پنجشنبه 14 اردیبهشت 1385

اپوزيسيون يا سازشكاري! کداميک؟ الف. بيقرار

با درود به اپوزيسيون وتمامي مديران ، مجريان ، برنامه سازان و... رسانه ها


پيرو همه مكاتبات و مكالماتي كه نگارنده و دوستان وهمرزمان ما با رسانه ها و شخصيتهاي محترم اپوزيسيون داشته اند ودارند ، همواره بر اين واقعيت تاكيد داشته ايم و داريم كه شما عزيزان بعنوان هموطنانيكه در آنسوي اقيانوسها هستيد ، اين امكان را داريد تا صداي واقعي اين ملت را بگوش جهانيان ، مجامع سياسي ونهادهاي حقوق بشري و غيرو برسانيد . در جريان باشيد كه ملت ايران از قوم وقبيله آخوندها در هركسوت و شخصيت و جايگاهي، يك زخم تاريخي خورده و بيست و هفت سال است كه درد ناشي از اين زخم عميق پيكر جامعه را آزار داده و هزار و يك عارضه را نيز بهمراه داشته است .
طبيعي است تا زماني هم كه اين كاروان منادي ظلم وجور ومروج بيرحمي و فساد به حيات ننگين خود ادامه دهد ، كماكان آلام اين زخم كهنه وچركين شده روح و جسم اين ملت را خواهد آزرد .
امروز دنيا متوجه اين حقيقت تلخ و تاريخي شده است كه موجوديت و ادامه حيات اين قبيله با هر پسوند و پيش وندي بدان معنا نيست كه فقط گريبانگير يك ملت بوده و ميخواهد آنرا به قهقرا و نابودي سوق دهد ، بلكه ملايان عمامه دارو بدون عمامه، كت شلوار پوش و فكل كراواتي شان در اين سو و آنسوي دنيا ، بر آن هستند تا بهر طريق ممكن و با هر طرفندي منجمله با توسل به حقه بازي چهارده قرنه اين فرهنگ يعني (( تقيه )) اين مصيبت بزرگ واين سيه روزي هزار و چهارصد ساله را بر جهان امروز تحميل و اگر بتوانند امپراطوري اسلام ناب محمدي از نوع شيعه اثني عشري را بر جهان مستولي گردانند . گرچه چنين اميد و آرزوئي عبث مينمايد ، اما سيد علي خامنه اي و اكبر هاشمي رفسنجاني و ديگر آيت الله ها باتفاق دارودسته بنيادگرا و اصول گرا و اصلاح طلب و ملي –مذهبي و غيرو، با علم بر اين واقعيت تاريخي ، هيچ وقت حاضر نميشوند تا به اين راحتي ها دست از اين فتنه گري بزرگ بردارند ، و به غير ممكن بودن چنين اميد و آرزوئي بيانديشند . در مقابل عملكرد دكان داران دين، مبين اين واقعيت است كه حضرات مصمم هستند تا براي نيل به اهداف شوم خود جنگ ويرانگري را تحت عنوان جنگ مقدس وكارزاري هم سان با واقعه بزعم خودشان عاشورائي را بر ملت ايران تحميل نمايند تا شايد ...!
وقتي كه سيد علي خامنه اي اعلام ميكند كه اگر تحريم يا تهاجمي صورت بگيرد ، منافع آمريكا در تمامي نقاط دنيا با دو برابر شدت عمل مورد تهاجم مسلمانان قرار ميگيرد ، يا اينكه هاشمي رفسنجاني در نماز جمعه 8/2/ 85 اعلام ميكند كه توقف فعاليتهاي هسته اي امري غير ممكن است ، و اگر آنها اشتباه كنند ، چنين وچنان خواهد شد ، مفهوم واقعي آن جنگ مقدس، و اهداف شوم خودشان را بيان مينمايند ، بدون اينكه كمترين توجهي به خواست ملت ايران و حال و روز آنها داشته باشند .
متاسفانه در چنين شرايطي كه سردمداران جمهوري اسلامي با گفتار و عمل ناصواب خود دارند ميروند تا همه چيز اين ملت را به نابودي كامل بكشانند ، شاهد آن هستيم كه اعوان و انصار رسمي و غير رسمي حضرات ، چه درداخل و چه در خارج ، بي توجه به آنچه كه ملايان و سرسپردگان آنها برزبان مي آورند و انجام ميدهند ، مثل چاپخانه مشغول انتشار بيانيه و اطلاعيه و اعلاميه هستند ، مبني بر اينكه ملت ايران با جنگ مخالف است و تحريم هم موجب ميشود تا شرايط معيشتي مردم بدتر از آن بشود كه هست !
هيچ معلوم نيست كه‌اقايان و خانمهائي كه چنين بيانيه ها واطلاعيه هائي را صادر ومنتشر ميكنند ، كجايند و چه ميكنند و از كدام ملت ايران حرف ميزنند ؟ اگر منظورشان از ملت ايران خودشان هستند ، بهتر است كه دربيانيه هاي خود بدان اشاره كنند و اگر در گفتارشان صادق هستند ، كه نيستند ، يا بايد دهانشان را ببندند و يا اينكه با صراحت بگويند، بسيار خوب ، ملت ايران هم ، هم با جنگ مخالف است هم با تحريم ، اما حضرات مخالف با جنگ و تحريم بفرمايند كه ملت ايران براي برون رفت از اين سيه روزي بزرگ بايد چه بكنند؟؟
بيست و هفت سال است كه اين حضرات بوده اند و رژيم جمهوري اسلامي هم بوده است . اين اقايان و خانمهاي شبهه چاپخانه براي رهائي ملت ايران از چنگال اين اختاپوس هزار پا و آدمخوارچه عمل مثبت و چه گام موثري را برداشته اند ، جز آنكه با عملكردهاي ضد و نقيص و در مواردي هم با هم آوائي شيطنت آميز آب به آسياب رژيم ريخته اند . همين نق زدنهاي شبه اپوزيسيون كه هنوز هم بدنبال آن هستند ، موجب گرديده تا رژيم اسلامي بتواند در پناه همين اپوزيسيون بازيهاي بي حاصل وبعضا نفاق آميز ، روز به روز ، و ساعت به ساعت بر دامنه سركوب مردم و مستولي گردانيدن فضاي رعب انگيز و ايجاد محيط خفقان آور مذهبي و محو هر انديشه اي بجز آنچه كه حضرات حجج اسلام و آيت الله ها و اعوان و انصارشان طلب ميكردند ، مبادرت ورزند و قدرت اهريمني خود را استحكام ببخشند .
