غالب تفسيرهايی كه تاكنون در رسانههای آمريكا از نامهی رئيس جمهور ايران به جورج بوش شده حاكی از آن است كه اقدام محمود احمدینژاد به عنوان يك حربهی تبليغی در جلب افكار عمومی، تا حدود زيادی موفق بوده است. كابينهی بوش نه تنها از سوی نمايندگان ليبرال در كنگرهی آمريكا و تعدادی از اعضای سرشناس كابينهی بيل كلينتون، به خاطر امتناع از مذاكرهی مستقيم، مورد انتقاد واقع شد، بلكه بسياری از تفسيرگران جرايد و رسانهها نيز تأكيد كردند برای پيروزی راه حل غير نظامی، آمريكا بايد با ايران بر سر ميز مذاكره بنشيند.
مجلهی «تايم» اين هفته (۱۴ مه) نوشت پاسخ جورج بوش به احمدینژاد تعيين خواهد كرد كه آيا درگيری با ايران كاهش میيابد يا اينكه به مقابلهی تمام عيار منجر خواهد شد. تايم مینويسد تعداد متخصصان سياست خارجی كه به بوش برای مذاكره با ايران فشار میآورند رو به افزونی گذاشته است. سناتورِ جمهوریخواه «چاك هگل» گفته است «من نمیفهمم چرا ما هنوز همهی گزينههای ديپلماتيكمان را به كار نگرفتهايم. ديپلماسی يعنی مذاكره و صحبت.»
تايم مینويسد، در گذشته، كابينههای رانالد ريگان (برای آزادی گروگانهای سفارت آمريكا) و بيل كلينتون به طور رو در رو با ايران مذاكره كرده بودند. حتّا كابينهی اول جورج بوش پس از يازدهم سپتامبر، برای سرنگونی طالبان در افغانستان مذاكراتی را با دولت وقت ايران به انجام رسانده بود. آن همكاریِ موقت پس از سخنرانی معروف «محور شرارت» به سردی گراييد اما پس از اشغال عراق توسط آمريكا، بار ديگر بر سر امكان معاوضهی اعضای سازمان مجاهدين خلق با اعضای دستگير شدهی القاعده در ايران، مذاكرات محدودی ميان آمريكا و ايران صورت گرفت. طبق نوشتهی «تايم» محافظهكارانِ «شورای امنيت ملی» در دولت بوش موفق شدند در آن مذاكرات كارشكنی كنند، زيرا برنامهی آنها اين بود كه در آينده از سازمان مجاهدين خلق به عنوان يك نيروی پيشقراولِ احتمالی برای سرنگونی رژيم اسلامیِ تهران بهره بگيرند.
هم اكنون مهمترين مخالفان مذاكرهی مستقيم خارج از كابينه، ايدئولوگهای محافظهكار در ستادهای فكریاند كه اعتقاد دارند مذاكرهی رويارو، با سياستِ «تغيير رژيم» خوانا نيست. برای مثال آقای «مايكل روبين» از متخصصانِ ايران در ستاد فكریِ «انستيتوی آمريكن اِنترپرايز» اعتقاد دارد «صِرفِ نشستن بر سر يك ميز به معنی به رسميت شناختن رژيمِ آنهاست.»
از سوی ديگر يك متخصص سياست خارجی در «بنياد كارنِگی برای صلح بينالمللی» اعتقاد دارد چنانچه آمريكا به طور جدی طرحِ نابودی مراكز هستهای ايران را داشته باشد، بهتر است پای ميز مذاكره برود تا به متحدان اروپايی و عرب خودش ثابت كند از همهی امكانات ديپلماتيك پيش از حملهی نظامی بهره گرفته است. آنگاه، پس از حملهی نظامی، شانس حمايت از سوی متحدان آمريكا بيشتر خواهد شد.
يكی از استادان دانشگاه مريلند به نام «شبلی تلهامی» كه كارشناس ارشدِ يك مركز تحقيقی محافظهكار به نام «انستيتوی بروكينگز» است، در يك نظرخواهی وسيع در اكتبر گذشته دركشورهای مصر، عربستان سعودی، مراكش، اردن، لبنان و امارات متحده، نتيجه گرفت كه اكثر عربها اعتقاد دارند ايران مشغول ساختن سلاحهای اتمی است، با اينهمه آنها مخالف فشارهای بينالمللی عليه ايران بودند. در اين نظرخواهی، تنها چهار در صد مردمِ عرب نگران نقش ايران در عراق و منطقه بودند. آنها بيشترين تهديد را از جانب آمريكا و اسرائيل میديدند. آقای تلهامی دو روز پيش در مقالهای در روزنامهی «بالتيمور سان» (۱۴ مه) نوشت نامهی احمدینژاد به بوش در جهان عرب انعكاس مثبتی داشته و باعث محبوبيت او در كشورهای مسلمان شده است.
با آنكه اكثر كشورهای عرب در جنگ ايران ـ عراق جانب صدام را گرفتند و با وجود آنكه قدرت گرفتن ايران در منطقه تهديدی برای امنيت داخلی و منافعِ اقتصادیِ آنها محسوب میشود، با اينهمه بنا به مقالهی بالتيمور سان، در يك همه پرسی توسط تلويزيون الجزيره، از ميان ۳۶۰۰۰ (سی و شش هزار) نفر ساكنان عرب زبانِ منطقه كه به همه پرسی پاسخ دادند، ۷۳ درصد معتقد بودند برنامهی هستهای ايران خطری برای همسايههای آن در بر ندارد. بسياری از رسانههای عربی، واكنش سريعِ كابينهی بوش در ناديده گرفتنِ نامهی محمود احمدی نژاد را نكوهش كردهاند.
عبدی كلانتری - نيويورك