هر چه که می گذرد بیشتر ، بر این یقین استوارتر می شوم که هیچ فایده ای ، تمایزی ،ثبتی و ربطی نیست ، دربرگزیده شدن این یا آن صحنه گردان بازی نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران . همه چیز خیلی ساده شروع شد و خیلی نیز ساده تر از آنچه فکرش را می کنیم به پایان آخرین پرده ها نزدیک می شود . این تجربه ایی تاریخیست که هیچ مختص به شرایط خاص مملکت ما نیز نمی شود. آفیش های انتخاباتی از هر کجای شهر که گذرت بیفتد ، تند و سریع ، خودی نشان می دهند . حالا فرقی هم نمی کند ، چه "سردار چشم سبز موطلایی" ، چه "سردار سازندگی" ، چه "سردار خوش رکاب حکم حکومتی" و چه آن دیگر سرداران شهره. حرف ، اما یکیست در کوچه و خیابان . بالا و پایین شهر فرقی نمی کند. نه ، اصلا آهسته هم نمی گویند. پچپچه ای نیز در کار نیست ، تا مگر با زمزمه های جدید امنیتخانه ، "تحریمیان " را روانه اوین کنند . مساله بس ساده تر از اين حرفهاست كه كسي بخواهد ژست اپوزيسيون بودن بگيرد. آنچه هست از زبان مردم کوچه و خیابان ، تاکسی و اتوبوس است، صریح و بی پرده : "من در انتخابات شرکت نمی کنم". شاید باورش سخت باشد . اما صدای دانشگاه و خیابان ، جوانان پاساژهای بالای شهر و فرهنگسراهای پایین دست ، زنان و مردان با خاستگاههای طبقاتی گونه گون ، همه و همه همان است که آمد . زنجیر انسانی دختر و پسر دور میدان آزادی و پخش مکرر سرودهای میهنی از سوی هواداران دکتر معین نیز کارگر نیفتاده است. هواداران معین که به ضرس قاطع می توانم گفت شمار آزادیخواهان واقعی در میانشان حداقل در میان همکاران جوانی که من می شناسمشان کم نیستند ، هنوز هاج و واجند از برگشت صد و هشتاد درجه ای مواضع "مشارکت " و معین پس از حکم حکومتی . انگار که بخواهند روزه باطل شده را ، چون بچه مسلمان های پیش از "تکلیف" ، "کله گنجشکی" بنامند. البته این حکایت نیروهای صادقشان است . حرفه ای هاشان که اصلا ابایی ندارند از اینکه در جلسات نیمه خصوصی به درد پاگیر ماندن در قدرت اقرار کنند و بی هیچ رودربایستی بگویند ما در قدرت بودیم ، هستیم و می خواهیم بمانیم به هر قیمتی ! هم اینان بودند که بافتند تئوری های هر چه دورتر از مردم، بهتر. و نفی تشکل و... را در طول دو دوره زمامداری . آنقدر چانه زنی با "برادران انتصابی" خود را پر دامنه کردند که امروز در کوچه و خیابان وقتی با رهگذران از "اصلاحات" و "جامعه مدنی" می گویی ، ناسزای تندی به تو ندهند ، پوزخندشان بدرقه راحت می شود . چه کسانی جز معرکه گردانان اصلاح طلب حکومتی ، در طول هشت سال مستمر زمامداری، واژه هایی چون "اصلاحات" و "جامعه مدنی" را آنقدر از درون تهی کردند و مبتذل ، که پيش مردم کوچه و خیابان به مضحکه پهلو بزند امروز . و آیا مردم تیزبین ما تیر را به خال نمی زنند با عدم شرکت در انتخاباتی با حکم حکومتی؟... مسالمت را رنگ بازاندند . اصلاحات را بی رمق کردند ، نه خیال کنید آن قبیله جنون را می گویم . همین "اصلاح طلبان پیشرو " و به قول اکبر گنجی مشاورین اصلی سیدمحمد خاتمی و حالا مصطفی معین در چیزی نزدیک به یک دهه. چرایی اش هم خوب