به نام خدا
تداوم انديشه طالقاني
ياد و نام آيتالله سيدمحمود طالقاني و همفكران همراه او، مهندس بازرگان و دكتر يدالله سحابي، را در بيستوهفتمين سالگرد درگذشت طالقاني گرامي ميداريم. در شرايط كنوني جامعه، ما بيش از پيش نياز به يادآوري منش و ابعاد مختلف شخصيت طالقاني و انديشه او داريم تا بتوانيم براي ادامه راه او آگاهانهتر و مصممتر به تبيين و تكميل آنها همت گماريم و به وظايف ملي و ديني خود در اين زمانه بهتر عمل كنيم.
1- آشنايي با طالقاني
من از دوران نوجواني تا آخرين روزهاي عمر پر بار طالقاني همواره از آموزشها، مشورتها و همكاريهاي آن زندهياد بهره گرفتهام و صداي دلنشين او در اعماق وجودم طنين دارد.
در دوران دبستان (در حدود سال 1326)، كه با جمعي از نوجوانان هممحله خيابان مولوي (شاهپور) از آيتالله طالقاني براي سخنراني به مناسبت 15 شعبان دعوت كرديم، او با اشتياق دعوت ما را پذيرفت و درباره « فلسفه غيبت و انتظار » ـ دميدن روح اميد و حركت و آمادگي و نه سكون و بيعملي ـ با ما سخن گفت.در دوران تحصيل در دانشگاه تهران (40-1335)، در كلاسهاي آموزش قرآن او در مسجد هدايت و سخنرانيهاي او در انجمن اسلامي دانشجويان با زبان و مفاهيم قرآني و معارف اسلامي آشنا شدم. در سال 1340، با عضويت در جمعيت نهضت آزادي ايران و فعاليت در شاخه دانشجويي آن، افتخار همكاري حزبي با او را يافتم. وي در سال 1346، با حضور مهندس بازرگان و دكتر يدالله سحابي، خطبه عقد ازدواجم را خواند، پساز پيروزي انقلاب، مشاور ما در مديريت شهر تهران بود و درموارد بسياري از راهنماييها و مشورت او براي حل مسائل پيچيده مديريت شهري بهره گرفتيم و سرانجام، در مراسم آخرين نماز جمعه ـ كه به مناسبت نخستين سالگرد حماسه 17 شهريور 57 در بهشتزهرا برگزار شد ـ ميزبان او و نمازگزاران بوديم. در پايان برنامه نماز، از او خواستيم كه ساختمان جديد غسالخانه بهشتزهرا را افتتاح كند. در جريان اين بازديد، او با نگاه نافذ و لحن صميمياش به يكي از غسالها گفت : « مرا خوب بشوري!». دو روز بعد، غسال مورد خطاب در همان جا او را شست و در محلي كه بين قطعه شهداي 17 شهريور و قطعه شهداي پساز انقلاب پيشنهاد كرديم، با موافقت خانواده و دوستانش به خاك سپرده شد.
بهنظر من، خداوند طالقاني را زودهنگام از اين جهان فاني به سوي خويش فراخواند و اين نهايت رحمت الهي در حق او بود تا در معرض ابتلاي بيشتر قرار نگيرد. نامش همواره پرآوازه و راهش پررهرو باد.
آنچه ميخواهم در مراسم گراميداشت بيستوهفتمين سالگرد درگذشت طالقاني در حسينيه ارشاد ارائه كنم اداي ديني است در شرايط كنوني جامعه، با يادآوري پارهاي از ويژگيهاي شخصيت، منش و انديشههاي طالقاني كه امروز بيش از گذشته مورد نياز جامعه ما، بهويژه همفكران و پويندگان راه اوست، كه در چند محور بطور خلاصه به آنها اشاره ميكنم.
