* مشكل ما اين بود كه از ديدگاه اصلي خود عدول كرديم و شعار روشن فكرانه داديم
* در انتخابات خبرگان از ليست مجمع روحانيون و مجمع محققين حمايت مي كنيم
خود بزرگ بيني برخي گروهها و اشخاص اصلاح طلب مانع از وحدت نظر شد/ شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات نه رييس دارد نه مرئوس / مديران ضعيف جرأت مباحثه با احزاب را ندارند/بياعتقادي به احزاب تفكر جوامع قبيلهاي است/ اصلاحات ادامه فعاليت خود را در شوراي هماهنگي اصلاحات دنبال مي كند/محوريت موتلفه در جناح مقابل تضعيف شده و گروهي كه ماهيت رسمي و مشخصي ندارد كار را در دست گرفته است/ هزينهها در مقابل نفع اجتماعي كه برگزاري جداگانه انتخابات دارد، هيچ است
ايرانيوز سرويس سياسي :
فعاليت سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي يكي از ديرپاترين تشكلهاي سياسي در كشور است كه نحوه نامگذاري و فعاليت آن پس از انقلاب اسلامي به دو دوره تقسيم ميشود. دوره اوليه در سازمان اوليه كه نام آن «مجاهدين انقلاب اسلامي» بدون پسوند ايران كه از اسفند 1357 با اعلام موجوديت آن سازمان آغاز و در اواخر سال 1360 با خروج جناح چپ و ميانه خط امامي از سازمان در اعتراض به عملكرد آقاي راستي كاشاني و هواداران وي، خاتمه يافت.
معترضين خارج شده از سازمان، كماكان ارتباط خود را با سازمان حفظ كردند و پس از تبادل نظرهاي فراوان، بالاخره در سال 1367 مصمم شدند حركت را از نقطه صفر آغاز كرده و سازمان جديدي تأسيس كنند.
بنا به گفته موسسان اين سازمان، ارتحال امام (ره) و تحولات پس از آن اين گروه را وادار به بازنگري در تصميم قبلي كرد و با سه سال تاخير بالاخره پروانه فعاليت جديدي به نام «سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي» در مهر ماه 1370 از كميسيون ماده 10 احزاب اخذ و به اين ترتيب دور دوم فعاليتهاي سازمان آغاز شد كه تاكنون نيز ادامه داشته است.
اين سازمان در طول مدت فعاليت خود با فراز و نشيبهايي از جمله صدور حكم اعدام براي عضو ارشد سازمان ( هاشم آقاجري )، حكم زندان براي دبيركل، تعطيلي نشريه "عصر ما" ارگان سازمان و مشكلاتي از اين دست روبرو شد. اگرچه دبير كل اين سازمان بر عملكرد تشكل مطبوع خود در جريان انتخابات اخير رياست جمهوري انتقاد دارد و معتقد است كه اين سازمان در آستانه انتخابات مشي اصلي خود را كه حمايت از اقشار ضعيف و متوسط جامعه بود به فراموشي سپرد و شعارهاي دموكراتيك سر داد كه اين مساله در آراء كانديداي مورد حمايت سازمان بيتاثير نبود.
"محمد سلامتي" دبير كل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در گفتوگوبا ايرانيوز از دغدغههاي خود و تشكل مطبوعش سخن گفت. به اعتقاد سلامتي بحران انرژي هستهاي مهمترين دغدغه خاطر مردم است كه بايد هر چه زودتر از طريق مذاكره و به كار گرفتن هنر ديپلماسي اين مساله را حل و فصل كنند.
وي در مخالفت با طرح همزماني انتخابات شوراها و مجلس خبرگان ضمن انتقاد از اين طرح ميگويد :«تجميع دو انتخابات موجب كمرنگ شدن شور و هيجان انتخابات شده و زمان تبليغات مناسب احزاب و گروههاي سياسي را از آنها ميگيرد، ضمن اينكه تحليل نقاط ضعف و انتقادات يك انتخابات در فضاي سياسي ملتهب مربوط به انتخابات ديگر كمرنگ و گم ميشود.»
سلامتي خبر داد كه سازمان مجاهدين براي انتخابات مجلس خبرگان با
مجمع روحانيون مبارز و مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم همكاري و از ليست ائتلافي اين دو تشكل حمايت خواهد كرد.
«سازمان مجاهدين وضعيت حال و چشمانداز آينده »
كنگره دهم سازمان، تير ماه سال جاري برگزار ميشود و چون اعضاي شوراي مركزي هر 2 سال يك بار انتخاب ميشوند، در اين كنگره هم انتخاب اعضاي شوراي مركزي و اعضاي هيأت داوري در دستور كار قرار دارد. ضمن اينكه تحليلي از شرايط سياسي – اقتصادي كشور خواهيم داشت.
