اگر مـردم شهــرها ايمان آورده، پارسـايی پيشـه میکردند،
برکات آسمان و زمين را بر آنان میگشوديم...(۱) (اعراف ۹۶)
پيشگفتار
در اواخر خرداد ماه امسال، ۵۰ استاد برجسته اقتصاد، در نامهای مبسوط و سرگشاده، دربارهی سياستها و عملکرد اقتصادی دولت به رئيس جمهوری هشدار دادند و از مسئولان نظام بازنگری اساسی در سياستها و تدابير اقتصادی کشور را مصرانه درخواست کردند. اقبال قابل توجهی از سوی دولت به آن نامه مهم نشان داده نشد، ولی در يازدهم تير ماه سياستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی برای خصوصیسازی صنايع بزرگ کشور ـ که از مهمترين تصميمات اقتصادی نظام جمهوری اسلامی بوده، هدف آن تغيير نقش دولت از مالکيت گسترده و مديريت مستقيم بنگاههای اقتصادی به سياستگذاری و نظارت و نيز توانمندسازی بخش خصوصی و توسعه اقتصادی مبتنی بر عدالت اجتماعی و فقرزدايی... است ـ اعلام شد.
هدف ما در اين نشريه تاکيد بر اهميت آثار عميق عوامل غير اقتصادی، از جمله عوامل فرهنگی، اخلاقی، سياسی و نهادهای تاريخی بر مسائل و بحرانهای اقتصادی کشور است. عدم توجه به اصلاح عوامل يادشده نه تنها بحرانهای اقتصادی کنونی را تشديد میکند، بلکه اثربخشی سياستهای اصل ۴۴ و خصوصیسازی صنايع بزرگ کشور را با ناکامی مواجه ساخته، میتواند به نقض غرض بيانجامد.
اصولاً، چگونه میتوان به اين مسئله مهم ملی پاسخ داد که با کسب درآمدی سرشار از فروش نفت، چرا بايد عملکردی اين چنين ضعيف در حوزه اقتصاد داشته باشيم؟ فقر، اختلاف طبقاتی، تورم، سنگينی واردات، بيکاری بسيار بالا و بهرهوری و درآمد سرانه بسيار پايين از جمله نشانههای عملکرد ضعيف اقتصاد ما است. هر چند که پارهای از صاحبنظرانی که منابع گسترده اقتصادی ايران را بررسی کردهاند، توسعه نيافتگی ايران را يک پارادوکس (معما) میدانند، به نظر ما علت بنيادی چنين عملکردی ماهيتاً اقتصادی نيست، زيرا کشور ما با کمبود سرمايه، نيرویانسانی و مواداوليه يا نداشتن زمين و امکانات لازم مواجه نمیباشد. حتی اگر چنين میبود، با درآمد سرشار نفت امکان تامين بسياری از عوامل مذکور وجود میداشت. به اين دليل و بسياری دلايل ديگر، ريشههای مسائل اقتصادی کشور در خارج از نظام اقتصادی، ازجمله در نهادهای تاريخی و زيرنظامهای فرهنگی و سياسی (شامل مديريتهای کلان و خرد) جامعه، نهفته است. متاسفانه، به نظر میرسد که سياستها، تصميمات و عملکرد اقتصادی دولت، که عمدتاً با شعار عدالتگستری همراه است، سادهانگارانه بوده، نه تنها به تحقق شعار کمک نکرده است، بلکه در نهايت به تقويت عوامل و علل پديدآورنده مسائل اقتصادی منتهی خواهد گرديد. در اين نشريه، نابسامانی و آشفتگی اقتصادی کشور و علل و عوامل غيراقتصادی آن مطرح و به برخی از سياستها و تصميمات دولت که بجای حل اصولی مسائل، به تشديد علل و عوامل آنها منجر خواهد شد، اشاره خواهد گرديد و در پايان، به چگونگی برخورد اصولی با نابسامانیهای مذکور توجه خواهد شد.
