آزادی منصور اسانلو از زندان مخوف اوين پيروزی مهمی برای مبارزات اجتماعی در ايران است. مبارزاتی که به دور از هياهوهای سياسی با هدفی صنفی و طبقاتی به سختی اما به صورت متداوم به سوی موفقيت پيش می رود. مجموعه ی فشارهايی که در داخل و خارج از کشور منجر به اين موفقيت شد بيانگر اين است که در ورای شکل های نازای مبارزه ی سياسی، نوع ديگری از کنشگری موجود است که حتی دستگاه سرکوب رژيم نيز در مقابل آن عاجز است.
بديهی است که جمهوری اسلامی همچنان به سرکوبگری نهادينه و خشن خويش ادامه می دهد. کشتن اکبر محمدی و احتمال از بين بردن احمد باطبی همراه با اعدام های اخير در ميان مبارزان بلوچستان و خوزستان به خوبی نشان می دهد که رژيم آخوندی – بازاری همچنان از حذف فيزيکی به عنوان ابزار برنده ی خود سود می برد. اما اين تنها در مقابل يک نوع از مبارزه است که سرکوب حکومتی محدوديت های خويش را نشان داده و رژيم عجز خود را در مقابل آن به نمايش گذاشته است : مبارزه ی اجتماعی. يعنی مبارزه ای که برخاسته از نارضايتی های عميق توده های محروم و قشرهای جان به لب آمده ی جامعه است. در اينجا ديگر سرکوب نه جا دارد نه معنا. هرچند استفاده ی از آن همچنان سياست اصلی رژيم است اما کيست که نداند بخش های مهمی از مردم ايران وحشتی از سرکوب ندارند و به ضعف های ذاتی آن پی برده اند. علت اين امر نيز اين است که فقر اقتصادی ديگر حق انتخابی نگذاشته است که سرکوب بخواهد مردم را به سوی آن بکشاند. ديگر بحث حق طلبی از يکسو و نابودی ناشی از فقر از سوی ديگر است. مردمی که جز مرگ ناخواسته انتخابی نداشته باشند ازمرگ خواسته هراسی نخواهند داشت. اينجاست که سرکوب به خط قرمزهای خود می رسد و رنگ می بازد.
در چنين شرايطی مبارزات کارگری و صنفی مسير تازه ای در مقابل همه ی تغييرطلبان جامعه ی ايران قرار می دهند. طبقه ی کارگر در معنای وسيع خود، که در برگيرنده کليه ی مزدبگيران زحمتکش و استثمار شده ی ايران می باشد، نيرويی است که قادر است با توان مبارزاتی خويش پايه های ماشين اقتصاد بيمار رژيم را از کار انداخته و ضربه ی نهايی را به آن وارد سازد. تجمعات اعتراضی، تحصن، اعتصاب، تظاهرات و در نهايت، مقابله ی فعال برای اشغال دفاتر مسولان و مراکز و واحدهای توليدی شکل های مختلف مبارزه ای هستند که به دليل حجم و گستره ی خويش می توانند به سرعت حکومت را فلج کرده و جامعه را به سوی شرايط تغييرساز پيش برند. اما اين راه بدون اراده ی انسان های آگاه و فعال ناممکن خواهد بود. چنين سناريويی به طور خودکار و مکانيکی تحقق نمی يابد. بروز يک جنبش اعتراضی سراسری نيازمند دخالت عناصر تغيير طلب جامعه می باشد. نياز به عنصر آگاهی، شجاعت در سطح فردی و سازماندهی در سطح جمعی دارد.
اگر در شرايط کنونی نيروهای فعال داخل و خارج از کشور بر روی خواست های کارگران شرکت واحد تکيه کرده و به حمايت وسيع مالی، تبليغاتی و عملی از آن دست زنند اين امکان برای اسانلو و دوستان و همرزمانش بوجود می آيد که سرانجام وجود اتحاديه ی کارگران شرکت واحد را به رسميت شناسانند و دولت ضد کارگری احمدی نژاد را وادار سازند که به خواست های آنان برای افزايش دستمزد، بهبود شرايط کار و طبقه بندی مشاغل عمل کند. اين پيروزی نخست برای اولين اتحاديه مستقل کارگری در دوران حيات رژيم زمينه را برای ظهور سنديکاهای مستقل ديگر فراهم خواهد ساخت و اين آغاز بزرگترين عقب نشينی رژيم ضد مردمی خواهد بود.
پس امروز حمايت از حرکت اسانلو و يارانش يک کنش گذرا و محدود نيست، بيانگر درک اهميت گسترش مبارزات اجتماعی برای زمينه سازی مبارزات سياسی مهم است. به همين خاطر بر همه ی فعالان و کنشگران سياسی در مسير مردم است که از فرصت آزادی اسانلو برای شدت بخشيدن به فعاليت های حمايتی خود در راستای توان واقعی کارگران شرکت واحد و بعدها کارگران ساير بخش ها اقدام کنند. همه ی مبارزان چپ ايران امروز يک مثال مشخص برای بارگشت موثر به صحنه دارند. به رسميت شناساندن سنديکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه نقطه ی آغازی است برای دامن زدن به مبارزات صنفی و اجتماعی هدفمند و موثر. مبارزه ای که در زمان بن بست کامل مبارزات سياسی اپوزيسيون ايستاگرا يک شانس تاريخی بی نظير برای همه ی ايرانيان دگرگونی طلب است.
نگارنده بر اين باورست که اين تنها با سازماندهی توده های مردم در صف مبارزات اجتماعی است که می توان از انفعال سياسی عظيم کنونی خارج شد و آنچنان پويايی را در جامعه دامن زد که به سرعت رژيم را در زمينه ی مطالبات اقتصادی واجتماعی و بعد در زمينه ی خواست های سياسی وادار به عقب نشينی های تاکتيکی و سرانجام استراتژيک خواهد کرد. ميدان مبارزات اجتماعی باز است. نيروهای مردمی اينک امکان کار هوشمند سياسی را دارند. رژيم ضعيف است، جامعه خصلت تهاجمی يافته و موقعيت برای آگاه سازی و خود سازماندهی توده ها آماده است.
* *
www.korosherfani.com