همچنين با توجه به پيش رو داشتن 3 انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و روستا، مجلس خبرگان و ميان دورهاي مجلس شوراي اسلامي در سال جاري، سازمان مجاهدين خود را براي حضور جدي در اين انتخاباتها آماده ميكند.
روال معمول اين بوده كه سازمان با تشكل هاي ديگر جبهه اصلاحات همكاري و هماهنگي كند، لذا موضوع را به شكل جدي در شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات تعقيب ميكنيم و به كمك گروههاي ديگر جبهه اصلاحات در انتخابات حضور خواهيم داشت.
ما اصل را بر حضور فعال ميگذاريم، مگر اينكه بنبستها و اشكالاتي به وجود بياورند كه شركت در انتخابات را ناممكن كرده يا از خاصيت بياندازند، در همين ارتباط با گروههاي اصلاحطلب هماهنگ كرديم و اين مسأله را در شوراي هماهنگي هم دنبال ميكنيم. تلاش ما اين است كه
براي انتخابات مجلس خبرگان با دو تشكل مجمع روحانيون مبارز و مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم همكاري و به آنها كمك كنيم.
احتمالاً اين دو تشكل با كمك هم يك ليست ائتلافي را تهيه ميكنند و ساير گروهها سعي در حمايت از اين ليست خواهند داشت كه سازمان مجاهدين حمايت از ليست ائتلافي اين دو تشكل را در دستور دارد. درانتخابات شوراها و ميان دورهاي مجلس شوراي اسلامي هم كار به شكل مشترك انجام خواهد شد كه مقدمات آن در حال فراهم شدن است.
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در سال جاري قصد توسعه دفاتر در شهرستانها با هدف توسعه تشكيلاتي سازمان را دارد. ضمن اينكه كميتههايي از جمله "كميسيون دايمي انتخابات" داريم كه به شكل مقطعي يا درازمدت فعاليت خواهند كرد.
در آستانه انتخابات، وقتي احزاب و گروهها از قبل تحقيقات و فعاليتهاي لازم را انجام نداده باشند، شتابزده و عجولانه عمل ميكنند اما با وجود كميسيونهايي كه به شكل مداوم از شرايط جامعه و وضعيت كانديداها تحليل ارايه بدهد و به لحاظ تشكيلاتي مقدمات كار را براي ورود به انتخابات فراهم كند، كارها حساب شدهتر خواهد بود.
«كميسيون دايمي انتخابات» الان فعال است و براي انتخابات آينده كار ميكند.
سازمان مجاهدين در سال جاري درخصوص مواضع اقتصادي، سياسي، خارجي و داخلي بيانيههاي شفافتري ميدهد اگر چه در گذشته هم تا حدودي مواضع سازمان را در نشريه «عصر ما» منعكس كردهايم.
«آرايش نيروهاي سياسي»
بعد از انتخابات نهم در جبهه اصلاحات، اكثريت قريب به اتفاق گروهها و احزاب اين جبهه كمافيالسابق به فعاليتهاي خود ادامه دادند. در شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات، همان مجموعهاي از تشكلها را كه قبل از انتخابات نهم داشتيم، هنوز هم داريم. برد و باخت، موفقيت و عدم موفقيت در هر انتخاباتي طبيعي است و اين مسايل براي اعضاء قابل درك است و بايد علت و عامل شكست و يا موفقيت را تحليل كرد.
تعداد محدودي از احزاب در شوراي هماهنگي به شكل مستقل فعاليتهاي خود را ادامه ميدهند مثل مجمع روحانيون مبارز. البته مجمع در برخي مقاطع به عنوان عضو اصلي در شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات حضور داشته است و همواره اين مسأله را مطرح ميكردند كه ما در كنار جبهه اصلاحات هستيم و همكاري ميكنيم اما ضرورتي ندارد كه عضو اين جبهه باشيم. در مقطع كوتاهي اين مجمع هم عضو شوراي هماهنگي شد اما اكنون نيز مانند گذشته فقط در كنار اين جبهه فعاليت و همكاري دارد.
حزب تازه تأسيس اعتماد ملي هم به شكل مستقل عمل ميكند و درخواستي براي عضويت در شوراي هماهنگي ارايه نكردهاست. البته براي الحاق به اين شورا، گروههايي اعلام آمادگي كردهاند كه پس از اعلام رسمي آنها و بررسي درخواستشان در مورد عضويت آنها اقدام ميكنيم.
اگر چه جبهه اصلاحات در انتخابات نهم رياست جمهوري و دو انتخابات قبل از آن يعني انتخابات شوراها و مجلس هفتم با عدم موفقيت مواجه بود اما تشكلهاي جبهه اصلاحات هنوز هماهنگي لازم را دارند و در قالب اين مجموعه حضور دارند.