پيچيدگی مسائل جامعه و ضرورت نگرش جامع برای حل موثر مسائل اقتصادی
امروزه پيچيدگی و درهم تنيدگی و آثار متقابل مسائل جامعه بر هم برای اهل نظر روشنتر از گذشته است. سادهانگاری مسائل اجتماعی، به نحوی که قابل تجزيه به مسائل ساده، مستقل و تک بعدی باشد، منطبق با واقعيت نيست. مسائل جامعه مجموعهای از مسائل مرتبط است که سيستمی از مسائل را تشکيل میدهد. به رغم اينکه ما در بحث، مسائل را به اقتصادی، سياسی، فرهنگی و اجتماعی تقسيمبندی میکنيم، در واقعيت مسائل صرفاً اقتصادی، سياسی،... مستقل از هم، وجود ندارد.
همانگونه که مسائل جامعه با يکديگر در ارتباط است، راه حلهای آنها نيز مرتبط بوده، آثار متقابل برهم دارد. بر اين اساس، بکار گرفتن يک راه حل در مورد يک مسئله بر ساير مسائل و راه حلهای آنها اثر میگذارد.
بنابر اين، راه حلهای بکار گرفته شده در مورد مسائل گوناگون بايد مجموعهای هماهنگ را تشکيل دهد. بعنوان مثال، نمیتوان در مورد حل پارهای از مسائل دولت از مدل اقتصاد دستوری (مانند دستور کاهش نرخ ارز) و در حل پارهای ديگر از مسائل از مدل اقتصاد آزاد (مانند خصوصیسازی و آزادسازی) استفاده کرد.
پيچيدگی مسائل عملاً دولتها را موظف به تهيه و ارائه چشمانداز، برنامه بلندمدت (مثلاً ۲۰ ساله) و برنامههای ميان مدت (۵ ساله) و کوتاه مدت (۱ ساله) کرده است. در اين برنامهها سعی میشود که ترکيبی از راه حلهای هماهنگ به صورت مجموعهای (سيستمی) از طرحها و پروژهها برای مسائل مرتبط و پيچيده جامعه ارائه گردد.
در سالهای اخير، تدوين چشمانداز و برنامهريزیهای متعاقب آن نور اميدی در جهت برقراری نظم و ثبات و امنيت، که از شرايط لازم و حياتی توسعه است، ايجاد کرد. تدوين و تصويب چنين برنامههايی، فارغ از ماهيت آنها، فینفسه ارزشمند بوده، در بيشتر موارد و بطور معمول مانع از ارائه راهحلهای موردی و خلقالساعه درباره مسائل مهم يا اقدامات نمايشی و قهرمان نمايی میگردد. ولی متاسفانه نگرش، تصميمات و اقدامات اقتصادی دولت جديد محوريت و استحکام چشمانداز و برنامههای مرتبط با آن را در نظر بسياری از صاحبنظران زير سوال برده، اميدهای نوپا را تضعيف يا به نااميدی تبديل کرده است.
عوامل غيراقتصادی بحرانهای اقتصادی
بحرانهای اقتصادی موجود که اخيراً در بيانيه پنجاه اقتصاددان کشور منعکس شده بود، همانطور که اشاره شد، تنها از عوامل اقتصادی سرچشمه نمیگيرد. بلکه عوامل غيراقتصادی (يا فرا اقتصادی)، منشأ يا تشديد کننده بسياری از آنها است. فارغ از ساختار توسعه نيافته اقتصاد کشور و وابستگی شديد آن به درآمدهای نفت، که موجب رشد فرهنگ و اقتصاد دلالی و عقب ماندگی صنعتی شده است، نابسامانیهای اقتصادی عمدتاً ناشی از سوء مديريت، سوء استفاده از امکانات و تصميمات و اقدامات متناقض يا ناهماهنگ، که بعضاً جنبههای سياسی، حقوقی و فرهنگی دارد، میباشد.
