رئيس سابق شورای امنيت آمريکا ، ز. برزينسکی گفته است که آمريکا ، تنها ابرقدرت جهان ، برای بقای قدرت ، شکوفائی اقتصاد و برتری قوای نظامی اش که ضامن ابرقدرتی اوست ، ميبايستی منابع نفتی جهان را در کنترل داشته باشد. بخصوص منابع نفتی کشورهای همجوار دريای خزر (ايران ، قزاقستان ، آذربايجان ، قرقيزستان ، تاجيکستان ، ...) و خليج فارس (عراق ، کويت ، امارات عربی ، ...) را بايد در کنترل مطلق داشته باشد. شير نفت منطقه بايستی در دست آمريکا باشد و کنترل انرژی "بهر قيمتی" مورد اجرا قرار گيرد. ضامن اصلی ابر قدرتی کنترل انرژی است (۱)
ريچارد آرميتج معاون وزارت امور خارجه که سالها در سازمان سيا خدمت کرده است ، متخصص منطقه کشورهای همجوار دريای خزر ميباشد. آرميتج گزارش ويژه "کميسيون منافع ملی آمريکا" را در سال ۲۰۰۰ تهيه و ارائه کرد. اين گزارش که در باره نفت منطقه و حمل آن بوسيله لوله سراسری از طريق افغانستان ميباشد ، طالبان را سّدی در مقابل اجرای اين برنامه اعلام کرده بود. آمريکا سعی کرد از طريق پاکستان ، طالبان را بهمکاری با آمريکا وادار کند ولی اداره ضد اطلاعات ارتش پاکستان که حامیِ طالبان بود ، پشت پرده از اين همکاری جلوگيری کرد. وزارت دفاع آمريکا که مسئول نفت و گاز ميباشد مأمور تهیه برنامه براندازی رژيم طالبان شد زيرا نفت منطقه و حمل آن از طريق افغانستان برای آمريکا جنبه امنيتی و حتی حياتی دارد.
ذخائر انرژی آمريکا مدتی است که روبکاهش گذاشته است وامريکا برای توليد ساليانه اش نياز به چاه های جديد دارد. برای مثال ، در سال ۱۹۹۹ تکزاس برای يکسان نگهداشتن توليد سالانه اش به ۶۴۰۰ چاه نفت جديد نياز داشت, در حاليکه در مقايسه با يکسال پيش از آن (سال ۱۹۹۸) نياز به ۴۰۰۰ چاه جديد داشت. در دهه ۱۹۷۰ ، مخازن جديد گاز با ميلياردها متر مکعب ذخيره در جنوب تگزاس و خليج مکزيک کشف ميشدند ولی امروزه اين ذخائر تا ۹۵ درصد کاهش يافته اند. قاره آمريکا از نظر ذخيره گاز در مقايسه با آسيا و آفريقا ضعيف است. اين در صورتی است که آمريکا با داشتن ۴ درصد از جمعيت جهان ، ۲۵ درصد از انرژی آنرا سالانه مصرف ميکند. . (۲)
ديک چی نی ، معاون رياست جمهوری آمريکا که با کارتل های نفتی رابطه بسيار نزديک دارد وسالها مديرعامل شرکت هالی بِرتون بود ، در سخنرانی خود راجع به نفت در "انستيتو نفت لندن" در سال ۱۹۹۹ ، اعلام کرد که نياز دنيا به نفت سالانه دو درصد رشد ميکند ، در صورتيکه توليدش سه درصد کاهش مييابد! او پيش بينی کرد که در سال ۲۰۱۰ دنيا روزانه ، به پنجاه ميليون بشکه بيشتر از امروز نياز خواهد داشت. دو سال بعد ، در سال ۲۰۰۱ موقعيت حتی بدتر از آن شد که پيش بينی کرده بودند. آمريکا برای اولين بار بيش از پنجاه درصد از نياز نفتش را وارد ميکرد و از اروپا در وارد کردن نفت از خاورميانه سبقت گرفته بود.