در جبهه مخالف اصلاحات، تغييرات اساسيتري صورت گرفت. در اين جبهه محور اصلي، حزب مؤتلفه اسلامي بود و ساير گروهها خود را با اين حزب هماهنگ ميكردند كه در آستانه عمر رياست جمهوري قبلي اين هماهنگي و وحدت نظر بههم ريخت و گروه جديدي روي كار آمدند كه هنوز يك ماهيت رسمي قوي و مشخصي پيدا نكردهاند اما به شكل نيمه رسمي و با كمك برخي نهادها حضور پيدا كردند. لذا محوريت مؤتلفه تضعيف شد و ساير گروههاي اين جبهه نيز به نحوي از انحاء تضعيف شدند.
شوراي هماهنگي اين جبهه هم اگر چه وجود دارد، اما قدرت كافي براي تصميمگيري محكم و يكدست را ندارد.در اين جريان طبيعتاً در آينده هم كشمكشهايي وجود خواهد داشت چون آنچه كه گروهها و احزاب دنبال ميكنند، پياده كردن طرز تفكر و خواست خود در جامعه است و اين هم امكانپذير نيست مگر از طريق كسب قدرت. بنابراين هر يك از احزاب به دنبال رسيدن به قدرت فائقه در حاكميتاند و به دنبال سهمخواهي هستند و چون در اين جناح رقابت فشرده است، به اين زوديها به وحدت نظر نخواهند رسيد.
متأسفانه در ايران سيستم حزبي به شكل نهادينه وجود ندارد و مسؤولان كشور هم عنايت كافي به تحزب نداشتهاند و اين ضعف بزرگي براي يك جامعه است. آثار اين مسأله در كوتاه مدت مشخص نيست اما در درازمدت بسيار خطرناك و ضربه زننده به جامعه است.
جامعه از اقشار مختلف و با ديدگاههاي مختلف تشكيل شده و اين ديدگاههاي متفاوت در نخبگان متبلور شده و به وسيله آنها منعكس ميشود. نخبگان با برنامهها و طرحهاي خود سياستهايي را پيشنهاد ميدهند كه ناشي از طرز تفكر اقشار مختلف جامعه است كه اگر اين طرحها مورد توجه قرار نگيرند، تشنج اجتماعي به تدريج در جامعه نهادينه ميشود.
تحزب بايد به رسميت شناخته شده و به آن بها داده شود تا برنامههاي احزاب بتوانند در ساختار سياسي جامعه، مجلس، دولت و ساير مراكز تصميمگيري به كار گرفته شوند. در اين مراكز بايد پاسخگويي به نيازها و مطالبات مردم به شكل قانوني و حقوقي آن مورد توجه باشد. در اين صورت است كه مردم احساس ميكنند در سرنوشت خود مشاركت منظم و سيستماتيك دارند. لذا وقتي مطمئن باشند كه نقطه نظراتشان از
طريق قانوني در عرصههاي تصميمگيري كشور منعكس ميشود، مسايل به شكل غير قانوني سر باز نميكنند.
«شوراي هماهنگي اصلاحات»
جبهه اصلاحات متشكل از تعداد قابل ملاحظهاي از احزاب و گروههاست كه در قالب شوراي هماهنگي جمع شدهاند، يكسري محورهاي مشترك دارند كه بر اساس آن با يكديگر همكاري ميكنند والا خود احزاب طيف گستردهاي هستند كه ممكن است در برخي زمينهها با هم تفاوت نظر داشته باشند.
محورهاي مشترك اين احزاب را دور هم جمع كرده است و در اساسنامهاي كه تهيه شد و به تصويب همه اين گروهها رسيد، منعكس شده است. اساسنامهاي در شوراي هماهنگي تهيه شد و همه اعضاء آن را امضاء كردند و محورهاي مورد نظر در آن منعكس شد. چون در شوراي هماهنگي همه گروهها هم وزن هستند و از حقوق مساوي برخوردارند شخص و گروه خاصي به عنوان محور تلقي نمي شود. طبق اساسنامه همه گروهها مساوي هستند، لذا براي تثبيت بيشتر اين قضيه رياست شورا به صورت دورهاي انتخاب شد و هر 3 ماه يك بار تغيير ميكند تا هيچگاه يك تشكيلات مدت بيشتري رياست را در اختيار نداشته باشد و حق ديگران هم ضايع نشود.
شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات نه رييس دارد نه مرئوس. اعضاي شورا از حقوق مساوي برخوردارند، رياست شورا به صورت دورهاي است و هر سه ماه يك بار رييس شورا عوض ميشود. تصميمگيريها مشترك است و حتي
پيشبيني شده كه اگر مثلاً در مورد انتخابات اتفاق نظر وجود نداشت، به عنوان شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات، بيانيهاي براي آن انتخابات و يا كانديداي مشترك صادر نشود، بلكه اعضاي هم نظر با اسامي خود در انتخابات شركت كنند نه به عنوان شوراي هماهنگي، اما اگر وحدت نظر باشد، همه با هم و با آرم و عنوان شورا ميتوانند حضور پيدا كنند.