مسلما بسياري از مردم عوام و اكثريت قريب به اتفاق جوانان اين سرزمين كه در ايام پيش از انقلاب نحس اسلامي دوران كودكي را ميگذراندند و آن گروه از جواناني كه بعد ازانقلاب اسلامي و استقرار اين رژيم بدنيا آمده اند ، گذشته بسياري از اين حضرات را نميدانند و عوام الناس هم ممكن است فراموش كرده باشند كه اين آقايان و خانمهائي كه امروز با عنوان دكتر و مهندس ، و از آن مهمتر با عنوان پرطمطراق روشنفكران مدام مشغول صدوربيانيه و اطلاعيه هستند ، اكثرا در زمان وقوع آن رويداد ويرانگر در جرگه روشنفكران جوان وعمدتا چپي و مذهبي بودند كه در آن زمان هم شب و روز مشغول ريختن بنزين بر روي هيزم انقلاب بودند .كثيري از اين حضرات مثل آقاي علي اصغر حاج سيد جوادي ، عبدالكريم لاهيجي و بسياري ديگر از امضا كنندگان مخالفت با جنگ و تحريم ، وحاميان ومشوقان گفتگو بين آمريكا با جمهوري اسلامي ،عمدتا در زمره افرادي بودندكه درهمان زمان هم مانع از آن گرديدند تا صداي آن مرد بزرگ ، آن ستاره اي كه در بحبوحه حركت بسوي تاريكي درخشيدن گرفت يعني زنده ياد دكتر ((شاپور بختيار ))بگوش ملت عقب نگه داشته شده و غافل مانده از همه جا برسد .
جوانان امروزي ، حتي با تاريخ واقعي بيست وهفت سال پيش هم بيگانه اند .چرا كه هم رژيم اسلامي تاريخ واقعي را پيش روي آنها قرارنميدهد ، و هم همين حضرات روشنفكر نماي ديروز و روشنفكران رو به كهنسالي امروز به آنها دروغ ميگويند . آقايان و خانمها ميگويند با جنگ مخالفيم ، با تحريم هم موافق نيستيم . براي هر كدام هم دليل مي آورند . اما نميگويند كه چرا مخالفيم و چه بايد بكنيم . نگارنده بعنوان يك ايراني ايستاده در خط مقدم و گرفتار در هزار و يك مشكل و بعنوان پدر 3 جوان ايراني كه در سنين 20 و 22 و 27 سالگي قرار دارند و هيچ آتيه اي هم براي آنها وميليونها جوان ديگر متصور نيست، اين پرسش را با حضرات بيانيه نويس در ميان مي گذارم و جواب آنرا طلب مينمايم .
آقايان و خانمها :
در مملكتي كه حكومت آن خود را مذهبي ميداند و چماق و شمشير و مسلسل و تفنگش براي هر اعتراض مسالمت آميزي بالاست .حكومتي كه صداي اعتراض دانشجويان را برنميتابدو آنچنان بيرحمانه به قلع و قمع آنها ميپردازد. حكومتي كه تحمل ديدن و شنيدن اعتراض حق طلبانه رانندگان وكاركنان شركت واحد اتوبوسراني را ندارد و با آنها آن ميكند كه ديديم . حكومتي كه صداي حق طلبي معلمان را پذيرا نيست و بجاي گوش دادن بحرفها و اجابت خواست آنها ، كمر همت به سركوبي ومعدوم كردن آنها مي بندد و در زمانيكه دبيركل ملل متحد ((كوفي عنان )) در تهران و در خيابان پاستور مشغول لاسيدن با محمد خاتمي اصلاح طلب بود، دو نفر از معلمان اين سرزمين را درچند قدم آنطرف تر و در ميدان باغ شاه بنامهاي ((اختر قاسم زاده معين و محمد ابراهيم احمد نيا )) بقتل ميرساند وبراي ديگران هم خط ونشان ميكشد
حكومتي كه در يك چشم برهم زدن دهها هزار زنداني در اسارت را قتل عام ميكند ((تابستان 67 )) . حكومتي كه در همان روزهاي اول با بحران گروگانگيري ، ملتي را به انزواي سياسي و بين المللي ميكشد . حكومتي كه در يك جنگ بي حاصل هشت ساله ميليون ها جوان ما را عليل وذليل كرده وبه كشتن داد. حكومتي كه وكيل مدافع خانواده قتلهاي زنجيره اي را براي احقاق حق مقتولين به زندان مي فرستد. حكومتي كه اجازه ميدهد تا ايادي آن يك خبرنگار زن عكاس را آنچنان بيرحمانه به ديار عدم بفرستند . حكومتي كه اكبر گنجي و حشمت الله طبرزدي ، منوچهر محمدي ، احمد باطبي ، مهرداد لهراسبي ، عباس دلدار ، امير حشمت ساران ، بهروز جاويد تهراني و صدها دانشجو وكارگرما را كه تماما سرمايه هاي ملي اين كشور محسوب ميشوند را بجرم ابراز عقيده و انديشيدن بگونه اي غير از آنچه كه حكومت ميخواهد محاكمه ميكند ، و آن بلاهاي عجيب وقريب را برسر آنها مي آورد و با حبس هاي طويل المدت پانزده سال و بيست سال و غيرو آنها در اسارت نگه ميدارد و صداي هيچكدام از شما حضرات در مقام اعتراض به اين جنايات ضد بشري در نمي آيد ، حتي آقاي دكتر عبدالكريم لاهيجي و شيرين عبادي و مهر انگيز كارو ديگر حقوق بشري ها هم دم فرو ميبندندو اگر هم حرفي بزنند با لكنت زبان ومرز بندي هاي جناحي توام است . حكومتي كه مواد مخدر را مثل نقل و نبات در كشور رواج داده و خود توزيع كننده اين مواد خانمانسوز ميباشد تا از اين طريق جوانان ما را بسمت بي هويتي ملي و فردي سوق دهد . حكومتي كه حتي خود را نسبت به ميثاقهاي جهاني پاي بند و متحد نميداند و مثل آب خوردن موازين حقوق بشري را لگد مال ميكند و در مقابل همواره با جهانيان با زبان تهديد صحبت ميكند .
