یکشنبه 2 دی 1386

تجزيه طلب کيست؟ يوسف عزيزی بنی طرف

يک سايت افراطی که پيشتر نيز عليه نگارنده اين سطور مطالب بی پايه ای را منتشر کرده بود، بار ديگر و در ادامه همان ادبيات بی مايه، تهمت هايی به من زده است. البته اين سايت برای فرار از مسووليت های اخلاقی و قانونی کار خود، همه جا از صاحب اين قلم به نام " يوسف.ع" ياد کرده است. اما از همه بدتر، در کنار اين گزارش، عکسی از نگارنده چاپ کرده و بخشی از آن را سياه کرده است. اين شيوه را می توان "سياه نمايی تصويری" ناميد که در واقع جزيی از سياه نمايی عام است.
من درواقع نمی خواستم جواب اين تازه به دوران رسيده ها را بدهم اما برای روشن کردن اذهان برخی از هموطنانم که ممکن است از اين دروغ پراکنی ها متاثر شوند اين مطالب را می نويسم. از آن جا که گردانندگان اين سايت، بار قبل از چاپ پاسخم سرباز زده بودند، اين بار نسخه ای برايشان نفرستادم .
پيش از هر سخنی لازم است بگويم من پس از برگزاری نشستی که در تاريخ ۲۴/ ۹/ ۸۶ (۱۵/۱۱/۰۷) "برای دفاع از آزادی بيان و آقای عمادالدين باقی" در انجمن صنفی روزنامه نگاران برگزار شد، مقاله ای به زبان عربی در روزنامه اينترنتی ايلاف نوشتم. نام مقاله ام "جبهه ای وسيع در ساختمانی کوچک" بود. در آن نشست طيف ها
و شخصيات های فرهنگی و سياسی وقومی متنوعی شرکت داشتند. از چپ چپ تا راست راست. به برخی از آنان که در خاطرم مانده است اشاره می کنم: محمد علی عمويی، فريبرز رييس دانا، عليرضا جباری، ابراهيم يزدی، عزت الله سحابی، معين فر، هاشم آغاجری، محمد ملکی، صدر حاج سيد جوادی، خشايار ديهيمی، بابک احمدی، عليرضا رجايی، احمد زيد آبادی، رجبعلی مزروعی، عبدالله مومنی، محسن کديور، صالح نيکبخت، محمد شريف، محمد سيف زاده، عبدالفتاح سلطانی، حسن عباسيان (رييس جمعيت عرب های خوزستانی مقيم تهران) و بهرام ولدبيگی ( سردبير هفته نامه توقيف شده کردی – فارسی آشتی) و همسر آقای باقی و دخترشان و محمد قوچانی دامادشان.
من به هرحال برای ادای احترام به انسانی که در دفاع از حقوق شهروندان زندانی ايرانی سر از پا نمی شناخت، در آن نشست شرکت کردم. زيرا فکر می کنم که ايشان بر خلاف ديگر مدعيان حقوق بشر، ايرانيان را نه بر اساس قوميت و زبان و دوری و نزديکی شان به پايتخت بلکه براساس ميزان مظلوميتشان مورد توجه قرار می داد.
از اين رو کوشش برای آزادی عمادالدين باقی در يک معنا، کوشش برای همبستگی ملی است که وی نماد آن بود.
گردانندگان اين سايت تندرو از همان ابتدای "گزارش" شان از من به عنوان " يکی از طرفداران تجزيه خوزستان" نام برده اند و البته اين عنوان همواره توسط افراطيون درمورد اغلب هموطنان برابری طلب غير فارسمان به کار رفته است.
در اين زمينه به ياد مقاله ای می افتم که دوستم، روانشاد بهاء الدين ادب - نماينده پيشين سنندج – چند سال پيش و در گرماگرم درخواست نمايندگان کردستان برای اجرای اصل ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی در يکی از روزنامه های کشور نوشتند. در آن هنگام همفکران گردانندگان اين سايت، تهمت تجزيه طلبی را به ايشان
