پنجشنبه 2 خرداد 1387

همجنس‌گرايان ايرانی و مجازات و فشار اجتماعی، دويچه وله

در ۱۷ ماه مه ۱۹۹۰ سازمان بهداشت جهانی همجنس‌گرايی را از فهرست بيماری‌های روانی خارج کرد. از آن زمان روز هفدهم ماه مه روز جهانی مبارزه با ترس بيمارگونه از همجنس‌گرايان اعلام شده است. با اين همه هنوز هم در بيشتر کشورهای دنيا تبعيض عليه همجنس‌گرايان وجود دارد. از جمله در ايران. چند سالی است که با وجود همه دشواری‌ها بحث در باره تبعيض عليه همجنس‌گرايان ايرانی و مجازات‌هايی که آنان در ايران با آن روبرو هستند آغاز شده است.

آرشام پارسی ۱۳ سال داشت که متوجه شد “جور ديگری“ است. وجدانش ناراحت بود. فکر می‌کرد که خدا او را آن گونه که هست، دوست ندارد. احساس گناه می‌کرد، گناهی که مستوجب عذاب جهنم بود. فکر می‌کرد که بايد خود را کيفر دهد تا خدا او را ببخشد.

آرشام پارسی در مورد دوره نوجوانی‌اش می‌گويد: "وقتی کتابها را مطالعه می‌کردم و سعی می‌کردم که اطلاعات کسب کنم، مواجه شدم با قانون مجازات اسلامی که مجازات اين گونه رفتارها سنگسار و اعدام و شلاق و اين چيزها بود و من چند بار شبها کابوس سنگسار می‌ديدم و اينکه اگر يک وقت دستگير شوم، مرا سنگسار می‌کنند. من برای پيشگيری سعی می‌کردم خودم را سرکوب بکنم. روزهای بسيار سختی را پشت سر گذاشتم، چون مجبور بودم که خودم را سرکوب کنم،‌حال به شيوه‌های مختلف: يا به خودم فشار روانی وارد کنم، يا تنبيه برای خودم بگذارم يا روزه بگيرم يا روزانه بجای ۱۷ رکعت نماز، ۱۰۰ رکعت نماز بخوانم تا خوب بشوم.“

آرشام پارسی هم اکنون ۲۷ سال دارد. هنگامی که او به گذشته می‌نگرد، بخصوص به ياد فشار روحی‌ای می‌افتد که سالها تحمل کرده است. آنچه او در خود گناهی قابل مجازات می‌دانست، تمايلات همجنس‌گرايانه‌اش بود. آرشام پارسی ايرانی‌ای همجنس‌گراست.

مجازات همجنس‌‌گرايان

موضوع همجنس‌گرايی در ايران موضوعی است تابو، نمی‌توان راجع به آن سخن گفت. برای رفتار و اعمال همجنس‌گرايانه مجازات تعيين شده است. به گفته روت يوتنر، کارشناس منطقه خاورميانه و خاورنزديک در سازمان عفو بين‌الملل، طبق قوانين جزايی ايران مجازات شخص فاعل و شخص مفعول با هم متفاوت است. مجازات از شلاق شروع می‌شود تا به اعدام می‌رسد، که البته قاعدتا نمی‌توان حکم اعدام را به راحتی صادر کرد. روت يوتنر می‌گويد: “بايد شواهد زيادی در دست باشد تا بشود حکم اعدام در اين مورد صادر کرد. يعنی يا بايد مردانی که متهم‌اند چهار بار داوطلبانه اعتراف کنند يا چهار مرد صالح بايد گواهی دهند که شاهد رابطه جنسی بين اين مردان بوده‌اند.“