با توجه به تجربياتي كه از شوراي هماهنگي گروههاي خط امام داشتيم، اساسنامه شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات را كاملاً دموكراتيك تنظيم كرديم تا حقي از كسي ضايع نشود.
« شكست اصلاحات و نوع برخورد با راديكاليسم»
در هر تشكل و جبهه و جناحي، افراط و تفريط، تندروي و كندرويها وجود دارد كه بايد به رسميت شناخته شود. مهم اين است كه يك مجموعه يا تشكيلات طوري هدايت شود كه بين نيروهاي تندرو و كندرو تعامل ايجاد شود و ايجاد چنين موازنهاي هنر سياستمداران است. نسبت دادن مشكلات به جريانهاي تندرو و كندرو بيش از آنكه بخواهد تحليل درستي از شرايط باشد، نارسايي تصميمگيري توسط مسؤولان را نشان ميدهد.
در درون جبهه اصلاحات هم نيروهاي تندرو وجود دارند و هم نيروهاي كندرو، اما گاهاً بر سر مواضع كلي بيانيههايي صادر شده كه مورد توافق هر دو گروه بوده است. گروههايي كه افراط و تفريط ميكنند با سياستهاي خاص مديران بايد كنترل شوند. نبود كندروها و تندروها هر مجموعه را با ركود و رخوت مواجه مي كند. اين جريانها بايد باشند و حرف خود را هم بزنند اما در مجموعه يك تصميم عاقلانه گرفته شود.
وجود چنين افرادي را در مجلس، دولت، احزاب و گروهها بايد پذيرفت و هيچگاه هيچ تشكيلاتي اعم از مذهبي و سياسي را نميتوان پيدا كرد كه
تندرو و كندرو نداشته باشد، ديدگاهها متفاوت هستند اما يكسري اصول مشترك افراد را به هم پيوند ميزند. لذا تلقي كنار گذاشتن و حذف جريانات تندرو و يا كندرو اشتباه است.
گاهي اوقات كه تصميمات با منطق و اكثريت آراء گرفته ميشود، گروههاي تندرو ايزوله و منزوي ميشوند، تجديدنظر ميكنند و يا كنار ميروند. در كل جامعه هم تندروها بايد كنترل شوند و عقلا نبايد به اين تعداد معدود اجازه تخريب بدهند.
«انتخابات نهم»
متأسفانه جبهه اصلاحات در انتخابات نهم نتوانست به توافق برسد چون برخي افراد تصميم شخصي ميگرفتند، گروهها حاضر نبودند بر روي تصميمات شخصي صحه بگذارند. لذا عدم وحدت نظر و عدم استفاده از تجربيات قبلي موجب شد به نتيجهاي كه مشاهده شد، برسيم.
برخي گروههاي اصلاحطلب نيز فكر ميكردند از وزن اجتماعي بيشتري برخوردارند و همين وزن عامل موفقيت آنها خواهد بود و اين خود بزرگ بيني از طرف برخي گروهها و اشخاص موجب شد كه وحدت نظر از بين برود و نهايتاً كانديداهاي متعددي معرفي شدند و نتيجه اين شد كه در انتخابات نهم يكي از گروهها و جريانات با استفادههاي غير قانوني و كمك برخي از نهادها توانست از آب گل آلود ماهي بگيرد.
اين ضعفها و آسيبها صرفاً دامنگير تشكيلات جبهه اصلاحات يا جبهه مقابل اصلاحات نيست بلكه گريبانگير كل نظام است. وقتي كه احزاب و گروهها نتوانند رقابت سالم داشته باشند و به شكل مسالمت آميز در عرصه سياسي حضور پيدا كنند، اين بيماري خطرناك است.
در جبهه اصلاحات به ويژه در سازمان مجاهدين، ما از ديدگاه اصلي خود عدول و غفلت كرديم، زيرا ما همواره به عنوان گروهي كه مدافع طبقه پايين و متوسط جامعه است، شناخته شدهايم كه از اصناف و طبقات متوسط جامه اعم از معلمان، اساتيد، دانشجويان، كارگران و كشاورزان حمايت كردهايم، اما در آستانه انتخابات اين مشي را به فراموشي سپرديم و ديدگاه اصليمان را نشان نداديم.
شعارهايمان تبديل به شعارهاي روشنفكري شد كه عده معدودي از جامعه را پوشش داد و اين مسأله هم يكي از دلايلي بود كه ما را با عدم موفقيت روبهرو كرد. برخي گروههاي ديگر هم كه با ما همكاري داشتند، به دليل بيتوجهي به سخنگويي خود از طرف قشرهايي كه نماينده فكري آنها بودند و نيز تفرقهاي كه ايجاد شد، به اين عدم موفقيت دامن زدند.