2- شخصيت و منش طالقاني
سيدمحمود طالقاني فرزند سيد ابوالحسن طالقاني، روحاني آزادانديش و همراه شهيد مدرس كه با شغل آزاد (كشاورزي و ساعتسازي) امرار معاش ميكرد، بود. وي در سال 1289 در دوره انقلاب مشروطيت متولد شد. طالقاني بهرغم گذراندن دوره تحصيلات حوزوي در قم، به قول شادروان مهندس بازرگان، با آنكه آخوند بود يعني علم و مسئوليت روحانيت را داشت، اخلاق و رفتارش با ديگر آخوندها يكسان نبود. او، برخلاف سنت معمول حوزويان، نه در حوزه ماند تا مراتب ارتقا تا سطح مرجعيت را طي كند ـ كه البته استعداد و ظرفيت آن را داشت ـ و نه درپي پيشنماز شدن، منبر داشتن و مدرسهداري سنتي بود. او در تلاش براي پيگيري رسالت پيامبران و صالحان، يعني آگاهيبخشي به مردم بود . او در شرايط سالهاي پيش از شهريور 1320، هنگامي كه از حوزه به تهران آمد، مخاطبان موردنظرش، يعني نوجوانان و جوانان كشور را ـ كه بهلحاظ فكري و هويتي سرگردان بودند ـ جستجو ميكرد.
خوشبختانه در سالهاي اخير، بهرغم محدوديتهاي موجود در حوزهها، طلبههاي جوان، فرهيخته و توانا در كارهاي پژوهشي و آگاهبخشي تربيت شدهاند و نقش مهم و مؤثري در زدودن خرافات و پاسخگويي به پرسشهاي پرشمار جوانان دارند.
طالقاني از صداقت، صراحت لهجه، شجاعت و استقلالنظر ويژهاي برخوردار بود، با مردم ارتباط عاطفي، صميمي و جذب كننده و با ستمگران و كارگزاران طاغوت برخورد بسيار جدي و تندي داشت. او با پاسباني كه به زور حجاب زني را در سال 1318 برميداشت برخورد كرد كه منجربه زنداني شدن او (طالقاني) شد. رفتارهاي او در دادگاه نظامي محاكمهكننده سران و فعالان نهضت آزادي ايران در سال 1342 و در زندان، با عوامل ساواك، داستانهاي مفصلي است كه در منابع تاريخي خوانده يا شنيدهايم.
طالقاني اهل گفتگو، مدارا و تساهل، بهويژه با مخالفان فكري، بود. او با مخالفان فكري بهنحوي برخورد ميكرد كه آنان احساس امنيت ميكردند و در شرايطي كه ميتوانست ايجاد اطمينان كند سخنانشان را ميشنيد و آنان را راهنمايي ميكرد. اين منش و ويژگي طالقاني در شرايط كنوني جامعه ما، كه وفاق ملي نياز راهبردي است، شديداً مورد نياز و توجه همه احزاب، گروهها و فعالان سياسي ـ اجتماعي است كه در بخشهاي بعدي به آن خواهم پرداخت.
3- انديشه فرهنگي
در سده اخير، همه مصلحان و احياگران ديني، بازگشت به قرآن، سرچشمه زلال وحي، را سرلوحه برنامههايشان قرار دادهاند. سيدجمالالدين اسدآبادي، عبده، كواكبي، اقبال لاهوري، استاد محمدتقي شريعتي، طالقاني و بازرگان تلاش فرهنگي خود را ـ كه پيشنياز هرگونه تحول اجتماعي است ـ معطوف به آشنا كردن مردم با زبان و فرهنگ قرآن ـ كه كتاب هدايت و راهنماي عمل انسان است ـ كردهاند. طالقاني در طول چهل سال تلاش اجتماعي ـ سياسي همواره براين مهم پاي فشرده است.
طالقاني، در سرمقاله نخستين شماره مجله دانشآموز ـ كه در سال 1321، ازسوي كانون اسلام منتشر شد ـ با استناد به حديثي از پيامبراكرم (ص)، دلايل ضرورت بازگشت و توجه به قرآن را به تفصيل توضيح داده است، مقاله با اين مقدمه آغاز ميشود: « اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن ... » « در هنگاميكه ابرهاي تيره فضاي جامعه را دربرميگيرد، بطوريكه تشخيص حق و باطل مشكل شود، به قرآن روي آوريد ».
