* از نظر دكتر باوند احتمال حمله نظامى غافلگيرانه هميشه هست، بخصوص در شرايطى كه به صورت گسترده از عدم احتمال آن سخن مىرود
امروز سهشنبه (۱۸ آوريل) نشست نمايندگان پنج قدرت بزرگ داراى حق وتو بهاضافه آلمان در پشت درهاى بسته، در مسكو برگزار شده است. موضوع اين نشست كه در سطح معاونان وزيران خارجه شش دولت مزبور برگزار شده، نحوه برخورد با ايران بهخاطر بىتوجهى جمهورى اسلامى به خواستهاى شوراى امنيت سازمان ملل متحد است. در مورد نتايج احتمالى اين نشست، دكتر داود هرميداس باوند استاد علوم سياسى و كارشناس روابط بينالملل، به پرسشهاى صداى آلمان پاسخ داده است.
مصاحبهگر: بهنام باوندپور
دويچه وله: دكتر باوند گفتگوى ما در شرايطى پخش مىشود كه ممكن است نشست نمايندگان پنج قدرت داراى حق وتو به اضافه آلمان در مسكو كه پشت درهاى بسته برگزار شده به نتايجى رسيده باشد. روسيه و چين تا آخرين لحظات بر اتخاذ روشهاى ديپلماتيك تأكيد داشتند. اروپا با رد گزينهى نظامى امكان اعمال تحريم را منتفى نمىداند و از نظر آمريكا هم تمام گزينهها از جمله گزينهى نظامى منتفى نيستند. با چنين اختلاف نظرهايى آيا فكر مىكنيد نمايندگان شش دولت به نتيجهى مشتركى برسند؟
داود هرميداس باوند: در يك نكته نمايندگان قبلا اتفاق نظر داشتند و آن عبارت از اين بود كه ايران بايد برنامه غنىسازى را در تمام فعاليتها به حال تعليق در بياورد، ولى بعد از اين رويداد جديد كه شرايط متفاوتى پديدار شد و ايرانيان در حال حاضر اين انتظار را دارند كه هر نوع مذاكرهاى بايد با توجه به شرايط پيش آمده صورت بگيرد. بنابراين در خصوص موضع روسيه و چين، من فكر مىكنم، هنوز آنها تأكيد خواهند داشت كه مسئله را بايد از طريق ديپلماتيك پيش برد. در مورد اروپايىها، آنها از ابتدا يك تمايلى داشتند كه مسئله در چارچوب فصل هفت منشور سازمان ملل متحد مورد بررسى قرار گيرد، ولى در نتيجهى اقدامات چين و روسيه اعلاميهاى كه در شوراى امنيت صادر شد در چارچوب فصل شش منشور بود، همان فصل مسالمتآميز و به همين دليل هم در آنجا پيشنهاد شده كه ايران براى حل مسئله، مذاكرات را با آژانس بينالمللى انرژى اتمى پيگيرى كند، ولى در حال حاضر امكان ارجاع موضوع به شوراى امنيت و بررسى آن در محدودهى فصل هفت، قويتر شده است. يعنى شرايط تا حدودى در جهت نگرش اروپايىها بوده و اين بستگى دارد كه چين و روسيه هم با توجه به شرايط پيش آمده احتمالا ممكن است تا حدودى موضعشان را تعديل كرده باشند.
دويچه وله: دكتر باوند، سئوال دقيقا اينجاست. ده روز بيشتر به مهلت تعيين شده از سوى شوراى امنيت براى ايران باقى نمانده است. خواست اصلى بيانيهى شوراى امنيت هم توقف كامل غنىسازى اورانيوم بود. ايران نه تنها اين خواست را اجرا نكرده، بلكه همانطور كه شما فرموديد، اعلام كرده كه به فناورى غنىسازى اورانيوم دست پيدا كرده است. آيا به نظر شما اين اقدام دولت ايران ممكن است باعث نزديكى هر چه بيشتر روسيه و چين به اروپا از سويى و نزديكى بيشتر اروپا به آمريكا از سويى ديگر شود؟
داود هرميداس باوند: اين اقدام ايران كه سه و نيم درصد در هر حال موفق شده و احتمالا تا پنج درصد هم، در محدودهى ”ان پى تى“ است و اين اقدام فوقالعادهاى نيست، ولى چون بار سياسى گرفته بوده، يك سرى تعهداتى از سوى جمهورى اسلامى پذيرفته شده بوده، بعد نقض اين تعهدات تلقى مىشود، بنابراين اين مسئله يك بازتاب گستردهتر از واقعيت خودش پيدا كرده است…
دويچه وله: يعنى نوعى بىتوجهى به بيانيهى شوراى امنيت تلقى شده؟
داود هرميداس باوند: اين هم بىتوجهى به قطعنامههاى شوراى حكام است و هم عدم رعايت بيانيهى شوراى امنيت است، ولى در هر حال هر چه هست، وضع جديدى بوجود آمده، شرايط ديگرى پديدار شده كه طرفهاى ايرانى معتقدند، بايد با توجه به وضع و شرايط جديد مذاكرات و گفتگوها انجام بگيرد، ولى شكى نيست كه در كوتاهمدت اين اقدام ايران سبب مىشود كه زمينه براى اتخاذ تصميمات جدىتر، يعنى بردن قضيه به شوراى امنيت در محدودهى فصل هفت فراهم شده، ولى اين بستگى دارد به توافق پنج عضو دائم، بخصوص روسيه و چين. درست است كه چينىها قرار است معاون وزارت خارجهشان را بفرستند و ايرانيان را قانع كنند كه خط مشىشان فراتر از آنچه كه انجام گرفته عدول نكند، ولى فعلا در مذاكرات شش جانبه يعنى پنج عضو دائمى، من فكر مىكنم شرايط تا حدودى براى تصميمگيرىهاى جدىتر مساعد شده، يعنى حتى چين و روسيه احتمالا در آن جايگاه اولشان با آن زمانيكه پافشارىهاى خاص مىكردند، به آن شدت نيستند و لذا احتمال اينكه يك تفاهم كلى حاصل شده باشد كه هشدارى به ايران بدهند و در صورت عدم اجابت هشدار كه مسئله را به شوراى امنيت ببرند، به نظر مىرسد كه قابل پيشبينى باشد.
