مهدي جلالي
مذاکرات ایران با آمریکا با توجه به ویژگی های منحصر بفرد خود، بدون شک یکی از حساس ترین و پیچیده ترین مذاکرات در تاریخ دیپلماسی خواهد بود. این مذاکرات که بر محور امنیت استوار است، بجز طرفین درگیر، نتایج آن می تواند بر گستره ای از کشورهای منطقه، اروپا، کشورهای شرق آسیا و بحران انرژی جهانی اثر بگذارد. این اولین بار است که رهبران نظام اسلامی به گفت و گوی رسمی با آمریکا تن داده اند. با توجه به لحن گفتار همیشه گی سران رژیم به ویژه آیت اله خامنه ای در دشمنی با آمریکا و تأکید مستمر بر عدم مذاکره در سال های اخیر، چنین چرخشی شگفت آور و در عین حال غیر مترقبه محسوب می شود. گفت و گوی ایران با آمریکا در شرایطی صورت می گیرد که لحن دو کشور از همیشه تندتر شده است و تا کنون گزینه ی برخورد نظامی بین آن ها چندین بار مطرح شده است. این شرایط از یک سوی امید به کاهش تنش را افزایش داده، از سوی دیگر در بستری از بالاترین میزان بد گمانی و بی اعتمادی صورت می گیرد؛ چه برای طرف های درگیر و چه برای ناظران جهانی. نتایج این مذاکرات، در طیفی میان موفقیت آمیز بودن و یا به بن بست رسیدن، به طور مستقیم بر امنیت منطقه و سرنوشت مثلث امنیتی ایران ـ عراق ـ آمریکا اثر خواهد گزارد. نگرانی از وضعیت کنونی عراق و خطر جنگ داخلی موضوعی است که هر دو طرف آن را برای مذاکره مناسب تشخیص داده اند. با این وجود کسی تردید ندارد که موضوعات مورد بحث گسترده تر خواهد بود و به ویژه شامل سیاست های هسته ای ایران نیز می باشد. آن چه مسلم است برگ های بازی بر روی میز بسیار محدود و روشن اند.
1. پیش زمینه ی آمریکا:
در شرایطی که قوه ی قانون گزاری آمریکا با مشکلات داخلی در زمینه ی فساد اقتصادی سنت لابی گری در این کشور، و دولت بوش با بحران جنگ داخلی عراق در سیاست خارجی و کاهش محبوبیت مردمی به دلیل عدم رسیدگی مناسب به توفان کاترینا روبرو ست، شاهد شکافی میان دولت و هر دو حزب در کنگره هستیم. انتخابات اواخر سال جاری مجلس نمایندگان و بخشی از سنای آمریکا باعث شده که حتا حزب جمهوری خواه نیز برای جلب حمایت بیشتر از هم اکنون از بخشی از سیاست های دولت فاصله بگیرد. اما این اختلافات در مورد ایران کمتر به چشم می خورد و در عوض اعضای هر دو حزب به برخورد جدی با ایران تأکید کرده اند. از این منظر مخالفت عمومی نمایندگان و سناتورها با اجاره ی 6 بندر آمریکا به یک شرکت در دوبی، در جهت نشان دادن این شکاف به رای دهندگان قابل اندازه گیری است.
سیاست خارجی خانم رایس در مذاکره با ایران پیش از هر چیز بدنبال آن است که ادعای آمریکا مبنی بر تکیه به راه حل دیپلماتیک را به اثبات برساند. بنابرین مذاکره با ایران در میان افکار عمومی درون آمریکا و ناظران بین المللی قدمی مثبت برای دولت بوش محسوب می شود و می تواند برای سیاست های بعدی وی میزانی از توجیه و اقناع جهانی را به همراه داشته باشد.
ایالات متحده به خصوص هنگامی که گمانه زنی ها برای جنگ اوج گرفت، در کنار تأکید بر آن که این گزینه را از روی میز کنار نمی گذارد، بارها اعلام کرد که سیاست خارجی اش نه جنگ و نه تغییر رژیم در ایران، بلکه « تغییر رفتار رژیم از طریق دیپلماسی » است. از این رو آمریکا می تواند پذیرش مذاکره را از سوی تندروترین بخش حاکمیت، اولین قدم در کامیابی این سیاست تعبیر کند. در همین حال ایران اعلام کرده که از سیاست های خود عقب نشینی نخواهد کرد.