چگونه ميتوان با چنين حكومتي به تفاهم رسيد و گفت كه ملت تورا نميخواهد و ميخواهد تا سرنوشت خود را ، خودش رقم بزند . مگر جنبش دانشجوئي و حركت اعتراضي كارگران و معلمان و ديگر لايه هاي صنفي و اجتماعي بجز فرياد حق طلبي وآزاديخواهي چه چيزي را طلب ميكرد كه اين حكومت با آنها چنان برخوردهاي سبعانه اي را بعمل آورد . در آنزمان و حتي همين حالا كه زندانيان ما در كنج زندانها دارند ميپوسند شما حضرات كجا هستيد و كجا بوديد ؟؟؟‌؟
كداميك از شما حضرات در همه اين اتفاقات و آنچه كه بعد از آن بوقوع پيوست ، اعلاميه هاي شداد و غلاظ اين چنيني كه حالا و بصورت مداوم در پيوند با تهاجم احتمالي نظامي واعمال تحريمها ازسوي آمريكا يا شوراي امنيت صادر ميكنيد ، نوشتيد و صادر كرديد ؟؟؟ مگر سركوب دانشجويان و كارگران و معلمان و ديگر اقشار مردم كشتار محسوب نميشد و در نوع خود يك جنگ بحساب نمي آمد ؟ آنهم جنگي كه رژيم اسلامي تا بن دندان مسلح درمقابل مردم خودش براه انداخته بود . شايد حضرات صادر كننده بيانيه مخالفت با جنگ و تحريم ، آن حركت مردمي وآن كشتار بيرحمانه رژيم در اسلام شهر و اهواز و كردستان را فراموش كرده اند ؟ نه، نميتوانند فراموش كرده باشند ! اين حضرات ميدانند كه چه ميكنند و چه ميگويند . ولي افسوس كه دلارهاي نفتي سرازيري از سوي جمهوري اسلامي به آنسوي مرزها و رهنموني آن دلارها به جيب حضرات موجب گرديده است كه چشمان خود را بر روي حقايق تلخ تاريخي و عملكردهاي ضد ايراني و ضد انساني اين رژيم بنندند و هر گاه كه منافع خود را با مخاطره مواجه ميبينند ، سر از لاك خود بيرون مي آورند و در يك اجماع ضد ملي و ضد ايراني چنين بيانيه هايي را صادر مينمايند . بدون ترديد ، هيچكدام از اين حضرات مايل نبوده اند ونيستند تا كاخ ظلم ولايت فقيه و عمارت ناميمون جمهوري اسلامي فروبريزد . چرا كه اگر چنين واقعه اي رخ بنمايد كه صدرصد مورد طلب اكثريت قاطع ملت ايران ميباشد ، كاخ آرزوهاي پليد بسياري از اين حضرات نيز فروريخته خواهد بود ، ديگر آبشخور و آخوري وجود نخواهد داشت كه حضرات بروند از ميان آن دلار بدندان بگيرندو هر يك در گوشه اي از دنياي متمدن و مرفه مغرب زمين گذران عمر بنمايند . گذشته از اين ، فروريزي رژيم جمهوري اسلامي موجب ميشود تا پرونده فرد فرد اين حضرات در نزد ملت ايران گشوده شود و عملكرد يك يكشان از همان روز اول شكلگيري اين نظام وآن انقلاب تا به امروز مورد بازبيني ملي و تاريخي قرار بگيرد . در چنين شرايطي است كه دست يك يك اين حضرات در نزد ملت ايران بازخواهد شد و ننگ و نفرين تاريخي و ملي گريبان آنها را خواهد گرفت .
همين است كه هنوز هم عده اي درمقال 28 مرداد مانده اند ، گروهي شان بر سر اينكه آن رويداد قيام ملي بوده يا كودتا گيركرده وچند و چون آنرا ابزار كار خود قرار داده اند، بسياريشان چون در قائله 57 نقش مستقيم و انكار ناپذير داشته اند، ، واژگوني را بمصلحت نميدانند ، عده اي شان هم از مرز ميان سالي عبور كرده و به سنين كهنسالي رسيده و بر آنند تا آن مابقي عمر را هم بهمين صورت طي نمايند تا مبادا ذلت همصدائي با انقلاب نصيبشان شود و آناني هم كه مستقيم دستي در كاسه داشته اند تكليفشان روشن است و نيازي به تفسير ندارد .
ميماند آن عده اي كه بواقع نقش اپوزيسيون واقعي وديدگاهي منطبق با نظرات ملت ايران دارند .
بي ترديد آقاي علي اصغر حاج سيد جوادي ، هوشنگ امير احمدي ، منصور فرهنگ ، دكتر مسرت ، آقاي ارسي درآمريكا و اروپا يا صادق زيبا كلام و هم پالگي هاي ايشان در تهران و مجموعا افرادي از اين جنس ، خودشان بخوبي ميدانند كه وجاهت و منزلتشان، اگر داشته باشند ، در نزد ملت ايران در چه جايگاهي قرار دارد . بهمين دليل هم هست كه هرز چند گاهي سر از سوراخ بيرون مياورند و ميخواهند با ناسيوناليست نمائي آبكي ورنگ باخته ، آب رفته را به جوي بازگردانند كه البته عملشان ، عبث وبيهوده است ، الا اينكه بيش ازآنچه كه بدنام و منفورند ، خود را منفورتر بنمايند .
آقاي عبدالكريم لاهيجي بعنوان نايب رئيس فدراسيون حقوق بشر،خود بهتر از هر كسي ميدانند كه رفتارو عملشان در حوزه حقوق بشري با چه هدف ونيتي صورت گرفته وميگيرد . نگارنده بعنوان يك فعال ومبارز سياسي در درون مرز كه دراكثر رخدادهاي سياسي حضور داشته و هزينه پرداخت كرده و با اكثر زندانيان سياسي وخانواده آنها در تماس مستقيم هستم و از حال و روز آنها وخانواده شان بخوبي مطلع ميباشم ، بار ديگر ميخواهم ايشان و عملكردشان را بر روي كفه ترازوئي بگذارم كه در كفه ديگر آن وضعيت زندانيان سياسي در بند و خانواده هاشان قرار دارد .
