برای اولین بار در نزدیک به سه دهه حکومت جمهوری اسلامی نامزدهای ریاست جمهوری، از همه جناح ها، هیچ مفهوم، فراروایت و آرمان سیاسی که شوق و شور و حمایت اکثریت قابل توجهی از مردم را جلب کند مطرح نمی کنند. ابداع و عرضه مفهومی که نیازهای اصلی بخش قابل توجهی از مردم را بیان کرده و خواست آشکار یا نهفته آنان را سمت دهد از لوازم سیاست موفق است. این گونه مفاهیم به نسبت رشد فرهنگی جوامع از برنامه های عقلانی تحقق پذیر تا فراروایت های آرمانی شده رمانتیک متغیر اند.
در صد و اندی سال گذشته ، به رغم فقر فلسفه سیاسی در ایران، گرایش های مهم و موفق سیاسی با تولید و عرضه مفاهیم تحقق پذیر یا ابداع چشم اندازهای آرمانی، ایده آل های بزرگ و فراروایت های ناممکن، حمایت لایه های گسترده ای از مردم را جلب کرده اند. انقلاب مشروطه با مفاهیمی چون «عدالت خانه»، «مجلس ملی» و «حکومت مشروطه»، پهلوی اول با «احیاء عظمت ایران و بازسازی کشور»، دکتر مصدق با «ملی کردن صنعت نفت»، پهلوی دوم با انقلاب سفید ( «تقسیم زمین های بزرگ، دادن حق رای به زنان، سهیم کردن کارگران در سود کارخانجات، سپاه دانش » و دور دوم با «تمدن بزرگ»، ( رفاه، مدارنیزاسیون، تبدیل ایران به پنجمین قدرت جهان) ، آقای خمینی با «حکومت عدل اسلامی» گفتمان سیاسی جامعه را شکل داده و حمایت بخش های مهمی از مردم را جلب کردند.
در دهه سی «حزب توده» با طرح مفاهیمی چون «عدالت اجتماعی و مبارزه با ثروتمندان» لایه های مهمی از مردم را جلب کرد اما به رغم سازمان دهی بهتر، برتری شمار اعضاء و جذب بیش تر روشنفکران آن روزگار، قافیه را به «جبهه ملی» باخت که مفهوم کارسازتر «ملی کردن صنعت نفت» را با معانی ضمنی «مبارزه برای استقلال و علیه استعمار» مطرح می کرد. در اواخر دهه سی و در دهه چهل مفاهیمی برآمده از جنبش سوسیال دموکراسی اروپای غربی و «سوسیالیزم مستقل از شوروی» آقای خلیل ملکی برای لایه هایی از روشنفکران ایرانی جذاب بود. مهندس مهدی بازرگان دو دوره از سه دوره زندگی فکری خود را در راه تولید و ارائه برداشت های غیر سنتی از اسلام سپری کرد. در نخستین دوره، در دهه سی، کوشید تا اسلام را با علوم تجربی آشتی دهد. در دومین دوره حیات فکری و سیاسی خود ، در دهه چهل و پنجاه، با تلاش برای استخراج الگوهای مدیریت اقتصادی و سیاسی از اسلام و تولید مفاهیمی بر این بستر، نفوذ موثری در میان مسلمانان متمایل به رفرم در اسلام به دست آورد. در اواخر دهه چهل و دهه پنجاه « فدائیان خلق» با «مبارزه مسلحانه برای شکستن بن بست سیاسی و سد استبداد» جوانان عاصی و به ویژه دانشجویان سرکش را جذب کرده و به با نفوذ ترین سازمان چپ بدل شدند. همزمان «سازمان مجاهدین خلق» نیز با تلفیق برخی مفاهیم سوسیالیزم چینی با اسلام حمایت بخش دیگری از جوانان سرکش آن روزگار را به دست آوردند. «بحران هویت»، از شاخص های مهم فرهنگ ایرانی، که در دوران مشروطه پدید آمده و با مدرنیزاسیون خاندان پهلوی اول و دوم بر بستر تضاد سنت و مدرنیته به اوج رسیده بود ، در میان گرایش های سنتی و رفرمیستی اسلام گرایان در قالب «بازگشت به خویش» و در میان چپ ها در جامه «مبازره با سلطه فرهنگ سرمایه داری غرب»، دو فرا روایت چپی و اسلامی ایران را در عرصه اخلاق و فلسفه سیاسی با هم پیوند داد.
با پیروزی انقلاب اسلامی مفاهیمی چون «خط امام» ، «ولایت فقیه»، «مبارزه با استکبار و شیطان بزرگ امریکا» و «اسلام مستضعفان»، به گفتمان مسلط و مهم ترین مفاهیم جامعه بدل شد. حمله عراق به ایران «دفاع از کیان میهن اسلامی» و «فتح کربلا» را با این مفاهیم پیوند زد.
در ایران رئیس جمهور مقام دوم را دارد اما در 27 سال گذشته نامزدهای ریاست جمهوری نیز کوشیده اند تا با تولید و عرضه مفاهیم جذاب و آرمان های بزرگ آراء مردم را جلب کنند. آقای بنی صدر، نخستین رئیس جمهور ایران ، با «اقتصاد اسلامی»، آقای رجایی با «حکومت مستضعفان»، آقای خامنه ای با وعده «پیروزی در جنگ»، آقای رفسنجانی با برنامه «سازندگی و خصوصی سازی پس از جنگ» و آقای خاتمی با گفتمان «مردم سالاری دینی» و «دموکراسی اسلامی» بخش های گسترده ای از مردم را به حمایت از خود به حوزه های رای گیری کشاندند.
