ظاهرا گفتمان غالب تحلیلگران این سایت تحریم است که البته عجیب نیست اما آنچه عجیب است
احساس همسویی بی نظیر(مقاله آقای کشتگر) آن با بخشی از ملت است که حرکت اصلاحی را در ایران
آغاز کرده اند در اینجا لازم است چند نکته را متذکر شد
1.در بررسی ساختار نظام های سیاسی دموکرات به این نتیجه می رسیم که اساسا هر کدام از انها با یک جنبش جمعی مبتنی بر نوگرایی و تجدد و آرمان های آزادیخواهانه طی انقلاب یا فرآیندی شبه انقلابی بدین جایگاه رسیده اند . جوامعی همچون آمریکا بدون پیشینه سلطنتی و مبارزات کارآمد و سریعتر که در یک انقلاب تجلی یافته تا جوامعی چون فرانسه که ملت پس از انقلاب ها و کنش های گوناگون مدنی ساز به نظام مطلوب رسیده و پس از ان در تثبیت و عیب یابی و زدایی آن کوشیده و به حالت فعلی رسیده و حرکت اصلاحی بصورت پر کردن چالش ها با ملت طی مدت های مدید که دیگر رویه نرمال دموکراتیک دولت-ملت محسوب می شود . تجربه ثابت کرده بسیاری از انان با انقلاب هایی به مراتب بی ثمر تر از ایران طی فرآیند دموکراتیزه شدن جامعه قدم های موثر نهاده و باز به مطلوب همانند انقلاب های مترقی تر نظیر امریکا رسیده اند
2.انقلاب 1979 ایران نیز در همین چارچوب مشخص نظام های سیاسی بررسی می شود(یوم الله؟)اساسا رشد بینش مدنی و آزادیخواهی در ایران که بسیار ب! 75; کشور های غربی فاصله داشته و همچنان ناظر نفوذ ارتجاع در بافت حکومت است. اینکه می گویند این ملت بیش از این لیاقت داشته فریب وطن پرستانه کوری بیش نیست و بررسی انقلاب مشروطه ب&! #1575; نتیجه ای متفاوت از حرکت های همزمان بیانگر همین مطلب است و تا زمانی که روشنفکران عمیقا ظهور سنت و واپسگرایی عمومی موجود را درک نکنند از ارائه راه حلی درست عاجز خواهند بود.انقلاب اسلامی پی آیند همین مجموعه با جامعه 60 تا 70% ایلیاتی است عده ای شاه را متهم به کندی و عده ای به تندی در مسیر مدرنیزه کردن جامعه ایران متهم می کنند آنچه ا! 1586; انقلاب حاصل می شود نشان از کند وفلج بودن حداقل در زمینه آگاهی های سیاسی است که نتیجه اش شعار ملی! خمینی ای امام وای اگر خمینی... می شود . عده ای با ایدئولوژیک خواندن ماهیت انقلاب اینها را توجیه کرده غافل از اینکه ایدئولوژی که در براندازی نظام سلطنتی- حداقل نزد نخبگان- بکارامد هرگز نوید یک حکومت صنفی آنهم روحانیون را نداده و شریعتی به عنوان پرچمدار روشنفکری دینی و تاثیر گزار ترین ایدئولوگ (عوام را همیشه با 2 فتوا میتوان به خیابان کشاند) بر اقشار نخبه جامعه دین منهای روحانیت را طرح می کند . بررسی مقوله انحراف در انقلاب در اینجا مطرح نیست اما باید بدانیم پیش ازز انکه مصادره انقلاب را با ولایت فقیه کامل کنیم باید توجه کنیم که خمینی پیش از انقلاب امام و ولی فقیه شده بود و فقر ایدئولوژیک و ناکارآمدی نخبگان تا حالت ویژه شدیدا فرد محور (من توی دهن این دولت می زنم) این حرکت کشیده شد . بحث بر سر افراد نیست بلکه صحبت از جامعه سنتی و ظرفیت های مدنی آن است به گمان من همان اندازه که خمینی و همراهانش انقلاب را در به پیروزی رساندن کمک کردند شاه نیز عملا با برقرار نکردن هر گونه نقد باوری از حاکمیت و رابطه حزبی با جامعه(جز حزبی که هر کس عضوش نبود میتوانست با هواپیما از کشور برود) سطح عقب افتادگی را که تنها به یک خیزش نافرجام و انفجار در جامعه ای بسته بینجامد حفظ کرده بود.خلاصه مطلب اینست که جامعه 57 و ظرفیت هایش را درک و با بافت امروزه مقایسه کرده و سپس در صدد فروپاشی دیگری آییم!
