اين روزها،با شدت یافتن التهاب ناشی از رقابتهای حزبی و جناحی در رقابت انتخاباتی حضور گستره مردم در سايه شور و احساس عميق مشارکت در تعيين سرنوشت و مقدارات معنا می يابد و البته به بخشی از تلاش هاي،کنشها واکنش ها و حتی تنشها،صورتی نه چندان معقول می بخشد.
محافل سياسی داغ است از موضع گیریها و سخنرانی هايی متوالی و پی در پی در باب نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری از سوی کانديداتورهای احتمالی در روزگاری که فعاليتهای انتخاباتی شدت می يابد.هنوز اخبار تازه ای از انتخاب نهايی محافظه کاران -که در روزهای نسبتا داغ تنور انتخاباتی دست اندر دست هم داده اند تا به گزينه مشترکی دست يابند . از دگر سو هنوز دوم خرداديها،به مانند ديگر روزها اتفاق نظر ندارند.به طوريکه مجمع روحانيون مبارز تنها گزینه حضور کروبی در انتخابات را برای خود دارد و مشارکت و مجاهدین انقلاب هم تنها را نجات!مردم و حکومت را «معین» می دانند.
اما در اين آشفته بازار عده ای «نوفعال سیاسی»به بيماری مسری و دردناک خود بزرگ بينی دچار شده و دائما از مردم و خواست عومی مایه گذاشته و حضور خويش را وابسته به درخواست مردم می بييند،گاه از حضور بزرگان باکی نداشته و حضور خويش در عرصه انتخاباتی را به دليل قدرت عجيب خدادادي! خود می دانند.حتی دوستانی که بارها و بارها به اين عرصه پانهاده و شکستی سخت خورده اند و هنوز مهر «نه» مردم بر پیشانی شان پیداست،سخن از کاندیداتوری زده و عدم حضور خود را باعث تاختن بزرگان در قدرت سياسی کشور دانسته و در مواردی همفکران خويش را تهديد به قرار دادن نام مبارک در ليست انتخاباتی می کنند و می گويند:اگر چنين نشود چه و چه و چه..بعضی نیز از هر روشی جهت سرکوب رقیب استفاده می کنند و گاها با دروغپردازی و اغواگری اعلام می کنند که از امکانات دولتی استفاده نمی کنند گوآنکه ستاد مرکزی شان همان خود دولت و امکانات دولتی ست.یکی می گوید که هرگز از امکانات و افراد تحت امر سابق خود بهره نمی برد و آشکارا ستادش را مکان دولتی می کند و دیگری ادعای رجایی بودن می کند تا شاید اندک رائش اندکی مضاعف شود.عده ای نیز با وجود انبوه ثروتی که دارند دست کمک به سوی مردم مستمند دراز می کنند و ادعا می کنند پولی برای فعالیت انتخاباتی ندارد.بعضی نیز می گویند اعتقادی به تبلیغات مرسوم ندارند و از هر فرصتی بربای هر نوع تبلیغی استفاده می کنند.
پس خطی و مشی انتخاباتی عزیزان نامزد ما مشخص شد: مطالبات نفسانی خود را به حساب مردم می گذارند و بدون سنجشگری در مطالبات و خيرخواهی صادقانه برای مردم،مردم را تنها ابزار کسب قدرت به حساب می آورند،از ناراحتی ها و مشکلات مردم با شعار آرمانی و مطلوب،استفاده ابزاری م کنند و هر مسئله شخصی را به مردم و خواست عمومی آنان نسبت می دهند،يا از چهرههای محبوب و موجه مردمی سو استفاده می کنند،يا به جای تبليغ از حزب و کانديداهای خود به تخريب رقيب پرداخته و با گستردن دروغ،بساط شايعه پهن می کنند
چندی پیش می گفتند مصیبت قحط الرجال بر سرمان آمده اما نیم نگاهی به شرایط بیناندازیم می بینیم نه تنها قحط الرجالی اتفاق نیافتاده که مصبت بزرگتر «کثرت رجال» گریبانامان را گرفته.ن وفعالان سیاسی فریادهایی سر می دهند که مردم که هیچ گوش فلک را هم کر می کند.