محمدرضا ميرتاجالدينى نماينده تبريز تظاهرات بخشهايى از مردم اين شهر را دام آمريكا ناميد و گفت كه ”مردم در اين دام قرار نخواهند گرفت.” كارشناسان مسائل سياسى ايران اين گونه واكنشها را پاسخى ساده تلقى میكنند. آيا سادهترين راه، موثرترين است؟ و آيا با اعلام دستگيرى مانا نيستانى كاريكاتوريست روزنامه ايران به منظور آرام كردن معترضين، نارضايتىها از جاى ديگر با اتفاقى ديگر سرباز نمیكنند؟ رخدادهاى سالهای گذشته خلاف اين را نشان داده است.
از قديم گفتهاند باهردست كه بدهى، با همان دست هم میگيرى. هنوز چندماهى از برخوردهاى خشونت آميز كه در بسيارى نقاط جهان و از جمله در ايران برسر كاريكاتورهاى پيامبر اسلام براه افتاد نگذشته كه گوشه از ايران با همان دستاويز صحنه خشونتهايى مشابه میگردد. و هنوز اظهارات مقامات دولت ايران مبنى بر ايجاد ناامنى در خاورميانه در صورت فشار به آنها براى كنار گذاشتن برنامه هستهاى موضوع رسانههاى جمعى جهان است كه در شهر تبريز بخشهايى از مردم به خيابانها میريزند، شيشهها شكسته میشوند، بانكها مورد حمله قرار میگيرند، گروهى دستگير و زخمى میشوند. ديروز در كردستان و خوزستان و امروز در آذربايجان. علت چيست و معلول كدام است؟ آيا علت اصلى را بايد در محروميتهايى كه اقليتهاى قومى ايران از آن رنج میبرند جستجو كرد؟
محمدرضا ميرتاج الدينى نماينده تبريز اين حركت را دام آمريكا مینامد و اظهار اطمينان میكند كه ”مردم در اين دام قرار نخواهند گرفت.” كارشناسان مسائل سياسى ايران اين گونه واكنشها را پاسخى ساده تلقى میكنند. آيا ساده ترين راه، موثرترين است؟ و آيا با اعلام دستگيرى مانا نيستانى كاريكاتوريست روزنامه ايران به منظور آرام كردن معترضين، نارضايتىها از جاى ديگر با اتفاقى ديگر سرباز نمیكنند؟ رخدادهاى سال گذشته خلاف اين را نشان داده. و بالاخره آيا مطبوعات بايد نگران سانسور بيشتر بر روزنامهها و نشريات به عنوان يكى از عواقب چنين وقايعى باشند؟ اين سوالات را با آقای رحيم بقال اصغرى رئيس انجمن كاريكاتوريستهاى تبريز در ميان گذاشتيم.
گفتگو: مریم انصاری
آقای بقال اصغری، شما از جمله معدود کسانی هستید که مسئلهی کاریکاتورها برخوردی به دور از تعصب داشته، چون هیجان و التهابی که در چند روز اخیر بر سر این کایکاتورها بوجود آمد و دیروز هم شهر تبریز را به صحنهی درگیریهای خشونتباری تبدیل کرد، در هیچ تناسبی با اصل قضیه قرار نداشت. علت واقعی این نارضایتیها را که چنین به انفجار انجامیده، باید در کجا جستجو کرد؟
رحيم بقال اصغری: البته باید بگویم که تعصب از واژهی عدم سوال بوجود میآید، یعنی اگر کسی اجازه ندهد سوال بپرسند در مورد عقاید آن، متعصب هست. و من تعصب ندارم، با اینکه زبان خودم را دوست دارم، مردم خودم را دوست دارم، شهر خودم را دوست دارم و منهم معقتدم که مسایلی هست، کمبودهایی هست و یکسری تبعیضاتی بوجود آمده. اما، اینکه کاریکاتور با کلمهی خشونت، با کلمهی اعتراض یا شکستن شیشههای بانک، با اینها همراه شد، من متاسفم، چون چندماه قبل هم در مورد پیامبر به جاهایی کشیده شد که کل دنیا کاریکاتور را یک هنر توهینآمیز و خطرناک شناخت. بنابراین، اعتقاد من این است که این کاریکاتور دلیل اصلی اتفاقاتی که دیروز صدها هزارنفر به خیابانها کشاند، نبوده است، بلکه یکسری مطالبات و خواستههایی مردم داشتند که اینها تلنبار شده بود و یکجایی باید سرریز میکرد. کاریکاتور چیز خاصی نداشت، اما مطالبی که کنار آن بود میتوانست چنین تفسیر بشود و یک کاریکاتوریست که میتواند یک تفسیراتی داشته باشد. همانطور که وزیر ارشاد هم گفتهاند، یک ذره شیطنت با حماقت خیلی بزرگ باعث این اتفاق بزرگ شد.