پساز شهريور 1320، با شكسته شدن جو سركوب و اختناق رضاشاهي و پديد آمدن فضاي باز سياسي، عرصه فرهنگي جامعه، بهويژه در دانشگاه و درميان جوانان تحصيلكرده، در اختيار افكار وارداتي، بهويژه ماركسيسم و غربگرايي، قرار گرفت. در چنان شرايطي، طالقاني قرآن را از طاقچههاي منازل و گورستانها به صحنه زندگي مردم آورد و با زدودن زمينههاي خرافات و پيرايههاي ديني، قرآن را با فطرت جوانان پيوند زد و آيات و قانونمنديهاي قرآني را كه راهنماي عمل در زندگي و تلاشهاي اجتماعي همه عاشقان آزادي، عدالت و كرامت انساني است، به آنان آموخت..
بيان تلاشها و خدمات فرهنگي 40 ساله طالقاني نياز به فرصت زيادي دارد. كلاسهاي قرآن طالقاني در مسجد هدايت، در دهههاي 20 و 30 و 40، نسلي را با انديشه و انگيزه خدمترساني به جامعه تربيت كرد. 5 جلد كتاب ارزشمند « پرتوي از قرآن » تفسير كمنظير قرآن است كه در فرايند فعاليت اجتماعي ـ و بيشتر آن در دوران اسارت طالقاني ـ تدوين شده است كه جادارد پويندگان انديشه طالقاني اين را ه طي شده را ادامه دهند.
پرسشي كه امروز بايد به آن پاسخ داده شود اين است كه آيا زمانه « بازگشت به قرآن » سپري شده است و ديگر نيازي به پيگيري اين انديشه طالقاني وجود ندارد؟. بهنظر اين بنده در شرايط فرهنگي ـ اجتماعي پساز پيروزي انقلاب و تحولاتي كه در جمهوري اسلامي ايران پديد آمده است، ضرورت بازگشت به قرآن و تداوم انديشه طالقاني بهمراتب بيش از نياز به آن در شرايط شهريور 1320 و دهههاي پساز آن وجود دارد. درآن شرايط، خرافات و پيرايههاي ديني در حاشيه مسائل بنيادي جامعه قرار داشت و افكار الحادي و ديدگاههاي برخي از تحصيلكردگان در كشورهاي غربي با بدنه جامعه ايران ارتباط چنداني نداشت و تأثيرات آنان محدود بود. اما امروز متأسفانه برخياز افكار و انديشههاي خرافي مذهبي از رسانه ملي بطور وسيع پخش ميشود. گسترش سامانههاي ارتباطي مدرن بدنه جامعه، بهويژه نسل جوان ما، را بطور طبيعي تحتتأثير رسانههاي خارجي قرار ميدهد كه نيازي به ذكر مصاديق آنها در اينجا نيست، زيرا همگان روزمره با نوع تبليغات اين رسانهها آشنا هستند. دراينجا تنها به يكي از برنامههاي راديو قرآن (معارف) ـ كه چند هفته پيش پخش شد و تصريح كرد كه قرآن بعنوان امام پانزدهم پساز چهارده معصوم قرار دارد ـ و سخنان اخير رئيس مجلس خبرگان رهبري، در اين باره كه مقام رهبري در جمهوري اسلامي منصوب خدا است ـ اشاره ميكنم.
آشنايي با قرآن، سرچشمه زلال وحي، و نهجالبلاغه و ساير معارف اصيل ديني ملاكهايي در اختيار جامعه، بهويژه نسل جوان و تحصيلكرده، قرار ميدهد تا تحتتأثير تبليغات سوء و خرافي قرار نگيرند و افكار و ديدگاههاي رسانههاي رسمي و عملكرد حاكمان جمهوري اسلامي را معادل و منطبق بر آموزههاي قرآن و اسلام اصيل تلقي نكنند و بدين ترتيب، از دينگريزي و دينستيزي جوانان جلوگيري شود.
خداشناسي، انسانشناسي، جايگاه پيامبران و مؤمنان در فرهنگ قرآني و منابع اصيل اسلامي جهانبيني، شناخت، مباني و شاخصهايي در اختيار انسان قرار ميدهد كه بطور طبيعي مغايرت پيرايهها و خرافههاي رايج در رسانهها و پارهاي از منابر را با فرهنگ اصيل اسلامي مشخص ميكند و لااقل از اثرگذاري اين گونه افكار انحرافي در سست كردن پايههاي ايماني انسان ميكاهد.