واضح است ، مگر در بمباران اطلاعاتی پیرامون ، مجالی هم باقی گذاشته شد تا مسالمت و اصلاح ، آنگونه که روند تکاملی تاریخ معنایش می کند ، برای جوانان و دانشجویان هم نسلی شرح و بسط داده شود . گفتند و نوشتند اصلاحات یعنی همین . هر آنچه سعید حجاریان ها می گویند، دم هم که بر می آوردی می گفتند خشونت طلبید و به راههای قانونی بها نمی دهید ... حداقل اخلاق بازی سیاسی نیز رعایت نشد و کار کشید به "شهر آشوبان خیال پرداز" و "کیو کیو بنگ بنگ" !... این روزها نشریات دانشجویی مختلف به دستم می رسد . رنگ و وارنگ ، محور همه این رنگها اما ، همان پرسش تکراریست و حیاتی، "چه باید کرد؟" . پاره ای از این نشریات که با همدلی و همراهی عده ای از بهترین های نسل جوان ایران با امکاناتی به واقع هیچ تهیه می شوند ، عاری از چپ روی و راست روی های معمول نشریات دانشجوییند. نگاهی کلان تر از آنچه تصورش می رود ، به اوضاع و احوال جاری دارند . از این نشریات باید گفت خطاب به اصلاح طلبان حکومتی ، و نیز بخشی از نیروهای دگراندیشی که تندباد حادثه، سالهای زیادیست دورشان انداخته از تکاپوی گرم میهن . برخیشان سرانجام ، تنها ره رهایی را در انتخاب معین یا رفسنجانی کشف کرده اند! شاید این نیروها هم با تامل بر واقعیات عینی درون مرز ، نگاهی واقع بینانه تر پیشه کنند و حداقل، ناظر واقع بین صحنه شوند. در این نشریات ، از جنبش دانشجوییی گفته می شود که رفته ، رفته از پیشاجنبش ،می رود تا به یک جنبش تقریبا کلاسیک بدل شود . جنبشی که امروز در مقابل این پرسش قرار گرفته ، آیا باید چشم بسته "عمل" را وجه"نظر" قرار داد و پراگماتیستی و بی هیچ آزمون و خطایی "رد تئوری بقا" را سازمان داد و یا سیاست "صبر و انتظار" پبیشه کرد و هنگامه عمل را "جست" تا آنکه "ایجاد کرد" ؟ آیا اصلاح طلبی از درون را با این همه ناکامی و شکست باید دوباره شکل داد و چانه زنی را اوج مطلوب دانسته ، آن را برابر با سیاست ورزی فرض کرد؟ و یا باید با بازگشت به ریشه های عینی آنچه بر ما فرمان می راند و شناخت دقیق آن پراکسیس را انسانی و کنشمندانه به منصه ظهور رساند ؟... بخشی از این دانشجویان بر این باورند که به رغم عینیات موجود ، در روزهای گردهمایی ، مراسمی مانند 16 آذر و... بیش از هر چیز حس "در قفس ماندگی" ، در ميان دانشجویان عصیانگری دیده شده است که مرزها را چنان تلخ و سخت و دست نایافتنی می دیدند که فقط رهایی را در کوباندن خود به دیواره هاي قفس می پنداشتند ( و می پندارند). آنها هوشیارانه در لابلای هر سطر و مقاله خود در کاغذهایی (نشریات) که دست به دست در سطح دانشگاههای کشور پخش می شود، از دریغی می گویند که "ما" ، به عنوان کنشگران فعال عرصه دانشجویی داریم که چرا نباید این شور "در آگاهی وعمل" جاری شود . این بخش از جنبش دانشجویی امروز ایران در انتظار توضیح و تبیین نسخه های نئولیبرالی اما ننشسته اند، آنها پاسخ به "دریغ" را در عمل آگاهی بخش خود می جويند و نیز وعده مي دهند كه برگ سرخی دیگر بر برگهای سرخ دفتری که چند ده سال است ورق خورده و اوراق نانوشته اش را پیش روی ما گذاشته است خواهند افزود .سرود خوانند که « گر بخواهي ور نخواهي شب رود / صبح تاريخ بشر ناگه