2. پیش زمینه ی ایران:
آمریکاستیزی در طول بیست و هفت سال گذشته بیش از آن که صرفا مبنای سیاست خارجی ایران قرار گیرد، ماهیتی داخلی و ایدئولوژیک داشته است. مسئله مبارزه با آمریکا، مبارزه با اسرائیل و اکنون سیاست هسته ای سه محور ایدئولوژیک و اصلی نظام سیاسی هستند که با قدسی سازی آن ها حاکمیت ایران به پایه ی اجتماعی خود متصل می شود. این سه محور در عین حال به عنوان مؤلفه های نوبنیادگرایی اسلامی در ایران شناخته می شوند که با تکیه بر آن ها می توان برای اسلام انقلابی رسالت قایل شد.
در سال های اخیر با وجود جدی تر مطرح شدن مذاکره با آمریکا، آیت اله خامنه ای تاکنون در هر خطابه ای با هشدارهای مکرر نسبت به توطئه های آن کشور علیه نظام اسلامی، با هرگونه مذاکره و در هر شرایطی مخالفت کرده است. به نظر می رسد بخشی از نیروهای اصول گرا و همچنین رئیس جمهور ایران نیز گفت و گو با آمریکا را برابر با به سخره گرفتن بنیان های ایدئولوژیک انقلاب و در نتیجه قدمی در مسیر سقوط نظام اسلامی می بینند. گذشته بر این، برای رژیم سیاسی ایران که همواره به نیروهای اجتماعی فعال خود مانند بسیج اهمیت زیادی داده است، این تغییر رفتار می تواند به عدم وفاداری نظام به آرمان های انقلاب تعبیر شود. با این حال بسیاری از نیروهای حاکمیت به طور تلویحی تمایل خود را به گفت و گو با آمریکا نشان داده اند.
با چنین زمینه ای، پذیرش مذاکره با آمریکا به منزله ی عقب نشینی رهبر و نیروهای تندرو از مواضع پیش خود و نزدیکی به مواضع نیروهای محافظه کار سنتی و میانه رو تری است که با اتکای به بازار از تحریم اقتصادی بیمناک اند. این عقب نشینی می تواند برای رهبر و دیدگاه وابسته به او هزینه و پیامدهای عمیقی در پی داشته باشد.
هرچند در گذشته و در چارچوب گفت و گو های غیر رسمی و یا مذاکرات عمومی در مورد افغانستان، آمریکا با ایران طرف گفت و گو بوده است، اما این بار رسمیت بخشیدن به این مذاکرات، حاکمان را با شرایط داخلی دشواری روبرو می کند. به نظر می رسد تمایل آنان به گفت و گو های غیر رسمی بیشتر بود.
اما نکته اصلی این جاست که چه کسی مذاکره کند؟ عدم اعتماد شدید بین جناح های صاحب قدرت در ایران بگونه ای است که هیچ کدام دیگری را برای نشستن پشت میز معتبر نمی بیند و اکنون ساختار درونی قدرت بگونه ای ست که هر گونه امکان رسیدن به یک اجماع را غیر قابل دسترس کرده است. جغرافیای امنیت بین المللی امروز با سه سال پیش که بحث رابطه با آمریکا بین گروه ها درگرفت، تفاوت فاحشی دارد. پرونده ی ایران در شورای امنیت است و نتیجه گفت و گو با آمریکا به طور مستقیم می تواند بر شرایطی امنیتی افراد و گروه های شریک در قدرت و وفادار به انقلاب اثر بگزارد. بهمین جهت این مذاکرات با هرنتیجه ای، حتما ناراضیانی از درون حاکمیت خواهد داشت و احتمالا می تواند باعث شکاف هرچه عمیق تر در میان رهبران ایران بشود.
3. چشم انداز مذاکرات
ایران و آمریکا در نوع برخورد با موضوع مذاکره اما دو مسیر کاملا متفاوت را پیش گرفته اند. جمهوری اسلامی مشغول به فرآیند مشروع سازی و توجیه (Legitimization ) گفت و گو است، در حالی که آمریکا با چنین مشکلی روبرو نیست و در عوض تلاش خود را بر فرآیند نماسازی (Framing) از مذاکرات متمرکز کرده است.