خوشبختانه، در سالهاي اخير، طلبههايي نوانديش و فرهيخته در حوزههاي علميه تربيت شدهاند كه با علوم و معارف جديد علمي آشنا هستند و حركت آگاهيبخش و بازگشت به قرآن طالقاني را ادامه ميدهند، كه البته اين تلاشها با هزينههايي همراه بوده است. اين فرهيختگان و روشنفكران ديني در سالهاي اخير با مطالعات پژوهشي نو نقش مؤثري در تداوم انديشه فرهنگي طالقاني و بازرگان ايفا كردهاند. آثار مكتوب، سخنرانيها و كلاسهاي درس اين متفكران ارزشمند و استقبال جوانان از اين تلاشها كاملاً مشهود است و جاي تقدير دارد. اما ميزان اين تلاشها نسبت به نياز كنوني جامعه فاصله زيادي دارد. اميداست كه با همت و تلاش بيشتر اين تلاشگران فرهنگي، به اين امر مهم جامعه اهتمام لازم مبذول شود.
4- انديشه سياسي
محور اصلي انديشه سياسي طالقاني ـ كه در تمام عمر برآن پاي فشرد ـ مقابله جدي با استبداد، خودكامگي و فرهنگ استبدادي و بارور كردن درخت پرثمر آزادي و آزادگي است. او اين انديشه را از متن قرآن، تجربه تاريخي كشور و مطالعه احوال اقوام و ملل ديگر بدست آورد. او، در پرتوي از قرآن، طاغوت را كه نماد هر مستبدي است به معناي لغوي و وسيع براي هر خودخواه و سركش بر انديشه، آزادي و حق خلق آورده است.
طالقاني براي آموزش دريافتهاي قرآني خود تنها به سخنراني، تدريس و چاپ كردن آنها بسنده نميكرد، بلكه خود نيز به آنها عمل مينمود. او در برابر فشارها، زندانها و محروميتها پايدار و استوار بود و در هر مرحله از اين تحولات اجتماعي دريچههاي تازهاي به روي او گشوده ميشد. اين روند در سير تحول آثار پرتوي از قرآن مشهود است. همانگونه كه گفته شد، بخش قابل ملاحظهاي از پرتوي از قرآن در زندان ارائه و تدوين شده است.
پس از كودتاي 28 مرداد 1332، طالقاني اگرچه در نهضت مقاومت ملي همكاري تشكيلاتي نكرد و تنها با امضاي برخي از بيانيههاي نهضت مقاومت با آن ارتباط و همكاري داشت، براي توسعه و معرفي انديشه سياسي خود، در سال 1334 با اضافه كردن مقدمه جامع و زيرنويسهاي توضيحي به كتاب ارزشمند " تنبيهالامه و تنزيه المله" علامه سيدمحمدحسين ناييني ـ نوانديش انقلاب مشروطيت ـ به انتشار آن همت گماشت و ابعاد استبداد سياسي و استبداد ديني و پيچيدگي نوع ديني آن و سازوكارهاي مدني حاكميت ملت و دموكراسي را نشان داد.
طالقاني، در زيرنويس صفحه پاياني كتاب يادشده، دستاورد انقلاب مشروطيت در زمينه توسعه فرهنگ و رفتار مدني را به شرح زير مورد تأكيد قرار داده است :
« پيامبران عظام كه كاخهاي استبداد را ويران كردند ... تنها ازطريق موعظه و نصحيت نبود، مردمي را تربيت كردند و قدرت بدستشان دادند تا با قدرت شمشيرِ عدالت و خداپرستي، قدرت استبداد و شاهپرستي را برانداختند. آن مقاومت و انقلاب و خونريزي امروز به قانون و آراء عمومي (رفتار مدني) تبديل شده، اين حقي است كه ميتواند مستبدين را محدود سازد ... امروز اوراق انتخاب بجاي شمشير و تيروكمان انقلاب (خشونتورزي) ديروز است.»