گفتمان و مفاهیمی که برای آقای خاتمی حمایت گسترده مردم و اتحادیه اروپا را به بار آورد بر بستر نوآوری های رفرمیست های مذهبی در زمینه فلسفه سیاسی شکل گرفته بود. جناح چپ خط امام، که به دلیل مخالفت با برنامه خصوصی سازی و اقتصاد نئولیبرالی آقای رفسنجانی از پست های کلیدی قدرت محروم شده بود، به تدریج به نقادی اسلام سنتی و نفی برداشت های بنیادگرایانه پرداخت. مهندس بازرگان در دهه شصت و در سومین دوره حیات فکری خود استخراج الگوهای این جهانی از تعالیم آسمانی را نفی کرد اما مباحث و مفاهیم برساخته دکتر عبدالکریم سروش بیش ترین نقش را در تحول جناح خط امام به رفرمیست های مذهبی ایفاء کرد. مباحث این گرایش از فلسفه، شناخت شناسی، نسبیت شناخت بشری و تنوع بینش و تجربه دینی آغاز شد و به ضرورت زمان، با شتاب، به عرصه فلسفه سیاسی رسید و با طرح مفاهیمی چون « نسبی بودن قرائت های گوناگون متون دینی»، «مردم سالاری دینی»، «دین حداقلی»، «سازگاری اسلام با دموکراسی» با مفهوم مسلط «ولایت مطلقه فقیه» تعارض یافت.
مفاهیم و گفتمان آقای خاتمی و رفرمیست های مذهبی حمایت بخشی از اپوزیسیون داخل و خارج از کشور را نیز به دست آورد.
از دهه 60 تا کنون اپوزیسیون غیر مذهبی فرهنگی، به رغم تیراژ پائین کتاب و نشریات فرهنگی ، بر فرهنگ جامعه و بر جامعه تحصیل کرده نفوذ و تاثیر کارساز داشته و هدایت ادبیات و هنر را در انحصار داشته است. اما اپوزیسیون سیاسی داخل و خارج از کشور تا کنون در ابداع و عرضه گفتمان و مفاهیمی که حمایت بخش قابل توجهی از جامعه را به دست آورد ناتوان بوده است. بحث های نظری اپوزیسیون در زمینه فلسفه سیاسی به تکرار آموخته هایی از فلسفه سیاسی غرب و نقد جزیی گفتمان و مفاهیم اسلام گرایان بنیادگرا و رفرمیست محدود مانده است. هیج اپوزیسیونی بدون حمایت عملی و عینی لایه هایی از جامعه و بدون طرح مفاهیم مشخصی که با بیان خواست های اصلی مردم حمایت بخش قابل توجهی از آن ها را به دست آورد ، نمی تواند به آلترناتیو جدی ارتقاء یابد. اپوزیسیون سیاسی داخل و خارج از کشور در دو دهه اخیر، حداکثر، مفاهیم کلی و انتزاعی چون حقوق بشر، دموکراسی، جمهوری پارلمانی یا فدراتیو، باز گشت سلطنت و شیوه های خیالی چون رفراندم و نافرمانی مدنی را تکرار کرده و خود مبدع هیچ مفهوم تازه و مهمی نبوده و در فلسفه سیاسی مباحث اسلام گرایان را دنبال کرده است.
در انتخابات کنونی دو نامزد رفرمیست های مذهبی، آقایان کروبی و معین، وعده ادامه راه آزمون شده آقای خاتمی را می دهند. نامزدهای جناح محافظه کار، از آقایان لاریجانی و احمدی نژاد تا نظامیانی چون آقایان رضایی و قالیباف، شعارهای همیشگی جمهوری اسلامی را تکرار می کنند. آقای رفسنجانی نیز تا کنون، گاه به صراحت و گاه در پرده، به تکرار برنامه هایی چون: حساس بودن موقعیت داخلی و خارجی، برقراری رابطه با آمریکا، بازگرداندن جامعه به تعادل، بازگرداندن ثبات، آشتی دادن جناح های حکومتی و توسعه اقتصادی بسنده کرده است. چنین است که برنامه های نامزدهای گوناگون ریاست جمهوری در این دوره از منظر تولید و عرضه مفاهیم و گفتمان های جذاب برای بخش مهمی از جامعه با برنامه های نامزدهای دوره های قبل قابل قیاس نیست. این بار گرچه فزونی تعداد نامزدهای جدی پیش بینی نتیجه انتخابات را دشوار کرده است، اما تا کنون، و برخلاف 27 سال گذشته، هیچ مفهوم یا گفتمان نو، جذاب، و کارایی مطرح نشده است.
غیبت آرمان ها و فراروایت های بزرگ و طرح نشدن مفاهیم و گفتمان های تازه و جذاب در برخی جوامع نشانه رشد عقلانیت جامعه، واقع گرایی سیاست مداران و گذار از رمانتیسیزم ساده انگارانه است و در برخی نتیجه بحران و بن بست و حاصل تحقق و نفی همه امکانات بالقوه جهان بینی مسلط.