصارالسنه تاکنون در چندین بمب گذاری مهم شرکت داشته است که به مرگ ده ها نظامی و غیر نظامی عراقی و شماری از سربازان امریکایی منجر شده است. امروزعرصه عملیات این گروه گسترش یافته و درگیری های قومی و فرقه ای را هم در بر می گیرد. از سوی دیگر جیش المهدی مقتدی صدر فعالترین گروه شیعه در درگیری های خشونت بار مذهبی و تصفیه فرقه ای در بغداد است.
به این ترتیب پاسخ حکومت ایران به فشار روز افزون آمریکا دامن زدن به جنگ فرقه ای در شهرها و نهایتا تشدید خطر جنگ داخلی در عراق و فروپاشی نظام نوپای سیاسی آن کشور است. اتخاذ این سیاست از سوی حکومت ایران آمریکاییان را در تنگنا می گذارد و برای مدتی کوتاه هم که شده آنان را به حاکمان ایران محتاج می کند اما در این رهگذر نه تنها ایرانیان، که شهروندان عراق را نیز وجه المصالحه قرار می دهد و هر دو ملت را گامی دیگر به جنگ نزدیک می سازد. در هر حال بر خلاف تبلیغات دو طرف بر سر اینکه این مذاکرات به مسئله عراق محدود خواهد بود واقعیت آنست که رودررویی آمریکا و ایران به آنچنان نقطه ای رسیده که هر گونه اندرکنشی، اعم از مذاکره یا درگیری خصمانه، بدون پاسخ گویی به مسائل اصلی و ریشه ای میان آمریکا و حکومت جمهوری اسلامی به جایی نخواهد رسید.
سینا باربد
[email protected]