واكنش رفتاري طالقاني در مجلس خبرگان قانون اساسي در سال 1358 و رأي منفي او، همراه با هفت تن ديگر از نمايندگان آن مجلس، به اصل پنجم قانون اساسي مربوط به ولايت فقيه در راستاي انديشه سياسي و تحليل تاريخي او از روند تحولات پس از پيروزي انقلاب اسلامي است كه درآن برهه آثارش بر همگان مشهود نبود.
همچنين، طالقاني با تدوين كتاب « اسلام و مالكيت » چارچوب نظريش را براي تبيين انديشه عدالتخواهي ارائه كرد. طالقاني و همفكرانش اگر به آزادي و مبارزات ضداستبدادي در طول چند دهه گذشته اولويت داده، سرزنش دگرانديشان را كه ميگفتند آزادي كالاي لوكس امپرياليستي است بهجان خريدند، ازاينرو بود كه آزادي را پيشنياز تحقق عدالت و استقلال كشور ميپنداشتند. تحولات جهاني و داخلي كشور پس از پيروزي انقلاب، صحت اين ديدگاه طالقاني و همفكرانش دستكم در سطح آگاهان و جنبش اصلاحات مورد تأييد قرار گرفته است. تجربه عملكرد يكساله دولت نهم ـ كه با پشت كردن به آرمان آزادي و ركن جمهوريت نظام، بر آرمان عدالتخواهي تأكيد دارد ـ و پيامدهاي آن در افزايش شكاف طبقاتي اين واقعيت را بيش از پيش آشكار كرده است.
باتوجه به روند تحولات در سالهاي پس از انقلاب، بهويژه در سالهاي اخير، ضرورت تداوم انديشه سياسي طالقاني ـ كه امروز بصورت گفتمان غالب آزادي، دموكراسي و حقوق بشر مورد تأكيد عموم احزاب، گروهها و فعالان سياسي قرار دارد ـ با درنظر گرفتن شرايط داخلي، منطقهاي و جهاني بيش از پيش مورد نياز است.
5- انديشه اجتماعي ـ تقويت نهادهاي مدني
يكي از محورهاي انديشه و عملكرد طالقاني در طول 40 سال تلاش نستوه او توجه به نقش نهادهاي مدني، ازجمله شوراها و احزاب سياسي، در رفع موانع توسعه كشور و تحقق آرمانها و مطالبات تاريخي ملت ايران بوده است.
طالقاني از همان شهريور 1320 ـ كه همكاري فرهنگي خود را با مهندس بازرگان و دكتر سحابي آغاز كرد ـ و توسعه همكاريهاي جمعي او در دهههاي بعد به اين مهم، باتوجه به آموزههاي قرآني و تجربه بشري، عنايت ويژه داشت.
ارائه آموزشهاي قرآني به دانشجويان، ارتباط تنگاتنگ با اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشجويان از دهه بيست و توسعه آن در دهه سي با انجمنهاي اسلامي مهندسين، پزشكان، معلمان، ارتباط با نهضت مقاومت ملي، پذيرش عضويت شوراي مركزي جبهه ملي دوم در سال 1339، مشاركت در تأسيس جمعيت نهضت آزادي ايران در سال 1340، حمايت از پايهگذاران سازمان مجاهدين خلق اوليه و تلاش براي جلوگيري از انحرافات دروني سازمان در سالهاي قبل و پس از انقلاب اين انديشه طالقاني را كه بدون رفع موانع همكاري جمعي و تقويت نهادهاي مدني هرگز دستيابي به آرمانهاي ملي و ديني امكانپذير نيست بخوبي نشان ميدهد.
طالقاني با پذيرش عضويت نهضت آزادي ايران در سال 1340، همانگونه كه مهندس بازرگان هم گفته است، يك عمل انقلابي و كاملاً بيسابقه در تاريخ روحانيت ايران انجام داد. طالقاني در شوراي مركزي نهضت آزادي حق ويژهاي مطالبه نكرد، بلكه براي خود فقط يك رأي ساده، مانند ساير اعضاي شوراي مركزي، قائل بود. طالقاني، بازرگان و سحابي با چنين رفتار دموكراتيك عملاً اخلاق دموكراسي و كار جمعي را به شاگردانشان آموزش دادند و اين فرهنگ را در درون انجمنهاي اسلامي، نهضت آزادي ايران و ديگر نهادهاي مدني نهادينه كردند. اين فرايند مصداق همان سخن بازرگان است كه ميگفت: « آزادي (و دموكراسي) دادني يا گرفتني نيست بلكه يادگرفتني است».
