جمعه 2 تیر 1385

علوی تبار: اغلب جريانات سياسی با بحران هويت مواجه شده‌اند، ايسنا

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: سياسي

عليرضا علوي تبار كه در جلسه «گفتمان عصر روشنگري» در سازمان جوانان مجمع نيرو‌هاي خط امام(ره) سخن مي‌گفت، اظهار داشت:« سياست، كار فردي نيست؛ بلكه بايد در قالب كاري جمعي صورت گيرد تا بتوان با عقلانيت پروژه‌اي سياسي را دنبال كرد. البته كار سياسي طبيعتا درجمع بسيار دشوار‌تر خواهد بود چرا كه موجب كند شدن حركت مي‌شود، اما فايده آن اين است كه تاثيرگذاري بيشتري خواهد داشت.»

به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)،علي‌تبار در ادامه گفت:« ما اكنون در دوراني هستيم كه مهم‌ترين كارمان ساماندهي حركت‌هاي جمعي و گذر از بحران هويتي است كه گريبان جريان‌هاي سياسي را گرفته است.»

وي گفت:« بعد از هشت سال تجربه كشمكش سياسي و به روي كار آمدن دولتي كه مورد نظر روشنفكران نبوده و مورد استقبال طبقه متوسط مدرن نيز قرار نگرفته شايد اغلب جريانات سياسي با بحران هويت مواجه شده‌اند.در اين شرايط بايد خود را تعريف كنيم و بگوييم، در كجاي جغرافياي سياسي ايران قرار مي‌گيريم.»

علوي تبار افزود:« دموكرات بودن به معناي تبعيت از مردم نيست. يك دموكرات ممكن است از سوي مردم از امور سياسي كنار گذاشته شود اما به عنوان اقليتي كارش را به پيش ببرد. اگر مواضعي كه اتخاذ مي‌كنيم از دلايل منطقي برخوردار است و مي‌توانيم دفاع مستدل از آن كنيم، لازم نيست نگران اين باشيم كه گاهي مردم به اين مواضع بي توجهي مي‌كنند.همچنين لازم نيست براي جلب آراي مردم به دنبال آنها برويم البته اين به معني فراموش كردن درد‌هاي مردم نيست چرا كه مشخص نيست مردم حتما بدانند كه ريشه‌ي درد چيست و نسخه‌ي خوبي براي آن بپيچند، درهر حال ما مي‌توانيم درد‌هاي مردم را درك كنيم و در عين حال لزومي به تبعيت از آنها نداشته باشيم.»

اين فعال سياسي خاطر نشان كرد:« براي تفكيك نيرو‌هاي موجود سياسي از هم بايد سه معيار براي آنها قائل بود، يكي هويت‌هاي تاريخي‌اند كه در آن جريانات سياسي از پيشينه‌اي برخوردارند.

معيار ديگر شكاف‌هاي فعال اجتماعي است. در حقيقت ايدئولوژي سياسي تعيين مي‌كند كه فرد در كجاي شكاف‌هاي سياسي، اجتماعي قرار مي‌گيرد. در تاريخ معاصر ايران چهار شكاف فعال اجتماعي، شكاف ديني - سكولار، چپ - راست، نوگرا- سنت‌گرا و دموكرات - عامرانه يا دموكرات - اقتدار گرا است. معيار سوم براي تفكيك نيرو‌هاي سياسي نيز الگو‌هاي رفتار اجتماعي نيرو‌ها است.»

وي با بيان اينكه از مهم‌ترين وظايف فكري ما پاسداري از مرز‌هاي هويتي است، اظهار داشت:« مرز چپ - راست، يكي از اين مرز‌هاي فكري است كه بايد از هم تفكيك شود. اولين تفكيك چپ و راست اين است كه بدانيم از منافع چه كسي دفاع مي‌كنيم و سخنگوي چه كسي در عرصه‌ي سياسي هستيم. به طور مثال دموكرات سه طيف اسلامي، مليت گرا و چپ دارد.»