«انتخابات شوراها و مجلس خبرگان رهبري »
ما با همزماني انتخابات موافق نيستيم، چراكه انتخابات عرصهاي است كه ميتواند رشد سياسي جامعه را تضمين كرده و بالا ببرد. در انتخابات است كه جوانان و توده مردم نسبت به مسايل كشور و سرنوشت خود، فعال و حساس ميشوند، آگاهي اجتماعي آنها بالا ميرود، گروههاي با موضع خوب تقويت و با موضع مناسب تضعيف ميشوند. مواضع براي مردم شفاف ميشود و آنها نيز به همان نسبت ارتقاء شناخت پيدا ميكنند و وقتي كه اين انتخاباتها در هم ادغام شود، فرصتها از مردم گرفته ميشود.
به دنبال از بين رفتن فرصتهاي خوب، مشكلات ديگري هم به وجود ميآيد. يكي شدن انتخابات شوراها و خبرگان موجب محو شدن ضعف يك انتخابات در شور و هيجان انتخابات ديگر ميشود.ممكن است مردم و گروهها نسبت به هر يك از اين انتخاباتها حرف و نظر داشته باشند.
تحليل نقاط ضعف و انتقادات يك انتخابات در فضاي سياسي ملتهب مربوط به انتخابات ديگر كمرنگ و گم ميشود. لذا شناخت خوبي نسبت به انتخابات مورد انتقاد براي مردم پيدا نميشود و اين ضعف بزرگي است كه به ضرر مردم، نظام، آگاهي و بينش سياسي آنهاست. ادغام انتخابات و نيز 4 ماه جلو افتادن آن فرصتها را از احزاب و گروهها براي آماده شدن و تبليغات، ارايه تحليلها، شناسايي كانديداهاي مورد نظر و شور و نشاط بيشتر در انتخابات سلب ميكند و اين مسأله به انتخابات لطمه ميزند، لذا تجميع انتخابات اصلاً كاري درست و اصولي نيست و درباره مسايلي كه براي صرفهجويي در هزينهها مطرح ميشود، بايد گفت كه اين هزينهها در مقابل نفع اجتماعي كه برگزاري جدا از هم دارد، هيچ است. هزينهها به انجام جدا از هم ميارزد چرا كه رشد و آگاهي اجتماعي را بالا ميبرد.
البته هنوز هم براي پس گرفتن اين طرح فرصت هست و چون اين تصميم تازه گرفته شده، ميتوانند آن را تغيير دهند كه اميدواريم به اين تصميم برسند.
«روابط جديد احزاب »
به شكل كلي ارتباط احزاب و گروهها از طيفهاي مختلف را امري عادي تلقي ميكنم. اين ديدارها مطلوب و درست است. هر گروهي سخنگوي يك قشري از جامعه است. همه اين گروهها وقتي كه به رسميت شناخته شدهاند و طبق قوانين اين جامعه فعاليت ميكنند، بايد مورد توجه قرار بگيرند و به ديدگاههايشان احترام گذاشته شود.
سازمان مجاهدين با هر نوع مذاكره و گفت و گو با احزاب و گروههاي مختلف موافق است. بسياري از ابهامات و تحليلهاي غلط و مسألهساز و سوء تفاهمات با مذاكره قابل حل است، اگر اين مسايل همواره باشند، به ضرر مردم جامعه است و مذاكره كردن چه در سطح ملي و يا بينالمللي ميتواند اين سوء تفاهمها را تعديل و اصلاح كند.
مسؤولان بايد بنشينند و با احزاب و گروهها حرف بزنند چون همين حرف زدنها باعث كنار گذاشتن مسايل غلط و لحاظ كردن ديدگاههاي درست در برنامهريزيهاي آنها خواهد شد. يك مديريت قوي ميتواند از موضع قدرت مديريت وارد مذاكره شود اما مديران ضعيف از مذاكره و گفت و گو بيم دارند. بعضاً مذاكرات بدون هيچ هزينهاي، دستاوردهاي فراوان داشته است و بعضاً مواضع غلط و سخت مجامع بينالمللي را به موضعي كاملاً انعطافپذير تبديل كرده است.