مايکل ميچر وزير محيط زيست انگليس اعلام کرد که توليد نفتِ دريای شمالِ کشورش طی هشت سال از روزی ۹/۲ ميليون بشکه به روزی۶/۱ ميليون بشکه کاهش خواهد يافت و انگليس در حال حاضر وارد کننده نفت بجای صادر کننده ميباشد. نزديکی دولت تونی بِلر به شرکت نفت انگليس و شِل همانند نزديکی دولت جورج بوش به کارتل های نفتیِ آمريکاست و تنها دليل همدستی انگليس با آمريکا برای اشغال عراق ، نياز مبرم اين دو کشور به کنترل نفت بوده است. (۳)
برای درک بهتراهميت نفت و اينکه تا چه حدی اين ابر قدرت ها حاضرند کشور ها و ملت ها را فدای خواسته و نياز خودشان بکنند ، بد نيست يادآوری شود که: در سال ۱۹۷۳ اوپک پس از سالها موفق شد که قيمت نفت را که سالها بشکه ئی يک دلار بود ، افزايش بدهد. اين حرکت با مخالفت و اعتراض شديد کشورهای غربی بخصوص آمريکا مواجه شد. اين ها، نه فقط نفت و کنترلش را ميخواستند ، قيمتش را نيز ميخواستند خودشان تعيين کنند!
کشورهای اوپک بسرکردگی ايران با آمريکا و اروپا برای تثبيت قيمت در گفتگو بودند و ميگفتند که قيمت اجناسی را که ما از شما خريداری ميکنيم ، هر ساله بالا برده ايد ، اساسی ترين محصول ما و در بعضی موارد تنها محصول مان نفت است و برای ايجاد تعادل و توازن خريد و فروش (صادرات و واردات) بايستی اين قيمتها بايکديگر مرتبط باشند. در همين زمان يعنی گفتگو در باره قيمت نفت ، آقای هنری کسينجر (وزير امور خارجه وقت آمريکا) در جلسه ی هيات وزرای کشورش پيشنهاد ميکند که برنامه اشغال نظامی چاه های نفتی را پياده کنند. يعنی آمريکا بوسيله قوای چترباز ارتش خود ، چاه های نفت کشورهای عربستان سعودی ، کويت و ابوظبی را اشغال کند ، بقيه هم حساب کار خودشان را خواهند کرد. جالب اينجاست که پيشنهاد ايشان باتفاق آراء تأئيد ميگردد و فقط رئيس جمهور موقتاً مخالفت ميکند و حمله و اشغال معوق ميماند. دو سال بعد در يک مصاحبه مطبوعاتی ، آقای کسينجر ميگويد: "هر کشوری که نفت را کنترل کند ، ملت ها را کنترل خواهد کرد".
مثال بعدی و زنده ، دو بار جنگ آمريکا با کشور متلاشی عراق و ملت نفرين شده ی آنست. امروز در عراق ، روزانه بيش از صد کشته و صدها زخمی بجای ميماند و کشور نيمه مخروبه و در حالِ سقوط ميباشد. و اين همه برای دستيابی و کنترل نفت عراق که ذخيره اش طبق آخرين اطلاعات ، حتی از عربستان بيشتر و توليد و دسترسی به ان آسان تر خواهد بود ، است. برآورد نفت در حوزه مجنون ۲۵ ميليارد بشکه ميباشد با ارزشِ بيش از يک تريليون دلار برای شرکت های نفتی آمريکا. نکته ی قابل ملاحظه اينجاست که وقتيکه ارتش آمريکا وارد بغداد شد ، اولين ساختمانی را که اشغال و حفاظت کرد وزارت نفت عراق بود که حاویِ نقشه ها و اطلاعات مورد نياز کارتل های نفتی بودند. همانطور که ميدانيد دو هفته ی متوالی ساختمان ها دولتی ، بانک ها ، پايگاه های نظامی و حتی موزه ها چپاول شدند ولی ساختمان وزارت نفت و محتوياتش هيچ آسيبی نديد.