حتی صدها ميليارد دلار درآمد ارزی حاصل از فروش نفت و گاز که در سالهای اخير در اختيار دولت قرار گرفته است ـ و میتوانست از طريق سرمايهگذاریهای بلندمدت موجب توسعه همه جانبه کشور شود، به علل غيراقتصادی (عمدتاً فرهنگی، سياسی و مديريتی) به افزايش تورم، پايين ماندن درآمد سرانه، افزايش شديد ميزان واردات کالا، بهرهوری اندک، افزايش شکاف طبقاتی و سختی معشيت مردم منتهی گرديده است.
بهرهگيری ثمربخش از درآمدهای نفتی و ساير منابع سرشار کشور، از جمله منابع انسانی کارشناس و شايسته، مستلزم وجود شرايط مناسب سياسی، شايسته سالاری و مشارکت واقعی مردم در امور و اعتماد و اطمينان نسبت به شرايط حاکم بر فضای سياسی، قضائی و فرهنگی کشور است. نا امنی محيطهای سياسی و قضائی نه تنها موجب کاهش ميزان سرمايهگذاریهای داخلی و خارجی شده است، بلکه فرار مغزها و سرمايههای داخلی را نيز در پی داشته است. نمونه آن رويدادی است که در دوره جديد رياست جمهوری و دولت يکدست کنونی پديد آمده است. بنابر آنچه در رسانههای عمومی آمده است، ميلياردها دلار به کشورهای ديگر، از جمله کشورهای حاشيه خليج فارس (بويژه دبی) منتقل شده است، تا در آنجا جايگاه مطئمنتری بيابد. ناامنی در محيطهای سياسی، روانی، قضائی و اجتماعی، از جمله تشديد تنش در روابط خارجی، موجب فرار سرمايههای مادی و معنوی، افزايش نرخ بيمه کالاها، افزايش سطح نگرانی و بیثباتی اقتصادی گرديده است و خواهد گرديد.
وابستگی سياسی دستاندرکاران اقتصادی و دخالتهای اقتصادی دستاندرکاران سياسی موجب پيدايی رانت، بازار ناسالم و غيررقابتی و درآمدهای بادآورده سرشار برای گروههای خاص و افزايش شديد شکاف و اختلاف طبقاتی شده است. واگذاری اجرای پروژههای بزرگ عمرانی کشور به بسيج سازندگی، سپاه پاسداران و سازمانهای وابسته به نهادهای نظامی به محيط سالم رقابتی و بخش خصوصی به شدت آسيب رسانده، حرکت اقتصادی را تحت تاثير فشارهای قدرت سياسی و نظامی از مسير عادی خارج میسازد و اجرای کارها را پرهزينه میکند و اقتصاد رانتی و دلالی را گسترش میدهد.
بنابراين، نه تنها نمیتوان انتظار داشت که بخش خصوصی رشد کند و قابليت رقابت در صحنه جهانی را بدست آورد، بلکه شعار عدالت گستری و ايجاد مناسبات عادلانه نيز در عمل نتايج معکوس خواهد داد.
در چنين شرايطی، حتی برخی از سياستهای کلان اقتصادی که میتواند در راستای حل مسائل اقتصادی مفيد واقع شود، از سوی جامعه با اطمينان کافی مورد استقبال قرار نمیگيرد. بعنوان مثال، هنگامی که واگذاری سهام شرکتهای دولتی به بخش خصوصی مطرح میگردد، مردم بیاعتماد، بيش از آن که موضوع را يک تصميم راهبردی اقتصادی تلقی کنند، آن را در راستای سوء استفاده دستاندرکاران از اموال عمومی و دولتی ارزيابی مینمايند و عدهای نيز فکر میکنند که ناکارآمدی و بار مالی سنگين يا ورشکستگی شرکتهای دولتی انگيزه چنين حرکتی شده است.
اگر آن دسته از عوامل اقتصادی که وضعيت کنونی را ايجاد کرده است همچنان دست نخورده باقی بماند، اين خطر به شدت وجود خواهد داشت که همانهايی که پايگاههای سياسی، حکومتی و فرهنگی را بطور يکپارچه در اختيار گرفتهاند، مالکيت واحدهای ظاهراً خصوصی شده را نيز بدست آورند و چرخه باطل فقر، بیعدالتی و فساد قویتر از پيش ادامه يابد.