و ديگر نمايندگان عضو فراکسيون کرد مجلس ششم وارد کرده بودند. مهندس ادب در آن پاسخنامه، به همه مقدسات سوگند خورده بود که " آقايان ما تجزيه طلب نيستيم". اما من اينان را به ۲۴ کتاب وصدها مقاله فرهنگی، سياسی وادبی رجوع می دهم که طی سی سال گذشته به زبان های فارسی و عربی نوشته يا ترجمه کرده ام. اگر اين بهتان زنان حرفه ای يک واژه – و دقيقا يک واژه – را به من نشان دهند که ادعايشان را ثابت کند من حرف آنان را باور خواهم کرد. من دقيقا می دانم که اين تهمت زدن ها برای تفرقه افکنی بين شخصيت های فرهنگی، اجتماعی و سياسی کشورمان انجام می شود. درست همان گونه که عده ای را که می دانند نمی توانند با تهمت "تجزيه طلبی" بترسانند برای آنان از تهمت "براندازی" بهره می گيرند. به هرحال اينان با توجه به روانشناسی مردم ايران نسبت به واژه تجزيه طلبی - که به هرحال احساسات ملی را بر می انگيزد – می کوشند بخشی از فرزندان اين ملت را نسبت به بخشی ديگر بدبين سازند و آنان را از يکديگر جداسازند. واين در حالی صورت می گيرد که کشورمان در معرض تهديدهای گوناگون قرار دارد. گرچه می دانم روشنفکران آگاه اين مرز و بوم اين شگرد را فهميده اند ولی با آگاه ساختن ديگران، می توان اين حربه تفرقه افکن را بيش از بيش بی اثر کرد. والبته فرزانگان می دانند که سياست های سرکوبگرانه و تندروانه چه کسانی در اين مملکت راه را برای تجزيه طلبان باز می کند.
اين سايت افراطی در ادامه "گزارش" خود چنين نوشته است: "يوسف.ع.. در جريان بمب گذاريهای اهواز که به کشته شدن شهروندان خوزستانی انجاميد، احضار و بازداشت شده بود".
اين البته بخشی از دروغ هايی است که اين سايت سرهم بندی کرده است، زيرا وقتی من در پنجم ارديبهشت ۸۴ به خاطر انتقاد از برخورد با تظاهرات مسالمت آميز عرب های اهواز دستگير شدم، نه انفجاری در کار بود ونه مسايلی از اين قبيل.
سايت يادشده در جايی ديگر می نويسد:" يوسف.ع در روزهای آغازين انقلاب بارها در جمع جوانان طرفدار خلق عرب خوزستان خواستار خود مختاری اعرب شده بود ويکی از عوامل اصلی آغاز غائله خلق عرب در طول سال های ۵۸ و ۵۹ محسوب می شود؛ غائله ای که بهانه صدام برای آغاز جنگ تحميلی بود".
من به عنوان يک نويسنده و پژوهشگر درباره خلق های ايران و از جمله مردم عرب خوزستان پژوهش هايی داشته ام . اما اين کوشش ها اساسا در عرصه های پژوهشی و تاليفی و سخنرانی و به شکل مسالمت آميز بوده است.
گردانندگان پرونده ساز اين سايت به اين ترتيب احتمالا قصد داشته اند برخلاف آخرين قطعنامه شورای امنيت سازمان ملل که صدام حسين را به عنوان آغازگر جنگ عراق عليه ايران معرفی کرده بود، پای مرا به اين موضوع بکشانند.
اينان حتا آمادگی شنيدن اظهار نظری جز ديدگاه های خود درباره فضای سياسی ايران را ندارند واز اين رو نسبت به نگرانی نگارنده نسبت به فضای سياسی و فرهنگی کشور واکنش نشان داده و آن را تيتر کرده اند.