3.سال های نخستین انقلاب در همین چارچوب کاملا توجیه پذیر می نمایند .حتی آن (35 میلیون بگویند اری من میگویم نه) که اخیرا به عنوان عیب بزرگ رهبری فقیه ب! ر جامعه ای انقلابی یاد می شود. نیز در همین راستا "امامت" کاملا منطقی می نماید و پیروزی خط امامی ها در انتخابات مجلس و مانور های حزب بهشتی و ...همه اینها باید با توجه به شرایط خود نقد و بررسی گردند.اما مهم اینست که از این انقلاب با آن آرمان ها اساسا در مسیری شبه استبدادی حرکت کرد تا بدینجا رسید . وجود جنگ تحمیلی گروه های اخلالگر و تروریست نظیر فرقان مجاهدین کومله ...ماجراهای نوژه طبس خیانت بنی صدر..خود شرایط استثنائی آن روزگار را نشان می دهد در واقع پذیرش حکومت تا سال 68 باید بر 2 مبنای رشد سیاسی جامعه و بحران های عمدتا موثر برنظام های سیاسی دانست هر چند بسیار متفاوت از "نظام بی طبقه توحیدی" اما باید مشروعیت تثبیتی و نه موقت نظام را مد نظر قرار داد. ملت ایران پنهانی نافرمانی مدنی برخلاف انکه- آنرا منحصر به سال های اخیر می کنند- از همان دوران آغاز کرد . جراحی شورای نگهبان و پس از ان قوه قضاییه نشانگر همین رویکرد است که در انتخابات خبرگان ناظر بر رهبری- که باند موسوی خوئینی ها ... و جمع دیگری از خط امامی ها رد می شوند- بنا بر امار وزارت کشور تنها 37% واجدین شرکت کرده. در واقع شرکت نکردن نیمی از مردم در تایید رفراندوم بازنگری قانون اساسی در مرداد68 بر خلاف آنها که انتخابات مجلس هفتم را اولین مورد مهم با عدم شرکت اکثریت می دانند آغاز مسیر جدیدی بود کهه با 37% خبرگان تکمیل شد و من معتقدم ملت از همانجا راهش را از رهبر خودکامه جدا کرد. پس از ان هم اگر به انتخابات ها شرکت کنیم میبینیم شرکت کنندگان در شهر هایی با بافت مدرن تر در همان حدود 40% و گاها کمتر خلاص&! #1607; می شده اما باز هم آن شرایط عقب ماندن جامعه در بعضی نواحی بداد حکومت رسیده و میانگین را بالا برده . اما در اینجا مسیر مبارزات ملت با چیزی که انرا بعدها استبداد دینی تفسیر می کند آغاز می شود و این حرکت که در سال 76 مجددا سر کار می آید بسیار متفاوت است از انان است که با اصل انقلاب مخالفند هر چند ممکن است در این راه عده ای از ایندو گروه به هم بپیوندند ام! ;ا اینجا شکاف میان اپوزیسیون و دسته دیگر آزادیخواهان که با ولی فقیه مشکل دارند و نه ولایت ان (و شاید هم به تعبیر تاج زاده ولایت تشریفاتی) ملموس می گردد و این آغاز مسیر اصلاحی ب! ;ا هدایت نخبگان است تا قهرمانان هر چند که به قهرمانان نیزموقتا نیاز باشد.
4.اپوزیسیون ایران با شعار به روز "مردم از اصلاحات نا امید شده اند" علاوه بر انکه موضعی مبهم و کم اهمیت می گیرد بلکه اساسا با خلط ایده در فرایند اصلاحی اخلال نیز می کند . اپوزیسیونی با این قدرت مالی و ارتباطی که می تواند در این مسیر نقش اجتماعی فراگیری داشته باشد عملا خود را در نزد نخبگان درون جامعه ب! ;ی اعتبار کرده . اعضای بعضا نامتجانس این گروه ها ظاهرا پیش فرض نابودی جمهوری اسلامی بوسیله خاتمی را در نظر داشته و اینک می گویند ملت از اصلاحات نا امید شد! 607;! در اینجا باید گفت این اپوزیسیون برونی است که از اصلاحات نا امید شده و نه جامعه درونی . اپوزیسیون هرگز موضعش را از اصلاحات مشخص نمی کند چون اساسا در همان آغاز هم همراه آن نبوده و قرار دادن رای بیش از 20 میلیون ایرانی با همان ساختار موجود و رفورم تدریجی همنگری با خود دانسته .بهتر است اینان که مدعی نقد "سروش" و طالب عذرخواهی این اندیشمند جهت عضویت چند ماهه اش در شورای انقلاب فرهنگی هستند (شگفتا که جماعتی از اینان نمی خواهند درک کنند که این سروش است که پرچمدارجریان سکولاریسم در حوزه دین-اجتماع-سیاست و است ! 1608; نه انان که با گذر سال ها از معرفی حداقل یک ایدئولوگ فلسفی به مردم ناتوان بوده اند) صریح و شفاف بگویند در سال 75 و 76 پیش از انتخابات ریاست جمهوری حرفشان چه بود و چه شد؟ چرا دور برویم پیش از انتخابات 80 چه؟ بهتر نیست کمی مواضع تحریمیشان را حداقل با احتمال خلق دوم خرداد دیگری تعدیل کنند تا پس از ان هم جایی برای دست وپا زدن داشته باشند؟ اگر دوم خرداد دیگری را ببینم مطمئنم در همین گویا نیوز مقالاتی با نام "آخرین اعتماد ملت به اصلاح طلبان" یا "دوستان اصلاح طلب من این آخرین فرصت شماست" .. را خواهیم دید. چیزی که بیش از همه مورد سوال است اینست که آیا اپوزیسیون براستی خواستار بازگشت به ایران است؟ جز انها که در ایران هم بوده و برای سیاست گذاری آماده اندآیا همه جماعت اپوزیسیون با توجه به سطح رفاه-فرهنگ حاکم بر جامعه-ساختار های سنتی دینی و غیر دینی حاکم بر جامعه-عرف اجتماعی و ...آنطور که می گویند قلبشان برای ایران می تابد؟ مگ&! #1585; نه اینست که نظریات انان همواره از فرض- ما اپوزیسیون هستیم و خواهیم ماند- ریشه می گیرد و از اینرو کارایی ندارد . آیا افرادی چون هادی خرسندی فکر می کنند با نابودی جمهوری اسلامی جامعه امثال او را خواهد پذیرفت؟ و چرا امثال او حداق اصلاح طلبان را در بستر سازی های اجتماعی و تغییر ساختار سنتی حاکم همراهی نکرده اند؟ و در یک کلام آیا انها آماده ایران پس از جمهوری اسلامی هستند؟
5.چندی پیش همینجا خواندم دکتر ملکی جوانان امروزی را شیر هایی خوانده بودند که با استمداد از انها
هر عملی ممکن می شد؟ من نمیدانم شاید در قشر سطح پایین و کم فرهنگ آنان چنین شیر هایی بی ثمری
باشند اما جامعه دانشجویی امروزه خود فهمیده استقرار دموکراسی بیش از آنکه نیاز به شیر شدن داشته باشد یک فرایند منطقی و با صرف زمان برای بستر سازی و نگا! 07; و توجه و اعتماد به آیندگان است . اشتباه است اگر سرخورگی ناشی از حوادث کوی دانشگا ه و ... را بر ناامیدی کلی این قشر از تغییر در نظام بگذاریم. از این امید-ناامیدی ها تا رسیدن به مقص! ;د زیاد در پیش رو داریم امروزه حتی طیف تحکیم دریافته افراطی گری هایش خارج از جریان اصلاحی کشور(و نه اصلاح طلبان) اشتباه بوده و از اینرو درصدد جبران-البته به طریقی دیگ! ر- برآمده .
در واقع امروزه هر گونه کند روی و واپسگرایی مانند گروه های انصار حزب الله و تندروی مانند تحکیم تنها آسیب بر این فرآیند وارد کرده . مطمئنم در صورت پیروزی معین مواضع متفاوتی را شاهد خواهیم بود.ایراد اصلی نیروهای باتجربه اپوزیسیون اینست که نسل های بعدی را در نظر نمی گیرد و میخواهد همین الان (و به گفته ای همین امسال) کار را تمام کند! چون خ ! 8;د شاهد انقلاب بوده می خواهد انقلاب دیگری بر پا کند . به این نمی اندیشد خود او در آنزمان هرگز این سطح اگاهی و بینش جوان امروزی را نداشته که بدنبال یک نفر بیفتد و مرگ بر ... بگوید . اصلاح اشتباهش را می خواهد با اشتباه دیگری جبران کند و ظاهرا پس از شوکه شدن از خرداد 76 خیلی پیشتر هم ناامیدی از اصلاحات را در سر داشته چه او خود می داند خاتمی حتی سخنی از رفور! 605; در قانون اساسی هم نیاورده چه برسد به تغییر کلی آن . سید که دعوت آنان را هم رد کرد چون می دانست حمایتشان تاثیری ندارد پس نها چرا خود را همراه کردند و اینک حرف از ناامید! 1740; می زنند؟ براستی امید شما چه بود؟
8 سال سپری شده و اولین رویارویی بهبود خواهان با متحجران اینچنین رقم خورده . اصلاح طلبان نه تنها شناختی از توانایی های خود نداشته بلکه حرکت های طرف مقابل را هم هرگز پیش بینی نمی کردند. اینک نیرو های اصلاح طلب از هم جدا و عملگرایی و آرمان هایشان نزد جامعه شناخته شده و گام دوم اصلاحات با تجارب ارزشمند در حال آغاز است . سخنانی چون شیر و موش و زنگوله و دشمن را گربه دیدن در این مسیر هیچ جایی ندارد و طرح آن تنها در انقلابی دیدن همه نسل ها و آگاهی های پایین آنان است .به تعبیر دکتر معین مل! ت دیگر به قهرمان نیازی ندارد چون باید خودش قهرمان خودش باشد و از همینروست که در این مقطع زمانی نهادینه کردن فعالیت احزاب و نزدیکی هر چه بیشتر به مردم و همزما! ;ن ایجاد و پیشبرد نهاد های اجتماعی و به سخن آقای تاج زاده حضور همزمان در قدرت و جامعه بهترین راهکاریست که بر عهده نخبگان سیاسی است .
م.شمس-عضو حزب مشارکت