البته در مطلبي كه چندي پيش نوشتم ، راجع به ايشان صحبت بميان آمد ، ولي ميخواهم اين بار ايشان را از دريچه و منظر ديگري مورد كندو كاو قرار بدهم . جناب عبدالكريم لاهيجي تا قبل ازوقوع انقلاب اسلامي و استقرار نظام اسلامي بعنوان شخصيتي حقوقدان در حوزه حقوق بشر فعاليتهائي را بعمل مي آوردند كه اوج آن حركتها در ماههاي آخر حكومت پادشاه فقيد بسيار چشمگير بود . اقاي عبد الكريم لاهيجي كه حسب شنيده ها از جمله امضا كنندگان بيانيه اخير در خصوص مخالفت با تهاجم احتمالي نظامي آمريكا و... تحريم ها بوده اند ، در حيص و بيص انقلاب اسلامي در زمره افرادي بودند كه‌اگاهانه وهمصدا و همراه با انقلابيون و انقلاب سازان خصوصا با آقاي خميني براي بدنام كردن بيش ازواقعيتها ، شب وروز مشغول مصاحبه با BBC ، وصدور بيانيه هاي نقض حقوق بشر و بزعم خودشان افشاگري جنايات شاه و دست اندركاران آن حكومت بودند . كمترديده وشنيده ميشد كه مطالبي در BBC يا مطبوعات قرائت يا نوشته شود و جاي آقاي عبدالكريم لاهيجي و روشنفكراني كه اين روزها بيانيه مخالفت با جنگ و تحريم صادر ميكنند در اين گفتارها و نوشتارها خالي باشد .
قرار نداريم كه دادگاه و محكمه اي تشكيل داده و با رجعت به گذشته ايشان يا صادركنندگان بيانيه ها را محاكمه كنيم چرا كه معتقديم قضاوت در مورد اين مهم بر عهده ملت ايران و تاريخ اين سرزمين بوده است و خواهد بود . اما وقتي آن روزها را مرور ميكنيم وعملكرد كنوني و بيست و هفت ساله اين حضرات منجمله آقاي لاهيجي را با گذشته مقايسه مينمائيم ، در ميابيم كه حضرتشان هم مثل بسياري ديگر از اپوزيسيون نماها ، قبل از آنكه يك شخصيت اپوزيسيوني يا حقوق بشري بمعناي واقعي كلمه باشند ، يك سياست كار دودوزه و حقوق بشري هستند . در چنين حالتي وقتي گذشته و حال آقاي لاهيجي و علي اصغر حاج سيد جوادي و هم انديشاني چون اينان را در نظر ميگيريم و اين تضاد اصولي بين گفتار و كردار ، در گذشته و حال را مرور ميكنيم كه ايشان هم چون ديگران يك تاجر سياسي با پوشش حقوق بشري هستند .
شايد لازم باشد تا بمنظور اثبات ادعاي خود در اين نوشتار طرح موضوعي كه عينا پيش روي ملت ايران قرار گرفته را بعنوان يك سئوال اساسي مطرح نمائيم تا شايدگره گشا باشد . و آن اينكه ، مگر اصل بر اين نيست كه يك نهاد يا شخصيت حقوق بشري ، بايستي فارغ از هرگونه تعلق خاطر مسلكي و مرامي و حزبي و تشكيلاتي ، موضوعات مربوط به نقض حقوق بشر را با يك چشم ببينند و براي رفع ظلم از تظلم ديدگان اقداماتي يكسان و منطبق با منشور جهاني حقوق بشر را بعمل بياورند ؟؟ چنانچه اين فرض نزديك به يقين را بعنوان يك اصل بپذيريم ، چگونه است كه‌آقاي عبد الكريم لاهيجي بعنوان يك شخصيت حقوق بشري و بعنوان نايب رئيس فدراسيون جهاني حقوق بشر، در هنگامه اي كه في المثل اقاي ناصر زر افشان يا عبدالفتاح سلطاني يا اكبر گنجي و همينطور در پيوند با مرگ جانگداز و ناجوانمردانه زنده ياد زهرا كاظمي چنان فعاليتهاي دامنه دار و همه جانبه اي را بعمل ميآوردند كه بحق هم قابل ستايش و در خورتقدير ميباشد ، اما بعد از آنكه اين عزيزان هر كدام بنوعي از زندان بيرون آمدند ، آتش فغان و فرياد ايشان و ياران حقوق بشري شان فروكش كرد وديگر سر و كله شان در رسانه هاي بين المللي پيدا نميشود و اگر هم جسته و گريخته صدائي از ايشان و يارانشان بگوش برسد ، فقط در پيوند با جنگ و تحريم و مخالفت با آنها ميباشد ؟؟
براستي چرا آقاي عبدالكريم لاهيجي ، خانم شيرين عبادي ، مهر انگيز كار ، الهه هيكس و ديگر مناديان حقوق بشري كه همشان هم در زمره هموطنان ما هستند ، راجع به آنچه كه امروز بر زندانيان سياسي و خانواده آنها ميرود حرفي نميزنند و بيانيه و اطلاعيه اعتراضي صادر نميكنند و از ظلم جان كاهي بر اين عزيزان در بند ميرود هيچ حرف وحديثي بميان نمي آورند ؟؟؟
مگرظلم و جوري كه بر ارژنگ داودي ، حشمت الله طبرزدي ، حشمت ساران ، بهروز جاويد تهراني ، الهام فروتن ، برادران منصوري ، منوچهر محمدي و صدها تن ديگر اززندانيان سياسي كه مدتهاي مديديست در زندان بسر ميبرند، ظلم بحساب نمي آيد ، پس چرا هيچ سخن اعتراض آميزي در رسانه هاي بين المللي بگوش نميرسد ؟ مگر اينها مشمول اعلاميه جهاني حقوق بشر نميشوند ؟؟ چرا حضرات صادر كننده بيانيه مخالفت با تهاجم نظامي احتمالي يا تحريم از سوي شوراي امنيت در مورد سرنوشت مبارزان در بند وخانواده آنها قلم و زبانشان از حركت باز ايستاده و چشمان خود را بر روي اين حقايق تلخ ميبندند ؟؟
چرا نبايد موضوع آزادي و مرخصي زندانيان سياسي از طرف اين حضرات وديگرشخصيتها ، مثل موضوع فعاليتهاي هسته اي در سطح رسانه هاي بين المللي به بحث روز و يك جريان جدي سياسي مطرح شود ؟
مگر نه اين است كه اين خانمها و‌اقايان ((امضا كنندگان )) بيانيه مخالفت با جنگ و تحريم خود را مدعي اپوزيسيون جمهوري اسلامي ميدانند ، اگر چنين است ، طبيعي است كه بعنوان نيروهاي آن سوي جبهه دستشان براي هر اقدام عملي باز بوده و اگر وجدان شان حاكم بر عملي كه ادعاي آنرا دارند باشد ، قادرند تا بهترين و موثرترين قدمها و قلم ها را درمسير اين مبارزه مقدس بكار گيرند و صداي بر حق ملت ايران را ازيكسو و فرياد زندانيان سياسي را از سوي ديگردر مجامع بين المللي و رسانه هاي جهاني دراقصي نقاط جهان بگوش جهانيان برسانند. اما ظواهر امر نشان ميدهد كه بسياريشان يا دروغ ميگويند و يا سر در آبشخور جمهوري اسلامي دارند . دليل آنهم اينكه ، اين خانمها و آقايان همان حرفهائي را بر زبان مي آورند كه احمدي نژاد و خامنه اي و هاشمي رفسنجاني و ديگر سردمداران رژيم در قالب بندي ديگري بيان ميكنند .