****

متن گزارش سايت رجا نيوز:
آيا دولت منافذ ما را خواهد بست؟!

يکی از طرفداران تجزيه خوزستان، در مقاله ای با اشاره به برگزاری نشست انجمن صنفی روزنامه نگاران در حمايت از يک متهم، اعمال آزادی از سوی دولت برای برگزاری تجمعات اينچنينی را نوعی سوپاپ اطمينان دانست و ابراز عقيده کرد: معلوم نيست اين منافذ برای ما باز می ماند يا در اثر تشديد فشارهای داخلی و خارجی، اين منافذ کوچک ما را نيز خواهند بست؟!
به گزارش رجانيوز، "يوسف.ع" که در جريان بمب گذاريهای اهواز که به کشته شدن شهروندان خوزستانی انجاميد، احضار و بازداشت شده بود، در مقاله ای در پايگاه اينترنتی ايلاف نوشت: فعالان جامعه مدنی ايران همواره به دنبال پناهگاهی هستند تا رهبرانشان در آن تجمع و عقايد انتقادی خود را درباره دولت اعلام کنند.
وی در اين يادداشت با اشاره به اينکه روز پنج شنبه گذشته نيز در همين راستا ۵۴ تن از فعالان سياسی و مطبوعاتی در ساختمان اتحاديه روزنامه نگاران به بهانه گراميداشت عمادالدين باقی تجمع کرده بودند، يادآور شد: بازداشت باقی دستاويز لازم را برای اين تجمع آماده کرده بود.
اين پايگاه خبری عرب‌‏زبان با اشاره به اظهارات هاشم آغاجری در اين نشست عليه دولت درخصوص آنچه وی افزايش شکاف اجتماعی، ملی، دينی، مذهبی و جنسيتی می خواند و از اين رو شرايط فعلی ايران را با زمان شاه سلطان حسين صفوی که به دست افغانها منقرض شد مقايسه نمود، از سخنان وی درخصوص تأکيد بر استقلال قضايی در پاکستان و مقايسه آن با ايران خبر داد.
سايت خبری ايلاف که به مواضع ضدايرانی شهرت دارد و مرکز آن در لندن است، درادامه اين گزارش به جزئياتی از نحوه تجمع در اين محل و افرادی که در آن حضور داشتند، همچون اظهارات ابراهيم يزدی در انتقاد از سخنان احمدی نژاد درخصوص آزادی مطلق، اظهارات حسن عباسيان درخصوص بازداشت عمادالدين باقی و سخنان رئيس دانا درخصوص مسائل کارگران و بازداشت آنها و اظهارات عبدالله مومنی درباره حقوق بشر اشاره کرد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

در اين گزارش همچنين به حضور عبدالله نوری، رجب مزروعی، عيسی سحرخيز، محمد قوچانی، عبدالله مؤمنی، محسن کديور، احمد زيدآبادی، فريبرز رئيس دانا و صالح نيکبخت و برخی چهره های قومی اشاره شده است.
ايلاف که سايتی سعودی است، بدون اشاره به آزادی های گسترده ايران و محدوديتهای سياسی کم نظير عربستان سعودی، برگزاری چنين اجتماعی را به معنای آن دانست که حکومت با وجود مقابله شديد با گروههای سياسی نمی خواهد همه منافذ را ببندد و از تجربه حکومت شاه و رژيم صدام در عراق استفاده می کند!
نويسنده اين گزارش که خود در آن جمع حاضر بوده است می افزايد: به نظر می رسد حکومت از تجمع محدودی که رسانه های خارجی آن را پوشش ندهند، هراسی ندارد و برعکس به نظر می رسد که مانع از اين تجمعات نمی شود تا سوپاپ اطمينانی وجود داشته باشد.
"يوسف.ع" در روزهای آغازين انقلاب بارها در جمع جوانان طرفدار خلق عرب خواستار خودمختاری اعراب شده بود و يکی از عوامل اصلی آغاز غائله خلق عرب در طول سال های ۵۸ و ۵۹ محسوب می شود؛ غائله ای که بهانه صدام برای آغاز جنگ تحميلی بود. وی در حال حاضر آزادانه برای رسانه های ضد ايرانی قلم می زند.
وی در انتهای اين نوشته ابراز عقيده کرده است: معلوم نيست که آيا اين منافذ باز خواهند ماند يا دولت در صورت تشديد فشارهای خارجی و داخلی اين منافذ کوچک را نيز خواهد بست؟

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'تجزيه طلب کيست؟ يوسف عزيزی بنی طرف' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016