قبول نداشتن فرهنگ مذاكره و گفت و گو يك انحراف ديدگاهي است. سازمان مجاهدين هم جزو تشكلهايي است كه به مذاكره معتقد است اما شايد خيلي روي اين مسأله كار نكرده باشيم اما هر وقت كسي درخواست مذاكره كرده، قبول كردهايم. مذاكراتي با حزب مؤتلفه انجام شده است و ما باز هم از مذاكره با گروههاي ديگر استقبال ميكنيم. ديدار بهزاد نبوي با آقاي سحابي هم بنا به درخواست سحابي بوده است و آقاي نبوي هم نه به عنوان نماينده سازمان مجاهدين بلكه از جايگاه شخصي خود با وي ديدار و گفت و گو كرد. البته درخواست آقاي سحابي هم اين بود كه مسايل اين ديدار محرمانه باشد و در جايي عنوان نشود و ما هم اين مسأله را رعايت كرديم كه بعد خودشان بحث نشست را مطرح كردند و جاي تعجب داشت. اين مسأله نشان ميدهد گاهي ضعفهايي در برخي افراد و يا گروهها وجود دارد. رعايت كردن برخي مسايل مانع از خدشهدار شدن مذاكرات ميشود. در هر حال اصل مذاكره يك اصل انساني و نه فقط سياسي است.
« خانه احزاب »
پيشنهاد ميكنم خانه احزاب با مذاكره به رفع و حل مسايل و مشكلات خود بپردازند ولو اينكه برخي گروهها موضع سختي در مقابل تصميمات بگيرند. مذاكرات جمعي موجب تعديل در مواضع ميشود. وقتي خانه احزاب تشكيل ميشد، سازمان مجاهدين به سهم خود كمك زيادي به شكلگيري اين نهاد كرد تا احزاب مختلف الفكر با هم در مورد مسايل ملي مذاكره كنند. وقتي مسايل ملي پيش ميآيد، ما سعي ميكنيم كه با سرسختترين رقيبان خود هم وارد مذاكره شويم و تقسيم كار كنيم، همانطور كه در سال 1367 در ارتباط با مسايل جنگ تحميلي همين كار را كرديم.
«آينده سياسي احزاب و تشكلهاي سياسي »
وقتي در يك جامعه مسؤولان و دستاندركاران با احزاب و گروهها برخورد سازنده نداشته باشند اين مسأله از دو منظر قابل بررسي است. يا اينكه اين مسؤولان از منظر بي اعتقادي به وجود احزاب و تشكلها نگاه ميكنند كه اين بياعتقادي نشانه عدم بينش جامع يك مسؤول است و بي توجهي نسبت به خواستههاي اقشار مختلف را ميرساند و تصور جامعه قبيلهاي را به ذهن متبادر ميكند كه يك نفر در رأس بر ساير افراد حكومت ميكند. دليل ديگر اين طرز تفكر، ضعف مديريت است زيرا مديران ضعيف جرأت نميكنند با افراد و تشكلهاي با تجربه كه سخنانشان حرف طيف گستردهاي از اقشار جامعه است، بنشينند و مباحثه كنند و اين مسأله را در خود نميبينند و يا اينكه آنقدر احساس خود بزرگ بيني دارند كه وجود احزاب را برنميتابند.
مسؤولاني كه به احزاب، گروهها و نخبگان توجه ندارند در عصر فعلي زندگي نميكنند چرا كه در دنيا احزاب حرف اول را ميزنند و گردش قدرت توسط آنهاست اما در ايران هنوز احزاب پا نگرفتهاند. بعد از 27 سال كه از انقلاب ميگذرد، وضعيت احزاب اينطور آشفته است در صورتي كه بايد تاكنون احزاب قدرتمند و فراگيري در ايران شكل ميگرفت كه با وجود آنها ائتلافها موضوعيت نمييافت.
جبهه اصلاحات يا جبهه مقابل اصلاحات به اين دليل به وجود ميآيد كه يك حزب قدرتمند و داراي آراء كافي در كشور ما وجود ندارد و اجازه داده نشده است كه يك حزب رشد پيدا كند. در انتخابات نهم رياست جمهوري رأي به كانديداي حزبي از درصد پاييني از آراء برخوردار بود و اين ضعف جامعه است.
شكل گرفتن احزاب قوي و داراي رأي بالا مستلزم تلاش خود احزاب، جا انداختن ذهنيت حزبي توسط مسؤولان و حمايت از احزاب توسط حكومت است كه اين حمايت هم نبايد تنها متوجه يك حزب خاص باشد بلكه بايد تمام احزاب را دربر بگيرد تا رشد كرده در هم ادغام شوند و آيندهاي قابل اطمينان و توأم با دموكراسي و با حضور و نقش سيستماتيك مردم در سرنوشت خود براي جامعه ترسيم كنند.