حضرات صادر كننده بيانيه مخالفت ، در بيانيه خود ميگويند با جنگ و تحريم مخالفند . فرمانروايان جمهوري اسلامي هم مي گويند با حمله نظامي و تحريم مخالفند. جماعت بيانيه اي از طريق كاغذ وامضاء نظرات خود را بيان ميكنند اما خامنه اي و احمدي نژاد و رفسنجاني و لاريجاني و ديگران از طريق خطابه در نماز جمعه و صفحه تلويزيون و ميكروفون راديو مخالفت خود را ابراز ميدارند . شايد هم صادر كنندگان بيانيه خود ميدانند كه هم ازتوبره ميخورند و هم ازآخور، كه بيان شان عاري ازتهديد واهن و تولپ است ، اما حاكمان اسلامي چون پشت شان به دلارهاي كلان نفتي و توپ و تانك و مسلسل وموشك شهاب و زلزال چسبيده است ، نظراتشان را با تهديد و قلدري احمقانه كه صرفا هم مصرف داخلي دارد بيان ميكنند . بهمين دليل هم هست كه ميبينيم هر وقت ميخواهند راجع به اين مسائل حرفي بزنند تماما با تهديد و توسل به عمليات تروريستي بيان ميشود ، اما آنچه كه مسلم است اين است كه قالب بندي گفتارها تماما يك جور و اجراي سناريو با الفاظ و كلمات متفاوت بيان ميشود . جالب اين است كه همه اين بازيها براي آن بصحنه آورده ميشود تا باز هم مردم ايران را در ابهام و سردرگمي و سرگيجه سياسي نگه دارند ، غافل از آنكه دست همه حضرات براي مردم رو شده و حناي هيچكدام از اين حضرات در نزد مردم ايران در درون مرز تاكيد ميكنم ، در درون مرز رنگي ندارد ومردم جز براي سرنگوني اين رژيم به هيچ چيز تن نخواهند دادو هزينه آنرا نيز خواهند پرداخت .
گروهي معلوم الحال در خارج از كشور بيانيه مخالفت صادر ميكنند ، هم زمان با آنها در درون كشورهم دارو دسته اصلاح طلبان شب وروز مشغول تن نازي و عشوه گري براي اربابان درون وبيروني خود هستند تا شايد بتوانند برگهاي بازي را كه روي ميز قرار گرفته بگونه اي ديگر بازي كرده و جهت را بسمت و سوي خودشان بچرخانند . بهمين دليل هم هست كه مردك شياد و خود فروخته اي چون صادق زيبا كلام را بميدان مي فرستند تا با زبان و كلام به فريب دانشجويان و عوام الناس بپردازد . همين است كه اين رجاله بظاهر دانشگاهي قلم بدست ميگيرد و بانگارش مطلبي تحت عنوان فعاليتهاي هسته اي و جلب افكار عمومي درصدد بر مي آيد تا بار ديگر فرضيه فريب مردم را كه در دستوركار اصلاح طلبان و ارباب و پدر خوانده اش هاشمي رفسنجاني قرار دارد را بر عرصه جامعه بياورد . باز هم غافل از اينكه دانشجويان و مردم ايران ديگر و هرگز فريب اين بازيها و دارو دسته اصلاح طلبان پيش روو پس رو و اعوان و انصارشان در داخل و خارج از كشور را نخواهند خورد .
شايد هم همين بازيهاي نفرت انگيز و دودوزه بازيهاي روشنفكري باعث گرديد تا همين چند روز پيش حشمت الله طبرزدي آن مطلب بسيار روشنگر و پر محتوا را بنويسد و از زندان به بيرون بفرستد . مطلب اين زنداني سياسي بلحاظ شناخت و ارتباطاتي كه با بعضي از اجزاء و عناصر رژيم در جاي جاي اين حكومت دارد، از نظر محتوا و نگاه كالبد شكافانه از اهميت بسياري برخوردار بود كه در جاي خود پاسخي نيز به دارو دسته اصلاح طلبان وآناني بود كه هنوز چشم اميد به اصلاح پذيري اين حاكميت دارند .
مهندس حشمت الله طبرزدي در مطلب و مقال خود نگاههاي موجود بر عرصه سياسي كشور و رويكرد آنها نسبت به آنچه كه در حال حاضر پيرامون اوضاع كشورمان ميگذرد را به دو دسته تقسيم كرده بود كه عبارت بود از نگاه اپوزيسيوني و نگاه اصلاح طلبي يا اصلاح طلبانه .
آنچه را كه امروز مشاهده ميكنيم و در طي بيست و هفت سال گذشته هم شاهد وناظر آن بوده ايم و بحق يكي از دلائل مهم در پيوند با ادامه حيات جمهوري اسلامي و بموازات آن سقوط و اضمحلال كشور و گسترش دامنه فقر و فساد و فحشا و اعتياد و ديگر ناهنجاريهاي اجتماعي ، فرهنگي، سياسي و اقتصادي بوده است ، تماما منبعث از چالش بين اين دو ديدگاه بوده كه متاسفانه هنوز هم ادامه دارد و در شرايطي كه سردمداران رژيم جمهوري اسلامي دارند ميروند تا كشور را به عمق پرتگاه سوق بدهند ، هنوز هم گروهي بر طبل يكسو نگري خود، غافل از اين كه خواست مردم ايران را در نظر بگيرند، مي كوبند .

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

گويا بسياري از روشنفكران عمدتا برون مرزي هنوز هم نگاهشان ، نگاهي اصلاح طلبانه آنهم از نوع اصلاح طلبي خاتمي و دارو دسته او قرار دارد و باز هم باور نميدارند يا نميخواهند بفهمند كه مردم ايران در چه شرايط اسفناكي قرار دارند و چه چيز را طلب مينمايند . گويا اين گروه فراموش كرده اند كه ملت ايران با همه بدبختي و گرفتاريهاي ناشي از استقرار اين حكومت ، يكبار و براي مدت هشت سال سرنوشت خود و كشورشان را بدست اصلاح طلبان سپردند .
