در سال ۱۳۸۳ آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر - اولين رياست جمهور ايران - در گفتگويی با يکی از محققان جوان تاريخ معاصر، اعلام کرد که " اگر مدار بسته شود، هم در انتخابات رياست جمهوری امريکا اثر می گذارد و هم ممکن است کار دست کم به بمباران تأسيسات اتمی ايران توسط اسراييل بکشد".... و امروز ۴ سال از ان تحليل می گذرد
دريک روز بهاری عصر روز شنبه ۲۵ ارديبهشت سال ۱۳۲۷ برابر با ۱۴ ماه مه سال ۴۸ ۱۹ تاسيس اسراييل در خاورميانه اعلام شد و از ان روز بود که اين کشور جديد التاسيس برای حفظ بقای خود و منافعش با موج بزرگ ترور و ناارامی و اغتشاش در پيرامونش روبرو شد . در حالی که در همان روز ايران و شاه وقت - محمد رضا پهلوی - به عنوان تنها کشور در خاورميانه بود که اين کشور را به رسميت شناخت.از ان روز تا امروز درست ۶۰ سال گذشت و امروز همين دو کشور رفيق سابق ؛ تهديد و دشمن امروز همديگر شده اند. در اين ۶۰ سال هزاران پرده نمايش سياسی - اعراب و اسراييل ؛ استقلال طلبی ؛نزاع سوريه و اردن؛ سپتامبر سياه ، جنگ لبنان ؛ نزاع مصر و ليبی ، انقلاب ايران ، انحراف از ارمانهای انقلاب ؛ کردهای ايران و عراق ، جنگ ايران و عراق ، ماجرای کويت ؛ جنگ خليج فارس ، ايران و حماس و ..... - از برابر چشمانمان گذشت و گذشت تا اينکه امروز بگوييم کشورمان که عمری برای ازادی و رهايی کوشيد هنوز در بحران و اتش است .
اما براستی ايا زيستن در جنجال و يا ايجاد بحران برای " ايران - امريکا - اسراييل " ضروری است ؟ الان هم در استانه انتخابات آمريکا , بايد از خو بپرسيم که آيا تصميم و نگاه دولت فعلی و آتی آمريکا درباره دولت روحانيت ايران و حرکت مردمی آن تاثير گذار است؟ . آيا جنگی مابين ايران و اسرائيل رخ می دهد؟ " اين همان پرسش هوشمندانه محقق تاريخ معاصر از دکتر ابوالحسن بنی صدر بود و او در عين رندی پاسخی تامل برانگيز گفت : " - بحران سازی در باره برنامه اتمی ايران حاکی از ﺁن است که ﺁقايان خامنه ای و شارون و بوش به مدار بسته نياز دارند. بحران سازی ديناميک خود را دارد . بنا بر اين، بسا که به عمليات نظامی نيز بيانجامد. از اين رو، همه ايران دوستان می بايد همه روز بکوشند و از راه افشای نياز اين سه ، مانع از بسته شدن مدار بگردند. بديهی است اگر مدار بسته شود، هم در انتخابات رياست جمهوری امريکا اثر می گذارد و هم ممکن است کار دست کم به بمباران تأسيسات اتمی ايران بکشد. کوتاه سخن اين که رژيم می خواهد « برنامه اتمی » را با « چند و چون دولت عراق » معامله کند. اگر نيروهای مخالف رژيم صدام سنت عمل بر اصول استقلال و ﺁزادی می داشتند، امروز عراق سرنوشتی را نداشت که دارد. ﺁنها که بر خط ﺁزادی و استقلال هستند، می بايد خواستار دولت مردم سالار بر اصول استقلال و ﺁزادی برای عراق باشند و با مداخله هر دولت خارجی ، از جمله رژيم ملاتاريا در امور داخلی عراق مخالفت کنند.
اما امروز بايد از خود پرسيد که ايا اين بحران فقط دغدغه محققان شيک و لوکس تاريخ است و يا اينکه جامه حقيقت خواهد پوشانيد و مردم ايران و منطقه طعم داغش را خواهند چشيد ؟ آيا " آمريکا - ايران - اسراييل " به اين بحران نياز دارند ؟ و فايده اين بحران در چيست ؟ منافع کدام کشور کسب خواهد شد؟ ايران چراو به چه قيمتی به دنبال شکست امريکا در عراق است ؟ ايا مسولان حکومت اسلامی ايران اين دغدغه ها را ندارند که ايران فدای سلطه و قدرت طلبی بی ثمر خواهد شد ؟ و منظور شفاف و روشن اقای دکتر بنی صدر چيست " کدام ستون پايه استبداد در حال بازسازی است ؟ " ..... و وای اگر اين پيش بينی حکيمانه ايشان درست از اب درايد ؟
دکتر احسان مرادی
از دريافت نظرهايتان سپاسگزارم
[email protected]
منبع :
http://www.banisadr.com.fr/Interview/ganefard/html/ganefard_2004-08-28.html