دمد/.../جنبشی از جان و دل با چشم باز / مرد اکنون را کند آینده ساز » . نمایی مبهم و ريتمي كند از آنچه در بطن جنبش دانشجویی امروز ایران جریان دارد را شاید بتوان در برخی لایه های "دفتر تحکیم" دید . آنچه روزهایی پیش در تجمع دانشجویی پلی تکنیک جریان داشت ، گویای بخش عمده ای از این ناگفتنی ها بود . از پیوستن دوباره آن رفته ها به یکدیگر ... زمزمه ها خبرمان مي دهند، سندیکالیست های کارگری، کانون نویسندگان ایران، بخش اعظم روزنامه نگاران مترقي ، دانشجویان تحکیمی و مستقل ، همپای عمویی، زرافشان، گنجی ، نوری ، امیر انتظام ، ملکی ، طبرزدی ، محمدی، پیران و... به صف طویل "تحریمیان" (واژه ابداعی آقای جلایی پور) پیوسته اند . ما "تحریمیان" ، حالا معنای واقعی خود را یافته است... شاید دینامیسم نهفته در حرکتهای اخیر بچه های تحکیم ، بسیاری از ناظران را با خود ببرد به دهه شصت و آن فصل که "خط امامی ها" میدان دار بازی بودند. با این تفاوت که "خط امامی ها" همچنان در "خط" خود باقیند و بچه های "دفتر تحکیم حوزه و دانشگاه " ، خطی دیگر برگزیده اند. باری ، مدت زیادی صرف وقت شد تا بازیگردان اصلی انقلاب فرهنگی و اسلامیزه کردن دانشگاهها سر به سوی قبله دیگر نهد . فیلسوف شهر بی چراغ شود ، زمانی که "برادران" سابقش ، چراغی را به شهر باقی نگذاشته بودند! مولانا شناس شود و راهی ینگه دنیا . در این بین اما، گلوله جنون به در شد و سرب تحجر، مغز متفکر تئوریسین "فشار از پایین ، چانه زنی از بالا" را را نشانه رفت . اما زمان گذشته بود حالا. نزدیک به دو دهه از دهه تماشایی شصت . حلقه های نگاتیو آن میزگردها که یک سویش عبدالکریم سروش و آیت الله مصباح یزدی نشسته بودند و از اسلامیزه کردن هر آنچه در عالم و آدم است می گفتند و دیگر سوی میز ، آن مردانی که گمانیشان بود تحول و انقلابی رخ داده است ، دیگر ، در آرشیو ممنوعه صدا و سیمای علی لاریجانی جا خوش کرده بود . " دوران سازندگی" ، اثر کرده و جهان آقایان نیز متحول شده بود . دیگر حتی در حرف و تظاهر هم از "حکومت عدل علی" هیچ نمی گفتند ،آن ادبیات خوش ظاهر و حرف و سخن درباره اصل 44 قانون اساسی، ، جای خود را داده بود به سرمایه داری مهدوی ! آن مردان روبه روی سروش و مصباح را هم ، که در روزهای آغاز سیل ، از مدرا با امواج می گفتند و عبور و گذار گام به گام ، چنان گردبادشان برد ، که هنوز، دهان به حیرت باز است از وقایع آن سالها ... خوب هم که ریز شوی البته می بینی که آن "مردان" ، چندان بی راه نیز نمی گفتند... اما آیا همه تاکتیکهای موجود آنها در سال "کباب قناری بر آتش سوسن و یاس " ، سال 58 خورشیدی ، مفید فایده افتاد که حالا نیز برخی از آن "قبیله گمشده"، دیگربار، بر همان ضریح دخیل بسته اند که بیست و هفت سال پیش ؟ دوستان و پرچمداران "راه توده های زحمتکش ایران " ، واقعا با آنچه در جهان و میهن ما گذشت و می گذرد، برای شما که به تاریخ معتقدید، چه تفاوت عمده ایست میان معین و رفسنجانی با احمدی نژاد و قالیباف ؟ گفتم "عمده" ، که نگویید تفاوت است زمین تا آسمان . شما که چنین خوب فرا گرفته اید ادبیات تئوریسین اصلاح طلبان حکومتی را ،می گویید «تحریمیان در آستانه اشتباه خرداد ۷۶ هستند...»، و استدلال می کنید فاتحه تحولاتی چون "انتشار وسیع نشریات مستقل، جو بازتر سیاسی، پیشرفت در تشکل پذیری جنبش مردمی و .." با روی کار آمدن فلان نامزد جناح تمامیت خواه ، خوانده خواهد شد ، ممکن است ، دقیق و شفاف توضیح دهید ، همه آنچه که بر می شمرید ، چه ارتباط ارگانیکی ، با نحوه عمل اصلاح طلبان حکومتی ، سیدمحمد خاتمی ، نسخه بدلش دکتر معین و مشخصا دو جریان سیاسی اصلی هوادار ایشان ، یعنی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت ایران اسلامی ، و نیز بازیگران روبه رو ، جناح اقتدارگرا ( اصول گرا !!) داشته است؟ آن "سربازان وفادار امام" ، که پس از درگذشت مراد خود ، آیت الله خمینی ، از متن به حاشیه رانده شدند ، و با به صحنه شدن سید محمد خاتمی سیکل دوباره از حاشیه به متن آمدن را پیمودند ، در طول این ۸ سال ، چه گلی به سر ما زدند که این بار باید دوباره رای مشروعیت روانه جیبشان کنیم ؟ می گویم چه گلی زدند ، اما سعی می کنم چون خیلی های دیگر از به قول شما "تحریمیان" ، "فردی" هم به مسئله نگاه نکنم . از وعده وعید های حال حاظر فاکتور بگیرید ، از منظر تاریخی و با نگاه دیالکتیکی خود ، برای ما روشن کنید که برایند حضور دوباره و ۸ ساله "نیروهای خط امام" در قدرت چه بود؟ اگر از باز شدن نسبی فضای سیاسی ایران امروز می گویید ، آیا به انصاف حتی گوشه ای هم راه می برد که هزینه این همه را به جیب اصلاح طلبان حکومتی واریز کنیم؟! آیا روند تحولات اخیر در ایران امروز ، که به حق نیز با دامنه ای بس وسیع اتفاق افتاده ، روبه گسترش است و سال ۸۴ خورشیدی را به کلی از سالهای دهه ۶۰ تمیز می دهد ، حاصل مقاومت منفی ۲7 ساله طبقات اجتماعی مختلف در برابر قدرت حاکم بوده یا حاصل چانه زنی آقایان با "برادران" رقیب خود و یا آمیزه ای از این هر دو ؟ اگر می گویید آمیزه ای بوده است از این هر دو که گزینه ای معقول و منطقی نیز به نظر می رسد ، سهم ها و درصد های این آمیزه را با کدام متر و معیار تقسیم می کنید ؟ وزنه سنگین، رو به کدام سوست ، مردم یا آقایان اصلاح طلب حکومتی ؟ با چه منطق و استدلالی ، پای کوبان به پیشواز این نورسیده ، «جبهه ی دموکراسی و حقوق بشر» دکتر مصطفی معین و هواداران ایشان رفته اید ؟امگر در «بيانيه بازگشت» تنها با اشاره ای از اين مهم گذر نشده است که آن چه جریان مذکور ( معین و هوادارانش) می گويد و می خواهد، برای «ملتزمان» به قانون اساسی جمهوری اسلامی است؟همان خودی ها و نیمه خودی های آشنا.