ديروز وقتي دوستي درباره دلايل رد صلاحيت معين فلسفه مي بافت از او خواستم که عجله نکند و منتطر نامه رهبري جمهوري اسلامي به شوراي نگهبان باشد. و امروز زودتر از آنجه انتظارم بود خبر ارسال اين نامه را هم از خود او شنيدم. به نظر مي آيد جمهوري اسلامي هم سناريوهاي نمايشش که زماني زبانزد خاص و عام بوده اند ته کشيده اند و ديگر دست به بازي هاي تکراري و قابل پيش بيني مي زند. اما چه چيزي باعث مي شود که اداره کنندگان نظام بي هراسي بتوانند روي بازدهي اين بازي هاي تکراري هم سرمايه گذاري کنند؟ بيشک تصور اينکه در جمهوري اسلامي روابط تا آن سطح شفافو قانوني شده باشد که حتي رهبر نيز خبر رد صلاحيت هاي شوراي نگهبان را از صدا و سيما شنيده باشد و بعد هم انگار که ايشان پس از سالها سياست ورزي نه شناخت سياسي از جامعه شان دارند و نه مي دانند که ممکن است کسي به اين موضوع اعتراض نمايد آنچنانکه مثلاخبرنامه گويا در تيتر اول خود سعي نموده نشان دهد به دليل" اعتراضات وسيعي از سوي شخصيت ها، گروه هاي مختلف و دانشجويان" به خاطر شريفشان آمده باشد که بهتر است از شوراي نگهبان بخواهند که تجديد نطري نمايند تا وضع ملک شان نابسامان نشود شايد هيچ انسان ساده انديشي را نيز راضي نکند. ولي چرا هنوز هم چنين سرمايه گذاري هايي بر روي افکار عمومي انجام مي گيرد و تقريبا بلا استثنا ختي در لايه هاي نخبه تر جامعه نيز جواب مي گيرد. به نظر مي آيد دليل آن فقط به کم حافظگي سياسي و تاريخي ملي ايران باز نگردد که آقاي تاج زاده از آن به عنوان " عدم توجه ملت به گذشته" نام مي برند.
بلکه به نظر مي آيد سياست هاي مهندسي اطلاعات جمهوري اسلامي در دوره پس از دوم خرداد توانسته است کارکرد مناسبي داشته باشد. ايجاد طيف شبه نخبگان حکومتي با قابليت هاي نظريه پردازي تئوريک، محو مرز بين اپوزيسيون و وابستگان حکومتي با ايجاد طبقه شبه اپوزيسيون در سطح خارج از کشور با گسيل نويسندگان نفوذي، تعدد رسانه هاي خبري وابسته از قبيل سايت هاي اينترنتي، و تلويزيون هاي ماهواره اي با سرمايه گذاري بالا که تواسته است موجوديت رسانه هاي اپوزيسيون را تحت الشعاع قرار دهد و برنامه تهديد و تطميع روزنامه نگاران و فعالين سياسي ياغي جوان که اکثرا توانسته است به جذب آنها در يک گروه حکومتي منجر شود همه از سياست هاي دقيقي بوده اند که کار را به آنجا برسانند که نظام جمهوري اسلامي از اجراي سناريويي که در انتخابات مجلس هفتم از ترس نخ نما بودن آن را نا کارا دانسته بود در مرجله مهم انتخابات رياست جمهوري نا انيد نباشد. به نظر مي آيد سيستم پروپاگانداي قوي کليت نظام بيهوده به جلب مشارکت مردمي و کسب مشروعيت دوباره از راي مردم دل نبسته است. ضرب المثلي زيبا و البته ناگفتني در اين مقال در ادب فارسي هست که مصداق آن روش حکومتي نظام اسلامي است. حدس آن را به ذهن زيرک شما مي نهم: "تا......."
حسن بهاري