شايان يادآوري است كه در آن زمان و تا سالهاي اخير بسياري از شخصيتهاي موجه و فعال سياسي كشور با افتخار اظهار ميكردند كه جزو هيچ گروه، دسته يا حزبي نيستند. خوشبختانه تحليل رخدادهاي دهههاي اخير و كارهاي تحليلي و توضيحي پس از خرداد 76، در دوران اصلاحات، اين واقعيت را براي همگان آشكار كرده است كه بدون حضور تشكيلاتي در نهادهاي مدني و تقويت تحزب و فعاليت حزبي انتظار دستيابي به جامعه دموكراتيك ـ كه پيشنياز اجراي برنامههاي توسعه كشور است ـ واهي و بيهوده است. اگرچه اين واقعيت در سطح نظري در جامعه امروزي ما به آگاهي عمومي رسيده است، هنوز تا پذيرش عملي آن ازسوي فعالان سياسي و حزبي شدن فعاليت هاي سياسي فاصله زيادي وجود دارد.
امروز، اين انديشه و رفتار تحزبپذيري طالقاني ـ كه در حدود نيم قرن پيش به اين نياز مبرم جامعه ما پاسخ مثبت داده است ـ ، ميتواند اسوه و الگوي آموزندهاي براي همه كساني باشد كه ميخواهند انديشه طالقاني تداوم يابد و بستر لازم براي رفع موانع توسعه در كشور ايجاد شود. همانگونه كه گفته شد، گفتمان غالب در جامعه كنوني ما ـ كه مطالبه تاريخي ملت ايران ميباشد ـ آزادي، دموكراسي و حقوق بشر است. براي دستيابي به آرمانهاي يادشده راهي جز گفتگو، تقويت همكاريهاي جمعي و تشكيل نهادهاي متناسب نيست، يعني تداوم انديشه و رفتاري كه طالقاني از پيشگامان آن بود.
مدارا و تساهل با دگرانديشان ـ كه از خصوصيات بارز طالقاني بود و قبلاً به آن اشاره شد ـ از ضرورتها و پيشنيازهاي توسعه همكاريهاي جمعي و تقويت راهبرد وفاق ملي است. مگر بدون پذيرش ديگران و احترام به ديدگاههاي مختلف ميتوان در چارچوب وجوه اشتراك همكاري جمعي را پايهگذاري كرد؟ ما عموماً عادت داريم كه قبل از توجه و تمركز بر وجوه اشتراك به موارد اختلافنظر با طرف مقابل فكر كنيم. بديهي است كه با اين نگرش گفتگو، همفكري، همدلي و همكاري جمعي در جامعه شكل نميگيرد و بدگماني و بياعتمادي توسعه مييابد. خصوصيت مدارا و رواداري (Tolerance) طالقاني ـ كه با حفظ مواضع و اعتقاداتش، با مهرباني با صاحبان انديشههاي متفاوت گفتگو و در موارد لازم از آنان حمايت ميكرد ـ نياز استراتژيك امروز و فرداي جامعه ما است.
رفتار و سخنان طالقاني با شهيد نواب صفوي، ماركسيستها، اعضاي سازمان مجاهدين و با رهبرفقيد انقلاب هريك حامل آموزههاي ارزشمندي است كه جادارد نسل امروز، به ويژه علاقهمندان به راه طالقاني، آنها را ادامه دهند.
6- تشكيل شوراها
تأكيد بر شوراها و ضرورت بهحساب آوردن مردم در اداره كشور و دادن رأي منفي به اصل ولايتفقيه در قانون اساسي، پيام اصلي طالقاني در عمر كوتاهش پس از پيروزي انقلاب اسلامي است. دغدغه و نگراني طالقاني، با شناخت عميقي كه از تحولات پس از انقلاب داشت، در سخنانش در خطبههاي نمازجمعه 17 شهريور 58 در بهشتزهرا كاملاً گوياست، كه براي يادآوري قسمتي از آن را نقل ميكنم :
"من از همگان مي خواهم كه به امر شوراها اهميت بدهند و بدانند كه سرنوشتشان دست خودشان است و دولت هم بايد در اين كار فقط نظارت داشته باشد.مسلمانها هركس صداي مرا در داخل و خارج كشور ميشنود، راه اصلاح و حركت و تكامل انقلابي يك كشور منجر به همين است."