دکتر معین ، در دیدار با نمايندگان نهضت آزادی ايران و جريان ملی – مذهبی ها، جزئيات بيشتری از «جبهه ی دموکراسی و حقوق بشر» خود را اعلام کرد و با صراحت بيشتری اهدف خود را تصريح و اعلام کرده جبهه ی او برای کسانی است که به «تداوم اصلاحات در جمهوری اسلامی ايران» معتقد و «ملتزم» به قانون اساسی آن هستند. اگر شما نیز ملتزم به بندهای مشهور این قانون اساسی هستید ، خب مشکلی وجود ندارد . تنها ، بلند و رسا بگویید تا دیگران تکلیفشان را با سیاست های یک بام و دو هوا ، از جنس سیاست اتحاد جمهوری خواهان ایران و... روشن کنند. . یقین ، این برهه تاریخی نیز با درس های ویژه خود چون دیگر فصل های تماشایی میهن ما می گذرد. اما ، این نسبت درستی اتخاذ تاکتیک ها و استراتژی های جریانات سیاسی با عینیات زمان هست که بعدها شناسنامه آنها را خوب عیانمان می کند . از رفراندوم "آری یا نه؟" هنوز بیست و هفت سال نیز نگذشته... براستی آنچه "اصلاح طلبان پیشرو "، (جل الخالق از این واژها ، پیشرو !! ، اصول گرا !! ، لابد گنجی و دیگر اصلاح طلبان تحریمی، پسرو هستند... ) در بیانیه های اخیر خود اعلام کرده و می کنند ، چه تفاوت حتی حداقلی دارد با اصولی که بر «جبهه ی دوم خرداد» حاکم بود؟! نکند مسحور استدلالات مشعشع آن "روشنفکر دگرباش" شدید که طبل کوبان بیانه معین را ساعاتی پس از انتشار ، در سایتهای اینترنتی شاهکار خواند . گفت « به جمع ما خوش آمدید...»، و از صدقه نسیه ای که قرار است "مشارکت" ، در کابینه آتی به مثلا دگراندیشانی از جنس ایشان اهدا کند ، سر از پا نشناخت . آیا این "جبهه ی دموکراسی و حقوق بشر"معين با اصولی که در مورد آن اعلام شده است، تنها يک نسخه ی دست دوم از جبهه ی دوم خرداد نخواهد بود؟ آن هم جبهه ای که متولیان مربوطه ، شب چهلمش را نیز مدتها پیش از به ولوله افتادن دوباره برخی "دگر انديشان" !!، برگزار کرده اند.... دامنه "اتحاد" مذکور تا به کجاست و مشخصا به غیر از " اپوزیسیون قانونی " ، (که البته هنوز دامنه همین قانونی را هم مشخص نفرمودند) بفرمایید مشمول کدام طیف دیگر از جریان های سیاسی لائیک داخل ایران نیز می شود؟ باز هم کمدی "شصت میلیون دات کام" در قالبی دیگر؟ آقای عیسی سحرخیز که از گردانندگان اصلی طرح مذکورند دوباره با تکرار شعار انتخاباتی مشهور جبهه مشارکت ،" ایران برای همه ایرانیان" ، در رابطه با مرزبندی این "اتحاد" با نیروهای سیاسی مختلف می فرمایند ، «... وقتی ما صحبت از ایران برای همه ایرانیان می کنیم بحث ما این مرزها نیست بلکه یک رویکرد جهانی داریم. بنابراین تمام ایرانیان چه در داخل و چه در خارج از کشور طبیعتاً می توانند عضو این جبهه شوند و حتی در نوشتن منشور آن و یا تهیه ساز و کارهای اجرایی آن شرکت و ایفای نقش کنند...»و در دیگر سوی هواداران این "اتحاد" ، جناب فرخ نگهدار ، آن نام خوش آهنگ سالهاي دور و امروز در کسوت راستگرايان "اتحاد جمهوری خواهان ایران" و البته بخشی از اصلاح طلبان لائیک، در آخرین اظهارات خود می فرمایند،«... تاکید بر این حقایق به این دلیل ضرور است که دانسته شود طرفداران "دموکراسی دینی" و "ملی مذهبیها" دقیقا در کجا و تا چه میزان به جمهوریخواهان "همفکر" میشوند.. جریان جمهوریخواهی ایران باید از یک سو دقیقا مواظبت کند که مفاهیم دموکراسی و حقوق بشر در حدی تقلیل داده نشوند که در چارچوب جمهوری اسلامی و احزاب دینی (ایدئولوژیک) گنجانیده شوند؛ و از سوی دیگر تردید نکند که جبهه مشارکت، نهضت آزادی و نزدیکان ایشان اصل آزادی انتخابات و حق