رهبران ایران در توجیه پذیرش آن چه تا کنون خود فروختگی و خیانت می نامیدند، احساس مسئولیت به سرنوشت ملت مسلمان عراق را مطرح کردند. این گونه اظهارات که عموما با لحن تند و تصریح به عدم عقب نشینی ایران توأم است، برای اقناع عمومی و داخلی بکار می رود. آنان تا کنون از بیان این که چه خواسته ای را روی میز خواهند گذاشت سکوت کرده اند. لیکن اظهارات اخیر زلمای خلیل زاد و بوش نشان می دهد که آمریکا نماسازی را اولویت داده و پیشاپیش به موضع گیری پرداخته است. در حالی که خلیل زاد ایران را به دورویی متهم می کند، بوش می گوید: « ما به ایران خواهیم گفت که چه فعالیتی در عراق غلط و چه فعالیتی قابل قبول است.» این گونه پیش شرط گزاری تنها می تواند ناشی از اطمینان آمریکا از حاضر شدن ایران در پشت میز باشد.
1) ایران از آمریکا چه می خواهد؟ هرچند هردو کشور تمایل خود را به این مذاکرات نشان داده اند، لیکن ایران بر خلاف آمریکا تا کنون به نکات مورد نظر خود برای این اقدام تصریحی نداشته است. با این حال مسلم است که مهم ترین خواسته ی حکومت ایران در وهله ی نخست تضمین هایی برای بقا و امنیت خود است. به سختی می توان پذیرفت که شرایط کنونی عراق بتواند ایران را به این خواسته اش نزدیک کند. ایران نمی تواند از این شرایط به عنوان اهرمی منفی در مذاکرات بهره ببرد. چرا که جنگ داخلی در عراق از دو سو منافع جمهوری اسلامی را تهدید می کند. از یک سو احتمال تسری آن به درون خاک ایران و شروع شورش های قومی مذهبی جدی است. و از سوی دیگر آن که گسست بیشتر سنی و شیعه در عراق برابر است با خصومت بیشتر کشورهای عرب منطقه با ایران که اینک نیز نگران برنامه های هسته ای آن هستند.
اما در وجه ایجابی و مثبت نقش جمهوری اسلامی در عراق، این کشور احتمالا می تواند امتیازهایی را در ازای کمک به آرامش در عراق از آمریکا بگیرد. سوال این جاست که براستی میزان نفوذ ایران در گروه های شیعه ی عراق چه حد است و چه اثری می تواند در تغییر شرایط موجود داشته باشد؟ به عبارت دیگر توانایی ایران در بهبود وضع عراق چگونه قیمت گزاری (Pricing) می شود؟ و این در حالی است که گروه های سنی از هم اکنون مذاکرات ایران و آمریکا را دخالت در سرنوشت عراق دانسته اند و با همین استدلال می توان دریافت که کشورهای عرب منطقه نیز به این مذاکرات خوشبین نخواهند بود.
از سوی دیگر دیدگاهی که رابطه با آمریکا را تضمینی بر ماندگاری حکومت اسلامی می داند، پیشاپیش مفروض داشته است که "مذاکره" همان "رابطه" و یا مدخلی بر آن است. اما این دیدگاه تا بحال بر هیچ استدلال روشنی تکیه نکرده است.
2) آمریکا از ایران چه می خواهد؟ آمریکا در نماسازی از مذاکرات و در مسیر سیاست خارجی خود در قبال ایران، اعلام کرده که تغییر رفتار رژیم ایران را در منطقه و به خصوص در عراق مدنظر قرار داده است. با این حال تردیدی در آن نیست که آمریکا نگرانی های خود از سیاست های هسته ای و مسئله « سوخت سازی» را نیز با ایران به صراحت بیشتری درمیان خواهد گذاشت. در این زمینه حداقل تا کنون سیاست دولت بوش روشن بوده است؛ و آن این که غنی سازی اورانیوم را تحت هیچ شرایطی بر نمی تابد. بنابرین اگر توافقی نیز بر سر موضوع عراق بین دو کشور صورت بگیرد، عدول آمریکا از موضع توقف کامل « سوخت سازی» بعید به نظر می رسد.
از طرف دیگر مدل دیپلماسی ایران معمولا بر تکرار و تسلسل مذاکرات متمرکز بوده است. این مدل که به «خرید زمان» شهرت یافته، احتمالا نمی تواند با آمریکا کارایی داشته باشد. بنابرین مذاکرات کوتاه مدت و با نتایج روشن بیشتر محتمل است.
در هر حالت نقطه تلاقی گفت و گو بر محور توقف سوخت سازی خواهد بود و جمهوری اسلامی می تواند با پذیرش تعلیق کامل غنی سازی، کشور را از تهدید جدی ای که خود باعث اش بوده و منافع کلان ملی را نشانه رفته است، برهاند. تردیدی در این است که به بن بست رسیدن مذاکرات، این آخرین فرصت را نیز هدر خواهد نمود.