دور جديدی از مبارزات شهری در ايران آغاز شده است. مشهد به فاصله ی کمی شاهد دومين رويارويی بزرگ خيابانی ميان مردم معترض به فشارهای شديد اقتصادی از يک طرف و موتورسواران نقاب پوش و گارد ويژه و لباس شخصی های سازمان يافته در سوی ديگر بود. جهش سرگيجه آور بهای مسکن و اجاره خانه در سال گذشته با موج جديدی از گرانی مواد غذايی تکميل شده و در فاصله ای کوتاه بخش وسيعی از جامعه زندگی خود را تباه شده يافته اند. چکمه های نظاميان برای لگدمال کردن اعتراضات ممکن تميز شده و ثروت جامعه صرف تجهيز نيروهای موتوريزه ی سرکوب شده است. جنگ طبقاتی تلاطم خود رابه سطح خيابان ها سرريز کرده است.
سرمايه داری لجام گسيخته ی ايرانی همراه با ساخت سياسی استبدادی خود نه تنها راه های مشارکت سياسی بخش های هر چه وسيع تری از جامعه را در تنظيمات و تصميم گيری های اصلی اجتماعی سد کرده بلکه با غارت زندگی روزمره ی ميليون ها انسان و تهی ساختن معنای زندگی برای آنها، رشد کثيف و انگل سان خود را تضمين می کند. پيوند فاجعه بار نئوليبراليسم با اسلام سياسی را شايد بتوان راه حل بومی سرمايه داری در اين منطقه از جهان دانست. سرمايه، نيروی های حياتی روانی و جسمی ميليون ها نيروی کار را می مکد و چيزی جز شکاف گسترده تر طبقاتی، قسط های عقب مانده، اضافه کاری های شبانه، پولی شدن رابطه های انسانی، خانه های فرهنگ تهی و اتوبان ها و شهرک های لبريز، بردگی مدرن و قوانين عصر مفرغ به جای نمی گذارد.
خيابان های شهر ايران اسلامی در قرق گشت های ارشاد و ويترين های مغازه ها است. شهروند مطلوب، مصرف کننده ی محجبه ای است که با رعايت حجاب اسلامی، خود به بازتوليد نظام موجود طبقاتی ياری رساند. جز با سرکوب مداوم، چنين غارت گسترده ای از هستی انسان ها ميسر نيست. بورژوازی ايرانی و دولت ناقص الخلقه و کوتاه قامت آن برای رشد ثروت خود و کسب قابليت های رقابت جهانی چاره ای جز تحميل سطح نوينی از فلاکت به نيروی کار ايرانی ندارد. خيابان های مشهد در اين روزها و خيابان های بسياری از ديگر شهرها در آينده ای نزديک نتيجه جدال ميان جنبش کسب هويت انسانی برای يک زندگی بهتر از يک طرف و تحميل فلاکت و بربريت از سوی ديگر را رقم خواهند زد.
نگاهی به تاريخ مبارزات شهری در ايران و ديگر کشورهای دنيا نشان می دهد که در فقدان سازمان يافتگی توده های شهری، بخشی ازجامعه ی طبقاتی قادر است از طريق تقويت سرکوب و يا بازی های سياسی خود را نجات داده و پس از فرونشاندن مبارزات، سلطه ی خود را مستحکم تر کند. اما روشن است که سازمان يابی کليد توده های شهری برای کسب آزادی و برابری است. اگر دلالان و کارخانه داران، صاحبان آژانس های ملکی، دارندگان انحصارات واردات و صادرات کالاهای مختلف، هیأت امنای مؤسسات چپاول مالی و اعتباری و ... در شبکه ای منظم از روابط متقابل، ادامه ی بهره کشی و غارتگری خود را تنظيم می کنند، سرکوب شدگان برای اعاده ی شرافت و انسانيت خود، برای به چنگ آوردن آزادی و برابری، به سازمان يابی هايی بس گسترده تر و نيرومندتر احتياج دارند. سازمان يابی بدون وابستگی به قدرت حاکم يک خيال صرف نيست. هر ابتکار جمعی که در محيط های کار و زيست و تجمع، طبقه کارگر را از زن و مرد و دختر و پسر به يکديگر پيوند زند، مسير پيروزی در خيابان ها را هموار خواهد کرد. انتشار و توزيع نشريات محلی در محيط های زيست و محيط های کار، تشکيل جلسات بحث و گفتگو، ايجاد محافل، تشکل ها و کانونها، و هر اقدام سازمان بخش ديگر می تواند خيابان های فردا را از چنگال گشت ها و گرانی ها برهاند و آن را در معرض تنظيم اجتماعی کارگران و ديگر گروه های تحت ستم قرار دهد.
نکته ديگر، نقش ورشکستگان سياسی امروز و سالهای قبل است که با استفاده از رانت های سياسی و دسترسی اشان به منابع مالی و همچنين ابزار قدرتمندی چون تلوزيون و راديو، کاناليزه کردن تحرکات اجتماعی مردم را در دستور کار خود قرار داده اند. بی ترديد پخش مطالب و شعارهايی مانند مقابله با مفاسد اقتصادی از جانب تلوزيونهای لس آنجلسی ادامه همان مواضع رسمی سرمايه داری در ايران است که برای کشاندن مردم به چارچوب فضای تيره و تار اصلاح طلبی و نهايتا تاييد جمهوری اسلامی (در بزنگاه تاريخی) با قبول تغييرات از بالا بدون حضور مردم صورت می گيرد. مسائل اقتصادی پيش آمده از تعديل نيرو در مراکز کاری گرفته تا بيکار سازيها و کاهش قدرت خريد مردم و تورم و فساد دستگاههای دولتی و همگی و همگی مسائلی نيستند که تنها با رفع مضحک مفاسد اقتصادی از جانب قدرت سياسی در ايران حل و فصل شوند. طرح اين نوع شعارها از جانب نيروهای راست و ناسيوناليست آگاهانه است و فساد، جزء لاينفک تماميت نظام سرمايه است. تنها آلترناتيو موجود در مقابل استبداد سرمايه و متعاقب آن اختناق سياسی در جامعه ايران، تلاش برای تغييرات بنيادين به منظور براندازی شيوه توليد سرمايه داری و مسئله توزيع ناعادلانه ثروت و مالکيت خصوصی است. در پايان دانشجويان آزاديخواه و برابری طلب دانشگاههای تهران ضمن در خواست تلاش از جانب نيروهای مترقی در رابطه با وضعيت بازداشت شدگان شهر مشهد (از جمله دانشجويان دانشگاه فردوسی) خواستار دخالت ديگر نيروهای سياسی در پس زدن هر چه بيشتر ارتجاع داخلی و خارجی با هدف پيشبرد مبارزات توده ای و رديکال است.
زنده باد آزادی و برابری
دانشجويان آزادی خواه و برابری طلب دانشگاه های تهران