چه كه اگراين واقعيت را دريافته بودند و بمغز منجمد و عليل خود فشار مي آوردندند ، هرگز بخود اجازه نميدادند تا در چنين وضعيتي كه رژيم اسلامي در حال غرق شدن در مردابي است كه خود در شكلگيري آن نقش اساسي داشته و مردم ايران از روند چنين رويداد مباركي احساس خرسندي مينمايند ، چنين بيانيه اي صادر كنند و نفرت مردم نسبت به خود را به چند برابر افزايش بدهند
حضرات هنوز پاي بند به اصلاحات و درگير با نگاه اصلاح طلبي ، بايد اين واقعيت را ادراك بنمايند كه مردم ايران در درون مرزها و نه‌انسوي مرزها ، هر نوع نگاه يا انديشه اي بجز نگاه و انديشه اپوزيسيوني ، آنهم اپوزيسيوني كه توجهش معطوف به فروپاشي و محو اين رژيم باشد را حقه بازي و سازشكاري پنداشته و به هيچ چيز جز فروريزي اين عمارت ظلم نمي انديشد . بهمين دليل هم هست كه امروز كمتر ايراني در درون مرز را ميتوان يافت كه از هرحركتي ، از تحريم همه جانبه گرفته تا خدائي ناخواسته تهاجم نظامي كه نابودي و سرنگوني اين رژيم ضد ايراني و خونريز را هدف اصلي خود قرار بدهد ، حمايت ننمايند .
اين حمايت بدان معنا نيست كه ايرانيان از ستايش سرزمين خود دست شسته و نابودي آن را طلب ميكنند ، خير، خير ، بازهم خير.
اين حمايت بدان معناست كه اگر اين حكومت پنج سال ديگر ادامه حيات بيابد ، همه چيز اين ملت فنا شده و نابود شده خواهد بود . آقايان و خانمهائي كه در آنسوي اقيانوسها لميده اند و بيانيه مخالفت صادرميكنند بايد بودند و مي ديدند كه اين ملت چه ميكشد . اگر بخواهيم جزئيات آنچه را كه بر اين ملك و ملت رفته است و ميرود را بنويسيم بايد هزاران برگ را بنويسيم،كه باز هم نانوشته بسيار خواهد ماند.
بهمين دليل ، همه آنانيكه در اين شرايط سرنوشت ساز ، نگاه و رويكردي بجز رويكرد اپوزيسيون با فرايند فروپاشي ساختار موجود داشته باشند ، حتما وقطعا بايد بدانند . بمثابه نيروهائي محسوب ميشوند و خواهند شد كه در نقطه مقابل ملت ايران قرار گرفته و در قضاوتي كه بعد از فرو پاشي اين رژيم و استقرار يك حاكميت مردم سالار،نسبت به عملكرد اين حضرات بعمل خواهد آمد ، آنان در زمره دشمنان آزادي و بعنوان بازوهاي كمكي رژيم در سركوب مبارزات و مبارزين اين سرزمين قلمداد شده و بايد جوابگوي خيانت ها و سازشكاريهاي خود با رژيم اسلامي در گذشته و حال باشند . چرا كه در شرايط كنوني ، نگاه و رويكرد اصلاح طلبانه نسبت به سرنوشتي كه براي رژيم رقم خورده و مردم براي به ثمر رسيدن آن لحظه شماري ميكنند ، بدان معناست كه اين شبكه بسيار وسيع در اقصي نقاط جهان خصوصا در كشورهاي اروپائي وآمريكا و برخوردار از همه امكانات مالي وتبليغاتي درصدند تا با بهره گيري از امكانات موجود ، درصورت امكان از تحقق اين سرنوشت محتوم كه چيزي جز فروپاشي رژيم نميباشد ، پيشگيري و ادامه حيات آنرا در شكل و شمايل ديگري ميسر كه بفرض محال انجام چنين امري بمثابه ماندگاري و ادامه حيات اين مزدوران و نان خواران جمهوري اسلامي نيز خواهد بود ، در مقابل نگاه و رويكرد اپوزيسيوني كه ملت ايران را بطور عام و زندانيان سياسي و مبارزين مستقل و غير وابسته در درون مرز را شامل ميشود ، آن است كه هر چه سريعتر به حيات اين رژيم خاتمه داده شود و اين امكان فراهم آيد تا ملت ايران بتواند در پناه يك حكومت سكولار وتدوين قوانين مبتني بر مفاد اعلاميه جهاني حقوق بشر ، جامعه اي نوين را پايه ريزي نمايد و امكان زيستن مسالمت آميز با همسايگان خود و تعامل همه جانبه در جامعه جهاني را براي ملت ايران فراهم آورد .
حشمت الله طبرزدي بعنوان مبارزي كه بيش از هفت سال است در زندان جمهوري اسلامي در اسارت بسر ميبرد و انواع شكنجه ها را نيز متحمل گرديده ، طي مقال خود موكد مينمايد كه نگاه رويكرد اصلاح طلبانه كه اين روزها بوسيله مهره هاي ريز و درشت اصلاح طلبان بيان ميشود ، عمدتا بر اين محور قراردارد كه از فرو ريزي اين عمارت ترك خورده و در حال فروريزي با توسل به هر طرفندي جلوگيري شود ، در صورتيكه نگاه و رويكرد اپوزيسيون واقعي بر اين محور قرار دارد كه برقراري هر نوع گفتگوئي بين ايالات متحده آمريكا با رژيم اسلامي را كه بر خلاف گذشته ، رژيم براي آنجام آن ((له له )) ميزند را در تضاد كامل با منافع ملت ايران و مذموم بحال مبارزات مردم ايران و مبارزين درون مرز ارزيابي مينمايد ، ضمن آنكه چنين عملي را بمثابه ((پلي )) ولو موقتي براي عبور رژيم از بحرانهاي پيش رو ميداند ، مضاف بر اينكه تجربه طولاني نشان داده است كه انجام چنين گفتگوئي ولو محدود زمينه مناسب براي تبليغات گسترده را بدست ملايان ميدهد تا از اين طريق با وارونه جلوه دادن قضايا موجبات تضعيف روحيه مردم و سركوب بيشتر مبارزان را فراهم آورد . بديهيست كه انجام مذاكره بين آمريكا و جمهوري اسلامي با هر تعريف و تمهيدي مانند تزريق مواد سمي به شريان مبارزات ملت ايران خواهد بود.حشمت الله طبرزدي از درون سلول زندان اوين در مطلب خود ، يك بار ديگر بر اين مهم تاكيد دارد كه نگاه و رويكرد اپوزيسيوني بايستي بر اين محور استوار باشد كه رژيم را از دستيابي به هر طرفند يا مجالي كه امكان فرصتي را به او بدهد كه قادر گردد حتي ده درصد از بحرانهاي پيش روي خود را خنثي يا كمرنگ جلوه دهد بايد محروم نمود . نگاه اپوزيسيون بايد قويا معطوف به خواست و مطالبات قاطبه مردم ايران باشد،بدين معنا كه بايد در چنين شرايط تاريخي كه بوجود آمده وشايد تكرار آن محال و ممكن باشد ، بايد تلاش بعمل آيد تا دايره بحرانها كه دامنگير رژيم گرديده است را تا حد ممكن و بينهايت تنگ وتنگتر نمود و فرصت هرگونه مجال و مانوري را از رژيم سلب نمود.