حکمرانی خوب ـ که همان مديريت درست جامعه است ـ مستلزم شايسته سالاری و ايجاد محيطهای امن و اميدوارکننده داخلی و خارجی برای همکاری، همکنشی و پيشرفت همه جانبه، بويژه توسعه اقتصادی، است. متاسفانه، به علل سياسی، دايره انتخابها و انتصابها محدود شده و در بسياری از موارد اصل شايسته سالاری فدای ملاحظات سياسی گرديده است. تصميمات انفرادی، غيرکارشناسانه و تبليغاتی فضا و محيط داخلی و تعاملات خارجی کشور را برای سرمايهگذاری مخاطرهآميز کرده و ريسکپذيری سرمايهگذاران داخلی و خارجی را به شدت کاهش داده است. سطح پايين سرمايهگذاری، کاهش درآمد ملی، اشتغال و توليد را همراه داشته و فقر و فساد را افزايش خواهد داد.
در همين دوره، حکمرانی خوب ـ به معنای تنظيم سياستهای سنجيده و تصميمگيريهای مبتنی بر مطالعات کارشناسانه ـ کمتر مورد توجه جدی واقع قرار گرفته و مسير نامطلوبی را پيموده است و نبود آن اقتصاد نامتعادل کشور را نامتعادلتر کرده است. افزايش شديد وابستگی بودجه سال ۱۳۸۵ به درآمد نفت (تا حدود ۴۰ ميليارد دلار) و برداشتهای سنگين از صندوق ذخيره ارزی ـ که به گفته رئيس مرکز پژوهشهای مجلس، مانده آن در پايان ارديبهشت ماه سال جاری منهای ۴ ميليارد دلار بوده است ـ آشکارا نشانگر عدم تعادل و از هم گسيختگی اقتصادی است. افزايش ارزش واردات کشور از ۱/۱۸ ميليارد دلار در سال ۱۳۸۱ به حدود ۴۰ ميليارد دلار در سال ۱۳۸۴ (بدون در نظر گرفتن کالاهای قاچاق، که رقم عمدهای را تشکيل میدهد) و پيشبينی افزايش بيشتر آن به حدود ۵۲ ميليارد دلار در سال ۱۳۸۵، نشانگر رشد بیسابقه مصرف و مصرف زدگی، رشد اقتصاد دلالی و کاهش بهرهوری و توان توليد داخلی است که ريشه در حال نگری و کوتاهبينی و فقدان آيندهنگری و عاقبتانديشی دارد.
بحران بازار کالا، به رغم ورود گسترده کالاهای مصرفی بطور رسمی يا قاچاق به کشور، خود را بصورت افزايش سريع قيمتها نشان داده است. بحران بازار سرمايه در شکل سقوط شاخص قيمتها در بورس اوراق بهادار و عدم تحرک بورس قابل مشاهده است. بحران بازار پول بصورت افزايش شديد نقدينگی، تورم و نابسامانی نظام بانکی پديدار شده است و بالاخره، بحران بازار کار در قامت افزايش بیرويه و ناگهانی حقوق و دستمزدها و بيکاری گسترده ادامه يافته است.
نابسامانیهای بالا به علت تصميمگيريهای متناقض و ناهماهنگ ـ که از دو نگرش اقتصادی متفاوت (اقتصاد وابسته به بازار و اقتصاد دستوری) سرچشمه میگيرد و عمدتاً غيرکارشناسانه و غيرعلمی بوده، نشانگر برخوردی ساده انديشانه با مسائل پيچيده جامعه است ـ ايجاد يا تشديد شده است.
پيامدهای غيراقتصادی مسائل اقتصادی
اينک با توجه به اين که رفتارها و سياستهای اقتصادی کنونی به احتمال قوی به حل مسائل و نابسامانیهای گفته شده کمک نخواهد کرد و حتی به تشديد آنها خواهد انجاميد لازم است که به آثار ثانوی سياستهای مذکور بر علل غيراقتصادی نابسامانیها، از جمله عوامل فرهنگی، اخلاقی، سياسی و اجتماعی، نگاه کرد.