مشارکت همه احزاب سیاسی (طرفدار مشی مسالمت آمیز و مخالف خشونت سیاسی) را میپذیرند..» آقاي احمد قابل نيز در اظهاراتي خوش جلوه گفته اند ،:« جبهه دموکراسی خواهی وحقوق بشر، مادام که در برگیرنده همه فعالان وجریانات سیاسی مستقل بیرون از قدرت شامل: گرایشها وصاحبان اندیشه و سلایق چپ، سکولار، ملی- لائیک وملی- مذهبی نباشد، جز یک عبارت دهان پرکن مفهوم دیگری ندارد.» ، محض اطلاع ایشان و دیگر دوستان عزیز که از صحنه واقعی رزم فاصله دارند عرض می شود که در روزهای اخیر از یکی از سازماندهندگان این اتحاد،(که البته ایشان نیز ظاهرا "اپوزیسیون قانونی" محسوب می شوند) رسما پرسیده شد ، نقش و حضور دگرباشان مارکسیست ، فعالین سیاسی چپ ، که آنها نیز به طیفهای گوناگون تقسیم می شوند در این" اتحاد" چگونه است؟ و آقای عضو "اپوزیسیون قانونی" ، بی پاسخ دادن به پرسش مذکور ، تنها فرمودند ،«در این اتحاد جای معتقدان به " دیکتاتوری پرولتاریا " !! وجود ندارد.» حال آنکه ، بر هر کس با هر نگاه سیاسی که کمترین دستی در مطالعه و پژوهش هم داشته باشد ، پرواضح است که غالب نیروهای چپ امروز ایران ،( و البته جهان) مدتهاست که بر خوانش های استالینیستی "دیکتاتوری پرولتاریا" و چیزهایی از این قبیل، مهر پایان زده اند و اگر حتی کمی از سطح بمباران رسانه ایی حال حاضر، که سخت برای تهی کردن مفهوم عینی "امپریالیزم" عرق می ریزند فراتر رویم و با نگاهی تاریخی علمی در مفاهیم جاری ریز شویم ، بی آنکه قصد ، صادر کردن حکمی باشد ، به روشنی در می یابیم که در حال حاضر این دموکرات ها و نیروهای چپ از طیف های مختلف هستند ، که به گفتمان دموکراسی خواهی بیش از آنچه اپوزیسیون بورژوای جمهوری اسلامی مرتب دم از آن میزند ، عملا باورمندند... براستی کیست که از یک جبهه واقعی دموکراسی خواهی فراگیر استقبال نکند؟ البته بعدا می تواند ادعا شود که حرف شاهکار فوق ، تنها نظر شخص شناخته شده مذکور است و نمی توان به عنوان نظر کل "اتحاد" تلقی اش کرد . اما به هر حال آنچه بر اساس عینیات موجود ، فعلا ما داریم اینجا می بینیم ، چیزی نیست جز آنچه در سطور پیشین آمد . به هر روی ، با شتابگیری تحولات کارگری و سندیکایی اخیر ، در کنار تحولات جنبش دانشجویی، شاید زمان زیادی فاصله نمانده باشد که دو قوای محرکه به یاری هم بشتابند و تحولات آتی به رغم تصاحب کرسی نهمین رئیس جمهور ، توسط این یا آن کاندیدا ، روندی کاملا متفاوت با آنچه بسیاری امروز تصورش را می برند بپیماید . پر واضح است البته که حرف از حرکت و "روند" دموکراتیک است . همان که راز پایداری را با خود دارد و نه تحولات یک شبه مخملین . و مگر نه آنكه به گفته آموزگار آموزگاران ، « انسان مي تواند در حدود امكانات تاريخي عصر خود در جامعه مؤثر افتد و با كوشش آگاهانه به سرعت تكامل اجتماعي بيفزايد و تاريخ آفرين گردد.» به هر روي، ضرورت تغييرات بنيادين در وضع توده مردم خاصه كارگران ، زنان و جوانان امروز ايران با ايستادگي و اتكا به خود اين "جنبش" هاي جريان ساز ،نه در دورنماي ماجرا ، كه در نزديكترين پلتفرم هاي تغييرات آتي ميهن ما جا دارد.