چهارشنبه 28 تیر 1385

نقدی بر "پيشنهادی به اکبر گنجی" نوشته م. چشمه، عبدالستار دوشوکی

ad@balochfront.org

آقا و يا خانم "م چشمه" ضمن حمله به منتقدين اکبر گنجی در پاراگراف پايانی مقاله خود چنين نوشته اند: در خاتمه از آقای گنجی خواهش دارم که حملات ناجوانمردانه افرادی را که در مورد سفر ايشان به خارج شبهه ايجاد ميکنند ناديده بگيرند. اين جماعت زمانی در مورد فروهرها، سيرجانی، طبرزدی و ... شبهه ايجاد ميکردند. پاره ای از اينان اگر ريگی در کفش نداشته و از زاويه فرقه گرائی و يا خود بزرگ بينی و حسادت چنين نميکنند، ميبايست در زمينه عوارض تئوری توطئه و پارانويا خود را به روانکاو نشان دهند."

از آنجائی که اخيرا بنده صادقانه از پاره ای از مواضع آقای گنجی بنا به درخواست خودشان "بيرحمانه انتقاد" کرده بودم و لحن آقا و يا خانم م. چشمه شايد اين توهم را ايجاد کند که ناخوشنودی ايشان متوجه مقاله بنده و تا حدی موضع من می باشد، ناچار ديدم که برای شفاف شدن آب گل آلود در ذهن چشمه توضيح کوتاهی را خدمت ايشان و خوانندگان محترم سايت ارائه کنم.

اولا بر خلاف چشمه عزيز که هويت واقعی ايشان حداقل برای من مشخص نيست، مقاله اين حقير با نام و ايميل و عکس در اکثر سايت ها ظاهر شده است. ثانيا آن زمان که من و دوستانمان در حمد و ثنای گنجی مقاله می نوشتيم و يا اعلاميه صادر می کرديم و يا به دول، پارلمانها و سازمانهای بين المللی نامه می نوشتيم ( بسياری از اين مدارک در اينترنت و حتی در همين سايت موجود است که لينک آن در زير آمده است)، م چشمه حتی يک مقاله در مورد گنجی ننوشت ( من با جستجو در اينتر نت مقالات فراوانی از ايشان با نام م چشمه بخصوص در سايت اتحاد جمهوريخواهان پيدا کردم) ولی در مورد گنجی چيزی نديدم.

همانگونه که در مصاحبه راديوی خود (بسوی ايران، آرشيو راديو صدای ايران؛ ۱۲ ژولای) تشريح کرده ام، من با توجه به شناختی که تا کنون از گنجی دارم، به پايداری و صداقت گنجی برای تغيير رژيم جمهوری اسلامی ايمان دارم؛ و در اين که گنجی واقعا خواهان برچيدن بساط ولی فقيه است شکی ندارم. من شک ندارم که گنجی يک مبارز شجاعی است که ما بايد از خواسته های ضد استبدادی او با عزم و جزم استوار اما با هوشياری و چشمانی باز حمايت کنيم. شک و ترديد من و يا بهتر است که بگويم ياس من از ماهيت درونی و عملی نظام "جمهوری دمکراتيک اسلامی" که گنجی بهمراه مسلمانان دمکراتی نظير آيت الله منتظری، سروش،و حجاريان در آينده خواهان برقراری آن هستند ، می باشد. ياس من از اين است که گنجی هنوز از انديشه "خودی و غير خودی" رهايی کامل نيافته است. بيست و هفت سال تجربه تلخ ثابت کرده است که نه تنها اينگونه تفکر و انديشه بسيار مهلک و خطرناک می باشد، بلکه ۲۷ قرن تاريخ ما نيز ثابت کرده است که چاپلوسی و بت سازی ريشه اصلی مشکلات جامعه ما است. اعتراف می کنم که بعضی از سوالات من بيرحمانه بوده است. اما بر خلاف ادعای م. چشمه هدفم نه حمله به شخصيت نستوه گنجی بوده و نه تهديدی به جايگاه سياسی ايشان؛ بلکه هدفم فراهم نمودن فرصتی بوده است تا گنجی بتواند اين شبهات را بر طرف کند.