البته قوانين جزايی به قاضی اين اختيار را می‌دهد که بنا بر داوری خود حکم را صادر کند، بی‌آنکه شاهدان عينی‌ای وجود داشته باشند. يوتنر، نماينده سازمان عفو بين‌الملل، در مورد شمار احکام اعدامی که در مورد همجنس‌گرايان در ملا عام به اجرا درآمده‌اند می‌گويد: “ما از طريق گزارشهای رسانه‌ها در سال ۲۰۰۵ مطلع شديم که دو مرد حدود ۲۰ ساله را در ملا عام بخاطر تمايلات همجنسگرايانه‌شان اعدام کرده بودند و علاوه بر آن در همان سال دو مرد به اتهام همجنس‌گرايی به مجازات مرگ محکوم شدند. اما نمی‌دانيم که اين حکم در مورد آنها اجرا شد يا نه.“

به گفته يوتنر نمی‌توان اتهامی را که به جمهوری اسلامی زده می‌شود که همجنس‌گرايان را به عنوان دزد و قاتل و متجاوز اعدام می‌کند، ثابت کرد. يوتنر می‌گويد: “ما به موردی برنخورديم که اين شک را تاييد کند، بنابراين می‌شود گفت که اين بيشتر گمانه‌زنی است.“

با اين حال به گفته يوتنر مشاهدات نشان می‌دهند که کسی که در ايران متهم به همجنس‌گرايی شود، با موانعی گوناگون برخورد می‌کند، چون “سازمان عفو بين‌الملل در طول سالها به اين نتيجه رسيده که دستگاه قضايی ايران اشکالهای فراوانی دارد. ما شاهد محاکمات زيادی بوده‌ايم که با موازين بين‌المللی برای محاکمه‌ای عادلانه همخوانی نداشته‌اند.“


فشار جامعه

مجازاتها يک طرف، فشار شديد جامعه هم يک طرف. برای بيشتر مردم هم‌جنس‌گرايی ننگ به شمار می‌آيد. آرشام پارسی می‌گويد که اين گونه نيست که بخاطر همجنس‌گرايی در ايران هر روز با پيگرد و شکنجه روبرو باشی، ممکن است هيچ گاه هم با پليس برخوردی نکنی. اما فشار اجتماعی بسيار عظيم است و اين پديده‌ای است که هر روز با آن مواجه هستی.

کتايون پيرداوری نيز ايرانی و همجنسگراست. او در سن ۱۳ سالگی به آلمان آمد. پيرداوری سالهاست که به مسائل زنان ايرانی همجنسگرا می‌پردازد. وی در مورد ديد جامعه نسبت به همجنسگرايی چنين می‌گويد: “اگر بخواهی به زندگی ادامه بدهی بايد با عمل جراحی، جنسيت‌ات را تغيير بدهی. دولت حتی از اين کار حمايت می‌کند. انگار که اين گناه است، غده سرطانی است که بايد از دستش خلاص بشوی.“

در کنار تغيير جنسيت برای بسياری از همجنس‌گرايان در ايران ازدواج اغلب مطمئن‌ترين راه است برای آنکه کسی به عنوان همجنس‌گرا جلب نظر نکند. در بسياری از خانواده‌ها هيچ گاه در مورد همجنس‌گرايی صحبتی نمی‌شود. آرشام پارسی نيز تا امروز با خانواده‌اش در اين مورد حرف نزده است، حتی‌سه سال پيش هم که با کمک سازمان ملل متحد ايران را از ترس مجازات ترک کرد.

پارسی می‌گويد: “هنوز شرايط به آنجا نرسيده که هر کس بخواهد آزادانه راجع به خودش صحبت بکند. مجبور هستند که خيلی محتاطانه با پدر و مادرها صحبت بکنند. چون حتی اگر پدر و مادر هم مشکلی با اين مسئله نداشته باشند، اولين موضوعی که به ذهن‌شان می‌رسد اين است که فاميل چی؟ ديگران که نمی‌دانند. جامعه طوری است که همه مثل زنجير به هم وصل‌اند. اگر يک جای اين زنجير مشکل ايجاد شود، برای همه‌شان مشکل ايجاد می‌شود. اگر يک خانواده قبول کند، خانواده‌های اطراف جواب می‌خواهند و اين مشکل است.“


دگرباشان جنسی ايرانی در خارج از کشور

آرشام پارسی رييس سازمان دگرباشان جنسی ايرانی در کاناداست. اين سازمان برای بدست آوردن حقوق بشری همه همجنس‌گرايان ايرانی در سراسر جهان فعاليت می‌کند. از جمله موضوعهايی که اين سازمان به بحث می‌گذارد، موضوع ايدز است و تغيير جنسيت و مشکلهای خانوادگی. شمار اعضای اين سازمان که از طريق پست الکترونيکی با آن در ارتباط هستند حدود ۵۰۰۰ نفر است.

