* شريعتی امروز تمامرخ ما را به مواجهه میخواند
* زمان مرگ شريعتی هنوز در جامعهی ما فرا نرسيده است
خبرگزاری دانشجويان ايران - تهران
سرويس: تاريخ
از بين فرزندان مرحوم دکتر علی شريعتی، سارا شريعتی، هم شبيهترين است به پدر و هم متفاوتترين. شبيهتر از آن رو که او تنها فرزند زنده ياد شريعتی است که رشته و تخصص پدر را در پيش گرفته است و متفاوتتر، از آن حيث که او برخلاف پدر بيشتر ترجيح میدهد وجههای آکادميک داشته باشد؛ لذا چه امسال در سالگرد وفات و چه سال گذشته، او حاضر به مصاحبه نشد؛ مگر به يک شرط و آن اينکه « در ارتباط با رشتهام يعنی جامعه شناسی باشد».
از اين رو سال گذشته خبرگزاری دانشجويان ايران(ايسنا) گفتوگويی را با وی با موضوع «وجهه آکادميک شريعتی»انجام داد. امسال نيز وقتی در آستانهی سالگرد وفات مرحوم دکتر علی شريعتی قرار گرفتيم، سوالاتی را با محوريت «چه نيازی است به شريعتی؟» برای او ارسال کرديم که وی توضيح داد که چرا توضيح نمیدهد.
متن ذيل «بی پاسخها»ی دکتر سارا شريعتی مزينانی به سوولات خبرنگار تاريخ خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا) است:
"چه نيازی به شريعتی؟" سوال گنگی ست. شريعتی خود يکبار چنين سوالی را در خصوص امام علی پرسيد (چه نيازی به علی؟) و بدان پاسخ داد. من اما نمیتوانم مخاطب اين سوال باشم و ناخودآگاه میپرسم که کدام شريعتی؟ در پاسخ به اين سوال بيشتر مايلم سوال را تجزيه کنم و مثلا از قول يکی بگويم که " چه نيازی به شريعتی؟ هيچ! نيازی به شريعتی نيست." و بلافاصله از خودم میپرسم پس چرا اين مردم هر سال بيشتر از قبل دارند به مناسبتها میافزايند؟ اگر بيست سال پيش تنها ۲۹ خرداد، سالروز شهادت او را بزرگداشت میگرفتند به تدريج ۲۶ ارديبهشت، روزهجرت، ۲ آذر روز تولد، و روز معلم ... نيز دارد افزوده میشود؟ پس چرا فراموشش نمیکنند؟ حتی منتقدان، حتی مخالفان. هر کسی، به هر مناسبت و بی مناسبتی، به شريعتی می پردازد و با او تعيين تکليف میکند. چرا نمیتوانند از شريعتی صرف نظر کنند؟ نمی توانند نديدهاش بگيرند؟
در اينجا ديگر از جايگاه و افکار و آرای شريعتی فراتر میرويم و به "خود شريعتی" میرسيم، به انسانی که شريعتی بود، به نسبتی که با مردم و مطالباتشان برقرار کرد، به يک تجربهی وجودی منحصر به فرد. به شريعتی که مردم تملک کردهاند، صاحب شدهاند و از اين رو علی رغم زمان و زمينه، تحميلش می کنند.
دوستی يکبار نوشته بود: "امروز ۲۹ خرداد است، شده است بگويم فردا ۲۹ خرداد است، ولی هيچگاه ولی نگفتهام ، ديروز ۲۹ خرداد بود."اين پاسخ سوال شماست. زمان مرگ شريعتی هنوز در جامعه ما فرا نرسيده است. شايد امروز باشد، شايد فردا، اما مسلما ديروز نيست! ما هنوز مرگ اجتماعی شريعتی را تجربه نکردهايم.
در نتيجه قبل از آنکه بخواهيم به شکل تجويزی و تبليغی از "چه نيازی به شريعتی" سخن بگوييم، بايد به اين پرسش بينديشيم که علت حضور شريعتی، نزديک به سی سال پس از رفتن وی، در متن مردم و هم در فضای فکری جامعه چيست؟
شما در خصوص مناسبت انديشههای شريعتی در دوران نهضت پرسيدهايد، از اينکه کدام تصوير و کدام يک از آرای او امروز کارآمدتر است، من اما ترجيح می دهم به جای تجزيه افکار او و گزينش در آن، به جای تاکيد بر يک تصوير او و تحليل مناسبت آن، به کل تجربهی شريعتی ارجاع دهم، به "هستی شريعتی" که بزرگداشت او را تمديد میکند و از ۲۹ خرداد، نه "روز وداع" که يک "قرار ملاقات" میسازد.
من به سوالات شما پاسخ نمیدهم، يکبار اينکار را کردم، پارسال بود که به "تصوير شريعتی دانشگاهی"، به "تصوير شريعتی جامعه شناس" پرداختم و بعد، در مقام خواننده و در مقام دفاع از آنچه نوشته بودم، ياد جملهای از کسی افتادم در مورد باخ که میگفت: ما محکوميم که به باخ خيانت کنيم. چون هر جای کار او را می گيريم، ناگزير وجه ديگرش را اغماض میکنيم... و اين حکم در مورد شريعتی چه صادق است! در سخن گفتن از آرای شريعتی، ما محکوميم که به او خيانت کنيم. يک نيم رخ را برگزينيم و چهرهی تمام رخ او را نديده بگيريم. شريعتی اما امروز، تمام رخ ما را به مواجهه میخواند!
در يک کلام، "چرا شريعتی؟" به هزار و يک دليل! برای آشنايی با هزارش، به سخنرانان امروز ارشاد ارجاع میدهم، و در اينجا تنها همان يک دليل آخرش را يادآوری می کنم؛ به دليل خودش!