دويچه وله: دكتر باوند، روزنامه واشنگتن پست در گزارشى به اين اشاره كرده كه گرچه در شرايط كنونى يك حملهى ضربتى ناگهانى به ايران ممكن است باورنكردنى به نظر برسد، اما در برنامههاى محرمانهى فرماندهى نظامى آمريكا وجود چنين طرحهايى جزو واقعيتهاى روزمره هستند. نظر شما چيست؟ تا چه حد حمله نظامى محدود آمريكا عليه ايران را ممكن مىدانيد؟
داود هرميداس باوند: ببينيد، مسئلهى حملهى غافلگيرانه به سايتهاى هستهاى و مراكز استراتژيك هميشه بوده، گهگاهى اين مسئله حاد مىشود و در مواقعى اشعار مىشود كه به هيچ وجه توسل به قدرت نظامى نخواهد شد. الان هم ظاهرا هم آمريكايىها و هم اروپايىها اشعار داشتند كه تمايلى به استفادهى نظامى نخواهد بود، ولى اين دال بر اين نيست كه يك surprise attack يا حملهى غافلگيرانه صورت نگيرد، چون اين يكى از options يا انتخابهاى آمريكايىها همواره بوده، حتى خود آمريكايىها اعلام كردهاند كه از ابزار نظامى استفاده نخواهند كرد، ولى هميشه تأكيد كردهاند كه در عين حال نبايد به عنوان يكى از بديلها و انتخابها ناديده گرفت. لذا اين مقالهى واشنگتن پست كه علىرغم اينكه همگان اشعار مىدادند كه مصلحت نيست از ابزار نظامى استفاده شود و معمولا وقتى هم به صورت گسترده مطرح مىشود، حملات غافلگيرانه در چنين شرايطى است كه انجام مىگيرد. مسئلهى يك حمله نظامى غافلگيرانه ولو اينكه محدود باشد، احتمالش هميشه هست، بخصوص در شرايطى كه صحبت به صورت گسترده دال بر اين است كه چنين نخواهد شد، يعنى تجربه تاريخى چنين نشان داده، ولى به نظر من اگر چنين اقدامى انجام بگيرد، بازتاب منطقهايش بسيار شديد است، يعنى منطقه را در يك وضع دوچندان بحرانىترى سوق خواهد داد، چون پيامدش مسئلهى آمريكا نيست، مسئلهى آثار و پيامدهايش در منطقه هست كه منطقه را دچار يك شرايط بحرانىتر و critical ترى خواهد كرد.
دويچه وله: دكتر باوند، اين مسئلهى روشنى است كه آمريكا با سياستهاى عمومى و تغييرناپذير جمهورى اسلامى ايران سر سازش ندارد. در همين رابطه در آمريكا دو گرايش اصلى وجود دارد. يك گرايش سياست تغيير رژيم در ايران را دنبال مىكند و يك گرايش سياست فشار بر جمهورى اسلامى براى تغيير رفتار دولت ايران. به نظر شما با توجه به مواضع فعلى حاكميت ايران و در صورت تداوم و پافشارى بر اين مواضع كداميك از اين دو گرايش در آمريكا ممكن است به گرايش مسلط تبديل شوند؟
داود هرميداس باوند: درست است كه اين دو نگرش وجود دارد، ولى من فكر مىكنم با مشكلاتى كه آمريكا در منطقه دارد آن خط مشى دوم را يعنى الان شرايط براى تغيير اساسى و بنيادى رژيم در آن وضعى نيست كه اين توانايى را داشته باشد، بنابراين بيشتر اين است كه از اهرمهاى فشار استفاده كند و خط مشى و رويه جمهورى اسلامى را وادار به تغيير بكند، در شرايط موجود البته عرض مىكنم. چون آمريكا با مشكلات خاصى در عراق و افغانستان روبروست و روزبروز مشكلاتش شديدتر مىشود و بنابراين در وضعى نيست كه امكان تغيير بنيادين رژيم را داشته باشد، بلكه برعكس من فكر مىكنم كه در شرايط موجود همّ و غم آمريكايىها بر اين خواهد بود كه رژيم را تحت فشار قرار بدهند و وادار به تغيير رويه بكنند و بر آن هم بودند كه اين جريان را از طريق كلكتيويسم Collectivism انجام بدهند، يعنى از طريق همكارى با ديگر كشورها بخصوص اتحاديه اروپا و ديگران، يعنى از اقدامات يكجانبه كه در مورد افغانستان و عراق، با اينكه آنجا تنها نبودند و انگلستان هم بود، آن تجارب تلخى كه داشتند، پرهيز كنند.