«تعامل احزاب و رسانهها »
حرف احزاب از طريق رسانهها منعكس ميشود و رسانهها مهمترين ابزار تنوير افكار عمومياند. رسانه نيز نميتواند به وظايف خود عمل كرده باشد مگر اينكه نظرات افراد و قشرهاي مختلف اجتماع را بيان كند. نظرات مختلف اقشار جامعه هم از طريق نخبگان يعني احزاب مطرح ميشود لذا احزاب و گروهها بدون رسانه و رسانهها بدون احزاب نميتوانند وجود داشته باشند. اگر رسانهها به احزاب بي توجه باشند، به تدريج بيخاصيت ميشوند و تأثيرگذاريشان از بين ميرود. انعكاس نقطه نظرات احزاب و گروهها توسط رسانهها موجب تقويت رسانهها هم ميشود و رسانهاي كه جناحي و خطي عمل كند، به تدريج بي اعتمادي نسبت به خود را افزايش ميدهد.
يك رسانه ميتواند در حين حفظ گرايش و خط فكري خاص خود، به جناح خاصي وابستگي نداشته باشد. طرز تفكر يك رسانه نبايد مانع انعكاس نظرات مخالف توسط اين رسانهها باشد، زيرا لازمه جلب اعتماد عمومي، حفظ كردن گرايش در حين انعكاس مطالب مخالفان و عدم خطي عمل كردن است. تعامل احزاب و رسانهها ضروري، منطقي و تقويت كننده طرفين است.
«نشريه سازمان مجاهدين »
به ما اعلام كردند كه درخواست سازمان براي كسب مجوز نشريه در هيأت نظارت تصويب نشده است و ما طي نامهاي خواستار اعلام دلايل عدم تأييد درخواست مجوز شديم، چرا كه داشتن نشريه را براي يك تشكيلات، سازمان يا افراد مختلف يك حق ميدانيم. وقتي نشريهاي از قانون عدول كند، بايد با آن برخورد كرد اما تا ماداميكه كاري شروع نشده باشد، ندادن مجوز جاي سؤال دارد. از هيأت نظارت خواستيم به جامعه توضيح بدهد كه دلايل مخالفت با صدور مجوز براي نشريه سازمان چيست كه متأسفانه هنوز جوابي به ما داده نشده است.
«عضوگيري و پذيرش بانوان»
سازمان براي عضوگيري تفاوتي بين زن و مرد قايل نيست. به همين دليل هم شاخه يا كميته خاصي براي بانوان در نظر نگرفتهايم. عضوگيري سازمان به شكل عمومي و از ميان اقشار مختلف است. البته احزاب براي پذيرفتن عضو، بازتر عمل ميكنند تا سازمانها. يك حزب ظرف يكسال تعداد زيادي عضو ميگيرد اما سازمانها به دليل سختگيريهايي كه دارند، كندتر عضو ميگيرند. در حال حاضر در شوراي مركزي عضو زن داريم، در شهرستانها هم بانوان حضور دارند.
«نسبت سازمان با برخي انتصابات وزارت تعاون»
سازمان با دولت فعلي چنين ارتباطي ندارد و چنين مسألهاي اصلاً وجود نداشته است. هيچ يك از افراد مورد حمايت سازمان هم در هيچ دستگاه دولتي حضور ندارند و اين خبر را از شما شنيدم.
«ضعف استراتژي و ساختار تمركزگرا در جبهه ضد اصلاحات »
طيفي كه در جبهه مقابل اصلاحات قرار داشتند به جز تفرق كه دليل آن هم بيبرنامگي آنها بود، به علت ضعف استراتژيك نتوانستند موفق باشند و يك جريان ديگر با سبك و سياق خاص خود كه در انتخابات شوراها و مجلس هفتم اعمال كرده بود، موفقيت را از آن خود كرد و اين طيف را هم كنار گذاشت. اين جريان سفره خود را از جبهه مقابل اصلاحات كه قبلا با آن متحد بود، جدا كرد.
«بزرگترين دغدغه»
بزرگترين دغدغه من كه فكر ميكنم دغدغه همه مردم هم باشد، بحران انرژي هستهاي است. اين بحران يك مساله جدي براي كشور تلقي ميشود كه مسوولان و دستاندركاران بايد برخورد مناسبي با اين مساله داشته باشند و آنرا با لحاظ كردن منافع و امنيت ملي حل كنند.
اين موضوع براي ايران اهميت حياتي دارد و اگر با قضيه درست برخورد نكنيم سوء استفادههاي زيادي از آن خواهد شد، لذا براي سازندگي كشور بايد از بحرانهاي خارجي و تشنجات كم كنيم، در سطح جهاني رفع تشنجزدايي كنيم و در داخل هم وحدت ملي را تقويت كنيم.
تنشزدايي در عرصه خارجي نياز به ديپلماسي قوي و مذاكرات جدي دارد و برخورد حسابشده مسوولان با مسايل بينالمللي را ميطلبد. بايد سعي در افزايش دوستان و كاهش دشمنان خود در سطح جهان داشته باشيم و طوري عمل كنيم كه دشمنان ما ايزوله و منزوي شوند نه اينكه برعكس با بيسياستي، جبهه دشمنان خود را تقويت كرده و دوستانمان را به سمت دشمنانمان سوق بدهيم. در داخل كشور هم در جهت تقويت وحدت ملي و ترغيب احزاب و گروهها به همكاري و مشورتدهي در مسايل داخلي و بينالمللي عمل كنيم.