اهميت کشورهای خاورميانه و همه ی جنگ و جدالها بر سر نفت بوده و هست. جورج بوش اول ، در سال ۱۹۹۱ برای حمله به عراق گفت: " اگر کنترل نفت را از دست بدهيم کسب و کارمان ، راه و روش زندگيمان ، آزاديمان و آزادی کشورهای غربی به مخاطره خواهند افتاد." سال ۱۹۹۸ بغداد اعلام کرد که قصد دارد با روسيه ، چين و فرانسه قرارداد نفت امضا کند ؛ در جواب بيل کلينتون لايحه "آزاد کردن عراق ۱۹۹۸" يعنی براندازی رژيم صدام را امضاء کرد. بنا به گفته ی آنتونی سامپسون "تاريخ نفت" شناس ، نقشه اصلی خاورميانه نام و يا مرزهای هيچ کشوری را نشان نميدهد ، بلکه نقشه ای است با تعدادی خانه های مربع شکل که نام شرکت های نفتی از قبيل آرامکو و استاندارد بر آنها حک شده است. مرزهای اصلی اين کشورها آن خانه ها و صاحبان آن همان شرکت ها بوده اند ؛ برای مثال بجای عربستان سعودی نام آرامکو و بجای کويت نام بی پی نوشته شده است. بقول بيل اِنگدال در کتاب "يک قرن جنگ" در اواخر قرن نوزده و اوائل قرن بيستم ، قرار بود راه آهن برلين - بغداد ساخته شود. اين پرروژه با مخالفت شديد و خرابکارانه انگليس و فرانسه روبرو شد از ترس آنکه آلمان در دسترسی به نفت برآنها سبقت گيرد.
مايکل کلر مينويسد: امروز ، پايه و ريشه مشکلات و رقابت های بين المللی ، در نياز به انرژی ودستيابی و کنترل آنست. نوسانِ قيمت نفت وِ ريسک ناشی از آن ، در ثبات اقتصاد آمريکا ميتواند از حملات تروريستی و حتی جنگ خطرناک تر باشد. در آمريکا ، نفت ديگر فقط يک ماده مورد نياز برای زندگی روزمره ، اياب و ذهاب ، اقتصاد شکوفا و بقای صنايع نيست بلکه بدون آن ، آمادگی و سلامت نيروهای نظامی و امنيت کشور در خطرند. نفت تحت نظر وزارت دفاع و حفاظت ارتش آمريکاست. (۴)
سازمان "قرن جديد آمريکا" که جزوِ گروه دست راستی (نِئوکنسِرواتيو) آمريکا ميباشد ، سالها قبل حمله به افغانستان وعراق و نابودیِ ارتش عراق را برنامه ريزی کرده بود و بالاخره پياده کرد. نئوکنسرواتيو ها بخصوص اعضای سازمان "قرن جديد آمريکا" مدتهاست که مشغول توطئه برای حمله به ايران ميباشد و جمهوری اسلامی نيز يا با ايشان همکار است و يا آنقدر ايران برايش بی اهمیّت است که کاملا آلت دست اين گروه شده و با شعارهای ابلهانه و سياست ضدمردمی اش صحنه را هر روز برای نابودی ايران آماده تر ميسازد! درآمد نفت ايران نيز که سال گذشته دوبرابر سال قبل بود بجای آنکه مددی برای ملت اسير ايران باشد، حربه ای است برای ادامه ننگ آور عمر رژيم آخوندی! (۵)
هدف اصلی نئوکان ها (نئوکنسرواتيو) زير پوششِ گسترش دمکراسی و آزادی ، مرزبندیِ جديد خاورميانه ، احداث پايگاه های نظامی آمريکا و کنترل مطلق نفت ميباشد. ۸۵ سال قبل نيز طی دوران جنگ جهانی اول ، انگليس ، فرانسه و آلمان ، ابرقدرت های آنزمان نيز با جنگ و چنگ ، دسيسه بازی و اجير کردن وطن فروشان و گمراهان ، منطقه را به آتش و خون کشيده و بالاخره قسمت کردند. سوريه و لبنان زير يوغ فرانسه و بصره ، بغداد و موصل تحت کنترل انگليس در آمدند. در سال ۱۹۲۱ انگليس بصره ، بغداد و موصل را ادغام کرده کشور عراق بوجود آمد. عراق تحت کنترل نظامی انگليس و فيصل از طرف دولت انگليس پادشاه عراق شد و بر تخت سلطنت نشست.
مرزبندی جديد خاورميانه ، احداث پايگاه های نظامی و کنترل نفت قبلاَ نيز مورد اجراء قرارگرفته و تازگی ندارد. عدم آگاهی و رشد سياسی ملت های منطقه همراه با دولت های دست نشانده و ضد مردمی است که اين تجربيات ننگ آور و خانمانسوز تکرار ميشوند.