رفتار اقتصادی دولت احساس امنيت و آرامش را، که شرط لازم برای تقويت انگيزههای سرمايهگذاری و سازندگی است، بيش از پيش تضعيف کرده است، و اين عامل اصلی برخی از ويژگیهای نامطلوب فرهنگی جامعه را تشديد خواهد کرد؛ بعنوان نمونه، بینظمی، عدم شفافيت و فرار از حساب و کتاب و پاسخگويی را گستردهتر و عميقتر خواهد ساخت؛ کارهای زود بازده و منعفت طلبیهای کوتاه مدت فردی، باندی و خانوادگی و روحيه به اصطلاح بازاری را رواج خواهد داد؛ فرهنگ برنامهريزی بلندمدت و سرمايهگذاری برای آينده را تضعيف خواهد کرد؛ سادهانگاری، برخورد عاطفی با مسائل و عملزدگی را به جای جامعنگری، عقلانيت و عاقبتانديشی خواهد نشاند و فرهنگ تصميمگيری از بالا و وابسته کردن مردم به دولت و فرهنگ استبدادی و هرج و مرج خواهی را گسترش خواهد داد. گسترش چنين فرهنگی زمينه و امکان توسعه مشارکت واقعی مردم و گسترش آزادیهای قانونی و مشروع را کاهش خواهد داد و توسعه سياسی کشور را با محدوديتها و موانع بيشتری روبرو خواهد کرد.
راه حل اصولی
راهکار اصولی و راهبردی برای حل مسائل اقتصادی جامعه ايران ايجاد آرامش و امنيت از طريق پذيرفتن صادقانه حقوق اساسی مردم، رفع موانع مشارکت سازمان يافته و واقعی مردم در امور، توزيع عادلانه قدرت (پيش از توزيع پول نفت) توسعه اخلاق و هنجارهای سالم اجتماعی و بسط آزادیهای قانونی و اساسی به وسيله حکومت و با کمک ملت است. در چنين صورتی، با ايجاد اصلاحات و تغييرات تدريجی در نهادهای سياسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و تقويت اميد و امنيت، شرايط لازم برای حل مسائل اقتصادی فراهم خواهد آمد. تنها در چنين بستری سياستهای اقتصادی درست میتواند اثربخش واقع گردد.
قرآن کريم شرايط لازم برای توسعه اقتصادی و انسانی جامعه را با يک مثال روشن در سوره نحل چنين بيان کرده است:
خداوند، شهری (کشوری) را مثل میزند که دارای امنيت و آرامش بود و روزی (امکانات اقتصادی) فراوان از هر سو به آن میرسيد ولی اهل آن (بجای شکر و استفاده صحيح از امکانات مذکور)، نعمتهای الهی را ناسپاسی کردند و خداوند هم به کيفر اعمالشان گرسنگی (فقر اقتصادی) و ترس (از ناامنی) را دامنگيرشان کرد(۲) (نحل ۱۱۲)
در آيه بالا امنيت و آرامش به عنوان دو شرط لازم برای جذب سرمايه و امکانات توسعه ذکر شده است. اين دو شرطی است که عموم اقتصاددانان نيز آنها را برای توسعه ضرور میدانند. حل اصولی و اساسی مسائل و بحرانهای اقتصادی جامعه در گرو اصلاحات نهادی، فرهنگی و سياسی و تأمين و گسترش امنيت، اطمينان و عدالت است.
نهضت آزادی ايران
(۱) وَ لَو اَنَّ اَهلَ القُری آمَنُوا وَ اتقَّوا لََفَتَحْنا عَلَيهِمْ بََرَکتٍ مِن السَّماءِ وَ الاََرْض
(۲) ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً قَرْیَهً کانَتْ آِمنَهً مُطْمَئَنَّهً یأتيها رِزْقَها رَغَداً ِمنْ کُلِ مَکانٍ فَََکَفَرتْ بِاَنْعُمِ اللهِ فاَذاقَها لِباسَ الْجوعِ وَ الْخَوْفِ ِبما کانوا یَصْنعوَن.