من در اطلاعيه ای که در روز دوشنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۴ صادر کردم و در سايت ها چاپ شد ( لينک اول در پائين اين صفحه) در مورد گنجی اينگونه نوشتم: برای ملت در بند ايران، گنجی اين ستاره درخشان مظهر نور و آزادگی و انسانيت بوده و است , و به همين دليل نيز برای خفاشان کور دل و شب پرست گنجی خورشيدی است بس فروزان و آزار دهنده و لهذا او را در سلول انفرادی حبس نمودند. ولی جمهوری اسلامی بايد بداند که نمی تواند نور را در سياه چالهای اوين زندانی کرد.". مقالات ، اطلاعيه ها و نوشتجات من در دفاع و حمايت از گنجی در طی ساليان در سايت های مختلف موجود است و هموطنان می توانند با تايپ " دوشوکی و گنجی" در جستجوگر اينترنتی نظير "گوگل" ببينند که موضع من برای دفاع تمام عيار از گنجی چه بوده و است. تصور من از گنجی خورشيدی بود بس فروزان، خورشيدی که می توانست مظهر نور و آزادگی برای همه ايرانيان از همه جناح ها و طيف های سياسی عقيدتی باشد. دريغم می آيد که گنجی را همانند فانوسی ببينم که دزدان شب او را ربوده و فقط برای روشن کردن کلبه کوچک جناح خويش می خواهند و بس! درد من و علت فرياد من اينجاست! آيا گنجی را برای همه خواستن گناه است؟ وانگهی انتظار من از گنجی اين بود که او چون کاوه آهنگر درفش آزادی و دمکراسی خواهی را بدست گيرد. اما افسوس که او بجای برافراشتن پرچم دمکراسی خواهی در کشورمان و متحد نمودن همه اپوزيسيون، خود را در بيرق داری پرچم سفيد صلح خلاصه کرد که به جای خود قابل تقدير و تحسين است اما کافی نيست. ضرورت شرايط بحرانی ما بيشتر از اينها می طلبد. همه ما شديدا مخالف جنگ و مخالف هرنوع حمله نظامی به کشورمان هستيم. مخالفت با جنگ بخشی از رسالت آزاديخواهی و دمکراسی خواهی ماست.

بنده در يکی ديگر از مقالاتت خودم بنام "از ترس نيش عقرب جرار با دامن اژدها پناه ببريد" که حدود يک سال پيش نوشته و چاپ شده بود ( لينک دوم در پائين اين صفحه) به اشخاصی که بر خلاف درخواست گنجی مبنی بر تحريم انتخابات در آن زمان در همين لندن و پاريس به پای صندوق های رای رقتند و به معين و يا رفسنجانی رای دادند، اشاره مستقيم کرده بودم. امروزه همين افراد يار غار گنجی شده اند. آن زمان من و امثال من بودند که از گنجی اطاعت می کردند و در مدح و ثنايش مقاله و اعلاميه و نامه می نوشتند، و انتخابات را تحريم می کردند. در همان مقاله از آنها پرسيدم: اگر با رای شما( دغل دوستان که امروز می بينی) عاليجناب سرخ پوش مجددا رئيس جمهور شود، من چه جوابی به گنجی بدهم؟ چرا از خود نمی پرسيم که اکبر گنجی دقيقا برای چه و به چه دليلی در زندان است؟ اگر اين ملت نجيب و شريف اکبر رفسنجانی را بر تخت رياست جمهوری نشاندند ، بنده بدينوسيله از اکبر گنجی عذرخواهی می کنم." من در مقاله های ديگر از گنجی در بند بعنوان يک قهرمان ملی ياد کرده ام ( لينک سوم پائين اين صفحه).