بيتوجهي به نظرات نخبگان و اقشار خاصي از جامعه كه طرفدار اين نخبگان هستند دغدغه اصلي احزاب و گروههاست.
« توصيه به تيم مذاكره كننده»
به هيات مذاكره كننده و مسوولان تصميم گيرنده توصيه ميكنيم با توجه به منافع و امنيت ملي و حقوق مسلم ايران در ارتباط با استفاده صلحآميز از انرژي هستهاي از طريق مذاكره قضايا را حل كنند. ايران از لحاظ شرايط داخلي و منطقهاي امتيازاتي دارد كه از طريق اين امتيازات مذاكره كنندگان و تصميم گيرندگان ميتوانند به نتايج مطلوب برسند اما هنر ديپلماسي يك هنر حساس است. برخيها آنرا خوب پيش مي برند و برخي ديگر آنرا خراب ميكنند. توصيه ما اين است كه تجربيات مسوولان گذشته به كار گرفته شود تا هنر ديپلماسي تقويت شود و از طريق مذاكرات قضايا حل و فصل شود.
«مذاكره با آمريكا»
هيچگاه مذاكره را، حتي با دشمن نفي نميكنيم. وقتي مصالح و امنيت ملي كشور اقتضاء كند كه با آمريكا در مورد عراق مذاكره كنيم، بايد اين كار انجام شود. آمريكا در شرق و غرب ايران در كشورهاي همسايه حضور پيدا كرده است و ما نيز به مسايل امنيتي عراق بيربط نيستيم، مذاكره كردن در اين مورد قطعاً به نفع مصالح ملي ماست.
مذاكره با آمريكا در مورد عراق را كاملاً تأييد ميكنيم و همينطور اگر مصالح ملي كشور ما در گروي مذاكره مستقيم با آمريكا باشد، به خصوص وقتيكه واسطههايي مثل انگلستان از برخي مسايل سوء استفاده و كارشكني كنند، دليلي ندارد كه مذاكره را رد كنيم، منتهي مسايل بايد توسط مسؤولان پيگيري شود.
برخي مسؤولان مذاكره با آمريكا را يك مسأله ايدئولوژيك تلقي ميكنند كه اين از نظر ما كاملاً نادرست است. منافع ملي در يك مقطع زماني اقتضاء ميكرد كه با آمريكا قطع رابطه كنيم اما در يك مقطع ديگر ممكن است رابطه برقرار كردن به نفع منافع مليمان باشد. گروههاي طرفدار و مورد قبول فلسطين و لبنان وقتي منافعشان را در مذاكره ميبينند، اين اقدام را انجام ميدهند. تصور اينكه مذاكره وجهه بينالمللي ايران را از بين ميبرد، ناشي از ضعف يا مسأله ابهامآميزي است كه مذاكره يا عدم مذاكره را يك مسأله ايدئولوژيك تلقي ميكند. اصل بر منافع ملي و امنيت ملي است كه بر اساس آن بايد براي مذاكره تصميمگيري كرد.
«فاصله بين مذاكره و رابطه »
هر مذاكرهاي ممكن است در صورت استمرار به رابطه تبديل شود و وقتي از لحاظ سياسي، امنيت منطقهاي، اقتصادي و ساير مسايل به نفع كشور باشد، بايد اين رابطه برقرار شود.
«معرفي جواد مالكي به عنوان نخستوزير پيشنهادي عراق»
اين تغييرات خواست آمريكا و انگليس بود، فشار زيادي وارد كردند كه ائتلاف يكپارچه عراق مجبور به پذيرش آن شد و همين مسايل هم هست كه ضرورت برقراري مذاكرات را بيشتر ميكند. گاهي با توجه به فشارهاي وارده آمريكا ممكن است منافع ايران هم به عنوان كشور همسايه عراق تحت تأثير اين فشارها قرار بگيرد اما مذاكره ميتواند اين قبيل مسايل را هم تعديل كند.
برخي گروهها در داخل عراق با توجه به ديدگاهها و گرايشاتي كه به غرب دارند، در كنار گذاشتن جعفري تأثيرگذار بودند و اين هم علاوه بر فشارهايي كه از ناحيه آمريكا وارد ميشد، مزيد بر علت شد، اما همه اينها موجب نميشود كه فقط فشارهاي داخلي عراق را مؤثر بدانيم بلكه فشارهاي بينالمللي بيشتر از فشارهاي داخلي در جايگزيني مالكي تأثيرگذار بود.