حقوقی که به آن اشاره کردید که از مردم سلب شده و باعث سرریز این نارضایتی شده، كدام است؟
رحيم بقال اصغری: من دیروز از بالکن آموزشگاه هم تظاهرکنندهها را میدیدم. گروهای مختلف، از دانشجوها، پیرمرد یا مردم عادی. (البته خشونتهایی که اواخر شب بوقوع پیوست و حوالی آموزشگاه ما هم چند بانک آتش گرفت یا شیشههایش را شکستند، مردم بسیاری جمع شده بودند و تعدادشان حدودا ۳۰۰۰ نفری میشد. خوب، طبیعیست، عوارض یک چنین اعتراضهایی هم، یک چنین تخریبهایی به اماکن عمومی وارد میشود.) اما، حقوقی که من به آن اشاره میکنم، مثل اصل ۱۵ قانون اساسی، مثل تبعیضهایی که در عرصهی اقتصادی و هنری بوجود آمده، اینها بودند و با اینکه شعارهای مختلفی دیروز شنیده میشد، از شعارهای تجزیهطلبانه، فدرالیسم یا شعارهایی در مورد هویت و یا حتا محکوم کردن عادی این روزنامه شعارهایی متفاوت و خواستههایی متفاوت بودند، اما، خوب، متاسفانه کاریکاتور سمبلی شده بود برای این اعتراض و همهی این اعتراضها و همهی این ناراحتیها و عصبیتها در نهایت معطوف به همان یک کاریکاتور میشد.
اصل ۱۵ که از آن صحبت کردید، بر چه حقى استناد میکند؟
رحيم بقال اصغری: اصل ۱۵ قانون اساسی استناد میکند بر اینکه زبانهایی که قوميتهاى مختلف ایران با آن صحبت میکنند، باید در مدارس ابتدایی آموزش داده بشود. این اصل نادیده گرفته شده و متاسفانه مردمی هم که در مورد این اصل صحبت میکنند، متهم به ناسیونالیسم یا پانترکیسم میشوند که اینطوری نیست. خوب، مردم از سالها پیش در کنار هم در سرزمینی بنام ایران مسالمت آمیز زندگی کردهاند و الان در جاهای مختلفی این اتفاقات میافتد که من دلیل آن را، چون سیاستمدار نیستم، نمیدانم.
خبر رسیده روزنامه ایران توقیف موقت شده و کاریکاتوریست آن دستگیر شده است. آیا به نظر شما این مجازات مناسبیست، یا اینکه در این میان یکنفر قربانی میشود تا همین حقوقی که به آن اشاره کردید و از مردم سلب شده و کسی هم به آنها اعتنایی ندارد، بازهم مسکوت گذاشته بشود؟
رحيم بقال اصغری: کار باید ریشهای حل بشود. اینکه یک روزنامهای توقیف بشود یا کاریکاتوریستاش دستگیر بشود، هرچند یک ذره مردم را آرامتر میکند، (هرچند اینجا خیلیها امضا کردند که خون این کاریکاتوریست مباح است)، با این وجود من متناسب نمیبینم آن جزایی را که به این کاریکاتوریست داده میشود. هرچند خودم از شیطنت این کاریکاتوریست ناراحت هستم، اما اگر بصورت منطقی نگاه کنیم، مثلا آقای نیکآهنگ کوثر، در ازای آن در وبلاگاش نوشته است که منهم از این سهویات کردهام، منهم از این اشتباهات کردهام. کار وقتی روزنامهای بشود، مطبوعاتی بشود، با نوشته توام بشود، میتواند چنین اتفاقاتی بوجود بیاید. گفتم، مردم شاید الان من را متهم به عدم دوست داشتن زبان مادری یا، نمیدانم چیزهای دیگری بکنند. اما من سعی میکنم منطقی به این قضیه نگاه کنم، چون اين جو بعد از مدتی آرام میشود و این طبیعیست. منتها آن کارهایی که ما میکنیم، آنها میمانند.
سوال بعدىام از شما بعنوان یک هنرمند است. هزینهای که اینگونه رخدادها برای هنر کاریکاتور دارد سنگین است. آیا این خطر وجود ندارد که از این به بعد هر کاریکاتوری با برچسب توهین مورد حمله قرار بگیرد و در نهایت این هنر بیش از پیش در معرض سانسور؟ چون خیلی راحت میشود هر طنز و کاریکاتوری را بعنوان یک چیزی که مردم را میرنجاند، فلان سیاستمدار را میرنجاند و.. تلقى كرد؟
رحيم بقال اصغری: دقیقا! به عنوان مثال کاری که مرحوم صابری (گل آقا) میکرد کمی حساس بود، چون مستقیما با وزراء و حتا افرادی که شخصی بودند، مثل رییس جمهور که الان شخصی هست، این برخورد خیلی دقیق و حسابشده بود و حساسیتها را آقای صابری رعایت میکرد. متاسفانه الان چیزی که وجود دارد، چون کاریکاتور یک چیزی هست که مثل آینه است که بتوانیم تعبیرها و تفسیرهای مختلفی از آن بکنیم، برای همین کاریکاتوریستها، همانطور که شما اشاره کردید، امنیت شغلیشان از بین میرود و خودشان خودسانسوری میکنند. هرچند که از چندسال قبل که اتفاقاتی در مورد کاریکاتور افتاد، کاریکاتوریستها به کارهای نمایشگاهی و بدون شرح روی کرده بودند. اما این باعث میشود که آن تهمانده افرادی هم که در مطبوعات کار میکردند، این صنعت یا این شغلشان را به کنار بگذارند.
یکی از راهها که بیشترین تاثیر را در برخورد با مسایل اجتماعی داشته، کاریکاتور بوده، آیا این به نظر شما ضرر بزرگی نیست به هنر نقد در ايران؟
بقال اصغری: در همهجای دنیا کاریکاتور یک ابزار سودمند برای نقادی و برای اصلاحگریست. ويژگیهای خاصی در این هنر وجود دارد، سادگی انتشار، سادگی اجرا، استفاده از طنز اغراق. همهی این عوامل باعث میشود ما نتوانیم بعد از این، از این هنر بصورت مناسب استفاده کنیم و بهرهمند بشویم.