با توجه به اوضاع و احوال كنوني و اينكه رژيم اسلامي با استقراريك حكومت پليسي – امنيتي ، نظامي فرصت لازم براي هرگونه تجمع و حركت اعتراضي مسالمت آميز را از مردم و تشكلهاي صنفي ودانشجوئي سلب نموده . در مقابل دست و بال عوامل چماق دارو چاقو كش واوباش رسمي و غير رسمي خود را باز گذاشته است ، تنها راه پيش روي اپوزيسيون و يكي از راهكارهاي مفيد و موثر در راستاي مقابله با طرفندهاي اين رژيم و در مسير حركتهاي اعتراضي مردم و تشكلهاي صنفي ، پيوند نيروهاي آزاديخواه بهر شكل ممكن پوشش خبري فعاليتها توسط رسانه ها و همراهي آنها با اپوزيسيون بطور عام و فعالين و مبارزين درون مرز بطور خاص و حمايت همه جانبه دولتهاي غربي ، خصوصا دولت ايالات متحده آمريكا از مردم ايران و مبارزين درون مرزي است كه نتايج مقدماتي آن در طي همين چند ماهه اخير كاملا ملموس و مشهود بوده است .
آنچه كه بديهيست وجاي هيچ ترديد و انكار ندارداينكه، اگر در كنار فشارهائي كه از مدتها پيش خصوصا پس از ظهور دولت باصطلاح اصولگراي احمدي نژاد ، از سوي دولتهاي غربي و در اولويت اول دولت آمريكا و بطور ويژه و شخص آقاي ((جرج دبيلو بوش )) بر دولت و حكومت جمهوري اسلامي وارد ميايد و گمان ميرود كه در آتيه نزديك حجم و دامنه اين فشارها بگونه اي چشم گير گسترش يابد ، فشارهاي ديگري بعنوان اهرمهاي مكمل نيز از سوي همين دولتها و بموازات آنها مجامع و نهادهاي جهاني حقوق بشردر اعتراض به نقض مستمر حقوق بشر و از همه مهمتر آزادي زندانيان سياسي بر جمهوري اسلامي وارد گردد ، طبيعي است كه رژيم جمهوري اسلامي تاب تحمل و توانائي ايستادگي در مقابل اين فشارها را نخواهد داشت و بناچار مجبور خواهد شد تا بار ديگر با نوشيدن جام زهر ديگري ضعف و زبوني خود را عيان نموده و مبادرت به عقب نشيني نمايد كه در چنين حالتي فضاي مناسب براي بسياري اقدامات از سوي مبارزين و فعالين سياسي و درنهايت عموم مردم فراهم خواهد گرديد ، كه در چنان شرايطي برقراري ارتباط بين مبارزين ، اتحاد بين نيروها و هم چنين اتحاد بين تشكلهاي صنفي و دانشجوئي و كارگري امكان پذير و ميتوان اميدوار بود كه آن اتحاد گسترده اي كه سالهاست انتظار آنرا ميكشيم و ظهورش را طلب ميكنيم ميسر گردد.
شايد بتوان اميدوار بود كه در پرتو تحقق چنين اتحادي هم از بروز جنگ ويرانگر پيشگيري نمود و هم آنكه وضعيت را بگونه اي رقم زد تا مسئله فروريزي حكومت با حداقل هزينه امكان پذير گردد .
البته كليه اين فرضيات تئوريك و اگر و مگرها در صورتي ممكن وعملي مينمايد كه همه چيز و همه كس ، چون ابرو باد و مه و خورشيدو فلك بگرد يك شعار واحد يعني ((‍آزادي اين سرزمين )) جمع شده و با پرهيز از اقدامات و شعارهاي نفاق افكنانه ، با پاي بندي به مواضع فردي و مسلكي و تشكيلاتي خود آزادي اين سرزمين را سر لوحه اقدامات و اصلي ترين شعار خودشان قرار بدهند .
بديهي و طبيعي است كه اگر رژيم اسلامي كماكان بخواهد در مقابل خواست ملت ايران و هم چنين خواستهاي جهاني و فشارهاي دولتهاي مقتدر جهان و نهادهاي جهاني حقوق بشري و غيرو، به ايستادگي هاي غير قابل توجيه و سرسختي هاي بيهوده و قلدرياي خود ، مبتني بر اقدامات تروريستي در اين سو و آنسوي جهان اصرار ورزد ، نگاه اپوزيسيوني قائل بر آن بوده و هست كه از هر گزينه وهر راهكاري ، از طرف دولتهاي غربي و در راس آنها ايالات متحده آمريكا و نهادهاي بين المللي چون شوراي امنيت ملل متحد ، منجمله اعمال تحريمهاي همه جانبه و فراگير و حتي گزينه ... كه بتواند ماشين سركوب رژيم را ازكار بياندازد و تامين كننده منافع ملي ورهائي ملت ايران از زير يوغ اين استبداد خشن مذهبي باشد حمايت نموده است و پشتيباني هم خواهد نمود .
ولي معضل وگرفتاري كه در طي ساليان گذشته و از همان فرداي 22 بهمن 57 گريبانگير اين ملت گرديد و خميني و همراهان او باشدت و حدت بدنبال آن بودند كه اتفاقا تاحدود زيادي هم در پيشبرد هدفشان موفقيتهاي قابل توجهي را نصيب خود كردند ، همانيست كه امروز مثل بختك روي ملت ايران سايه افكنده و برداشتن و سر به نيست كردن ، و به پايين كشيدنش كار آساني نمي نمايد ، اماشدني است .
آن معضل چيزي نيست جز همان ضرب المثل معروف كه گروهي آنرا به انگليسيها نسبت ميدهند و گروهي هم آنرا بعنوان يك ضرب المثل جوشيده از ادبيات خودمان بر مي شمارند . يعني ((تفرقه بيانداز و حكومت كن)) .