وي همچنين يادآور شد:« چپ‌ها از قديم خواهان تغيير سيستم‌هاي اجتماعي و سياسي بودند و عمدتا به كسي چپ گفته مي‌شد كه بيشترين اصلاح را در كمترين زمان خواستار بود و از وضع موجود ناراضي بودند. درحالي كه راست‌ها همواره مدافعان وضع موجود و قائل به حداقل تغييرات بودند، هرچند در طول ساليان اين مرز‌ها از شكل اوليه‌ خود فاصله گرفتند اما در كل محور تمايز چپ و راست نگاه آنها به برابري و توقع از حكومت است.

چپ‌ها معمولا برابري بيشتر را هم ممكن مي‌دانند و هم مطلوب، بسياري از راست‌ها هم با برابري مخالف نيستند اما معتقدند كه تلاش براي ايجاد برابري نابرابري را در جهات ديگر ايجاد مي‌كند.

البته عده‌اي از راست‌ها هم معتقدند كه اصولا برابري چيز مطلوبي نيست و جامعه برابر، جامعه‌ي كلاغ‌ها و الاغ‌ها است.»

اين مدرس دانشگاه در ادامه گفت:« استدلال چپ ‌ها اين بوده كه نابرابري هرچند ممكن است خلاقيت ايجاد كند اما موجب تشديد فقر، بيماري و جرم خواهد شد. در كل آنها معتقد بودند كه مضرات نابرابري بيش از برابري است و به همين دليل بايد از آن جلوگيري كرد. استاد مطهري مي‌گفت سعي كنيد تلاشتان براي برابري از روي عقيده باشد نه عقده. در حالي كه گاهي اين تلاش‌ها از سر عقده و يا شعاري براي بسياري چيز‌هاي ديگر است.»

علوي‌تبار اضافه كرد:« اقتضاي چپ بودن اين است كه در كشمكش‌هاي اجتماعي طرف اقليت ضعيف را بگيريم. در حقيقت مقابله‌ي ما با نابرابري جايگاه اجتماعي‌مان را تعيين مي‌كند.»

اين فعال سياسي وجه دوم تمايز چپ و راست را قائل بودن آنها به نقش حكومت خواند و افزود:« چپ‌ها معتقدند كه بشر مي‌تواند به صورت از پيش برنامه‌ريزي شده با استفاده از قدرت حكومت در تغيير ساخت‌هاي اجتماعي دخالت‌كند در حالي كه راست‌ها معتقدند كه اين مساله امكان پذير نيست. چپ هم از اين‌كه همه چيز را در اختيار دولت قرار دهد دفاع نمي‌كند.»

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


وي افزود:« همانطور كه بنياد گرايي نمي تواند با دمكراسي جمع شود تفسير لنيني از ماركس هم قابل جمع با دموكراسي نيست. چپ بودن با قرائت سنتي و بنياد گرا از دين نيز سازگار نيست.»

علوي تبار در بخش ديگري از سخنان خود ابرازعقيده كرد:« سه قرائت اصلي از اسلام در جهان امروز وجود دارد. يكي قرائت بنيادگرايي است، گروه‌هايي‌هايي مثل القاعده، طالبان، اخوان المسلمين، حماس و جهاد اسلامي از افراطي تا معتدل طيف‌هاي مختلف اين قرائت هستند. جريان ديگر مختص سنت‌گرا‌ها است. سيد حسين نصر، آشتياني و علامه طباطبايي از اين جمله اند كه با بنياد گراها بسيار درگيرند و اختلافات عمده‌اي دارند. قرائت سوم كه متعلق به جريان نوانديشي ديني است جرياني نوگرا يا تجدد گرا است كه تفسير علمي و انقلابي از قرآن به عمل مي‌آورد. شريعتي ، سروش ، بازرگان و سحابي نيز در اين گروه قرار مي‌گيرند.»

در همين زمينه:

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'علوی تبار: اغلب جريانات سياسی با بحران هويت مواجه شده‌اند، ايسنا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016