گفتنی ها بسياری است، اما افسوس که نشايد گفتن، همانگونه که نان را به نرخ روز نبايد خوردن. م. چشمه در پايان مقاله خود نوشته اند که اينگونه افراد ( منتقدين گنجی) بايد خود را به روانکاو ( يا روانپزشک) نشان دهند. چطور شد ؟ يکسال پيش که بنده در نوشته هايم گنجی را به عرش اعلاء برده بودم و او را خورشيدی فروزان و مظهر نور و آزادگی قلمداد می کردم، احتياجی به روانپزشک نداشتم. اما امروز که ايشان در غرب و آزاد است؛ و تمامی رسانه ها از قبيل بی بی سی، صدای آمريکا، راديو فرانسه و آلمان و راديو فردا و غيره برايش سر و دست می شکنند، و می تواند آزادانه هر انتقاد ی را پاسخ دهد؛ منتقدين بايد به روانکاو مراجعه داده شوند؟ راستی ! رفيق م. چشمه ء مبارز ، آيا می توانم از شما بپرسم که اين سياست ارجاع منتقدين و مخالفين به روانکاو و تيمارستان های اجباری را از کجا آموخته ايد؟

بنده نمی توانم تعجب و ياس خود را پنهان کنم. زيرا که با چشمان خود می بينم افرادی که تا ديروز ( وقتی گنجی در زندان بود) او را نفی و طرد می کردند، اينک چون پروانه های عاشق به دور شمع وجود ايشان حلقه زده اند. افراد و مسائلی که اينک دور و بر گنجی را در خارج و داخل ايران احاطه کرده اند و مطالبی را که مطرح می کنند مرا به حالت نوعی "د ژاء ووء" يا "آشنا پنداری حافظه ای" فرو می برد. بياد دارم که قبل از قيام بهمن ۵۷ من و بعضی از دوستان نوجوان و جوان در شهر چابهار تبليغ رويت عکس خمينی در ماه را می کرديم و از خطر گذشته به نفع خمينی شعار می نوشتيم. در مقابل ما عده ای که ما آنان را "فريب خورده" می ناميديم سوار بر ماشين های شهربانی و ژاندارمری شعار ضد خمينی و حتی توهين آميز می دادند. چند ماه بعد از قيام ۲۲ بهمن اکثر اين "فريب خوردگان" رئيس و مسئول وعضو کميته انقلاب و جهاد سازندگی شدند. آنها سوار بر ماشين های کميته و جهاد سازندگی در شهر ويراژ می دادند و بر عليه ما "ضد انقلاب وابسته" شعار می دادند. بد عهدی روزگار و افتضاح آن اوضاع در اوايل سال ۵۸ به حدی رسيد که ما به لقب "ضد انقلاب" افتخار می کرديم. حال که گنجی عزيز از ما می خواهد که صلح جو و " ضد انقلاب" باشيم، بايد بگويم که: برادر ! ما اين لقب افتخاری را قريب به بيست و هفت سال است که يدک می کشيم.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


به قول شاملو روزگار غريبی است نازنين ! در مورد رجوع به روانکاو ، من شايد با م. چشمه موافق باشم زيرا که واقعا سياست عروسی است که از بهر بسی داماد است ؛ و با اين اوضاع و احوال و اتفاقات ، تعجب آور نخواهد بود اگر روزی دير يا زود من و امثال من بجای جستجوی درمان دردهای خود در گنجی و امثالهم، دست به دامان روانکاو و روانپزشک در غربت بشويم.

دکتر عبدالستار دوشوکی
ad@balochfront.org

http://news.gooya.com/politics/archives/037248.php
http://asre-nou.net/1384/khordad/31/m-doshouki.html
http://raha.gooya.name/politics/archives/030556.php
http://www.panahjoo.com/viewtopic.php?t=1003


در اين زمينه:
پیشنهادی به آقای اکبر گنجی، م. چشمه

در همين زمينه:

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'نقدی بر "پيشنهادی به اکبر گنجی" نوشته م. چشمه، عبدالستار دوشوکی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016