آنچه را كه رد طي بيست و هفت سال گذشته در عرصه اپوزيسيون و شبهه اپوزيسيون رژيم اسلامي ديده ايم و هنوز هم شاهد وجود بلوغ و اشاعه آن خصوصا در بين روشنفكران دهه 30 و 40و 50 هستيم، تماما مبين آن است كه همين حضرات از جمله بانيان و مروجان فرضيه تفرقه بيانداز و....بوده و هنوز هم هستند ، چرا كه اگر چنين نبود ، در چنين شرايطي كه رژيم جمهوري اسلامي عزم خود را جزم كرده تا بهر قيمت مملكت ما را به قهقرا و نيستي رهنمون گردد ، روشنفكران دو يا سه دهه قبل كه اتفاقا در بروز فتنه خميني هم در زمره مقصرين و متهمين اصلي بحساب مي آيند . به خود اجازه نميدادند كه چنين نسخه اي را براي دونسل بعد از خود كه در بروز اين سيه روزي كمترين نقشي را نداشته اند، بپيچند . تجربه بيست و هفت ساله و عملكرد اكثريت قريب باتفاق حضرات ، چه آنانكه خود را درزمره انديشه هاي زنده ياد مصدق ميدانند و چه آنانيكه انگشت روي اشتباهات مصدق ميگذارند و چه آنانيكه در جرگه شاه الهي ها و سلطنت الهي ها غافل از مطالبات نسل امروز قرار دارند ، مدام بدنبال آن بوده اند كه ببينند در كجا ، چه حركتي براي اتحاد نيروها و چه عوامل و راهكاري براي برون رفت مردم از اين سيه روزي بيست و هفت ساله دارد شكل ميگيرد ، تا چهار اسبه بتازند و چوب لاي چرخ آن تئوري يا راهكار بگذارند .
آنانيكه كه هنوز داعيه اصلاحات و اصلاح طلبي دارند ، آنانيكه هنوز معتقدند رژيم جمهوري اسلامي خوبست ، اما نه با ملا و آيت الله و حجت الاسلام ، آن گروهي كه معتقدند رژيم جمهوري اسلامي بدون ولي فقيه وشوراي نگهبان و مجلس خبرگان ،رژيم مطلوبي خواهد بود، وآنانيكه هنوز معتقدند ميشوداين رژيم دزد وغارتگر و چپاولگر را به استحاله وا داشت و از ميان آن يك رژيم معتدل و معقول ومنطبق با شرايط امروزي بيرون آورد ، مجموعا در زمره همانهائي بحساب مي آيند كه يا منافع شخصي شان در گرو حيات اين رژيم است و يا اينكه با مرگ اين رژيم آنها هم خواهند مرد و يا در مقابل محكمه تاريخ قرار خواهند گرفت ، كه اين آخري بسيار درد آورتر از هر پيش آمدي حتي مرگ آنها تلقي ميشود .
بهمين دليل هم هست كه ميبينيم با وزيدن هرگردباد سياسي كه احساس ميكنند ممكن است، حيات رژيم اسلامي در معرض تهديد و نابودي قرار بگيرد ،بلافاصله همديگر را دراقصي نقاط جهان پيدا كرده و شروع به نق نق كردن و صدور بيانيه مخالفت مينمايند . اين است كه ملاحظه ميشود ، بيست و هفت سال است كه ملت ايران چوب اين جماعت بظاهر ايراني ، اما هزار بار خطرناكتر از انگليسي ها و روسي ها و .... را خورده كه آخرين آنهم همين بيانيه اخيرشان بود .
با صراحت و جرائت ميتوان گفت كه هيچكدام از اين حضرات نه تفكر اپوزيسيوني دارند و نه نگاه آنها نگاه و رويكردي اپوزيسيوني است . آنها بجز منافع نامشروع شخصي و منافع در معرض تهديد تشكيلاتي شان به هيچ چيز نمي انديشند چرا كه اگر غير از اين بود ، براي يكبار هم كه شده مي آمدند و خيانتهاي متعدد روحانيت را خصوصا خيانت خميني را بر ملا ميكردند و راجع به آنهم قلم فرسائي مينمودند .
در اين ميان چنين بنظر ميرسد كه رسانه هاي بين المللي داراي برنامه هاي فارسي هم در اين دام بلا گرفتار آمده و بجهت اينكه چنين استنباط ميشود ، نوعي هم داستاني عجيب وغريبي هم بين شبه اپوزيسيوني ها با رسانه هاي غربي ، يا احتمالا با بعضي مديران وبرنامه سازان اين رسانه ها وجود دارد كه بظاهر علني نمينمايد ، اما در عملكرد رسانه ها ، يك نوع هم داستاني و وجوه اشتراك منافع بچشم ميخورد .
البته دليل آنهم روشن است بكرات ديده ايم كه في المثل در برنامه هاي بخش فارسي آن چند رسانه مطرح مثل VOA يا BBC يا RFI يا DWو... همواره از افرادي چون منصور فرهنگ يا اكبر اعتماد يا عباس ميلاني يا شمس الواعظين و آدمهائي از اين جنس و جناح دعوت بعمل مي آورند كه عموم روشنفكران و متفكرين در يك نقطه داراي مخرج مشترك ميباشند . كمتر ديده ايم كه از شخصيتهاي واقعي اپوزيسيون كه واقعا نگاهشان ، نگاهي اپوزيسيوني باشد ، دعوت به مصاحبه يا گفتگو و يا شركت در ميز گرد و اينگونه برنامه ها بعمل آورده باشند . اگر هم بوده نسبت آن يك به بيست بوده است . متاسفانه مجموعه رفتارها و كردارها بر خلاف ادعاهاشان مبين آن است كه هنوز هم چندان بي طرف عمل نمينمايند و آنچه كه هست نمايشي بيش نيست .
اميدواريم كه مديران رسانه ها با درك بهتر موقعيت ملت ايران واقعا منادي واقعيات باشند و از رهبران و سياست مداران غربي كه تامين كننده منابع مالي و هزينه اين رسانه ها هستند، انتظار ميرود تا متوليان رسانه ها را متوجه رسالت خود در موقعيتي كه ملت ايران در آن گرفتار آمده و بدنبال رهائي و برون رفت از اين سيه روزي است ، بنمايند .

ايران- تهران
الف- بيقرار

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'اپوزيسيون يا سازشكاري! کداميک؟ الف. بيقرار' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016