در آستانه برگزاري انتخابات سومين دوره شوراها، جا دارد كه مردم عزيز كشور، باتوجه به تجربيات انتخابات دو دوره گذشته، بهويژه پيامدهاي عدم مشاركت در انتخابات شوراهاي شهرهاي بزرگ مانند كلانشهر تهران و فراهم كردن زمينه براي جمعي ناشناخته كه با استفاده از امكانات و تسهيلات شهرداري تهران ـ كه آمارها و اطلاعات آن منتشر شده است ـ و نيز با پشتيباني همهجانبه نهادهايي كه از اعتبارات عمومي استفاده ميكنند توانستند اكثريت مطلق مجلس هفتم و سپس دولت نهم را در اختيار گيرند، با مشاركت گسترده در اين دوره، افراد مورد اعتمادشان را براي اداره شهرها انتخاب كنند و براي تقويت اين نهاد مدني ـ كه مشاركت گسترده مردم را در اداره روستاها و شهرها فراهم ميكند ـ تلاش كنند.
دلائل مخالفت طالقاني و ديگر آگاهان با اصل ولايت فقيه در قانون اساسي امروزه براي همگان آشكار شده است. آقاي مصباح يزدي، با تحريف تاريخ تشيع، اعلام كرده است كه هيچ يك از مراجع شيعه رأي مردم را مبناي مشروعيت رهبري نظام اسلامي (حاكم اسلامي، وليفقيه) ندانسته و معتقد است كه مقام رهبري منصوب خداوند است، درحاليكه ملامحمدكاظم خراساني، شيخ عبدالله مازندراني و حاجي ميرزاحسين تهراني از مراجع بزرگ نجف در صدر مشروطيت در تقريراتشان و با تأييد رساله تنبيهالامه و تنزيه المله علامه ناييني مشروعيت حكومت مشروطه ازطريق رأي مردم را برپايه مباني اسلامي اعلام كردند و در صد سال اخير بسياري از مراجع و علماي ديني، از جمله طالقاني، براين انديشه پاي فشردهاند.
دو قرائتي كه امروز از قرآن و سنت و قانون اساسي درباره جايگاه مردم در اداره جامعه وجود دارد، بايد با روش علمي مورد بررسي و ارزيابي قرار گيرد. يك ديدگاه رهبري را منصوب خدا ـ و بنابراين، با اختيارات مطلق ـ و مردم را تابع و بياختيار ميداند. به بيان ديگر، اين ديدگاه دموكراسي و حاكميت ملت را ناسازگار با اديان الهي، به ويژه اسلام، ميداند. ديدگاه دوم، همانگونه كه در اصل 56 قانون اساسي تصريح شده است، مردم را منشأ اختيار، قدرت و مشروعيت حاكمان معرفي ميكند و برپايه اصل 110 قانون اساسي مقام رهبري را با اختيارات محدود و بهلحاظ حقوقي در عرض ساير شهروندان و پاسخگو در برابر اختيارات تفويض شده ميداند.
در ديدگاه دوم، مقام رهبري و ساير مسئولان، كه منتخب مردم هستند، بايد با سازوكار اصل شوراها و رأي اكثريت و با مشاركت مردم جامعه را اداره كنند. پيامبر گرامي اسلام نيز ـ درجاييكه مربوط به اداره جامعه بود ـ از رأي اكثريت مردم حتي اگر برخلاف تشخيص او بود ـ پيروي ميكرد و خود تصميم اكثريت را بعنوان آموزه الهي به اجرا ميگذاشت. آيات قرآن و روايت تاريخي جنگ احد آشكارا اين روش مديريت را كه امروز نيز جنبه علمي دارد، نشان ميدهد. طالقاني نيز در مدت 40 سال تلاش فرهنگي، سياسي و اجتماعيش همواره براين انديشه و ديدگاه تأكيد و پافشاري داشته است. روحش شاد و راهش پررهرو باد