اين مرزبندی های جديد ، نه تنها شامل ايران است و کشورمان هدف بعدی است ، بلکه برای کنترل ايران و اجرای مقاصدشان ، ميخواهند ايران را تجزيه کنند. آمريکا دو سال است که در بلوچستان ، آذربايجان ، کردستان و خوزستان بوسيله ی عواملش ، و در مناطق مرزی ايران بوسيله ی گروه های ويژه ارتش ، ضد اطلاعات و چتربازان ، نفوذ کرده است. گروه اول با پرداخت پول و دادن تعليمات و در بعضی موارد دادن تجهيزات (تلفن همراه ، کامپيوتر ، راديوبی سيم و ...) اشخاص را برای ايجاد تشنج ، اعتصاب و زد و خورد اجير ميکنند ، گروه دوم (عاملين سازمان سيا) جهت جمع آوری اطلاعات ، شناسائی مراکز حساس و حتی شرکت در کارهای تخريبی و ترورمشغول هستند و گروه سوم ، چتربازها مسئول شناسائی و نشانه گيری " ليزریِ" روی اهداف مورد نظر جهت بمباران ميباشند. متاسفانه يک عده ايرانی خود فروش و وطن فروشِ و عده ئی بی خبر و گمراه نيز با ايشان همکارند. خطر تجزیه ايران امروز از هر زمانی بيشتر و عواقب آن وخيم تر است.
جورج بوش در سخنرانی سالانه رياست جمهوری درباره "وضعيت کشورش" ، ايران را رسماَ يکی از سه کشور عضو مثلث شرارت معرفی کرد. در پی آن سخنرانی چند بار قول داد که ايران تحت هيچ شرايطی اجازه داشتن تسليحات هسته ئی را نخواهد داشت. همچنين مکرراً در سخنرانی ها و مصاحبه هايش تهديد کرده که احتمال استفاده از بمب هسته ئی درحمله به ايران وجود دارد. جان نيکلز از نشریه "نی شِن" ميگويد: "ما بيدليل و ابلهانه ايران را تهديد به حمله با بمب هسته ئی کرديم. اين تهديد نه تنها برای سلامتی آمريکا و جهان خطرناک است بلکه بر خلاف قانون بين الملل و جنايت در جنگ است." مارتين وان کِروِلد ، تاريخ شناس مشهور اسرائيلی ميگويد: "مسلماً ما نميخواهيم ايران دسترسی به تسليحات هسته ئی داشته باشد ، و من نميدانم که آيا مشغول بدست آوردن آن هست يا نه ، ولی در چنين جوّی (خصومت و حضور آمريکا در شرق ، غرب و جنوب ايران ، خصومت و حضور اسرائيل در لبنان و ترکيه) اگر ايران مشغول بدست آوردن تسليحات هسته ئی نباشد ، ديوانگی است."
هدف آمريکا از حمله به ايران کنترل نفت و خليج فارس است و داستان تسليحات هسته ئی ايران همانند داستان تسليحاتی عراق بهانه ئی بيش نيست! دولت جورج بوش به راهنمائی نئوکان ها و با پشتيبانی حزب الهی های مذهبی در آمريکا (صيهونيستهای مسيحی و کليمی) قصد دارد به ايران حمله کند. با اين فرضيه که ايران را بمب باران ميکنند ، مردم توی خيابانها ميريزند و آخوندها را سرنگون ميکنند! درست ، همانطور که آمريکا ، عراق را نجات داد! امروز عراق در اوج نا امنی ، با اقتصاد راکد و ورشکسته ، درگير جنگ داخلی ، و در شُرُف تجزيه و نابودی است.
متاسفانه يک عده ايرانیِ گمراه و خودفروش در خارج از کشور بخصوص در آمريکا ، دُم به اين تله بسيار خطرناکِ نئوکان ها داده اند ، با دشمن هم آهنگ شده و برای نابودی ايران کمر بسته اند!
اگر آمريکا برای منافع خودش و کنترل نفت نيست که ميخواهد به ايران حمله کند ، و حمله اش عملی دوستانه است ! نبايد ترديد داشت که اين دوستی ، بيشتر شبيه دوستی خاله خرسه است. برنامه پيش بينی شده آمريکا برای حمله به ايران ، چهار هفته بمباران صدها هدف غير از اهداف نظامی مانند منابع تصويه آب ، برق ، مخابرات ، صنايع ذوب آهن ، پتروشيمی و راه آهن ، پل ، جاده و ... است. اين عمل داستانِ "دوستی خاله خرسه" را بياد می آورد؟ شخصی نادان (ايرانيان گمراه) با يک خرس گردن کلفت (آمريکا) دوست شده بود. يکروز آن شخص در جنگلی زير درخت چرت ميزد مگسی (رژيم آخوندی) روی دماغش نشست و مزاحمش شد خرس برای آرامش آن شخص سنگ بزرگی (ارتش آمريکا) را بلند کرد و با تمام قدرت روی سر مگسی که مزاحم دوستش شده بود ، کوبيد!