از اهداف سازمان دگرباشان جنسی ايرانی همچنين اين است که روشنگری کند و موضوع هم‌جنسگرايی را از گوشه‌های تاريک خارج کرده، به بحث بگذارد. آرشام پارسی در اين باره می‌گويد: “همه اعضای جامعه بايد دست به دست هم بدهند تا حقوق همه مردم رعايت بشود. حقوق بشر قراردادی است که روی کاغذ نوشته شده، ولی مردم بايد آن را رعايت کنند و به اجرا درآورند. رعايت اين حقوق به معنای احترام به حقوق ديگران در صحبت و رفتار و در قانون است.“

برخی از همجنس‌گرايان ايرانی به خارج از ايران، از جمله به آلمان، می‌گريزند. اما آماری در مورد شمار پناهجويانی که از ايران آمده و بخاطر تمايلات همجنس‌گرايانه خود تقاضای پناهندگی داده‌اند، وجود ندارد. در اين مورد هم اطلاع دقيقی در دست نيست که چه تعداد از چنين درخواستهای پناهندگی موفق بوده است. روت يوتنر از سازمان عفو بين‌الملل در اين باره می‌گويد: “سوال اصلی معمولا اين است که آيا پليس و ماموران اداره منکرات می‌دانند که اين شخص همجنس‌گراست يا نه. اگر بشود با استدلال نشان داد که در ايران جان شخصی که تقاضای پناهندگی کرده، بخاطر همجنس‌گرا بودنش در خطر است، امکان گرفتن پناهندگی برايش هست.“

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

به گفته برند مزوويچ، مددکار اجتماعی و فعال در سازمان پرو آزول، سازمان مدافع حقوق آوارگان و پناهندگان در آلمان، دادگاههای آلمان در سالهای اخير موضع خود را در برابر پناهجويان همجنس‌گرای ايرانی تغيير داده، “عاقلانه‌تر“ عمل می‌کنند. در گذشته قضات آلمانی می‌گفتند که همجنس‌گرايان ايرانی بايد سعی کنند در خفا زندگی جنسی خود را ادامه دهند تا خود را به خطر نياندازند. با اين همه پناهجويان همجنس‌گرا بايد همچون گذشته بتوانند با مدرک ثابت کنند که زير پيگرد هستند و جانشان در خطر است، چيزی که اجرای آن کار ساده‌ای نيست.

آرشام پارسی در کانادا از حقوق برابر با ديگر شهروندان اين کشور برخوردار است و می‌تواند حتی اگر بخواهد در آنجا با همجنس خود ازدواج کند. اما او آرزو می‌کند که روزی همه از تبعيض و بدرفتاری بخاطر گرايش جنسی خود رها شوند. وی می‌گويد: “مارتين لوتر کينگ در سال ۱۹۶۳ در يکی از سخنرانی‌های تاريخی خودش در امريکا گفت که “من يک آرزو دارم.“ و آرزويش اين بود که يک روزی همه سياهپوستان با ديگران برابر باشند و مورد تبعيض نباشند و برده نشوند. امروز من هم می‌توانم بگويم که من هم يک آرزو دارم. و آرزوی من اين است که روزی فرابرسد که هيچ کس به خاطر گرايش جنسی‌اش محکوم نشود، اعدام نشود، سنگسار و شکنجه نشود و از خانواده طرد نشود. و مهم نباشد که گرايش جنسی تو چيست، بلکه مهم اين باشد که تو که هستی.“

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'همجنس‌گرايان ايرانی و مجازات و فشار اجتماعی، دويچه وله' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016