از يکطرف دوستی خاله خرسه و از طرف ديگر اينکه آيا نفت برای ايران هدیه الهی يا نفرين اهريمن است؟ ايران اکنون صد سال است که دستخوش حوادث ناشی از دخالت دولت های خارجی است که دنبال اين فرآورده "بهر قيمتی" ميباشند: دسيسه بازی و اعمال نفوذ و اجير کردن دربار و يا وزرای زمان قاجار ؛ سلطنت بجای رئيس جمهوری بعد از سقوط احمدشاه ، کنار گزاردن رضاشاه و کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دولت دکتر مصدق ، تنها دولت مردمسالار ايران نمونه هائی هستند فراموش نشدنی. در اينمورد سرهنگ غلامرضا نجاتی مينويسد: "کوتای ۲۸ مرداد ، گذشته ار آثار و نتايج آن ، يکی از رويدادهای عبرت انگيز زمان است و همواره بصورت يک ننگ و شرمساری در تاريخ باقی خواهد ماند. شرمساری برای ملتی که در مبارزه بزرگ ضد استعماری خود ، امپراطوری بريتانيا را به زانو درآورد و آوازه جنبش او ، ملل ستم ديده زير يوغ استعمار را ، در آسيا و آفريقا بيدار ساخت ولی در پيکار نهائی ايستادگی نکرد و به آسانی در صحنه نبرد عقب نشست. ننگ برای خائنينی که با هويت ايرانی ، جاسوسی و مزدوری بيگانه را بعهده گرفتند و در گرماگرم نبرد ، دروازه را به روی دشمن کشودند." (۵)
و حالا يکبار ديگر آمريکا و انگليس برای کنترل دوباره نفت کشور ، تا حد تجزیه ايران ، کمر بسته اند.
تبليغات دولت جورج بوش و شرکا همچنان ادامه دارد. طی هفته گذشته برنارد لوئيز متفکر و پايه گزار سازمان "قرن جديد آمريکا" و گوروی (مرشد) دست راستی های آمريکا ، مقاله مفصلی در "وال استريت ژورنال" نوشت که تنها راه حل را حمله به ايران اعلام کرد. دو روز بعد هنری کسينجر در نشريه "واشينگتن پست" در مقاله ئی راه حل را حمله به ايران وانمود کرد. موساد (ضد اطلاعات اسرائيل) مدتهاست که با شايعات نيمه راست ، آمريکا را بر عليه ايران تحريک ميکند. اين سِری پروپاگاندها و شايعات با هدف مشخص برای آماده کردن اذهان مردم (آمريکا) و حمله به ايران ميباشد.
آمريکا ، ايران را دشمنِ خطرناک خودش وانمود ميکند. شورای امنيت آمريکا، در آپريل امسال اعلام کرد که ايران بزرگترين مدعی و خطرناک ترين رقيبِ آمريکاست. اين ادعاها مسخره است ، اگر ايران ارتش مجهز با تکنولوژی مدرن داشت هشت سال گرفتار جنگ با عراق نميشد. پس ايران نه خطری و نه رقيبی برای آمريکاست. مسئله همان نفت ، هديه الهی و نفرين اهريمن است. آمريکا قادر است به آسانی نيروهای جمهوری اسلامی را متلاشی کند ، صدها هزار کشته و زخمی بجای بگذارد و کشورمان را يا گرفتار جنگ داخلی کند و يا ۵۰ سال عقب بياندازد.
بايد با آگاهی و شناخت با مسائل برخورد کنيم ، منظور و هدف شعارهای تو خالی و دروعينِ آزادی و دمکراسیِ دشمن را تشخيص بدهيم و با همصدائی و همگامی از تخريب ، تجزيه و سقوط کشورمان جلوگيری کنيم.
برخی از منابع:
(۱) کتاب شطرنج بزرگ ، زيگ برزينسکی ۱۹۷۷
(۲) کتاب آمريکای مذهبی ،کوين فيليپ
(۳) کتاب آمريکای مذهبی
(۴) کتاب خون و نفت ، مايکل کلر
(۵) انستيتو اقتصاد بين المللی
(۶) کتاب جُنبش ملی شدن صنعت نفت ايران